۱۳۹۵ شهریور ۷, یکشنبه

حرمت

اگر حتى از زندگى يكديگر رفتنى شديد، اندكى "حرمت" بين خودتان به يادگار بگذاريد... همه اش را نبَريد! 
حرمت نان و نمک 
حرمت دل 
حرمت خنده ها
حرمت احساستان را ,
شايد خاطره اى ، عكسى، آهنگى... جا گذاشته باشيد و مجبور شويد برگرديد!

۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

حافظ

ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دل‌ها!
مرا در منزل جانان چه امن و عیش، چون هر دمجرس فریاد می‌دارد که «بربندید محمل‌ها»
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید!که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایلکجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخِرنهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها؟
حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ!متیٰ ما تلق من تهویٰ، دعِ الدنیا و اهملها

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

چگونه سوئديها كودكانشون رو به موسيقي تشويق ميكنند

چگونه سوئديها كودكانشون رو به موسيقي تشويق ميكنند
گزارشي كوتاه از فعاليت گروه اوپراي راديو سوئد :
شبي بي نظير و با شكوه وبه ياد ماندني، در حال نزديك شدن به پايان سال تحصيلي در سوئد ،همه گروهها مشغول نشان دادن تواناييها و كاركردهاي خودشون هستن.
يه گروه به پشتيباني شهرداريها و به هزينه ماليات دهندگان معلم هاي موسيقي خودش رو ابتداي سال تحصيلي به مدارس فرستاده تا ازكودكان علاقه مند دعوت كنند يكبار در هفته با هم تمرين كنند .
همه چيز به آرامش و آسونيِ يه سرگرمي لذت بخش بر گذار شد نه تكليفي نه فشاري همه و همه شادي و لذت در طول سال تحصيلي در كنار گروهي كه فقط بخشي از أوقات فراغت بچه ها رو پر ميكرد .
و اما چيزي كه باور نكردني بود واسه ما به عنوان والدين ،ديدن برگه دعوتنامه گروه اوپراي راديو استكهلم كه قرار بود كنسرتي رو با مشاركت بچه هاي شركت كننده در در اين گروه موسيقي از مدارس مختلف برگذار كنه!
باور نكردني به نظر مياد !مگه بچه هاي ما چقدر پيشرفت كردن ؟ بايد رفت ديد من هنوز ناباورانه به اين دعوت نگاه ميكنم .واما روز موعود ،بچه ها از صبح رفتن و ما عصر دعوت شده ايم .
محل برگذاري كنسرت پر بود از بروشورهاي برگذاري كنسرت راهنماهاي متعدد و محل اصلي سالن اپرا.
شكوه و جلال يه كنسرت و اپراي واقعي وقتي با حس حضور فرزندت به هم آميخته بشه ،ميشه سراسر بغض و شادي و افتخار.
باور نكردني بود اعضاي اپراي راديو با سابقه بيش از ٣٠ سال نوازندگي به هم اميخته با كودكان زير ١٠ سال مينواختن.
وأين يعني سأختن اينده موسيقي يه كشور و اين يعني تشويق به موسيقي حتي اگه از بين اين ٤٠-٥٠ تا كودك يكيشون رويايِ موسيقي كلاسيك رو در سر بپرورونه. واين يعني تو ميتوني در هر سطحي كه باشي به اندازه خودت مطرح بشي و اين راه اميد رو روشن ميكنه.

عیسی جان تویی منجیم

۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

محبت


 

ویژگی‌های محبت خدا

یکی از زیباترین پیغام‌های کتاب‌مقدس، پیام عشق و محبت لایزال خداست. کلام خدا به‌وضوح بیان می‌دارد که خدا محبت است (اول یوحنا ۴‏‌:۸‏). دقت کنید کتاب‌مقدس نمی‌گوید که محبت خداست، بلکه خدا محبت است. به بیانی دیگر محبت الهی حاوی ویژگی‌های خاصی است و از شخصیت خدا سرچشمه می‌گیرد.
 
بندۀ پیر خراباتم که لطفش دائم است
                        ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
 
با بررسی خصوصیات محبت خدا به این نتیجه می‌رسیم که خدای کتاب‌مقدس به ما عشق می‌ورزد نه از آن رو که ما لزوماً موجوداتِ دوست داشتنی هستیم بلکه چون خود محبت است.
 
روی به محراب نمودن چه سود سوی بخارا و بتان طراز
                           ایزد ما وسوسۀ عاشقی از تو پذیرد نپذیرد نماز
 
حال به بررسی اجمالی ویژگی‌های محبت خدا می‌پردازیم:
 

۱- خدا ما را همانگونه که هستیم دوست دارد.

ما چون اغلب محبت داد و ستدی را تجربه کرده‌ایم نمی‌توانیم باور کنیم که می‌توان همانطور که هستیم دوست‌مان داشت. مطابق ارزش‌گذاری‌های عصر ما برای محبت شدن و محبت کردن باید دلیلی وجود داشته باشد.
مطابق قوانین فیزیک نیز هر عملی را عکس‌العملی است مساوی و در خلاف جهت آن. مطابق این اصل علمی- اجتماعی محبت کردن نیازمند داشتن "دلیلی" است و بدون برخورداری از آن دلیل نمی‌توان در انتظار واکنشی مثبت بود. اما آیا خدا نیز تابع این قانون عملی اجتماعی است؟ آیا نقطۀ آغاز محبت الهی ریشه در عمل مثبت ما دارد؟ آیا خدا منتظرست که ابتدا از اشخاصی که نسبت به او رویکردهای مثبت دارند محبت ببیند تا بتواند ‌آن‌ها را محبت کند؟ اجازه دهید با ذکر یک داستان واقعی موضوع را بیشتر بشکافیم. من اغلب از جانب یکی از دوستانم که با او ارتباط کاری داشتم به خانه‌اش دعوت می‌شدم. دوست من بچه‌ای داشت که در اکثریت قریب به اتفاق مواقع، فضای گفتگوی ما را متشنج می‌کرد. یا سر پدر و مادرش داد می‌کشید و یا با ایجاد صمیمیتی بی‌مورد با من، فضا را کاملاً برایم ناامن می‌کرد. پس از مدتی با مشاهدۀ مدارای بیش از حد والدینش به حالتی نزدیک به جنون نزدیک شدم!
پیش خودم می‌گفتم اگر تنها چند لحظه اختیار آموزش و پرورش این بچه را به من بسپارند، اثراتی جاودانه برای آن بچه باقی خواهم گذاشت اما خوشبختانه هیچ وقت این فرصت در اختیارم قرار نگرفت. روزی خشم پنهان خود را با پرسیدن سؤالی پلید از پدرش خالی کردم. از او پرسیدم، «آیا بچۀ تو از سایر بچه‌ها مؤدب‌تره؟» گفت: «معلومه که نه»، پرسیدم «آیا از سایر بچه‌ها قشنگ‌تره؟» و دوباره همان پاسخ را داد. بعد گفتم «آیا بچۀ تو از سایر بچه‌ها دوست‌داشتنی‌تره؟» این بار خود پدر نیز از کوره در رفت و گفت خودت که می‌بینی چه بلایی سر ما آورده. اینجا بود که پرسیدم «پس چرا دوستش داری؟ چه دلیلی برای محبت به او داری؟» پاسخ او همچون پُتکی بود که بر تمام باورها و ارزش‌گذاری‌های من فرود آمد. پدرش گفت: «این بچه از وجود منه.» دلیل عشق به فرزند را قبل از هر چیز باید در خالق او جستجو کرد و نه تظاهراتی اخلاقی و رفتاری فرزند. خدا نیز ما را دقیقاً همین طور که هستیم دوست دارد. اگر خودمان و یا دیگران با نگاه به ما هیچ دلیلی برای برخورداری از عشق خدا در ما نمی‌بینند، چه باک! خدا برای خودش دلایل خاص عشق به ما را داراست، دلایلی که هیچ مانعی سر راه محبت خود نمی‌شناسد.
چرا باور نمی‌کنیم همانطور که هستیم برای خدا دوست‌داشتنی هستیم؟ شاید چون از دوران کودکی مدام سرزنش شنیده‌ایم، دائماً در قیاس با دیگران تحقیر شده‌ایم و به‌مرور حس بی‌ارزشی و دوست‌داشتنی نبودن در ما ریشه دوانده و نهادینه شده است. شاید هم برخورداری از الهیاتی غلط این مسئله را در ما تشدید کرده است. الهیاتی که در آن شعارهایی از جمله «هر چه بیشتر خودت را سرکوب کنی، به خدا نزدیک‌تر می‌شوی»، موج می‌زند. باید اذعان داشت که گاه خودمان نیز از علت حس دوست‌داشتنی نبودن خود زیاد آگاه نیستیم. به خود می‌گوییم: «دیگران شایستۀ محبت‌اند اما من نه.» دوستان عزیز کلام خدا به ما مژده می‌دهد که خداوند همچون پدری سرشار از محبت ما را همانطور که هستیم دوست دارد. بیایید حتی اگر احساسات ما در این راستا به ما کمک نمی‌کند با ایمان این حقیقت را بپذیریم. اما ویژگی دوم محبت خدا به همان اندازۀ خصوصیت اول تکان‌دهنده است.

۲- خدا ما را حتی هنگامی که از لحاظ اخلاقی شکست می‌خوریم دوست دارد.

یادم می‌آید چند سال پیش برای دختر خاله‌ام که آن زمان دختر بچه‌ای بیش نبود کتابی خریدم به‌نام "درخت بخشنده". بعدها آنقدر از کتاب خوشم آمد که آن را برای خودم نگه داشتم! ماجرای این کتاب داستان درخت و پسر بچه‌ای بود که با هم دوست بودند. پسرک هر روز به‌سراغ درخت می‌رفت و با آن بازی می‌کرد، از میوه‌هایش می‌چید، در سایه‌اش می‌خوابید، به آن تکیه می‌زد، آرامی و شادی بی‌غل و غش را تجربه می‌کرد و "درخت خوشحال بود". روزها گذشت، پسرک جوانی شد.
روزی دوباره به‌سراغ آن درخت آمد. درخت به‌مجرد دیدن آن جوان به او گفت: «بیا باز با هم بازی کنیم و لذت ببریم.» جوان به او گفت: «زمان بازی و وقت تلف کردن من به پایان رسیده، الان همه به فکر آیندۀ خود هستند.» درخت گفت: «چه کاری می‌توانم برای تو بکنم؟» جوان پاسخ داد: «بگذار تمام میوه‌هایت را بچینم تا توشۀ راهم باشد و تنه‌ات را ببرم، قایقی کوچک بسازم و به آن سوی شهر بروم تا شاید کار و تجارتی دست و پا کنم و سرانجام، این زندگی بی‌هدف را پایان بخشم.» درخت بلادرنگ پذیرفت و "درخت خوشحال بود". سال‌ها گذشت، روزی پیرمردی فرتوت باز از کنار کنده درختی می‌گذشت. درخت به مجرد دیدن پیرمرد او را شناخت و گفت: «چقدر از دیدن تو خوشحالم، کاش میوه‌ای، شاخه‌ای، سایه‌ای داشتم که نثارت کنم.» پیرمرد گفت: «من دیگر توان میوه خوردن و بازی کردن ندارم، خیلی خسته‌ام، خیلی خسته، تنها می‌خواهم استراحت کنم.» درخت با شنیدن درخواست آن پیرمرد، با تمام وجود کندۀ فرسودۀ خود را بالا کشید تا پیرمرد آنجا بنشیند و پیرمرد آنجا نشست و "درخت خوشحال بود". دوستان عزیز شاید من و شما نیز با خدا همین گونه رفتار کرده‌ایم، شاید به زعم خود از او جز کنده‌ای فرسوده چیز دیگری باقی نگذاشته‌ایم. اما هرگاه به‌سراغ او برویم با خوشحالی پذیرای ماست و هر چه در توان دارد به ما ارزانی می‌دارد.
در انجیل یوحنا باب ۸‌‏:۱-۱۱‏ داستان زنی را می‌بینیم که در شرایطی مشابه با داستان ما با عیسی روبرو می‌شود. او از لحاظ اخلاقی کاملاً شکست‌خورده است. برای خود امیدی متصور نیست، مرگ هر لحظه در کمین اوست. اما عیسی ‌مسیح با فیض و محبت خود او را می‌پذیرد. پیام عیسی به این زن این بود: «من نیز تو را محکوم نمی‌کنم، برو و دیگر گناه نکن.» دوستان عزیز کلام خدا به ما مژده می‌دهد که حتی هنگامی که از لحاظ اخلاقی شکست می‌خوریم از محبت خدا محروم نمی‌شویم. کافی است به سراغ او برویم تا همان صدا را بشنویم که «من نیز تو را محکوم نمی‌کنم........». حال به بررسی ویژگی سوم محبت خدا می‌پردازیم.

۳- خدا منتظر است که ما را محبت کند.

در کتاب اشعیای نبی باب ۳۰ داستان عجیبی وجود دارد. قوم اسرائیل بی‌وفایی خود را به خدا به‌دفعات به‌ثبوت رسانده بود. آن‌ها در هنگام بحران تقریباً همیشه به‌دنبال منابع امنیتی غیر از خدا می‌گشتند. شرح رابطۀ خدا با قوم اسرائیل را می‌توان در این عبارت زیبای حافظ: «از من همه اصرار و از او انکار» خلاصه کرد. اسرائیل دائماً خدای وفادار خود را انکار می‌کرد و خدا باز به‌دنبال این قوم بود. اما در این باب، پس از توضیح مفصل انکار مجدد اسرائیل، خداوند رویکردی باور نکردنی را در پیش می‌گیرد. در آیۀ ۱۸ می‌خوانیم: «و از این سبب خداوند انتظار می‌کشد تا بر شما رأفت نماید و از این سبب برمی‌خیزد تا بر شما ترحم فرماید...». خداوند منتظر است تا قوم خود را مشمول محبت خود نماید. پسر گمشدۀ باب ۱۵ انجیل لوقا نیز به هنگام بازگشت، خود را برای واکنش تند پدر آماده کرده بود. او انتظار غضب و نیشخندی دال بر سرخوردگی از جانب پدرش داشت. پسر گمشده به‌هیچ وجه از این واکنش‌ها متعجب نمی‌شد زیرا خود را مستحق آن‌ها می‌دانست. اما پدر منتظر او بود. انتظار پدر، انتظاری بس طولانی و مملو از امید و عشق بود. «اما هنوز دور بود که پدرش او را دیده، دل به روی بسوزاند و شتابان به‌سویش دویده، در آغوشش کشید و غرق بوسه‌اش کرد» (لوقا ۱۵‏‏‌:۲۰‏). دوستان عزیز کلام خدا به ما مژده می‌دهد که خدا منتظر ما است تا بسوی ما بدود و ما را غرق بوسه سازد.

چند سخن پایانی

نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی می‌گوید: «خدا نیز دوزخی دارد، دوزخ او عشق به انسان است.» اما کلام خدا وعده می‌دهد خدا نیز بهشتی دارد، بهشت او عشق به انسان است. بیایید بار دیگر صدای سخن عشق خدا را شنیده از آن برخوردار شویم و دوباره با عشق او تازه شویم.
از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر
                            یادگاری که در این گنبد دوار بماند

پنطیکاست، عید نزول روح القدس، عید گلریزان، پنجاهمین روز پس از عید پاک




پنطیکاست را در پنجاهمین روز پس از عیدفصح جشن میگیرند .روز پنطیکاست عید هفته ها نیز نامیده میشد .(خروج 34: 22 ، تثنیه 16 : 9-11 )، این روز را همچنین روز نوبرها می نامیدند ( اعداد -28: 26 ) ،زیرا در این روز یهودیان نوبر محصول خود را تقدیم خدا می کردند . برای ما مسیحیان روز پنطیکاست اهمیت خاصی دارد ،زیرا در اولین عید پنطیکاست پس از مرگ وقیام عیسی ،روح القدس با قدرت عظیم بر شاگردان او نازل شد .درآن زمان ، شا گردان از روح القدس پر شدند و تعمید روح القدس را یافتند .(اعمال رسولان -2 : 1-4 ) آمدن روح القدس در روز پنطیکاست :روز پنطیکاست مصادف شد با پنجاهمین روز بعد از قیام عیسی .طبق عهد عتیق ، روز پنطیکاست در پنجاهمین روز بعد از یکشنبۀ عید فصح یهودیان واقع میشد ( لاویان 23 : 15 ) که برای مسیحیان پنجاهمین روز بعد از عید قیام می باشد .( در میان ایرانیان ، عید قیام به عید پاک معروف است .کلمۀ پاک در اینجا به مفهوم فصح میباشد که از زبان فرانسوی گرفته شده است .یهودیان عید هفته ها در روز پنطیکاست برگزار می کنند ایشان به یک دلیل دیگر نیز این روز را جشن می گیرند وآن اینکه بر این باورند که درآن روز خدا شریعت را به آنان عطا فرمود .بنابراین ، بسیار مناسب بود که در آن روز خدا برای نخستین بار،عطای روح القذس را به شاگردان ببخشد . در سراسر تاریخ بشر سه واقعه وجود دارد که مهمتر از هر واقعۀ دیگر میباشند : تولد عیسی ، مرگ وقیام عیسی و آمدن روح القدس در روز پنطیکاست بعد از قیام عیسی مسیح ، هیچ واقعۀ دیگری را در تاریخ نمیتوان از لحاظ اهمیت با این سه واقعه مقایسه کرد .توصیفی از سومین واقعه : شاگردان عیسی در خانه ای در اورشلیم گرد آمده بودند ناگاه همگی آوازی چون صدای وزیدن باد شدیدی را شنیدند (یوحنا 3: 8 ) باد هر جا که می خواهد می وزد وصدای آنرا می شنوی لیکن نمی دانی از کجا می آید و به کجا می رود همچنین است هر که از روح مولود می گردد .و زبانه هایی مثل زبانه های آتش بدیشان ظاهر گشت .یحیای تعمید دهنده گفته بود که عیسی با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد ( متی 3: 1 1 )من شما را به آب بجهت توبه تعمید می دهم لکن او که بعد از من میآید از من توانا تر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم * او شما را به روح القدس وآتش تعمید خواهد داد. آتش نشانة حضور خداست خدا بر موسی در شعلۀ آتش از میان بوته ای ظاهر گشت ( خروج 3 :2 ) وفرشتۀ خداوند در شعلۀ آتش از میان یوته ای بر وی ظاهر شدو... هنگامی که یهودیان از مصر خارج می شدند ؛خدا پیش روی قوم در ستون آتش می رفت تا راه را به ایشان نشان دهد( خروج 13 : 21-22 )وخداوند در روز پیش روی قوم در ستون ابر می رفت تا راه را به ایشان دلالت کند و شبانگاه در ستون آتش تا ایشان را روشنایی بخشد وروز وشب راه روند -وستون ابر را در روز وستون آتش را در شب از پیش روی قوم بر نداشت .--وهنگامی که ایمانداران امروزه حضور و قدرت روح القدس را تجربه می کنند ، اغلب می گویند که مثل آتشی است که در دلشان میسوزد باشد که این آتش هرگز خاموش نشود .این که شاگردان دقیقا چه شنیدند وچه دیدند مهم نیست ، نکتۀ مهم این است که همه ازروح القدس پر شدند و زندگیشان تغعییریافت .از آن روز به بعد ایشان قدرت مسیح قیام کرده را در زندگی شان تجربه کردند .ترس وشکهای آنان بر طرف گردید.ازآنروز به بعد ،هنگامی که در مورد عیسی سخن می گفتند ، گفتارشان با قدرت واقتدار روح القدس همراه بود ،وهنگامی که شفا می دادند با قدرت روح القدس شفا می دادند از آن هنگام به بعد زندگیشان تماماَوابسته به روح القدس وتحت هدایت ورهبری او قرار گرفت.امروز ما نیز میتوانیم آن قدرت را دریافت کنیم ،آن قدرت تنها برای شاگردان اولیه نبود ،بلکه برای تمام ایمانداران است کاش دعای همیشگی ما برای خودمان ویرای یکدیگر این باشد که همیشه پر از روح القدس باقی بمانیم وآتش او همچنان با فروزندگی دردل ما شعله ور بماند .پرشدن از روح القدس فقط یکبار به وقوع نمی پیوندد ،بلکه تجریه ایست همیشگی ودرحال تازه شدن ( اعمال 4:31 ) ... وچون ایشان دعا کرده بودند مکانیکه در آن جمع بودند به حرکت آمد و همه بروح القدس پر شدند وکلام خدا را به دلیری می گفتند. امروزه در زندگی ایمانداران ، پر شدن از روح میتواند به شکلهای جدیدوخاصی رخ دهد. اما در روز پنطیکاست ،فروریختن روح القدس برای اولین بار با قدرت ونشانه های حیرت انگیز همراه بود از آن هنگام به بعد ، روح القدس زندگی همۀ ایمانداران را پر می سازد .برخی از مسیحیان بر این باورند که «پرشدن» و«تعمیدروح » دو چیز مختلف هستند اما بر طبق کتاب اعمال واقعۀ روز پنطیکاست هم «تعمید» وهم «پرشدن» به یک معنی بکار گرفته شده است.(اعمال 1: 5 )زیرا که یحیی به آب تعمید می داد لکن شما بعداز اندک ایامی بروح القدس تعمید خواهید یافت.-اعمال (2: 4 ) و همه از روح القدس پرگشته بزبانهای مختلف بنوعیکه روح بدیشان قدرت تلفظ بخشید بسخن گفتن شروع کردند. بنابراین فرقی میان تعمید و پرشدن از روح القدس دیده نمیشود. ( اول قرنتیان 12 : 13 ) زیرا که جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم .خواه یهودی خواه یونانی خواه غلام خواه آزاد وهمه از یک روح نوشانیده شدیم. چگونه میتوان عضوی از اعضای بدن مسیح گردید؟ پولس به این پرسش چنین پاسخ داده است :جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم یعنی اینکه ما بوسیلۀیک روح (روح القدس)در بدن مسیح تعمید گرفته وجزیی از بدن آن گشته ایم .دراینجا منظور از کلمۀ تعمید تنها تعمید در آب نیست بلکه معنی اول واصلی کلمۀ «تعمید»دراین آیه تعمید به یک روح میباشد.زمانی که به مسیح ایمان میآوریم روح القدس وارد زندگی ما خواهد شد و میتوان گفت که درآن موقع عیسی مسیح ما را در روح القدس تعمید میدهد. فیض خداوند ما عیسی مسیح با تو با د .

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

کتاب مقدس راجع به نوشیدن نوشابههای الکلی چه میگوید؟ آیا گناه است اگر یک مسیحی نوشابۀ الکلی بنوشد؟



جواب: آیات متعددی ما را سفارش میکنند که از مصرف الکل خودداری کنیم ( لاویان 10: 9؛ اعداد 6: 3؛ تثنیه 14: 26؛ 29: 6؛ داوران 13: 4 و 7 و 14؛ اول سموئیل 1: 15؛ امثال 20 : 1؛ 31: 4و6؛ اشعیا 5: 11 و 22؛ 24 :9 ؛ 28: 7 ؛ 29: 9؛ 56: 12؛ میکاه 2:11 ؛ لوقا 1: 15). با این وجود، کلام خدا لزوماً مسیحیان را از نوشیدن آبجو، شراب و سایر نوشابههای الکلی، منع نکرده است. مسیحیان ملزم شدهاند که از مستی اجتناب کنند (افسسیان 5: 18). کتاب مقدس ، مستی و طبعات آنرا محکوم میکند (امثال 23: 29–35). همچنین مسیحیان امر یافتهاند که اجازه ندهند چیزی بر آنها تسلط یابد (اول قرنتیان 6: 12؛ دوم پطرس 2: 19). کلام خدا همچنین هر کاری را که باعث لغزش و عذاب وجدان سایر مسیحیان شود، نکوهش میکند ( اول قرنتیان 8: 9–13) و در نور چنین اصولی، بسیار سخت است که مسیحیان الکل بنوشند و ادعا کنند که خدا را جلال میدهند (اول قرنتیان 10: 31).

مسیح آب را به شراب تبدیل نمود. به نظر میرسد که شاید او نیز در مواقعی شراب نوشیده است (یوحنا 2: 1–11؛ متی 26: 29). در زمان عهد جدید، آب آنچنان پاک و تمیز نبود. در نبود اقدامات بهداشتی و زهکشی فاضلاب و تصفیههای مدرن امروزی، آبها مملو از ویروسها و باکتریها و هرنوع آلایندهای بودند. این امر در کشورهای جهان سوم نیز مصداق دارد. در نتیجه مردم گاهی شراب ( آب انگور) - که محتملاً کمتر آلوده بوده است - را مینوشیدند. در اول تیموتائوس 5: 23 پولس تیموتائوس را چنین تعلیم میدهد که فقط خورندۀ آب نباشد ( که احتمالاً باعث درد معده او شده بود) بلکه اندکی نیز شراب بنوشد. کلمۀ یونانی، که در کتاب مقدس برای شراب بکار رفته است، همان کلمهای است که در زندگی روزمره به شراب اطلاق میشد. در آن روزگار نیز شراب تخمیر میشد اما نه تا درجهای که امروز حاصل میشود. شاید درست نباشد که بگوییم صرفاً آب انگور بوده است اما درست هم نیست که آنرا معادل شرابهای امروزی قلمداد کنیم. بازهم تأکید میکنم که کلام خدا مسیحیان را از نوشیدن آبجو، شراب و سایر نوشابههای الکلی، منع نکرده است. خود الکل به تنهایی گناه آلود نیست، اما ایمانداران باید از مستی و اعتیاد به الکل مطلقاً دوری نمایند (افسسیان 5: 18؛ اول قرنتیان 6: 12). مطابق با اصول کلام خدا، بسیار مشکل است که ادعا کنیم نوشیدن الکل در هر اندازه و به هر مقداری باعث جلال خدا میشود.