۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

آیا یک زن باید تسلیم شوهرش باشد و از او اطاعت کند؟



جواب: 
تسلیم و اطاعت در ازدواج امری بسیار مهم است. حتی قبل از اینکه گناه وارد جهان شود، اصل سر بودن وجود داشت (1 تیموتاووس 2: 13). آدم اول آفریده شد، و بعد حوا آفریده شد تا " معاون و همکار" آدم باشد (پیدایش 2 : 18-20). در آن وقت، چون گناه نبود، قدرتی هم بجز خدا نبود که انسان از او اطاعت کند. وقتی آدم و حوا از خدا بی اطاعتی کردند، گناه به جهان وارد شد، و بعد نیاز به اقتدار به میان آمد. بنابراین، خدا اقتداری را بنا گذاشت که لازم بود تا قانون سرزمین رعایت شود وحفاظتی که نیاز داریم تامین گردد. اول اینکه ما باید خود را به خدا بدهیم، که این تنها راهیست که واقعا می توانیم او را اطاعت کنیم (یعقوب 1: 21، 4 : 7). در 1 قرنتیان 11: 2-3، می بینیم که شوهر باید تسلیم مسیح باشد چنانکه مسیح تسلیم خداست. بعد آیه می گوید که زن باید این نمونه را دنبال کند و تسلیم شوهرش باشد.

تسلیم و اطاعت عکس العمل طبیعی نسبت به رهبری محبت آمیز است. وقتی شوهری زنش را دوست دارد چنانکه مسیح کلیسا را (افسسیان 5 : 25-33)، آنوقت تسلیم و اطاعت عکس العمل طبیعی یک زن نسبت به شوهرش می شود. لغت یونانی که به تسلیم و اطاعت ترجمه شده است هوپوتاسو است که فعل استمراری می باشد. یعنی تسلیم و اطاعت نسبت به خدا، دولت، و یا شوهر عملی نیست که یکبار انجام شود. این یک روحیة دائمی است که کم کم شخصیت و رفتار شخص را می سازد. تسلیم و اطاعتی که در افسسیان 5 از آن صحبت می کند، تسلیم و اطاعت یکطرفة یک شخص ایماندار نسبت به یک شخص خودخواه و حاکم نیست. تسلیم و اطاعت کتاب مقدسی مربوط به دو ایماندار پر از روح است که ارجهیت آنها خدا و یکدیگر است. تسلیم و اطاعت جاده ای دوطرفه است. تسلیم و اطاعت افتخار و تکامل است. وقتی زنی آنطور که کلیسا بوسیلة مسیح محبت شده است محبت می شود، دیگر تسلیم و اطاعت برایش سخت نیست. افسسیان 5: 24 می گوید، "لیکن همچنانکه کلیسا مطیع مسیح است همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند." این آیه می گوید که زن در هر امر درست و قانونی تسلیم و مطیع شوهرش باشد. بنابراین، به اسم تسلیم و اطاعت، زن نباید مجبور به بی اطاعتی از قوانین خدا شود.

متی هِنری نوشت: "زن از پهلوی آدم بوجود آمد. او از سرش بوجود نیامد تا به مرد حکومت کند، و نه از پایش که لگد مال او شود، بلکه از پهلوی او تا با او برابر باشد، زیر بازوهای او حفاظت شود، و نزدیک به قلبش محبت شود." ایمانداران باید بخاطر مسیح تسلیم یکدیگر باشند و از همدیگر اطاعت کنند (افسسیان 5: 21). مفهوم آنچه در افسسیان 5: 19-33 است نتیجة پر بودن از روح خداست. ایماندارانی که از روح خدا پر هستند باید روح پرستش (5: 19)، روح شکرگزاری (5: 20)، و روح تسلیم و اطاعت (5: 21) داشته باشند. بعد پولس رسول خط فکریش را در مورد زندگی پر از روح ادامه داده، آنرا در آیات 22-23 به زن و شوهر ها ربط می دهد. یک زن باید تسلیم و مطیع شوهرش باشد نه برای اینکه زنان پایینتر و زیر دست هستند، بلکه چون خدا رابطة ازدواج را اینطور قرار داده است تا برقرار بماند. تسلیم و اطاعت این نیست که زن پادریِ شوهرش باشد و لگد مال شود. در عوض، با کمک روح القدس، یک زن تسلیم و مطیع شوهرش است و شوهر فداکارانه زنش را دوست می دارد. 

من طلاق گرفته ام. آیا بر طبق کتاب مقدس می توانم دوباره ازدواج کنم؟



جواب: 
ما اغلب چنین سوالاتی را دریافت می کنیم که مثلا "من به چنین و چنان دلیلی طلاق گرفته ام. آیا می توانم دوباره ازدواج کنم؟" " من دوبار طلاق گرفته ام- اولی بخاطر زنای همسرم و دومی بخاطر عدم تفاهم. هم اکنون با مردی ملاقات می کنم که سه بار طلاق گرفته – اولی بخاطر عدم تفاهم، دومی بخاطر زنا از طرف خودش و سومی بخاطر زنای همسرش. آیا ما می توانیم با هم ازدواج کنیم؟" جواب به سوالاتی مثل اینها بسیار سخت است، چون کتاب مقدس دربارة موقعیتهای مختلف بعد از طلاق با جزئیات حرفی نزده است. 

آنچه ما قطعا می دانیم این است که نقشة خدا برای یک زوج مزدوج این است که تا وقتیکه همسرشان زنده است با او در ازدواج بمانند (پیدایش 2: 24، متی 19: 6). تنها دلیل موجهی که در کتاب مقدس برای طلاق آمده است زنا می باشد (متی 19: 9)، و حتی در اینباره در میان مسیحیان اختلاف عقیده است. احتمال دیگر ترک کردن همسر است – یعنی وقتیکه یک همسر بی ایمان همسر ایماندارش را ترک می کند (1 قرنتیان 7: 12-15). این قسمت از کلام هم با وجودیکه در بارة ازدواج مجدد حرفی نمی زند، اما درباره متعهد بودن برای باقی ماندن در ازدواج صحبت می کند. همچنین بنظر می آید که سوء استفاده های جسمی، جنسی و روانی هم برای طلاق و ازدواج مجدد دلیل کافی باشد. اما بهر حال در تعالیم کتاب مقدس این بطور واضح نیامده است.

ما دو چیز را قطعا می دانیم. خدا از طلاق متنفر است (ملاکی 2: 16)، و خدا رحیم و بخشنده است. هر طلاقی در نتیجة گناه است، گناه یک یا هر دو همسر. آیا خدا گناه طلاق را می بخشد؟ قطعا! طلاق گناه نابخشودنی تر از بقیة گناهان نیست. بخشش همة گناهان از طریق ایمان به عیسی مسیح در دسترس و امکان پذیر است (متی 26: 28، افسسیان 1: 7). اگر خدا گناه طلاق را می بخشد، آیا معنی آن این است که شما برای ازدواج مجدد آزادید؟ الزاما نه. گاهی خدا افراد را برای مجرد ماندن می خواند (1 قرنتیان 7: 7-8). به مجرد ماندن نباید بعنوان یک لعنت یا تنبیه نگاه کرد، بلکه بعنوان موقعیتی برای خدمت به خدا و با تمام قلب (1 قرنتیان 7: 32-36). کلام خدا به ما می گوید که ازدواج کردن بهتر از سوختن در آتش هوس است (1 قرنتیان 7: 9). شاید گاهی این در مورد ازدواج مجدد بعد از طلاق هم صدق کند.

پس، آیا شما می توانید و یا باید دوباره ازدواج کنید یا نه؟ ما نمی توانیم به این سوال جواب بدهیم. در نهایت، این چیزیست بین شما، همسر احتمالی شما، و از همه مهمتر خدا. تنها نصیحتی که می توانیم به شما بدهیم این است که دعا کنید تا خدا در اینباره به شما حکمت بدهد (یعقوب 1 : 5). با فکری باز دعا کنید و صادقانه از خدا بخواهید تا آنچه می خواهد را در قلب شما بگذارد (مزمور 37: 4). ارادة خدا را بطلبید (امثال سلیمان 3: 5-6) و هدایت او را دنبال کنید.

۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

از نظر جنسی یک زوج مسیحی چه کارهایی را می توانند/نمی توانند انجام دهند؟



جواب: 
کتاب مقدس می گوید که "نکاح بهر وجه محترم باشد و بسترش غیر نجس زیرا که فاسقان و زانیانرا خدا داوری خواهد فرمود" (عبرانیان 13: 4). کتاب مقدس هرگز نمی گوید که زن و شوهر اجازه دارند یا اجازه ندارند چه نوع رابطة جنسی داشته باشند. به شوهران و زنان یاد داده می شود که "از یکدیگر جدایی مگزینید مگر مدتی برضای طرفین" (1 قرنتیان 7: 5الف). این آیه به احتمال قوی اصلی را برای رابطة جنسی در ازدواج بر قرار می کند. هر چه که انجام شود، باید با توافق دوطرف باشد. هیچکدام نباید تشویق شوند در رابطة جنسی کاری بکنند که با انجام آن احساس ناراحتی کنند و یا فکر کنند آن کار اشتباه است. اگر زن و شوهری هر دو موافقت کنند که می خواهند روشی را تجربه کنند (مثلا رابطة جنسی از راه دهان، حالات بدنی مختلف، و یااسباب بازیهای جنسی)، آنوقت کتاب مقدس دلیلی نمی دهد که چرا نتوانند.

اما چند چیز هست که هیچوقت اجازة آن ها به یک زوج داده نشده. اینکه افراد دیگر وارد رابطة جنسی شوند (عوض کردن همسر بطور موقت، رابطة جنسی سه یا چهار نفره و غیره) زنا محسوب می شود (غلاطیان 5: 19، افسسیان 5: 3، کولسیان 3: 5، 1 تسالونیکیان 4: 3). زنا گناه است حتی اگر همسر اجازة آن را بدهد و یا آنرا تایید کند و یا در آن شرکت کند. پورنوگرافی "شهوت جسم و شهوت چشم" است (1 یوحنا 2: 16) و بنابراین از نظر خدا محکوم است. یک زن و شوهر هرگز نباید پورنوگرافی را به رابطة زناشوییشان راه بدهند. بغیر از اینها تا جایی که با رضایت هر دو باشد چیز دیگری نیست که کتاب مقدس بطور مخصوص آنرا در رابطة جنسی زن و شوهر قدغن کرده باشد. 

چرا خدا درخت معرفت نیک و بد را در وسط باغ عدن گذاشت؟



جواب: 
خدا درخت معرفت نیک و بد را در باغ عدن گذاشت تا به آدم و حوا حق انتخاب اطاعت و یا بی اطاعتی را بدهد. آدم و حوا آزاد بودند هر کاری که می خواستند بکنند، بجز خوردن از درخت معرفت خوب و بد. پیدایش 2: 16-17، "و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت، از همة درختان باغ بی ممانعت بخور اما از درخت معرفت نیک و بد زنهار نخوری زیرا روزی که از آن خوردی هر آینه خواهی مرد." اگر خدا به آدم و حوا حق انتخاب نداده بود، آنها مثل آدم آهنی می بودند که فقط آنچه را که برای آن برنامه ریزی شده بودند انجام می دادند. خدا آدم و حوا را آزاد آفرید تا بتوانند تصمیم بگیرند، و بین خوب و بد انتخاب کنند. بمنظور اینکه آدم و حوا واقعا آزاد باشند، آنها باید حق انتخاب می داشتند.

اساسا چیز شریری در مورد درخت یا میوة آن نبود. بعید است که خوردن آن میوه به آدم و حوا معرفت بیشتری می داد. عمل بی اطاعتی بود که چشمهای آدم و حوا را به بدی باز کرد. گناه بی اطاعتی آنها از خدا گناه و بدی را وارد دنیا و وارد زندگیشان کرد. خوردن میوه، بعنوان یک عمل بی اطاعتی از خدا، چیزی بود که به آدم و حوا معرفت بدی را داد (پیدایش 3: 6-7).

خدا نمی خواست آدم و حوا گناه کنند. خدا از پیش می دانست که نتیجة گناه چه می بود. خدا می دانست که آدم و حوا گناه کرده بدی، مشقت، و مرگ را وارد جهان می کنند. پس چرا خدا به شیطان اجازه داد که آدم و حوا را وسوسه کند؟ خدا به شیطان اجازه داد آدم و حوا را وسوسه کند تا آنها را وادار به انتخاب نماید. آدم و حوا با ارادة آزاد انتخاب کردند از خدا بی اطاعتی کنند و میوة ممنوعه را بخورند. نتیجه – بدی، گناه، مشقت، بیماری، و مرگ – از آنزمان دنیا را دچار بلا کرده است. تصمیم آدم و حوا باعث شد که همه با طبیعت گناه آلود بدنیا بیایند، و تمایل به گناه داشته باشند. تصمیم آدم و حوا آنچیزیست که در نهایت عیسی مسیح باید بخاطر آن خونش را از طرف ما بر صلیب می ریخت. از طریق ایمان به مسیح، ما می توانیم آزاد از نتیجة گناه باشیم و در نهایت از خود گناه آزاد شویم. بیایید با پولس رسول در رساله به رومیان 7: 24-25 همصدا شویم که می گوید "وای بر من که مردی شقی هستم. کیست که مرا از جسم این موت رهایی بخشد؟ خدا را شکر می کنم – بوساطت خداوند ما عیسی مسیح." 

آیا طوفان نوح جهانی بود و یا منطقه ای؟



جواب: 
از قسمتی از کتاب مقدس که دربارة طوفان نوح می گوید، کاملا واضح است که آن طوفان جهانی بود. پیدایش 7: 11 می گوید که "همة چشمه های لجة عظیم شکافته شد و روزنهای آسمان گشوده." پیدایش 1: 6-7 و 2: 6 به ما می گوید که محیط قبل از طوفان خیلی با آنچه ما امروزه تجربه می کنیم فرق داشت. بر این اساس و بر اساس سایر قسمتهای کتاب مقدس، می توان بطور منطقی این را گفت که زمانی همة زمین از مخزن آبی پوشیده بوده.

این مخزن ممکن است مخزن بخار بوده و یا بصورت حلقه هایی بوده مثل حلقه های یخی کرة زُحَل، این بهمراه یک لایه آب زیر زمینی، که بروی زمین آمدند (پیدایش 2: 6) باعث یک طوفان و سیل جهانی شدند.

واضحترین آیه ای که وسعت سیل را نشان می دهد در پیدایش 7: 19-23 است. "و آب بر زمین زیاد و زیاد غلبه یافت تا آنکه همة کوههای بلند که زیر تمامی آسمانها بود مستور شد. پانزده زراع بالاتر آب غلبه یافت و کوهها مستور گردید. و هر ذی جسدی که بر زمین حرکت می کرد از پرندگان و بهائم و حیوانات و کل حشرات خزندة بر زمین و جمیع آدمیان مردند. و هر که دم روح حیات در بینی او بود از هر که در خشکی بود مرد. و خدا محو کرد هر موجودی را که بر روی زمین بود از آدمیان و بهائم و حشرات و پرندگان آسمان پس از زمین محو شدند و نوح با آنچه همراه وی در کشتی بود فقط باقی ماند."

در قسمت بالا، ما نتنها کلمة "همه" را می بینیم که مرتب تکرار شده است، بلکه می بینیم "همة کوههای بلند که زیر تمامی آسمانها بود مستور شد." "آب بر زمین زیاد و زیاد غلبه یافت تا آنکه همة کوههای بلند که زیر تمامی آسمانها بود مستور شد. پانزده زراع بالاتر آب غلبه یافت و کوهها مستور گردید. و هر ذی جسدی که بر زمین حرکت می کرد از پرندگان و بهائم و حیوانات و کل حشرات خزندة بر زمین و جمیع آدمیان مردند." این توضیحات بطور واضح یک سیل جهانی را توضیح می دهد که همة زمین را فرا می گیرد. همچنین، اگر سیل منطقه ای بود چرا خدا به نوح یاد داد که یک کشتی بسازد بجای اینکه به او بگوید که از آنجا برود و حیوانات را هم منتقل کند. و چرا او به نوح یاد داد که یک کشتی بسازد که آنقدر بزرگ باشد که همة حیواناتی که روی زمین بودند بتوانند در آن خانه کنند. اگر سیل جهانی نبود، احتیاجی به کشتی نبود.

پطرس هم در 2 پطرس 3: 6-7 توضیح می دهد که این سیل سیلی جهانی و همه گیر بود و می گوید،"و به این هر دو عالمیکه آنوقت بود در آب غرق شده هلاک گشت. لکن آسمان و زمین الان بهمان کلام برای آتش ذخیره شده و تا روز داوری و هلاکت مردم بیدین نگاه داشته شده اند." در این آیات پطرس داوری جهانی آینده را با سیل زمان نوح مقایسه می کند و می گوید که دنیایی که آن زمان وجود داشت با آب گرفته شد. بعلاوه خیلی از نویسندگان کتاب مقدس جهانی بودن این سیل را از نظر تاریخی پذیرفتند (اشعیا 54: 9، 1 پطرس 3: 20، 2 پطرس 2: 5، عبرانیان 11: 7). و بالاخره، خداوند عیسی مسیح به این سیل جهانی اعتقاد داشت و آنرا بعنوان نمونه ای بیان کرد برای خرابی دنیا در آینده و وقتی که او باز می گردد (متی 24: 37-39، لوقا 17: 26-27).

خیلی شواهد کتاب مقدسی هست که به یک سانحة جهانی مثل یک سیل جهانی اشاره می کند. فسیلهای بسیار و زغال های زیادی در هر قاره در سرتاسر جهان پیدا شده است که لازمة آن تبدیل سریع مقدار زیادی از گیاهان بوده است. فسیلهای اقیانوسی روی کوه های سرتاسر جهان پیدا شده است. تمدن های مختلف جهان نوعی از داستانی قدیمی دربارة سیل دارند. همة این حقایق و خیلی از حقایق دیگر مدرکهایی برای یک سیل جهانی هستند.

سرنوشت یعنی چه؟ آیا سرنوشت کتاب مقدسیست؟


جواب: 
رومیان 8 : 29-30 به ما می گوید، "زیرا آنانیرا که از قبل شناخت ایشانرا نیز از پیش معین فرمود تا بصورت پسرش متشکل شوند تا او نخستزاده از برادران بسیار باشد. و آنانیرا که خواند ایشانرا نیز عادل گردانید و آنانیرا که عادل گردانید ایشانرا نیز جلال داد". افسسیان 1 : 5 و 11 می گوید، "که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسر خوانده شویم بوساطت عیسی مسیح بر حسب خوشنودی ارادة خود.......که ما نیز در وی میراث او شده ایم چنانکه پیش معین گشتیم بر حسب قصد او که همة چیزها را موافق رای ارادة خود می کند". بسیاری از مردم با این عقیدة از پیش معین کردن شدیدا مخالفت می کنند. بهر حال، سرنوشت یک مطلب کتاب مقدسی است. اما کلید درک آن در این است که این سرنوشت یا از پیش معین شدن از نظر کتاب مقدس چه مفهومی دارد. 

کلمة از پیش معین شدن یا سرنوشت در کلام خدا از کلمة یونانی "پروریزو" می آید یعنی قبل از اتفاق تعیین شده است. پس سرنوشت چیزیست که خدا تعیین می کند حتی قبل از اینکه بوقوع بپیوندد. خدا چه چیز را از قبل تعیین کرده است؟ بر اساس رومیان 8 : 29-30، خدا تعیین کرد که افراد بخصوصی بشکل پسرش در آیند، خوانده شوند، عادل شوند، و جلال بیابند. اساسا، خدا از قبل تعیین می کند که افراد بخصوصی نجات بیابند. آیات زیادی در کتاب مقدس وجود دارد که اشاره به انتخاب شدن ایمانداران می کنند (متی 24 : 22 و 31، مرقس 13 : 20 و 27، رومیان 8 : 33 و 9: 11 و 11: 5-7 و 28، افسسیان 1: 11، کولسیان 3: 12، 1 تسالونیکیان 1: 4، 1 تیموتاووس 5 : 21، 2 تیموتاووس 2: 10، تیطس 1: 1، 1 پطرس 1: 1-2 و 2: 9، 2 پطرس 1: 10). سرنوشت یک تعلیم کتاب مقدسی است که خدا با اقتدار خدایی خود انتخاب می کند افراد خاصی نجات یابند.

معمول ترین مخالفت با اعتقاد به سرنوشت مسئلة بی عدالتیست. چرا خدا افراد بخصوصی را انتخاب می کند و بقیه را انتخاب نمی کند.؟ چیز مهمی که باید بیاد داشت این است که کسی لیاقت نجات را ندارد. همة ما گناه کرده ایم (رومیان 3: 23)، و همة ما لایق تنبیه ابدی هستیم (رومیان 6: 23). در نتیجه، خدا کاملا عادل است اگر همة ما را برای ابد به جهنم بفرستد. بهر حال، خدا انتخاب می کند که بعضی را نجات دهد. او نسبت به کسانیکه انتخاب نمی کند بی عدالت نیست، چون آنها آنچه لیاقت آنرا دارند دریافت می کنند. انتخاب خدا بخاطر فیض او نسبت به بعضی بی عدالتی به بقیه نیست. هیچکس چیزی از خدا طلب ندارد، بنابراین، کسی نمی تواند به او اعتراض کند اگر از او چیزی دریافت نکند. مثل این است که شخصی بدون ترتیب خاصی به پنج نفر در بین بیست نفر پول بدهد. آیا پانزده نفری که پولی نگرفتند ناراحت می شوند؟ احتمالا، آیا آنها حق دارند ناراحت شوند؟ نه، چرا؟ چون آن شخص به کسی بدهکار نبود. فقط آن شخص تصمیم گرفته بود نسبت به بعضی سخاوتمند باشد.

اگر خدا انتخاب می کند چه کسی نجات یابد، آیا این ارادة آزاد ما را برای ایمان به مسیح زیر سوال نمی برد؟ کتاب مقدس می گوید که ما حق انتخاب داریم-همة کسانی که به عیسی مسیح ایمان بیاورند نجات می یابند (یوحنا 3: 16، رومیان 10: 9-10). کتاب مقدس هرگز نمی گوید که خدا کسی را که به او ایمان می آورد و یا بدنبال او می گردد رد می کند (تثنیه 4 : 29). به یکنوعی، در سِرِ خدا، سرنوشت با جذب شدن شخص بسوی خدا و ایمان و نجات او دست در دست هم عمل می کنند (یوحنا 6: 44) (رومیان 1 : 16). خدا تعیین می کند که چه کسی نجات خواهد یافت، و ما باید مسیح را انتخاب کنیم تا نجات یابیم. هر دو حقیقت و صحیح هستند. رومیان 11: 33 می گوید، "زهی عمق دولتمندی و حکمت و علم خدا چقدر بعید از غوررسی است احکام او و فوق از کاوش است طریقهای وی." 

۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه

جلال بر نام مقدس عیسی مسیح ناصری . آمین

لال بر نام مقدس عیسی مسیح ناصری . آمین
l

عطیۀ تکلم به زبانها چیست؟

  آیا عطیه تکلم به زبانها برای امروز است؟

جواب: 
اولین واقعۀ تکلم به زبانها در روز پنطیکاست بوقوع پیوست که در کتاب اعمال رسولان 2 : 1-4 بیان شده است. رسولان به میان مردم رفته و خبر خوش انجیل را به زبان خود آنها با آنان در میان گذاشتد. "و اهل كَرِيت و عَرَب، اينها را میشنويم كه به زبانهای ما ذكر كبريائی خدا میكنند." (اعمال 2 : 11). ترجمۀ یونانی و تحت اللفظی "زبانها " به معنی زبانهای مختلف میباشد. بنابراین عطیۀ تکلم به زبانها یعنی صحبت کردن به زبانی که شخص در گذشته آنرا بَلد نبوده، و به جهت خدمت به کسانی که آن زبان را صحبت می کنند عطا شده است. در رسالۀ اول قرنتیان بابهای 12 – 14، جائی که پولس درباره عطایای معجزهآسا صحبت میکند، چنین میگوید: "امّا الحال ای برادران، اگر نزد شما آيم و به زبانها سخن رانم، شما را چه سود میبخشم؟ مگر آنكه شما را به مكاشفه يا به معرفت يا به نبوّت يا به تعليم گويم." (اول قرنتیان 14 : 6) طبق نظر پولس رسول و مطابق با آنگونه که اعمال رسولان "زبانها" را توصیف میکند، تکلم به زبانها زمانی با ارزش است که شخص پیغام خدا را به زبان خود بشنود. در غیر اینصورت، بی فایده است اگر تفسیر و ترجمه نشود.

کسی که عطیۀ ترجمه زبانها را داشت (اول قرنتیان 12 : 30)، حتی اگر نمیدانست که گوینده با چه زبانی صحبت میکرد، میتوانست بفهمد که او چه میگوید. و در نتیجه پیغام گفته شده را برای سایرین بازگو میکرد تا آنها نیز پیغام را درک نمایند. "بنابراين كسی كه به زبانی سخن میگويد، دعا بكند تا ترجمه نمايد." (اول قرنتیان 14 : 13). اگر زبانها ترجمه نمیشد، برخورد پولس بسیار جدی بود: "لكن در كليسا بيشتر میپسندم كه پنج كلمه به عقل خود گويم تا ديگران را نيز تعليم دهم از آنكه هزاران كلمه به زبان بگويم." (اول قرنتیان 14 : 19)

آیا خدا امروز نیز عطیۀ تکلم به زبانها را عطا میکند؟ اول قرنتیان 13 : 8 به خاتمه یافتن این عطیه اشاره میکند، اگر چه، این خاتمه یافتن را با آمدن "كامل" مرتبط میسازد (اول قرنتیان 13 :10). بعضیها به تفاوت گفتاری در این آیه نبوتی اشاره میکنند؛ "درحالِ خاتمه یافتن" یا "خاتمه یافته" که خود نشانهای برای آمدن کامل است. ولی بهر حال این موضع بطور دقیق در متن، مشخص نشده است. بعضیها نیز به متونی چون اشعیا 28 : 11 و یوئیل 2 : 28 – 29 اشاره کرده معتقدند که تکلم به زبانها نشانه و گواه آمدن داوری خداوند است. اول قرنتیان 14 : 22 زبانها را نشانی برای بیایمانان توصیف میکند. مطابق این بحث، عطیۀ تکلم به زبانها چون هشداری به یهودیان بود مبنی بر اینکه خدا بزودی اسرائیل را برای رّد کردن عیسی مسیح، داوری خواهد نمود. بنابراین وقتی خداوند حقیقتاً اسرائیل را داوری (تخریب اورشلیم بوسیله رومیها در سال 70 میلادی) نمود، دیگر عطیۀ زبانها لازم نبود چون هدف و مقصود آن به انجام رسیده بود. شاید این دیدگاه درست باشد اما با این وجود به وقوع رسیدن هدف اولیه، لزوماً نمیتواند به منزلۀ پایان آن باشد. کلام بطور قطعی نتیجه گیری نمیکند که عطیۀ تکلم به زبانها به پایان رسیده است.

در ضمن، اگر عطیۀ تکلم به زبانها در کلیسای امروزی فعال بود، باید مطابق با معیار کلام خدا به انجام میرسید: باید با زبانی حقیقی و قابل فهم بیان شود (اول قرنتیان 14 : 10). هدف آن بایستی انتقال کلام خدا به شخصی، که زبان متفاوتی صحبت میکند، باشد (اعمال 2 : 6 – 12). باید با دستورالعملی که خدا توسط پولس رسول فرمود مطابقت داشته باشد. "اگر كسی به زبانی سخن گويد، دو دو يا نهايت سه سه باشند، به ترتيب و كسی ترجمه كند. امّا اگر مترجمی نباشد، در كليسا خاموش باشد و با خود و با خدا سخن گويد" (اول قرنتیان 14 : 27 - 28). همچنین باید از اول قرنتیان 14 : 33 نیز متابعت کند که میگوید: "زيرا كه او خدای تشويش نيست بلكه خدای سلامتی، چنانكه در همۀ كليساهای مقدّسان".

بطور قطع، خدا میتواند توانایی تکلم به زبانهای دیگر را بدهد، تا ما بتوانیم با اشخاص دیگر به زبان خود آنها ارتباط بر قرار کنیم. لكن در جميع اينها همان يك روح فاعل است كه هر كس را فرداً بحسب ارادۀ خود تقسيم میكند (اول قرنتیان 12 : 11). فقط تصور کنید، چطور خدمات بشارتی توسعه مییافت، اگر مبشرین زبانهای دیگر را فرا نمیگرفتند و قادر نبودند که با اقوام دیگر به زبان بومیشان صحبت کنند. اگر چه خداوند را همه چیز ممکن است، اما اینطور بنظر نمی رسد که عطیۀ تکلم به زبانها آنطور که در عهد جدید رایج بود، امروزه نیز به عملی باشد مگر در صورتی که بسیار مفید باشد. اکثر ایماندارانی که ادعا میکنند عطیۀ تکلم به زبانها را دارند مطابق معیار کلام خدا که در بالا مطرح شد عمل نمیکنند.

آنانی که اعتقاد دارند عطیۀ تکلم به زبانها به عنوان "زبان دعا" است و میتواند برای تهذیب نفس مفید باشد، ایدۀ خود را از اول قرنتیان 14 : 4 و یا از 14 : 28، گرفتهاند. "هر كه به زبانی میگويد، خود را بنا میكند، امّا آنكه نبوّت مینمايد، كليسا را بنا میكند". در تمام طول باب 14 پولس بر ترجمه و تفسیر تأکید میکند؛ برای مثال 14 : 5 – 12 را در نظر بگیرید. یا آنچه را که در آیه 4 مطرح میکند: "هر كه به زبانی میگويد، خود را بنا میكند، امّا آنكه نبوّت مینمايد، كليسا را بنا میكند و خواهش دارم كه همۀ شما به زبانها تكلم كنيد، لكن بيشتر اينكه نبوّت نماييد زيرا كسی كه نبوّت كند بهتر است از كسی كه به زبانها حرف زند، مگر آنكه ترجمه كند تا كليسا بنا شود". عهد جدید در هیچ جا، بطور دقیق راجع به دعا بوسیلۀ زبانها تعلیم نمیدهد. و در هیچ جا اشاره نمیکند که شخصی با زبانها دعا نمود. اگر تکلم به زبانها معیار تهذیب نفس است، عادلانه نیست آنانی که از چنین عطیهای بی بهره هستند، قادر به تهذیب خود نباشند؟ اول قرنتیان 12 : 29 – 30 واضحاً اعلام میدارد که هر کسی عطیۀ تکلم به زبانها را ندارد.

راه صحیح مطالعة کتاب مقدس چیست؟

جواب: درک معنی کلام خدا یکی از مهمترین کارهاییست که یک ایماندار در زندگیش بعهده دارد. خدا به ما نمی گوید که ما فقط باید کلام را بخوانیم. ما باید آنرا یاد بگیریم و آنرا درست بکار ببریم (2 تیموتاووس 2 : 15). مطالعه و یادگیری کلام خدا کاری سخت است. اگر آن را سر سری و با یک نظر بخوانیم، گاهی نتایج بسیار اشتباهی به ما می دهد. بنابراین، خیلی حیاتیست که چند اصل را در نظر بگیریم تا معنی درست کلام را درک کنیم.

اول، شاگرد کتاب مقدس باید دعا کند و از روح القدس بخواهد که درک کلام به او بدهد، چون این یکی از کارهای اوست. "ولیکن چون او یعنی روح راستی آید شما را بجمیع راستی هدایت خواهد کرد زیرا که از خود تکلم نمی کند بلکه به آنچه شنیده است سخن خواهد گفت و از امور آینده بشما خبر خواهد داد" (یوحنا 16 : 13). همانطور که روح القدس شاگردان را هدایت کرد تا عهد جدید را بنویسند، همانطور هم ما را در درک آنها کمک می کند. بیاد داشته باشید، کتاب مقدس کتاب خداست، و ما باید از او معنی آنرا بپرسیم. اگر شما یک مسیحی هستید، نویسندة کلام خدا – روح القدس – در شما ساکن است و می خواهد که شما آنچه او نوشته درک کنید.

دوم، ما نباید یک قسمت از کلام را برداریم و خارج از متن و مفهوم آیات قبل و بعد از آن، سعی کنیم آنرا معنی نماییم. در حالیکه همة کلام خدا از اوست (2 تیموتاووس 3 : 16 ، 2 پطرس 1 : 21)، خدا از شاگردان استفاده کرد که آنها را بنویسند. این مردان متنی در فکرشان بوده، هدفی برای نوشتن و موضوع خاصی داشتند که باید در مورد آن می نوشتند. ما باید تاریخچة هر کتاب کتاب مقدس را یاد بگیریم و ببینیم چه کسی آنرا نوشته، خطاب به چه کسانی نوشته شده، چه وقت نوشته شده، و چرا نوشته شده است. درضمن باید بگذاریم نوشته خودش با ما صحبت کند. گاهی اوقات مردم آنچه خود از معنی کلمات درک می کنند به آن نوشته ها نسبت می دهند تا آن تفسیری را که می خواهند بدست بیاورند.

سوم، ما نباید در مطالعة کتاب مقدس سعی کنیم بتنهایی آنرا تفسیر کنیم. این غرور است که ما فکر کنیم دسترنج دیگران که یک عمر در مطالعة کتاب مقدس گذرانیده اند، درک و اطلاعاتی به ما نمی دهد. بعضی از مردم، به اشتباه، به کتاب مقدس اینطور نگاه می کنند که می توانند تنها به روح القدس تکیه کرده تمام حقایق مخفی کلام را کشف کنند. مسیح، با دادن روح القدس، عطایای روح را هم به بدن مسیح داد. یکی از این عطایا عطای تعلیم است (افسسیان 4 : 11-12، 1 قرنتیان 28:12). این معلمها را خداوند داده تا به ما کمک کنند تا کلام خدا را درست بفهمیم و اطاعت کنیم. همیشه حکمت در این است که کلام خدا را با ایمانداران دیگر مطالعه کنیم، و به همدیگر کمک کنیم که حقایق کلام خدا را در زندگیهایمان بکار ببریم. 

بنابراین، خلاصه، راه درست مطالعة کلام چیست؟ اول، در دعا و فروتنی، باید برای درک کلام به روح القدس تکیه کنیم. دوم، باید همیشه کلام را در متن آن تفسیر کنیم و بدانیم که کتاب مقدس خودش خودش را توضیح می دهد. سوم، باید به زحمات مسیحیان دیگر چه در گذشته و چه حال که می خواسته اند کتاب مقدس را بطور صحیح مطالعه کنند، احترام بگذاریم. بیاد داشته باشید، خدا نویسندة کتاب مقدس است و او می خواهد ما آنرا بفهمیم. 

۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

محبت حسد نمی برد

محبت حسد نمی برد ......... اول قرنتیان 13
خدا را شکر برای کسانی که که از موفقیت دیگران خوشحال میشوند .
خدا را شکر برای ایمانداری که برای نه تنها افتاده ها بلکه برای کشیس و واعظ و خادمین کلیسای خود دعا می کند .
خدا را شکر برای کشیش و خادمین کلیسایی که برای خادمین کلیسای دیگر دعا می کنند و برکت می طلبند و انها را رقیب خود نمی دانند .

آیا کسی که نجات یافته است برای همیشه نجات یافته است؟

 آیا کسی که نجات یافته است برای همیشه نجات یافته است؟

جواب: 
آیا وقتی کسی نجات پیدا میکند، برای همیشه نجات یافته است؟ وقتی مردُم عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود میپذیرند، میان آنان و خداوند رابطهای برقرار میشود که خود تضمین کنندۀ ابدی نجات آنهاست. بخشهای متعددی از کلام خدا این حقیقت را روشن میکنند.

الف) رومیان 8 : 20 میگوید: "و آنانی را كه از قبل معين فرمود، ايشان را هم خواند و آنانی را كه خواند ايشان را نيز عادل گردانيد و آنانی را كه عادل گردانيد، ايشان را نيز جلال داد". این آیه به ما میگوید از همان لحظهای که خداوند ما را انتخاب نمود، مثل این بود که در حضور او در آسمان جلال یافتیم. هیچ چیزی نمیتواند، حتی یک روز، ایماندار را از جلال یافتن باز دارد چرا که خداوند این را در آسمان مقرّر کرده است. وقتی شخصی عادل شمرده شد، از آنجایی که در آسمان جلال یافته است، نجات او نیز تضمین یافته و در امن و امان است.

ب) پولس در رومیان 8 : 33 – 34 دو سئوال بسیار اساسی میپرسد: "كيست كه بر برگزيدگان خدا مدّعی شود؟ آيا خدا كه عادل كننده است؟ كيست كه بر ايشان فتوا دهد؟ آيا مسيح كه مُرد بلكه نيز برخاست، آنكه به دست راست خدا هم هست و ما را نيز شفاعت میكند؟" چه کسی بر برگزیدگان خدا فتوا میدهد؟ هیچ کس، چرا که مسیح مدافع ماست. چه کسی ما را محکوم میکند؟ هیچ کس، چون مسیح که در راه ما مُرد، همان کسی است که میتواند ما را محکوم کند. و این در حالی است که قاضی و مدافع ما، همان مسیح نجات دهنده است.

پ) مسیحیان زمانی دوباره (از سر نو) متولد میشوند که ایمان آورند (یوحنا 3 : 3 ؛ تیطس 3 : 5). اگر شخص مسیحی نجات خود را از دست بدهد، او کسی است که هرگز از سر نو مولود نشده است. در کلام خدا هیچ مدرکی مبنی بر از بین رفتن تولد تازه وجود ندارد.

ج) روح القدس در ایمانداران ساکن است (یوحنا 14 : 17 ؛ رومیان 8 : 9) و همۀ ایمانداران را در بدن مسیح تعمید میدهد (اول قرنتیان 12 : 13). اگر قرار باشد که ایمانداری نجات خود را از دست بدهد باید از بدن مسیح جدا باشد.

چ) یوحنا 3 : 15 میگوید کسی که به مسیح ایمان آورد "حیات جاودان" خواهد یافت. اگر شما امروز به مسیح ایمان آورید و حیات جاودان یابید ولی فردا آنرا ازدست دهید، دیگر لفظ " جاودان" هیچ معنایی ندارد. بنابراین اگر نجات خود را از دست دهید تمام وعدههای حیات جاودانی در کلام خدا با اشکال مواجه خواهند شد.

ح) من فکر میکنم بهترین گواه قطعی را خود کلام خدا مطرح میکند: "زيرا يقين میدانم كه نه موت و نه حيات و نه فرشتگان و نه رؤسا و نه قدرتها و نه چيزهای حال و نه چيزهای آينده و نه بلندی و نه پستی و نه هيچ مخلوق ديگر قدرت خواهد داشت كه ما را از محبّت خدا كه در خداوند ما مسيح عيسی است جدا سازد" (روميان 8 : 38 – 39). بیاد داشته باشید که همان خدائی که شما را نجات داده است، شما را حفظ نیز خواهد نمود. وقتی نجات مییابیم برای همیشه نجات یافتهایم. نجات ما به طور قطع تا به ابد تضمین شده است.

چطور می توانم جواب دعاهایم را از خدا بگیرم؟

 چطور می توانم جواب دعاهایم را از خدا بگیرم؟

جواب: 
خیلی از مردم عقیده دارند که دعایی که از خدا خواسته شده و انجام می شود، جواب داده شده است. اگر دعایی انجام نشود، فکر می کنند که آن دعا جواب داده نشده است. بهر حال، این درک اشتباهی از دعاست. خدا هر دعایی را که به حضور او آورده می شود، جواب می دهد. گاهی خدا می گوید "نه" یا "صبر کن". خدا فقط قول داده است که دعاهایی را جواب مثبت بدهد که بر طبق اراده اش هستند. و این است آن دلیری که نزد وی داریم که هر چه بر حسب ارادة او سوال نماییم ما را می شنود. و اگر دانیم که هر چه سوال کنیم ما را می شنود، پس می دانیم که آنچه از او در خواست کنیم می یابیم ( 1 یوحنا 5 : 14-15).

دعا کردن بر طبق ارادة خدا یعنی چه؟ دعا کردن بر طبق ارادة خدا یعنی دعا برای چیزهایی که خدا را جلال می دهند و یا برای چیزهایی که کتاب مقدس واضحا آنها را ارادة خدا معرفی می کند. اگر ما برای چیزی دعا کنیم که خدا را جلال نمی دهد و یا بر طبق ارادة خدا برای زندگی ما نیست، خدا آنچه می خواهیم به ما نمی دهد. چطور می توانیم بدانیم ارادة خدا چیست؟ خدا قول می دهد که اگر از او بخواهیم، به ما حکمت بدهد. یعقوب 1: 5 می گوید، "اگر از شما کسی محتاج به حکمت باشد سوال بکند از خدائیکه هر کس را بسخاوت عطا می کند و ملامت نمینماید و به او داده خواهد شد". جای خوبی که می توان از آنجا شروع کرد 1 تسالونیکیان 5: 12-24 است، که ارادة خدا را برایمان آشکار می کند. هر چه بهتر ارادة خدا را بفهمیم، بهتر می دانیم برای چه دعا کنیم (یوحنا 15: 7). هر چه بهتر بدانیم برای چه دعا کنیم، بیشتر خدا به دعاهایمان جواب بله می دهد.

مسیح خدای آرامش و محبت: زندگی چه مفهومی دارد؟

مسیح خدای آرامش و محبت: زندگی چه مفهومی دارد؟:  زندگی چه مفهومی دارد؟ جواب:  معنی زندگی چیست؟ چگونه می توان زندگی هدفمندی پیدا کرد که در آن احساس رضایت داشت؟ آیا امکان دارد قادر باشم عمل...

مسیح خدای آرامش و محبت: زبان، امان از زبان آدمی!

مسیح خدای آرامش و محبت: زبان، امان از زبان آدمی!: زبان، امان از زبان آدمی!      نوشتۀ : حسن گل هاشم خدا را شکر که برای درک این مقاله زیاد مشکل نخواهیم داشت از آنجایی که غریب به بیش...

۱۳۹۳ مهر ۲, چهارشنبه

زبان، امان از زبان آدمی!

زبان، امان از زبان آدمی!   
 نوشتۀ : حسن گل هاشم



خدا را شکر که برای درک این مقاله زیاد مشکل نخواهیم داشت از آنجایی که غریب به بیشتر ما ایرانی ها با این مقوله آشنا هستیم و چه بسا که دل خونی نیز از آن داریم! خوب که نگاه میکنیم بیشترین و مهلک ترین ضربه ها را در زندگی بابت نحوۀ گفتار فلان شخص و زبان و نحوۀ گفتگوی فلان شخص خورده ایم. شاید بیش از نیم قرن از ما بگذرد، اما گاهاً زخمی که ما از زبان افراد خورده ایم را هرگز فراموش نکرده که هیچ، هنوز آن زخم ها برای ما تازه و دردآور هستند. سلیمان در کتاب خود می گوید:" سخنی که از روی نادانی گفته شود مثل شمشیر تیز قلب انسان را جریحه دار می کند." ( امثال 12 : 18 ).

بارها در کتابمقدس خصوصا در نوشتجات انبیاء اسرائیل از تندی و اهمیت زبان در نحوۀ گفتگو سخن رفته است. زبان آدمی نمایانگر شخصیت انسان بیان شده است. زبان آدمی نمایانگر درون انسان نشان داده شده است. وقتی کتابمقدس قصد می کند تا درون انسان گناه آلود را جراحی کند به زبان او اشاره می کند:" کسی عادل نیست یک هم نی...گلوی ایشان  گور گشاده است و به زبانهای خود فریب می دهند، زهر مار در زیر لب ایشان است. و دهان ایشان پر از لعنت و تلخی است." (رومیان 3 : 10  تا 14 ). همچنین وقتی میخواهد میزان اطاعت و سرسپردگی شخص را به یهوه، خدای زنده نشان دهد، مجددا به زبان اشاره می کند:" لبهای من حمد ترا جاری کند. زیرا فرایض خود را به من آموخته ای. زبان من کلام ترا بسراید زیرا که تمام اوامر تو عدل است." ( مزمور 119 : 171-172).

بنده شاهد افرادی بودم که به حرف و به گفته ایمانداران به مسیح هستند، به کلیسا می روند، کلام را می خوانند، اما هنوز پس از گذشت سالیان سال در مسیح زبانشان چنان زخمی به شنوندگان خود می زند که جای آن تا روزها و ماهها در طرف مقابل می ماند! چرا؟ چرا یک ایماندار به مسیح نیز قادر به کنترل کردن زبان زخم زننده و تلخ خود نیست؟ پاسخ ساده است. ما هنوز در نفس انسانی هستیم و هنوز در گناهان خود نمرده ایم. و هنوز از اهمیت به سزای زبان و نحوۀ بکارگیری آن کاملا پی نبرده ایم! هنوز در طبیعت کهنۀ قدیمی خود هستیم. و هنوز از همان شیوۀ طبیعت قدیمی در ارتباط با دنیای اطراف خود استفاده میکنیم. فراموش کرده ایم که هر آنچه کهنه بود درگذشت اکنون انسان تازه ای هستیم در مسیح. این مقاله تلاش دارد تا یادآور شخصیت ما در مسیح باشد. که چگونه باید از زبان خود، این یکی از مهمترین و اساسی ترین عضو بدن  برای جلال نام پسر در ستایش پدر در هدایت روح مقدس خدا استفاده کنیم. به آن دسته از عزیزان ایماندار که هنوز به زبان خود افسار نزده اند! یادآوری میکنم که فرمان خداست. فرمان عیسای خداوند است. فرمان انجیل است. من با بی ایمانان و دنیای بیرون کاری ندارم. من با خودمان کار دارم. ما مسیحیان. باید زبان خودمان را بتوانیم کنترل کنیم. تا بقول پولس رسول :" هیچ سخن بد از  دهان شما بیرون نیاید بلکه آنچه به حسب حاجت و برای بنا نیکو باشد، تا شنوندگان را فیض رساند." ( افسسیان 4 : 29 ). همین را او به کلیسای افسس می گوید:" گفتگوی شما با فیض و اصلاح شدۀ به نمک تا بدانید هر کس را چگونه جواب باید داد." ( کولسیان 4 : 5 ).

در همین عبارت میتوان سطرها نوشت. " گفتگوی شما با فیض و اصلاح شدۀ به نمک..."؛ یعنی چه اصلاح شدۀ به نمک؟ اگر یادتان باشد جایی عیسای مسیح می فرماید:" شما نمک جهان هستید ولی هر گاه نمک مزۀ خود را از دست بدهد چگونه میتوان آن را بار دیگر نمکین ساخت؟ دیگر مصرفی ندارد جز آنکه بیرون ریخته پایمال مردم شود." ( متی 5 : 13 ). عیسی به ما می گوید ما نمک جهان هستیم. پولس به ما می گوید گفتۀ ما باید اصلاح شده به نمک باشد. یعنی چه؟ وقتی عیسای مسیح فرمود که ما نمک جهان هستیم، منظور او این بود که شما می توانید در ایمان به من و مرا در قلب خودتان داشتن به جهان معنا و مزه بدهید! چون در این دنیا هیچ مزه ای نیست! تاریکی هست. کرختی هست. ناامیدی و بیمزگی زیستن هست. شما نمک هستید، در بین مردم بروید و مزۀ زندگی آنان باشید. نه بازیچۀ آنان بلکه مزۀ آنان. با چه؟ پولس می گوید البته با سخنان و گفتگوی خود، و یعقوب می گوید البته با عمل شما که از ایمان شما نشات می گیرد. یوحنا می گوید از محبت کردن به دیگران. پطرس می گوید عیسای مسیح را نمونه خود قرار دادن. نمک دو کار می کند: اول به خوراک ما مزه می دهد. دوم از خرابی و فساد ممانعت میکند. پس نمک هم مزه دهنده است هم محافظت کننده. مسیح می گوید شما نمک جهان هستید. پولس می گوید اکنون که شما نمک جهان هستید، از آن نمک بودن خودتان در مسیح بهره گرفته و هر وقت با کسی سخن می گویی، سخنانی بگو که اصلاح شده به نمک باشد. یعنی هم مزه

زندگی چه مفهومی دارد؟

 زندگی چه مفهومی دارد؟

جواب: 
معنی زندگی چیست؟ چگونه می توان زندگی هدفمندی پیدا کرد که در آن احساس رضایت داشت؟ آیا امکان دارد قادر باشم عملی انجام دهم که اهمیت و ارزشی جاودانی داشته باشد؟ اینها سؤالاتی است که اکثر مردم دائم از خود می پُرسند. آنان وقتی به زندگی گذشتۀ خود می نگرند متحیّر از آنند که علی رغم همۀ توفیقاتی که داشته اند چرا بسیاری روابط در زندگیشان مختل شده اند. از یکی از موفقترین و مشهورترین بازیکنان بیس بال پُرسید شد: "اگر تصّور کنید که امروز اولین روزی است که بازی حرفه ای خود را آغاز می کنید، آرزو دارید چه نصیحتی بشنوید؟" او در جواب گفت: "ای کاش کسی به من می گفت وقتی به اوج موفقیت برسم، در آنجا چیزی نیست که به آن رسیده باشم." در زندگی زمینی و کوتاه خود تنها پس از رسیدن به هدف است که در می یابیم سال ها عمر با ارزش خود را جهت رسیدن به هدفی پوچ تلف کرده ایم!

در اجتماع بشردوستانۀ امروزی، مَردُم اهداف بیشماری را دنبال می کنند. آنها به غلط تصور می کنند که با رسیدن به اهداف خویش به مفهوم واقعی زندگی دست خواهند یافت؛ اهدافی از قبیل: موفقیت در شغل، ثروت، داشتن روابط صحیح، امیال جنسی، تفریح، انجام اعمال نیکو نسبت به سایر مَردُم، و غیره. مَردُم شهادت داده اند که حتی زمانی که به اهداف خود، یعنی ثروت، روابط، و لذت رسیدند، درون خود احساس تُهی بودن داشته اند که گویا چیزی قادر نبوده آن را پُر کند. 

در کتابمقدس نویسندۀ کتاب جامعه این احساس خلاء را اینچنین بیان می کند: "اباطیل، همه چیز باطل اباطیل است." نویسندۀ جامعه دارای ثروت بی حد و حصری بود. حکمت او والاتر از همۀ افراد عصر خویش و حتی عصر ما بود. باغات، قصرها و املاک او مورد حصادت سایر پادشاهان بود. زنان بیشمار داشت، بهترین غذاها و مشروبات در دسترس او بود، و هر گونه تفریح قابل دسترس آن زمان برای او فراهم بود. او اقرار می کند که هر چه دلش هوس کرد در این زندگی زمینی بدست آورد. ولی در نهایت می گوید: "زندگی زیر آفتاب (که فقط اشاره به زندگی جسمانی ما بر زمین می کند یعنی آنچه می بینیم و حس می کنیم) " باطل و نامفهوم است." چرا اینچنین خلاء در زندگی انسان وجود دارد؟ چونکه خدا ما را برای هدفی والاتر از آنچه اینجا بدست می آوریم آفریده است. سلیمان در مورد خدا می گوید: "او .... ابدیت را در دلهای ایشان نهاده ....." در عمق وجود خویش ما نیز به خوبی می دانیم که این دنیا، زندگی جسمانی ما در آن، و یا رسیدن به اهداف انسانی نمی تواند همه چیز باشد؛ چیزی ماورای این زندگی خاکی وجود دارد.

در کتاب پیرایش، اولین کتاب کتابمقدس، می بینیم که خدا انسان را به شباهت خود آفرید (پیدایش 26:1). این بدان معنی است که بیش از آنکه شبیه شکل های دیگر حیات باشیم در شباهت خدا هستیم. قبل از آنکه انسان در گناه سقوط کند و زمین ملعون گردد کتاب پیدایش وضعّیت انسان را اینگونه شرح می دهد: 1- خدا انسان را بصورت یک موجود اجتماعی آفرید (پیدایش 18:2-25)، 2- خدا انسان را به کار گماشت (پیدایش 15:2)، 3- خدا با انسان مشارکت و مصاحبت داشت (پیدایش 8:3)، 4- و خدا انسان را بر زمین حاکم ساخت (پیدایش 26:1). آیا نکتۀ مهمی در این مطالب یافت می شود؟ خدا همۀ اینها را به ما آدمیان عطا کرد تا به کمال و رضایت خاطر در زندگی دست یابیم. اما همۀ این موارد (بطور اخص مشارکت خدا با انسان) شدیداً تحت تأثیر سقوط آدم در گناه و در نتیجه، ملعون شدن زمین قرار گرفت. (پیدایش 3)

مطابق کتاب مکاشفه، آخرین کتاب کتابمقدس، پس از رُخداد وقایع زمان آخر، خدا آسمان و زمین کنونی را خراب کرده، آسمان ها و زمین جدیدی در بُعدی ابدی خواهد آفرید. در آن زمان او مشارکت مطلق و کامل خود را با انسان های نجات یافته احیا خواهد کرد. دیگران را داوری کرده به دریاچۀ آتش خواهد افکند. (مکاشفه 11:20-15) لعنت گناه برداشته خواهد شد و آنجا دیگر نه گناه، نه غم، نه بیماری، نه درد، و نه مَرگ خواهد بود (مکاشفه 4:21). ایمانداران وارث همه چیز خواهند بود، خدا در میان ایشان ساکن خواهد بود، و آنان پسران خدا خوانده خواهند شد (مکاشفه 7:21). حال می توان نقشۀ نجات را دید: خدا ما را آفرید تا با او مشارکت و مصاحبت داشته باشیم، انسان گناه کرد و این رابطه شکسته شد، و خدا مشارکتی احیا شده را در ابدیت برای نجات یافتگان تدارک دیده است. در زندگی زمینی خود، حتی اگر به همۀ اهداف خویش برسیم، به مَحض مُردن برای تمام ابدیت از خدا جدا خواهیم شد. اگر این زندگی زمینی ما را به جدائی ابدی از خدا برساند، پس حقیقتاً همه چیز باطل اباطیل است. امّــــا خدا راهی مهّیا نمود تا نه تنها به برکت ابدی برسیم (لوقا 43:23)، بلکه زندگی زمینی ما نیز با مفهوم و کاملاً رضایت بخش باشد. چگونه می توان به برکت ابدی و زندگی بامفهوم زمینی نائل گردید؟

در عیسی مسیح مفهوم زندگی احیا شده است

چنانکه در بالا اشاره شد، زندگی واقعی چه بر روی زمین و چه در ابدیت بستگی به احیا شدن آن رابطه ای دارد که در اثر گناه آدم گسسته شد. در حال حاضر این رابطه فقط توسط پسر خدا، عیسی مسیح، احیا گشته و قابل دسترسی است (اعمال 12:4؛ یوحنا 6:14؛ یوحنا 12:1). حیات ابدی زمانی دریافت می شود که شخص از گناهان خود توبه کرده (یعنی دیگر نمی خواهد به گناهانش ادامه دهد و مشتاق آن است که مسیح زنده او را عوض کرده، از او شخص جدیدی بسازد)، و زندگی جدیدی را بر مبنای اعتماد به مسیح شروع می کند. (برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه به نقشۀ نجات چیست؟ مراجعه کنید.)

باید به خاطر داشت که اگر چه شناختن عیسی مسیح به عنوان نجات دهنده حقیقت ارزنده ای است، ولی مفهوم واقعی زندگی فراتر از آن است. مفهوم واقعی زندگی را زمانی تجربه خواهید کرد که مانند یک شاگرد او را پیروی کنید، از او تعلیم یابید، به خواندن کلامش (کتابمقدس) بپردازید، در دُعا با او مصاحبت داشته باشید، و در اطاعت از احکامش در او سلوک نمائید. اگر شما به مسیح ایمان ندارید (و یا اینکه تازگی ایمان آورده اید) شاید این مطالب برای شما جالب و یا ارضاء کننده بنظر نیایند ولی لطفاً به مطالعۀ این بخش ادامه دهید تا ببینید مسیح چه ادعاهائی نمود.

"بیائید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران، و من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا که حلیم و افتاده دل می باشم و در نفوس خود آرامی خواهید یافت زیرا یوغ من خفیف است و بار من سَبُک." (متی 28:11-30) "... من آمدم تا ایشان حیات یابند و آن را زیادتر حاصل کنند." (یوحنا 10:10) "... اگر کسی خواهد متابعت من کند، باید حود را انکار کرده و صلیب خود را برداشته از عقب من آید. زیرا هر کس بخواهد جان خود را برهاند آن را هلاک سازد. اما هر که جان خود را به خاطر من هلاک کند آن را دریابد." (متی 24:16-25) "در خداوند تَمّتُع ببر و او مسئلت دل تو را به تو خواهد داد." (مزمور 4:37)

این آیات به ما نشان می دهند که ما حّق انتخاب داریم. ما می توانیم با پیروی از خواسته های خود زندگی خود را به پیش ببریم که در این صورت زندگی تُهی و نامفهومی را تجربه خواهیم کرد، و یا اینکه با تمامی دل، خدا و ارادۀ او را بطلبیم که در آن صورت زندگی بامفهوم و پُرباری را تجربه خواهیم کرد که از آن راضی خواهیم بود. این آن چیزی است که خدای آفرینندۀ ما، با محبت و بهترین آرزوهای خویش برای خیریّت ما تدارک دیده است (یعنی یک زندگی پُرمعنا و اقناء شده؛ و نه صرفاً یک زندگی آسان و بی دردسر).

در خاتمه مایل هستم مثالی را که از یک شبان شنیده ام با شما در میان بگذارم. شخصی را در نظر بگیرید که هواخواه ورزش خاصی است و در پی آن است که مسابقۀ گروه مورد علاقۀ خود را حضوراً و بطور زنده ببیند. او می تواند با صرف پول کمی دورترین صندلی ورزشگاه را اشغال کند و یا اینکه با پرداخت مبلغی گزاف در اولین ردیف جای گیرد و همه چیز را از نزدیک مشاهده کند. زندگی مسیحی نیز اینگونه است. اگر می خواهید کارهای دست خدا را مشاهده کنید، نمی توانید فقط روز یکشنبه مسیحی باشید. این افراد برای مشاهدۀ اعمال خدا قیمتی پرداخت نمی کنند. اما آنانی که، چون یک شاگرد وقف شده به مسیح، از پیروی امیال نفسانی خود توبه کرده اند تا اهداف مقدس الهی را دنبال کنند، حاضر شده اند تا قیمت گزافی (تسلیم کامل به مسیح و به ارادۀ او) را بپردازند. اینها اعمال اعجازانگیز خدا را در زندگی خود خواهند دید. در نهایت آنها می توانند با خودشان، با هم نوعشان، و با خدای آفرینندۀ خود بدون هیچ پشیمانی روبرو شوند. آیا شما این قیمت را پرداخت کرده اید؟ آیا مایلید این قیمت را بپردازید؟ اگر اینچنین است، مطمئن باشید که به زندگی بامعنا و سرشار رسیده اید.

کتاب مقدس درباره طلاق و ازدواج مجدد چه می گوید؟

 کتاب مقدس درباره طلاق و ازدواج مجدد چه می گوید؟

جواب: 
علیرغم دیدگاه شما نسبت به طلاق، همیشه باید حقیقتی را که کتابمقدس در کتاب ملاکی 16:2 بیان داشته است بیاد داشت: "زیرا یهوه خدای اسرائیل میگوید که از طلاق نفرت دارم." مطابق تعلیم کتابمقدس، نقشۀ خدا برای ازدواج این است که ازدواج یک تعهد دائمالعمر باشد. "بنابراین بعد از آن، دو نیستند بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد." (متی 6:19) خدا کاملاً واقف است که چون ازدواج شامل دو انسان ضعیف و گناهکار میباشد، همیشه احتمال طلاق وجود دارد. در عهد عتیق خدا قوانینی برپا نمود تا حقوق شخص مطلقه (بطور اخص، زنان) حفظ شود (تثنیه 1:24-4). عیسی مسیح در انجیل متی 8:19 مشخص میکند که به دلیل سخت دلی قوم بود که خدا اجازۀ طلاق را داد (هرچند که بر خلاف آرزوی قلبی وی بود).

بحث کتاب مقدسی طلاق و ازدواج مجدد، در اصل، پیرامون سخنان عیسی در متی 5: 32 و 19: 9 شکل میگیرد. عبارت "به غير علت زنا،" تنها مورد در کتاب مقدس است که احتمالاً اجازۀ طلاق و ازدواج دوباره را فراهم میکند. بسیاری از مفسرین، این استثناء ("به غیر" یعنی زنا) را مربوط به دورۀ "نامزدی" میدانند. در سنت یهود، زن و مردی که هنوز "نامزد" بودند، به عنوان یک زوج ازدواج کرده به حساب میآمدند. بر این اساس، غیر اخلاقی بودن (ناپاکی) در این دوره "نامزدی" تنها دلیل معتبر برای طلاق محسوب میشود.

باید در نظر داشت که کلمهای که، از زبان یونانی، "زنا " ترجمه شده، کلمهای است که میتوان آن را در مورد هر نوع گناه جنسی به کار برد. این کلمه میتواند به معنی رابطه نامشروع، فاحشگی، بی عفتی و غیره باشد. ممکن است منظور عیسی این باشد که زمانی طلاق جایز است که گناه جنسی رُخ داده باشد. روابط جنسی تابعی از پیوند زناشویی هستند "و آن دو يك تن خواهند بود" (پیدایش 2: 24؛ متی 19: 5؛ افسسیان 5: 31). بنابراین شکستن این پیمان با برقراری روابط جنسی نا مشروع (خارج از ازدواج)، میتواند دلیل موجهی برای طلاق باشد. دراین صورت، با توجه به این متن، میتوان ایدۀ ازدواج مجدد را در کلام عیسی یافت. عبارت "زن خود را بغير علت زنا طلاق دهد و ديگري را نكاح كند" ( متی 19: 9) نشان میدهد که در مورد استثناء، طلاق و ازدواج دوباره جایز میباشد. اما باید توجه داشته باشیم که فقط شریک بی گناه، حق ازدواج دوباره دارد. اگرچه در متن ذکر نشده، ولی اجازه ازدواج بعد از طلاق، رحمت خداوند در مورد کسی است که بر علیه او گناهی صورت گرفته، نه کسی که مرتکب گناه جنسی شده است. شاید تحت شرایط خاصی، به طرف گناهکار اجازۀ ازدواج مجدد داده شود، اما این متن چنین اجازهای برای شخص خاطی قائل نیست.

برخی، اول قرنتیان 7: 15 را استثناء دیگری جهت ازدواج دوباره میدانند، و آن، زمانی است که یک غیر ایماندار همسر ایماندارش را طلاق میدهد. اگرچه متن مورد نظر اشارهای به ازدواج دوباره ندارد، ولی اعلام مینماید که یک ایماندار، به زندگی با همسر غیرایماندارش که قصد ترک او را دارد، مقید نیست. بعضیها ادعا میکنند که خشونت و آزار (همسر یا بچه) دلیل موجهی برای طلاق است (حتی با وجودیکه در کتاب مقدس ذکر نشده است). درست است که این مورد، علت خوب و موجهی به نظر میرسد ولی عاقلانه نیست که آنرا کلام مقدسی جلوه کنیم.

گاهی اوقات کثرت بحث پیرامون شروط و استثنائات طلاق باعث میشود که حقیقتی مهم نادیده گرفته شود؛ و آن اینکه زناکاری ـ به هر شکلی که باشد ـ میتواند فقط مجوزطلاق باشد، نه لزوم آن. حتی در صورت وقوع زنا، یک زوج میتوانند به واسطۀ فیض مسیح بخشش را بیاموزند و زندگیشان را باز سازی کنند. خداوند ما را بیش از اینها بخشیده است. مطمئناً ما نیز قادر خواهیم بود با پیروی از الگوی او، حتی گناه زنا را نیز ببخشیم (افسسیان 4: 32). با این حال، این امکان وجود دارد که طرف خاطی بدون جبران اعمالش، به گناه جنسی خود ادامه دهد. در چنین حالتی میتوان متی 19: 9 را بکار گرفت. خیلیها بعد از طلاق سریعاً به ازدواج دوباره، فکر میکنند. در حالیکه شاید خواست خدا برای آنها مجرد ماندن باشد. برخی را خداوند مقرر کرده است مجرد بمانند تا به تمام و کمال (و بدون هیچ وقفهای) در خدمت او مشغول باشند (اول قرنتیان 7 : 32- 35). ازدواج دوباره انتخابی از میان چندین پیشامد است، اما تنها انتخاب ممکن نیست.

باعث تاسف است که درصد طلاق در میان مسیحیانی که اقرار به ایمان دارند به اندازۀ طلاق در دنیای بیایمان است. کتاب مقدس کاملا آشکارنموده که خداوند از طلاق نفرت دارد (ملاکی 2: 16)، و آشتی و بخشش باید نشانههای زندگی ایمانداران باشند (لوقا 11: 4؛ افسسیان 4: 32). با این وجود، خداوند میداند که طلاق، حتی در میان فرزندانش رُخ خواهد داد. ایمانداری که طلاق گرفته و یا ازدواج مجدد داشته است، نباید احساس کند که محبت خداوند نسبت به او کاهش یافته است، حتی اگر طلاق و ازدواج او تحت پوشش استثناهای متی 19: 9 نباشد. خداوند حتی از نافرمانیهای گناه آلود مسیحیان استفاده میکند تا نیکویی عظیمش را به کمال رساند.

شرط دریافت فیض خدا

شرط دریافت فیض خدا
تنها شرط دریافت فیض خدا ، دراز کردن دستهای ما برای دریافت آن است و بس . مانند میوۀ درخت باغی که از دیوارهای باغ به کوچه خم شده است ، تو آن را می چینی و می خوری و از آن لذت می بری بی آنکه زحمتی برای باغ و آن درخت کشیده باشی !
پس هیچ عملی یا شرط دیگری برای خشنودی خدا یا انجام مراسمی برای رضایت خدا ، برای دریافت فیض خدا ، وجود خارجی نداشته ، ندارد و نخواهد داشت . چرا که دیگر فیض مفهومی ندارد . زیرا فیض خدا درست زمانی بر ما نائل شد که ما نه لیاقت دریافت آن را داشتیم نه آمادۀ آن بودیم ؛ فقط آن را در جان و روح و زندگی خود دیدیم .لطفاً با ما به چند آیه از کتابمقدس برای تایید و درک این مطلب نگاه کنید:
" هنگامیکه مرا نشناختی (در اینجا روی سخن با کوروش پادشاه فارس است )ترا به اسم خواندم و ملقب ساختم ،من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نی .من کمر ترا بستم هنگامیکه مرا نشناختی." (اشعیاء 45 : 4-5 ) و روح خداوند یکبار دیگر این را روشن تر برای ما تکرار میکند:
" آنانیکه مرا طلب ننمودند مرا جستند و آنانیکه مرا نطلبیدند مرا یافتند و به قومی که به اسم من نامیده نشدند گفتم :لبیک!لبیک!" (اشعیاء 65 : 1 )
میبینید که خداوند توسط نبی چگونه در بارۀ عملکرد و انجام فیض خود سخن میگوید.این بدلیل قدرت و عظمت و استعداد کوروش نبود که مقبول خدا شد.این بدلیل برتری قوم های دیگر نیست که مقبول خدا شدند تنها به دلیل مهربانی و بخشش و فیض خود خدا بود که این گروه برگزیده شدند.چرا؟که دیگر هیچکس نتواند به افتخارات و مقام خود و روحانیت و اعمال دینی خود ،به تعداد نمازهای خود ،به نذرهای سالیانۀ خود ،به زیارت های سالیانۀ خود ،به روزه های خود ،به معلومات و دانش خود ببالد و به دیگری بگوید :" چون من چنین هستم در اینجا نشسته ام!و تو باید بروی آن پایین پایینها جایی برای خودت پیدا کنی!" آیا این دیگر فیض خدا بود یا تبعیض بین افراد و مقام ها و شایسته گی آنان ؟دقیقا به همین دلیل کلام خدا آب پاکی را به روی دستهای همه ما ریخته است و می گوید:
"زیرا که محض فیض نجات یافته اید بوسیلۀ ایمان و این از شما نیست بلکه بخشش خداست و نه از اعمال تا هیچکس فخر نکند." (افسسیان 2 : 8 ـ 9 ) و مجددا خود پولس در نامه ای دیگر این را تکرار میکند که :" نه بسبب اعمالی که ما به عدالت کرده بودیم بلکه محض رحمت خود ما را نجات داد به غسل تولد تازه و تازه گی که از روح القدس است.که او را به ما به دولتمندی افاضه نمود به توسط نجات دهندۀ ما عیسای مسیح تا به فیض او عادل شمرده شده وارث گردیم به حسب امید حیات جاودانی ." ( نامه به تیطس 3 : 5-7 ) اکنون شاید از خودتان می پرسید که چرا همه اینگونه رایگان و بی آنکه خدا به اعمال دستهایشان و اندرون شان نگاه کند آنان را مشمول فیض خود میگرداند ؟اینجاست که درک و مفهوم این فیض به زیبایی معنا پیدا میکند اگر بفهمیم و این را قبول کنیم که
" کیست که تواند گوید دل خود را طاهر ساختم و از گناه خویش پاک شدم." ( امثال سلیمان 20 : 9 ) و خود سلیمان تکرار میکند که :" زیرا مرد عادلی در دنیا نیست که نیکویی ورزد و هیچ خطا ننماید." (کتاب جامعه 7 : 20 ) و قرن ها بعد اشعیاء نبی این حقیقت را با هدایت روح خدا تکرار میکند که:
" زیرا که جمیع ما مثل شخص نجس شده ایم و همۀ اعمال عادلۀ ما مانند لته ملوث میباشد و همگی ما مثل برگ پژمرده شده گناهان ما مثل باد ما را میرباید." (کتاب اشعیاء 64 : 6 ) و این راز الهی را که هیچکس نمی تواند ادعای پاکی ،معصومیت و بی گناهی کند را قرن ها بعد پولس رسول با گستاخی و شهامتی که مسیح در قلب او گذاشته بود تکرار میکند تا همگان را بفهماند که به عیسای مسیح و ایمان به او که هرگز گناهی مرتکب نگردید نیاز دارند چرا که :" همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصرند میباشند و به فیض او مجانا عادل شمرده میشوند."(رومیان 3 : 24 )
پس دانستیم که هیچ کس لیاقت دریافت مهربانی خدا را ندارد!زیرا همۀ ما کم و زیاد گناه کرده ایم بقول خودمان : همۀ ما سر و ته از یک کرباس هستیم!اما این فیض خداست که تنها بدلیل مهربانی و بخشایش خود خدا نصیب همۀ ما میگردد و تنها امتیازی که ما بر دیگران خواهیم داشت به احتمال زیاد در این خواهد بود که چه کسی زودتر دستش را برای گرفتنش دراز کرد و آن را گرفت و با آن زندگی کرد و با زیستن با آن زندگی خود را تماما عوض نمود و خدا را با آن جلال 

هدف فیض خدا

هدف فیض خدا 
تا همه به حیات جاودان نائل شوند و زیستن انسان همواره در قدوسیت و پاکی باشد . و این تدبیر تماماً و کاملاً در آمـدن عیسای مسیح او که فیض کامل خدا بود ، بر زمین علنی گشت.اکنون اجازه بدهید تا ادامۀ آیۀ رومیان که در بخش اول این مقاله به آن اشاره کردیم را با هم بخوانیم:" بوسیلۀ ایمان به مسیح ما وارد فیض الهی شده ایم ،فیضی که در آن پایداریم و نه تنها به امید شراکتی که در جلال خدا داریم شادی میکنیم بلکه در زحمات خود نیز شاد هستیم زیرا میدانیم که زحمت بردباری را ایجاد میکند و بردباری موجب میشود که مورد قبول خدا شویم و این امر امید را می آفریند.این امید هیچ وقت ما را مایوس نمیسازد زیرا محبت خدا بوسیلۀ روح القدس که به ما عطا شد قلبهای ما را فرا گرفته است.زیرا در آن هنگام که ما هنوز درمانده بودیم مسیح در زمانی که خدا معین کرده بود در راه بیدینان جان سپرد." (نامۀ پولس رسول به رومیان 5 : 2-6 ) لطفاً خوب به ایات بالا نگاه کنید تا شما هم مثل ما کار عظیم فیض خدا را در ایمان به مسیح ببینید.پولس به ما میگوید که وقتی شخص به مسیح ایمان میاورد وارد فیض الهی میشود.وقتی شخص وارد این فیض شد گویی مشمول تمامی محافظت ها و منافع مورد نظر از این فیض میگردد پولس مینویسد که با پایداری در این فیض ما: 1- در جلال خدا شریک میشویم 2- در زحمات خود شاد خواهیم شد 3-بردبار میگردیم 4- مورد قبول خدا شده 5- در امید زندگی میکنیم 6-هرگز مایوس نخواهیم گشت 7- از روح القدس پر خواهیم شد .گویا تمامی این هفت مزیت موجود به محض ایمان آوردن ما به مسیح از آنجا که با این ایمان وارد فیض الهی می گردیم برای ما قابل دسترسی شده و موجود میگردد تا ما به آن برسیم و از داشتن آن مستفیض گردیم.و این دقیقا هدف خدا از فیضی ست که شامل حال دنیا گردانیده است.تمام این مزایا در انتظار تکتک افرادی ست که همین امروز قلبشان را به مسیح میدهند.البته این مطلب را فراموش نکنید که تمام این برکات به ما داده شده است نه شبانه ؛و ما فردای در ایمان به مسیح در زحمات مان شاد نمیشویم ! و یا در سختی ها بردبار نمی گردیم! و ناگهان امیدوار به همه چیز نمی نگریم!و یاس و نا امیدی را شبانه بوسۀ وداع نمی زنیم!دیدگاه مسیحی ما نسبت به هدف فیض الهی باید این باشد که خداوند با ایمان ما به مسیح برای ما پلی قرار داده تا با عبور از آن تمام آن هفت مورد بالا را دریافت کنیم ؛آن پل فیض خداست(عیسای مسیح ).آیا ما با درک این فیض ،اینکه او ما را همینطور که هستیم ،هر که هستیم ،هر چه هستیم دوست دارد و ما را به نزد خود میخواند تا ما را به انسانی تازه ای تبدیل کند که شایستۀ پاداش حیات جاودانی گردد نه عذاب الهی ،وارد آن میشویم؟ هرگز!در واقع ما این را زمانی در می یابیم که در فیض هستیم نه اینکه بدانیم و سپس وارد آن شویم! با قبول عیسای مسیح و عبور از این پل (فیض خدا) ما به سرزمینی وارد میشویم که در آن آغاز به زندگی میکنیم نه یک شب نه دو شب ،بلکه تمام عمر خود را!پس زیستن در فیض و تمامی هدفی که خدا برای ما در نظر دارد در تمام طول زندگی ما روی میدهد ،روزانه،همواره،هر ساعته...مادامی که ما خود را در این سرزمین می بینیم و می دانیم .یادتان باشد که ما وارد فیض الهی میشویم و ما وارد میشویم که در آن زندگی کنیم که باید در آن زندگی کنیم نه اینکه مسافر تفریحی و یا سیاحتی آن باشیم!و یا تنها بلند گوی بیان آن!هدف خدا از دریافت فیض الهی او از راه ایمان به عیسا ی مسیح ، زیستن ما ،تنفس ما ،رشد ما ،بودن ما ، و نهایتا مرگ ما در فیض اوست!و این ما را به مبحث بعدی میکشاند

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

هفت ‌درصد مردان ایرانی از لوازم آرایشی استفاده‌ می‌کنند

.





آسیب‌شناس اجتماعی می‌گوید «براساس آمارهای رسمی موجود، هفت ‌درصد مردان ایرانی از لوازم آرایشی استفاده می‌کنند.»

به گزارش «محبت نیوز» روزنامه شرق روز شنبه ۲۹شهریور به نقل از مصطفی فروتن، آسیب‌شناس اجتماعی نوشت که «عدم مشارکت مؤثر پدر در تربیت فرزندان ارتباط مستقیم با گرایش پسران به مد‌ها و آرایش‌های زنانه دارد.»
به نقل از زمانه، به گفته فروتن «۱۲درصد از لوازم آرایشی موجود در کشور از سوی مرد‌ها مصرف می‌شود.»
این آسیب‌شناس افزود: «در گذشته در برخی مناطق خاص در شهر تهران آرایشگاه‌هایی وجود داشت که خدمات آرایشی مانند برداشتن ابرو را به مردان ارایه می‌داد اما اکنون این مسئله در آرایشگاه‌های مردانه فراگیر شده است.»

سلطنت هزارساله چیست، و آیا باید آنرا همان هزار سال برداشت کرد؟

 سلطنت هزارساله چیست، و آیا باید آنرا همان هزار سال برداشت کرد؟

جواب: 
سلطنت هزار ساله عنوانی است برای هزار سال سلطنت عیسی مسیح بر روی زمین. بعضی هزار سال را سمبلیک حساب می کنند. بعضی می گویند هزار سال یعنی "زمان دراز" و نه حقیقتا هزار سال سلطنت عیسی مسیح بر روی زمین. اما اگر خدا می خواست بگوید "زمان دراز"، اینرا براحتی می گفت بدون اینکه مرتب مدت زمان دقیقی را بیان کند. 

کتاب مقدس به ما می گوید که وقتی عیسی مسیح به زمین برگردد، سلطنتش را بعنوان یک پادشاه در اورشلیم برقرار می کند، و بر تخت داوود می نشیند (لوقا 1:32-33). عهدهای بدون شرط او این را ایجاب می کنند که عیسی مسیح در جسم و عینا برگردد و پادشاهیش را برقرار کند. عهد ابراهیمی به قوم اسرائیل وعدة یک سرزمین، یک نسل، یک حاکم و یک برکت روحانی را داد (پیدایش 12: 1-3). عهد فلسطینی به اسرائیل وعدة بازسازی و مالکیت سرزمین را داد (تثنیه 30: 1-10). عهد داوودی به قوم اسرائیل وعدة بخششی را داد که قوم بتوانند مبارک باشند (ارمیا 31: 31-34).

در بازگشت ثانوی، این عهد ها تکمیل می شوند و اسرائیل بعنوان یک ملت جمع شده (متی 24 : 31)، بسوی خدا بازگشت می کند (زکریا 12 : 10-14)، و بازسازی شده تحت حکومت مسیح یعنی عیسی مسیح قرار می گیرد. کتاب مقدس از شرایطی در سلطنت هزار ساله صحبت می کند که از نظر جسمانی و روحانی محیطی بی عیب و کامل است. زمانی خواهد بود پر از صلح (میکا 4: 2-4، اشعیا 32: 17-18)، شادی (اشعیا 61: 7 و 10)، راحتی (اشعیا 40 : 1-2)، و فقر و بیماری نیست (عآموس 9: 13-15 ، یوئیل 2: 28-29). کتاب مقدس همچنین می گوید که فقط ایمانداران به سلطنت هزار ساله وارد می شوند. به همین دلیل، زمانی خواهد بود پر از عدالت کامل (متی 25: 37، مزمور 24: 3-4)، اطاعت (ارمیا 31: 33)، قدوسیت (اشعیا 35: 8)، راستی (اشعیا 65: 16)، و پری روح القدس (یوئیل 2: 28-29). مسیح بعنوان پادشاه حکومت می کند (اشعیا 9: 3-7، 11 : 1-10)، و تخت و خیمة داوود را استوار می سازد (ارمیا 33: 15-21 ، عاموس 9: 11). سروران و نجبا حکومت خواهند کرد (اشعیا 32: 1، متی 19: 28)، و اورشلیم مرکز سیاسی دنیا خواهد بود (زکریا 8: 3).

مکاشفه 20: 2-7 دورة زمانی مشخص سلطنت هزار ساله را بیان می کند. حتی بدون این آیات، نکات بیشماری به سلطنت مسیح بر روی زمین اشاره می کنند. انجام بسیاری از عهد ها و وعده های خداوند بر روی سلطنت عینی او در آینده و در جسم است. دلیل محکمی برای رد تفسیر عینی سلطنت هزار ساله و مدت آن وجود ندارد. 

آیا خدا دعای یک گناهکار/ بی ایمان را می شنود/ جواب می دهد؟

 آیا خدا دعای یک گناهکار/ بی ایمان را می شنود/ جواب می دهد؟

جواب: 
یوحنا 9: 31 می گوید، " ما می دانیم که خدا دعای گناهکاران را نمی شنود ولیکن اگر کسی خداپرست باشد و ارادة او را بجا آرد او را می شنود." همچنین گفته شده است "تنها دعایی که خدا از گناهکاران می شنود دعای توبه برای نجات است." در نتیجه، بعضی عقیده دارند که خدا دعاهای یک بی ایمان را نه می شنود و نه هیچوقت به آنها جواب می دهد. در محتوای یوحنا 9: 31 می گوید که خدا از طریق یک بی ایمان معجزه نمی کند. اول یوحنا 5: 14 – 15 به ما می گوید که خدا به دعاهایی جواب می دهد که بر طبق ارادة او باشند. این قانون، احتمالا، در مورد بی ایمانان هم هست. اگر یک بی ایمان دعایی بکند که بر طبق ارادة خدا باشد، چیزی نمی تواند مانع جواب دادن به آن دعا باشد.

در بعضی از قسمتهای کلام خدا می گوید که خدا دعاهای بی ایمانان را می شنود و جواب می دهد. در بیشتر این موارد، توبه در کار است. در مواردی هم حتی بدون کلمات دعا، خدا به فریاد قلب شخص جواب می دهد (ننوشته که شخص مستقیما به خدا دعا کرده). در بعضی از موارد، بنظر می آید که دعا با توبه همراه است. اما در بعضی موارد دیگر، دعا فقط برای نیاز دنیوی و یا برای برکات بوده و خدا یا بخاطر رحمش و یا بخاطر خلوص نیت و ایمان دعا کننده به آنها جواب داده است. در اینجا به بعضی از این قسمتها که در رابطه با دعای یک بی ایمان است نگاه می کنیم:

مردم نینوا دعا کردند که نینوا نجات یابد (یونس 3: 5-10). خدا به این دعا جواب داد و شهر نینوا را چنانکه هشدار داده بود نابود نکرد.

هاجر از خدا خواست که پسرش اسمائیل را حفاظت کند(پیدایش 21: 14-19). خدا نتنها اسمائیل را محافظت کرد، بلکه او را بسیار برکت داد.

در اول پادشاهان 21: 17- 29، بخصوص در آیات 27 – 29، اخاب وقتی نبوت را از ایلیا می شنود روزه و ماتم می گیرد. خدا با نیاوردن تنبیه در زمان اخاب به ماتم او جواب می دهد.

زنی که غیر یهودی و از صور و صیدون بود دعا کرد که مسیح دخترش را از دیو زدگی آزاد کند (مرقس 7: 24 – 30). عیسی دیو/روح پلید را از دختر آن زن بیرون کرد.

کورنیلیوس، سرباز رومی در اعمال رسولان 10، که خدا پطرس رسول را بخاطر عدالت آن مرد پیش او فرستاد. اعمال رسولان 10: 2 به ما می گوید که کورنیلیوس "مرتب به خدا دعا می کرد."

خدا قول هایی می دهد که شامل همه بشود (ایمان دار و بی ایمان) مثل ارمیا 29: 13 "و مرا خواهید طلبید و چون مرا بتمامی دل خود جستجو نمایید مرا خواهید یافت". این مثل جریان کورنیلیوس در اعمال رسولان 10: 1-6 است. اما خیلی از قول ها که در محتوای کلام خداست، فقط برای مسیحیان است. چون مسیحیان عیسی مسیح را بعنوان نجات دهندة خود دریافت کرده اند، به آنها این اجازه داده شده است که با شجاعت به تخت فیض مسیح نزدیک شده از او در وقت نیاز کمک بگیرند (عبرانیان 4: 14-16). به ما گفته شده است که وقتی چیزی را بر طبق ارادة خدا بخواهیم، او ما را می شنود و آنچه بخواهیم به ما می دهد (1 یوحنا 5: 14-15). قولهای زیاد دیگری دربارة دعا برای مسیحیان هست (متی 21: 22، یوحنا 14: 13 و 15: 7). بنابراین، بله مواردی وجود دارند که در آنها خدا به دعاهای یک بی ایمان جواب نمی دهد. در عین حال، بخاطر فیظش است که به زندگی بی ایمانان داخل شده به دعای آنها جواب میدهد.