۱۳۹۵ شهریور ۷, یکشنبه

حرمت

اگر حتى از زندگى يكديگر رفتنى شديد، اندكى "حرمت" بين خودتان به يادگار بگذاريد... همه اش را نبَريد! 
حرمت نان و نمک 
حرمت دل 
حرمت خنده ها
حرمت احساستان را ,
شايد خاطره اى ، عكسى، آهنگى... جا گذاشته باشيد و مجبور شويد برگرديد!

۱۳۹۵ تیر ۲۰, یکشنبه

حافظ

ألا یا أیها السّاقی! أدر کأساً وناوِلها!که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دل‌ها!
مرا در منزل جانان چه امن و عیش، چون هر دمجرس فریاد می‌دارد که «بربندید محمل‌ها»
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید!که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایلکجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخِرنهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها؟
حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ!متیٰ ما تلق من تهویٰ، دعِ الدنیا و اهملها

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

چگونه سوئديها كودكانشون رو به موسيقي تشويق ميكنند

چگونه سوئديها كودكانشون رو به موسيقي تشويق ميكنند
گزارشي كوتاه از فعاليت گروه اوپراي راديو سوئد :
شبي بي نظير و با شكوه وبه ياد ماندني، در حال نزديك شدن به پايان سال تحصيلي در سوئد ،همه گروهها مشغول نشان دادن تواناييها و كاركردهاي خودشون هستن.
يه گروه به پشتيباني شهرداريها و به هزينه ماليات دهندگان معلم هاي موسيقي خودش رو ابتداي سال تحصيلي به مدارس فرستاده تا ازكودكان علاقه مند دعوت كنند يكبار در هفته با هم تمرين كنند .
همه چيز به آرامش و آسونيِ يه سرگرمي لذت بخش بر گذار شد نه تكليفي نه فشاري همه و همه شادي و لذت در طول سال تحصيلي در كنار گروهي كه فقط بخشي از أوقات فراغت بچه ها رو پر ميكرد .
و اما چيزي كه باور نكردني بود واسه ما به عنوان والدين ،ديدن برگه دعوتنامه گروه اوپراي راديو استكهلم كه قرار بود كنسرتي رو با مشاركت بچه هاي شركت كننده در در اين گروه موسيقي از مدارس مختلف برگذار كنه!
باور نكردني به نظر مياد !مگه بچه هاي ما چقدر پيشرفت كردن ؟ بايد رفت ديد من هنوز ناباورانه به اين دعوت نگاه ميكنم .واما روز موعود ،بچه ها از صبح رفتن و ما عصر دعوت شده ايم .
محل برگذاري كنسرت پر بود از بروشورهاي برگذاري كنسرت راهنماهاي متعدد و محل اصلي سالن اپرا.
شكوه و جلال يه كنسرت و اپراي واقعي وقتي با حس حضور فرزندت به هم آميخته بشه ،ميشه سراسر بغض و شادي و افتخار.
باور نكردني بود اعضاي اپراي راديو با سابقه بيش از ٣٠ سال نوازندگي به هم اميخته با كودكان زير ١٠ سال مينواختن.
وأين يعني سأختن اينده موسيقي يه كشور و اين يعني تشويق به موسيقي حتي اگه از بين اين ٤٠-٥٠ تا كودك يكيشون رويايِ موسيقي كلاسيك رو در سر بپرورونه. واين يعني تو ميتوني در هر سطحي كه باشي به اندازه خودت مطرح بشي و اين راه اميد رو روشن ميكنه.

عیسی جان تویی منجیم

۱۳۹۵ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

محبت


 

ویژگی‌های محبت خدا

یکی از زیباترین پیغام‌های کتاب‌مقدس، پیام عشق و محبت لایزال خداست. کلام خدا به‌وضوح بیان می‌دارد که خدا محبت است (اول یوحنا ۴‏‌:۸‏). دقت کنید کتاب‌مقدس نمی‌گوید که محبت خداست، بلکه خدا محبت است. به بیانی دیگر محبت الهی حاوی ویژگی‌های خاصی است و از شخصیت خدا سرچشمه می‌گیرد.
 
بندۀ پیر خراباتم که لطفش دائم است
                        ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
 
با بررسی خصوصیات محبت خدا به این نتیجه می‌رسیم که خدای کتاب‌مقدس به ما عشق می‌ورزد نه از آن رو که ما لزوماً موجوداتِ دوست داشتنی هستیم بلکه چون خود محبت است.
 
روی به محراب نمودن چه سود سوی بخارا و بتان طراز
                           ایزد ما وسوسۀ عاشقی از تو پذیرد نپذیرد نماز
 
حال به بررسی اجمالی ویژگی‌های محبت خدا می‌پردازیم:
 

۱- خدا ما را همانگونه که هستیم دوست دارد.

ما چون اغلب محبت داد و ستدی را تجربه کرده‌ایم نمی‌توانیم باور کنیم که می‌توان همانطور که هستیم دوست‌مان داشت. مطابق ارزش‌گذاری‌های عصر ما برای محبت شدن و محبت کردن باید دلیلی وجود داشته باشد.
مطابق قوانین فیزیک نیز هر عملی را عکس‌العملی است مساوی و در خلاف جهت آن. مطابق این اصل علمی- اجتماعی محبت کردن نیازمند داشتن "دلیلی" است و بدون برخورداری از آن دلیل نمی‌توان در انتظار واکنشی مثبت بود. اما آیا خدا نیز تابع این قانون عملی اجتماعی است؟ آیا نقطۀ آغاز محبت الهی ریشه در عمل مثبت ما دارد؟ آیا خدا منتظرست که ابتدا از اشخاصی که نسبت به او رویکردهای مثبت دارند محبت ببیند تا بتواند ‌آن‌ها را محبت کند؟ اجازه دهید با ذکر یک داستان واقعی موضوع را بیشتر بشکافیم. من اغلب از جانب یکی از دوستانم که با او ارتباط کاری داشتم به خانه‌اش دعوت می‌شدم. دوست من بچه‌ای داشت که در اکثریت قریب به اتفاق مواقع، فضای گفتگوی ما را متشنج می‌کرد. یا سر پدر و مادرش داد می‌کشید و یا با ایجاد صمیمیتی بی‌مورد با من، فضا را کاملاً برایم ناامن می‌کرد. پس از مدتی با مشاهدۀ مدارای بیش از حد والدینش به حالتی نزدیک به جنون نزدیک شدم!
پیش خودم می‌گفتم اگر تنها چند لحظه اختیار آموزش و پرورش این بچه را به من بسپارند، اثراتی جاودانه برای آن بچه باقی خواهم گذاشت اما خوشبختانه هیچ وقت این فرصت در اختیارم قرار نگرفت. روزی خشم پنهان خود را با پرسیدن سؤالی پلید از پدرش خالی کردم. از او پرسیدم، «آیا بچۀ تو از سایر بچه‌ها مؤدب‌تره؟» گفت: «معلومه که نه»، پرسیدم «آیا از سایر بچه‌ها قشنگ‌تره؟» و دوباره همان پاسخ را داد. بعد گفتم «آیا بچۀ تو از سایر بچه‌ها دوست‌داشتنی‌تره؟» این بار خود پدر نیز از کوره در رفت و گفت خودت که می‌بینی چه بلایی سر ما آورده. اینجا بود که پرسیدم «پس چرا دوستش داری؟ چه دلیلی برای محبت به او داری؟» پاسخ او همچون پُتکی بود که بر تمام باورها و ارزش‌گذاری‌های من فرود آمد. پدرش گفت: «این بچه از وجود منه.» دلیل عشق به فرزند را قبل از هر چیز باید در خالق او جستجو کرد و نه تظاهراتی اخلاقی و رفتاری فرزند. خدا نیز ما را دقیقاً همین طور که هستیم دوست دارد. اگر خودمان و یا دیگران با نگاه به ما هیچ دلیلی برای برخورداری از عشق خدا در ما نمی‌بینند، چه باک! خدا برای خودش دلایل خاص عشق به ما را داراست، دلایلی که هیچ مانعی سر راه محبت خود نمی‌شناسد.
چرا باور نمی‌کنیم همانطور که هستیم برای خدا دوست‌داشتنی هستیم؟ شاید چون از دوران کودکی مدام سرزنش شنیده‌ایم، دائماً در قیاس با دیگران تحقیر شده‌ایم و به‌مرور حس بی‌ارزشی و دوست‌داشتنی نبودن در ما ریشه دوانده و نهادینه شده است. شاید هم برخورداری از الهیاتی غلط این مسئله را در ما تشدید کرده است. الهیاتی که در آن شعارهایی از جمله «هر چه بیشتر خودت را سرکوب کنی، به خدا نزدیک‌تر می‌شوی»، موج می‌زند. باید اذعان داشت که گاه خودمان نیز از علت حس دوست‌داشتنی نبودن خود زیاد آگاه نیستیم. به خود می‌گوییم: «دیگران شایستۀ محبت‌اند اما من نه.» دوستان عزیز کلام خدا به ما مژده می‌دهد که خداوند همچون پدری سرشار از محبت ما را همانطور که هستیم دوست دارد. بیایید حتی اگر احساسات ما در این راستا به ما کمک نمی‌کند با ایمان این حقیقت را بپذیریم. اما ویژگی دوم محبت خدا به همان اندازۀ خصوصیت اول تکان‌دهنده است.

۲- خدا ما را حتی هنگامی که از لحاظ اخلاقی شکست می‌خوریم دوست دارد.

یادم می‌آید چند سال پیش برای دختر خاله‌ام که آن زمان دختر بچه‌ای بیش نبود کتابی خریدم به‌نام "درخت بخشنده". بعدها آنقدر از کتاب خوشم آمد که آن را برای خودم نگه داشتم! ماجرای این کتاب داستان درخت و پسر بچه‌ای بود که با هم دوست بودند. پسرک هر روز به‌سراغ درخت می‌رفت و با آن بازی می‌کرد، از میوه‌هایش می‌چید، در سایه‌اش می‌خوابید، به آن تکیه می‌زد، آرامی و شادی بی‌غل و غش را تجربه می‌کرد و "درخت خوشحال بود". روزها گذشت، پسرک جوانی شد.
روزی دوباره به‌سراغ آن درخت آمد. درخت به‌مجرد دیدن آن جوان به او گفت: «بیا باز با هم بازی کنیم و لذت ببریم.» جوان به او گفت: «زمان بازی و وقت تلف کردن من به پایان رسیده، الان همه به فکر آیندۀ خود هستند.» درخت گفت: «چه کاری می‌توانم برای تو بکنم؟» جوان پاسخ داد: «بگذار تمام میوه‌هایت را بچینم تا توشۀ راهم باشد و تنه‌ات را ببرم، قایقی کوچک بسازم و به آن سوی شهر بروم تا شاید کار و تجارتی دست و پا کنم و سرانجام، این زندگی بی‌هدف را پایان بخشم.» درخت بلادرنگ پذیرفت و "درخت خوشحال بود". سال‌ها گذشت، روزی پیرمردی فرتوت باز از کنار کنده درختی می‌گذشت. درخت به مجرد دیدن پیرمرد او را شناخت و گفت: «چقدر از دیدن تو خوشحالم، کاش میوه‌ای، شاخه‌ای، سایه‌ای داشتم که نثارت کنم.» پیرمرد گفت: «من دیگر توان میوه خوردن و بازی کردن ندارم، خیلی خسته‌ام، خیلی خسته، تنها می‌خواهم استراحت کنم.» درخت با شنیدن درخواست آن پیرمرد، با تمام وجود کندۀ فرسودۀ خود را بالا کشید تا پیرمرد آنجا بنشیند و پیرمرد آنجا نشست و "درخت خوشحال بود". دوستان عزیز شاید من و شما نیز با خدا همین گونه رفتار کرده‌ایم، شاید به زعم خود از او جز کنده‌ای فرسوده چیز دیگری باقی نگذاشته‌ایم. اما هرگاه به‌سراغ او برویم با خوشحالی پذیرای ماست و هر چه در توان دارد به ما ارزانی می‌دارد.
در انجیل یوحنا باب ۸‌‏:۱-۱۱‏ داستان زنی را می‌بینیم که در شرایطی مشابه با داستان ما با عیسی روبرو می‌شود. او از لحاظ اخلاقی کاملاً شکست‌خورده است. برای خود امیدی متصور نیست، مرگ هر لحظه در کمین اوست. اما عیسی ‌مسیح با فیض و محبت خود او را می‌پذیرد. پیام عیسی به این زن این بود: «من نیز تو را محکوم نمی‌کنم، برو و دیگر گناه نکن.» دوستان عزیز کلام خدا به ما مژده می‌دهد که حتی هنگامی که از لحاظ اخلاقی شکست می‌خوریم از محبت خدا محروم نمی‌شویم. کافی است به سراغ او برویم تا همان صدا را بشنویم که «من نیز تو را محکوم نمی‌کنم........». حال به بررسی ویژگی سوم محبت خدا می‌پردازیم.

۳- خدا منتظر است که ما را محبت کند.

در کتاب اشعیای نبی باب ۳۰ داستان عجیبی وجود دارد. قوم اسرائیل بی‌وفایی خود را به خدا به‌دفعات به‌ثبوت رسانده بود. آن‌ها در هنگام بحران تقریباً همیشه به‌دنبال منابع امنیتی غیر از خدا می‌گشتند. شرح رابطۀ خدا با قوم اسرائیل را می‌توان در این عبارت زیبای حافظ: «از من همه اصرار و از او انکار» خلاصه کرد. اسرائیل دائماً خدای وفادار خود را انکار می‌کرد و خدا باز به‌دنبال این قوم بود. اما در این باب، پس از توضیح مفصل انکار مجدد اسرائیل، خداوند رویکردی باور نکردنی را در پیش می‌گیرد. در آیۀ ۱۸ می‌خوانیم: «و از این سبب خداوند انتظار می‌کشد تا بر شما رأفت نماید و از این سبب برمی‌خیزد تا بر شما ترحم فرماید...». خداوند منتظر است تا قوم خود را مشمول محبت خود نماید. پسر گمشدۀ باب ۱۵ انجیل لوقا نیز به هنگام بازگشت، خود را برای واکنش تند پدر آماده کرده بود. او انتظار غضب و نیشخندی دال بر سرخوردگی از جانب پدرش داشت. پسر گمشده به‌هیچ وجه از این واکنش‌ها متعجب نمی‌شد زیرا خود را مستحق آن‌ها می‌دانست. اما پدر منتظر او بود. انتظار پدر، انتظاری بس طولانی و مملو از امید و عشق بود. «اما هنوز دور بود که پدرش او را دیده، دل به روی بسوزاند و شتابان به‌سویش دویده، در آغوشش کشید و غرق بوسه‌اش کرد» (لوقا ۱۵‏‏‌:۲۰‏). دوستان عزیز کلام خدا به ما مژده می‌دهد که خدا منتظر ما است تا بسوی ما بدود و ما را غرق بوسه سازد.

چند سخن پایانی

نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی می‌گوید: «خدا نیز دوزخی دارد، دوزخ او عشق به انسان است.» اما کلام خدا وعده می‌دهد خدا نیز بهشتی دارد، بهشت او عشق به انسان است. بیایید بار دیگر صدای سخن عشق خدا را شنیده از آن برخوردار شویم و دوباره با عشق او تازه شویم.
از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر
                            یادگاری که در این گنبد دوار بماند

پنطیکاست، عید نزول روح القدس، عید گلریزان، پنجاهمین روز پس از عید پاک




پنطیکاست را در پنجاهمین روز پس از عیدفصح جشن میگیرند .روز پنطیکاست عید هفته ها نیز نامیده میشد .(خروج 34: 22 ، تثنیه 16 : 9-11 )، این روز را همچنین روز نوبرها می نامیدند ( اعداد -28: 26 ) ،زیرا در این روز یهودیان نوبر محصول خود را تقدیم خدا می کردند . برای ما مسیحیان روز پنطیکاست اهمیت خاصی دارد ،زیرا در اولین عید پنطیکاست پس از مرگ وقیام عیسی ،روح القدس با قدرت عظیم بر شاگردان او نازل شد .درآن زمان ، شا گردان از روح القدس پر شدند و تعمید روح القدس را یافتند .(اعمال رسولان -2 : 1-4 ) آمدن روح القدس در روز پنطیکاست :روز پنطیکاست مصادف شد با پنجاهمین روز بعد از قیام عیسی .طبق عهد عتیق ، روز پنطیکاست در پنجاهمین روز بعد از یکشنبۀ عید فصح یهودیان واقع میشد ( لاویان 23 : 15 ) که برای مسیحیان پنجاهمین روز بعد از عید قیام می باشد .( در میان ایرانیان ، عید قیام به عید پاک معروف است .کلمۀ پاک در اینجا به مفهوم فصح میباشد که از زبان فرانسوی گرفته شده است .یهودیان عید هفته ها در روز پنطیکاست برگزار می کنند ایشان به یک دلیل دیگر نیز این روز را جشن می گیرند وآن اینکه بر این باورند که درآن روز خدا شریعت را به آنان عطا فرمود .بنابراین ، بسیار مناسب بود که در آن روز خدا برای نخستین بار،عطای روح القذس را به شاگردان ببخشد . در سراسر تاریخ بشر سه واقعه وجود دارد که مهمتر از هر واقعۀ دیگر میباشند : تولد عیسی ، مرگ وقیام عیسی و آمدن روح القدس در روز پنطیکاست بعد از قیام عیسی مسیح ، هیچ واقعۀ دیگری را در تاریخ نمیتوان از لحاظ اهمیت با این سه واقعه مقایسه کرد .توصیفی از سومین واقعه : شاگردان عیسی در خانه ای در اورشلیم گرد آمده بودند ناگاه همگی آوازی چون صدای وزیدن باد شدیدی را شنیدند (یوحنا 3: 8 ) باد هر جا که می خواهد می وزد وصدای آنرا می شنوی لیکن نمی دانی از کجا می آید و به کجا می رود همچنین است هر که از روح مولود می گردد .و زبانه هایی مثل زبانه های آتش بدیشان ظاهر گشت .یحیای تعمید دهنده گفته بود که عیسی با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد ( متی 3: 1 1 )من شما را به آب بجهت توبه تعمید می دهم لکن او که بعد از من میآید از من توانا تر است که لایق برداشتن نعلین او نیستم * او شما را به روح القدس وآتش تعمید خواهد داد. آتش نشانة حضور خداست خدا بر موسی در شعلۀ آتش از میان بوته ای ظاهر گشت ( خروج 3 :2 ) وفرشتۀ خداوند در شعلۀ آتش از میان یوته ای بر وی ظاهر شدو... هنگامی که یهودیان از مصر خارج می شدند ؛خدا پیش روی قوم در ستون آتش می رفت تا راه را به ایشان نشان دهد( خروج 13 : 21-22 )وخداوند در روز پیش روی قوم در ستون ابر می رفت تا راه را به ایشان دلالت کند و شبانگاه در ستون آتش تا ایشان را روشنایی بخشد وروز وشب راه روند -وستون ابر را در روز وستون آتش را در شب از پیش روی قوم بر نداشت .--وهنگامی که ایمانداران امروزه حضور و قدرت روح القدس را تجربه می کنند ، اغلب می گویند که مثل آتشی است که در دلشان میسوزد باشد که این آتش هرگز خاموش نشود .این که شاگردان دقیقا چه شنیدند وچه دیدند مهم نیست ، نکتۀ مهم این است که همه ازروح القدس پر شدند و زندگیشان تغعییریافت .از آن روز به بعد ایشان قدرت مسیح قیام کرده را در زندگی شان تجربه کردند .ترس وشکهای آنان بر طرف گردید.ازآنروز به بعد ،هنگامی که در مورد عیسی سخن می گفتند ، گفتارشان با قدرت واقتدار روح القدس همراه بود ،وهنگامی که شفا می دادند با قدرت روح القدس شفا می دادند از آن هنگام به بعد زندگیشان تماماَوابسته به روح القدس وتحت هدایت ورهبری او قرار گرفت.امروز ما نیز میتوانیم آن قدرت را دریافت کنیم ،آن قدرت تنها برای شاگردان اولیه نبود ،بلکه برای تمام ایمانداران است کاش دعای همیشگی ما برای خودمان ویرای یکدیگر این باشد که همیشه پر از روح القدس باقی بمانیم وآتش او همچنان با فروزندگی دردل ما شعله ور بماند .پرشدن از روح القدس فقط یکبار به وقوع نمی پیوندد ،بلکه تجریه ایست همیشگی ودرحال تازه شدن ( اعمال 4:31 ) ... وچون ایشان دعا کرده بودند مکانیکه در آن جمع بودند به حرکت آمد و همه بروح القدس پر شدند وکلام خدا را به دلیری می گفتند. امروزه در زندگی ایمانداران ، پر شدن از روح میتواند به شکلهای جدیدوخاصی رخ دهد. اما در روز پنطیکاست ،فروریختن روح القدس برای اولین بار با قدرت ونشانه های حیرت انگیز همراه بود از آن هنگام به بعد ، روح القدس زندگی همۀ ایمانداران را پر می سازد .برخی از مسیحیان بر این باورند که «پرشدن» و«تعمیدروح » دو چیز مختلف هستند اما بر طبق کتاب اعمال واقعۀ روز پنطیکاست هم «تعمید» وهم «پرشدن» به یک معنی بکار گرفته شده است.(اعمال 1: 5 )زیرا که یحیی به آب تعمید می داد لکن شما بعداز اندک ایامی بروح القدس تعمید خواهید یافت.-اعمال (2: 4 ) و همه از روح القدس پرگشته بزبانهای مختلف بنوعیکه روح بدیشان قدرت تلفظ بخشید بسخن گفتن شروع کردند. بنابراین فرقی میان تعمید و پرشدن از روح القدس دیده نمیشود. ( اول قرنتیان 12 : 13 ) زیرا که جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم .خواه یهودی خواه یونانی خواه غلام خواه آزاد وهمه از یک روح نوشانیده شدیم. چگونه میتوان عضوی از اعضای بدن مسیح گردید؟ پولس به این پرسش چنین پاسخ داده است :جمیع ما بیکروح در یک بدن تعمید یافتیم یعنی اینکه ما بوسیلۀیک روح (روح القدس)در بدن مسیح تعمید گرفته وجزیی از بدن آن گشته ایم .دراینجا منظور از کلمۀ تعمید تنها تعمید در آب نیست بلکه معنی اول واصلی کلمۀ «تعمید»دراین آیه تعمید به یک روح میباشد.زمانی که به مسیح ایمان میآوریم روح القدس وارد زندگی ما خواهد شد و میتوان گفت که درآن موقع عیسی مسیح ما را در روح القدس تعمید میدهد. فیض خداوند ما عیسی مسیح با تو با د .

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

کتاب مقدس راجع به نوشیدن نوشابههای الکلی چه میگوید؟ آیا گناه است اگر یک مسیحی نوشابۀ الکلی بنوشد؟



جواب: آیات متعددی ما را سفارش میکنند که از مصرف الکل خودداری کنیم ( لاویان 10: 9؛ اعداد 6: 3؛ تثنیه 14: 26؛ 29: 6؛ داوران 13: 4 و 7 و 14؛ اول سموئیل 1: 15؛ امثال 20 : 1؛ 31: 4و6؛ اشعیا 5: 11 و 22؛ 24 :9 ؛ 28: 7 ؛ 29: 9؛ 56: 12؛ میکاه 2:11 ؛ لوقا 1: 15). با این وجود، کلام خدا لزوماً مسیحیان را از نوشیدن آبجو، شراب و سایر نوشابههای الکلی، منع نکرده است. مسیحیان ملزم شدهاند که از مستی اجتناب کنند (افسسیان 5: 18). کتاب مقدس ، مستی و طبعات آنرا محکوم میکند (امثال 23: 29–35). همچنین مسیحیان امر یافتهاند که اجازه ندهند چیزی بر آنها تسلط یابد (اول قرنتیان 6: 12؛ دوم پطرس 2: 19). کلام خدا همچنین هر کاری را که باعث لغزش و عذاب وجدان سایر مسیحیان شود، نکوهش میکند ( اول قرنتیان 8: 9–13) و در نور چنین اصولی، بسیار سخت است که مسیحیان الکل بنوشند و ادعا کنند که خدا را جلال میدهند (اول قرنتیان 10: 31).

مسیح آب را به شراب تبدیل نمود. به نظر میرسد که شاید او نیز در مواقعی شراب نوشیده است (یوحنا 2: 1–11؛ متی 26: 29). در زمان عهد جدید، آب آنچنان پاک و تمیز نبود. در نبود اقدامات بهداشتی و زهکشی فاضلاب و تصفیههای مدرن امروزی، آبها مملو از ویروسها و باکتریها و هرنوع آلایندهای بودند. این امر در کشورهای جهان سوم نیز مصداق دارد. در نتیجه مردم گاهی شراب ( آب انگور) - که محتملاً کمتر آلوده بوده است - را مینوشیدند. در اول تیموتائوس 5: 23 پولس تیموتائوس را چنین تعلیم میدهد که فقط خورندۀ آب نباشد ( که احتمالاً باعث درد معده او شده بود) بلکه اندکی نیز شراب بنوشد. کلمۀ یونانی، که در کتاب مقدس برای شراب بکار رفته است، همان کلمهای است که در زندگی روزمره به شراب اطلاق میشد. در آن روزگار نیز شراب تخمیر میشد اما نه تا درجهای که امروز حاصل میشود. شاید درست نباشد که بگوییم صرفاً آب انگور بوده است اما درست هم نیست که آنرا معادل شرابهای امروزی قلمداد کنیم. بازهم تأکید میکنم که کلام خدا مسیحیان را از نوشیدن آبجو، شراب و سایر نوشابههای الکلی، منع نکرده است. خود الکل به تنهایی گناه آلود نیست، اما ایمانداران باید از مستی و اعتیاد به الکل مطلقاً دوری نمایند (افسسیان 5: 18؛ اول قرنتیان 6: 12). مطابق با اصول کلام خدا، بسیار مشکل است که ادعا کنیم نوشیدن الکل در هر اندازه و به هر مقداری باعث جلال خدا میشود.

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

ترس خدا را داشتن یعنی چه؟






cropped-images1.jpg

ترس خدا را داشتن یعنی چه؟
بعضی ها ترس خدا را در ایمانداران را با احترام به او به یک معنی می گیرند. در حالیکه احترام قسمتی از ترس خداست، اما ترس خدا بیش از احترام است. ترس خدای کتاب مقدسی برای یک ایماندار شامل درک این مطلب است که خدا از گناه نفرت دارد و گناه را داوری و تنبیه می کند. عبرانیان 12: 5-11 در مورد تربیت و تنبیه ایمانداران صحبت می کند. در حالیکه این تربیت در محبت انجام می شود (عبرانیان 12: 6)، اما هنوز چیزی ترسناک است. بدون شک، ترس از تنبیه والدین جلوی خیلی از کارهای بد فرزندان را می گیرد و این می تواند در رابطة ما با خدا هم صادق باشد. ما باید از تنبیه او بترسیم، و بنابراین طوری زندگی کنیم که او را خشنود نماییم. ایمانداران نباید از خدا وحشت داشته باشند. ما دلیلی برای وحشت از او نداریم. ما وعدة او را داریم که هیچ چیز نمی تواند ما را از محبت او جدا سازد (رومیان 8: 38-39). ما وعدة او را داریم که او هیچ وقت ما را رها و ترک نمی کند (عبرانیان 13: 5). ترس خدا یعنی چنان احترامی به او داشته باشیم که روی نحوة زندگی ما اثر بگذارد. ترس خدا، احترام به او، اطاعت از او، قبول تربیت او و پرستش کردن اوست.

۱۳۹۵ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

آغاز نهضت پنطیکاستی

آغاز نهضت پنطیکاستی

در اواخر سال ۱۹۰۰، چهل دانشجوی کالج بـِتِل (در شهر توپیکا در ایالت کانزاس) که به‌دست یک واعظ متودیست به نام چارلز پرهام (Parham)تأسیس شده بود، به توصیه پرهام به بررسی موضوع تعمید به روح‌القدس در کتاب‌مقدس پرداختند. ایشان به این نتیجه رسیدند که بر اساس کتاب اعمال رسولان، نشانه تعمید به روح‌القدس، تکلم به زبانها است. لازم به ذکر است که کتاب‌مقدس تنها کتاب درسی این چهل دانشجو بود. در جلسه‌ای به تاریخ اول ژانویه ۱۹۰۱، دانشجویی به نام خانم آگنس آزمَن، تکلم به زبانها را تجربه کرد. ظرف چند روز، عده‌ای دیگر، از جمله خود چارلز پرهام، همین تجربه را به‌دست آوردند. پرهام شروع به موعظه در مناطق مرکزی آمریکا کرد و این تجربه و نیز شفای بیماران را اعلام می‌داشت.
ابتدا تصور می‌شد زبانی که خانم آزمن به آن تکلم می‌کند، زبان چینی است. اما محققان چنین امری را تأیید نکردند. بعدها عنوان شد که این زبان فرشتگان است.
پرهام در سال ۱۹۰۵، دوره‌ای کوتاه‌مدت برای بررسی کتاب‌مقدس در تگزاس برگزار کرد. واعظی متودیست که پیرو نهضت تقدس بود، در این جلسات شرکت داشت. او ویلیام جوزف سیمور (Seymour، ۱۸۷۰-‏۱۹۲۲) نام داشت و سیاه‌پوست بود، و به همین دلیل، مجبور بود خارج از کلاس بایستد و به تعلیم گوش کند. سیمور تحت تأثیر تجربه تکلم به زبانها که از پرهام شنیده بود، به لس‌آنجلس آمد و در سال ۱۹۰۶، جلساتی در ساختمانی متروکه در خیابان آزوسا برگزار کرد و عده بسیاری تکلم به زبانها را تجربه کردند. دیری نپایید که خبر این رویدادها توسط جراید به همه جا رسید و واعظان و مردم از سراسر دنیا برای مشاهده و کسب تجربه شخصی به خیابان آزوزا آمدند. نهضت آزوزا به‌سبب تأکید بر تجربه روز پنطیکاست، به نهضت پنطیکاستی معروف شد.
آنچه که علاوه بر تجربه تکلم به زبانها، افراد را جذب کلیسای خیابان آزوسا می‌کرد، مسأله اختلاط نژادی، خدمت زنان، رهبر شدن افراد عادی، و تأکید بر سایر عطاهای روح‌القدس (نظیر نبوت و شفا) بود.

۱۳۹۵ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

(دوم قرنتيان 4: 6 )

کلام مقدس می فرماید؛

کلام مقدس می فرماید؛
«روشنايي از ميان تاريكي بدرخشد،» در قلبهاي ما نيز درخشيده است تا آن نور معرفت جلال خدا كه در چهره مسيح مشاهده مي شود بر ما بدرخشد.(دوم قرنتيان 4: 6 )ود بر ما بدرخشد.(دوم قرنتيان 4: 6 )همان خدايي كه فرمود: «روشنايي از ميان تاريكي بدرخشد،» در قلبهاي ما نيز درخشيده است تا آن نور معرفت جلال خدا كه در چهره مسيح مشاهده مي شود بر ما بدرخشد.(دوم قرنتيان 4: 6 )

خود ایمان دارید؟





آیا عیسی مسیح نجات دهندۀ "شخصی" شما می باشد؟ بسیاری از مردم تصور می کنند که مسیحیّت یعنی به کلیسا رفتن، انجام یک سِری سُنَن مذهبی، و اجتناب از برخی گناهان خاص! درحالی که مفهوم واقعی مسیحیّت بسیار متفاوت می باشد. مسیحیّت حقیقی، یک رابطه است؛ رابطه ای شخصی با عیسی مسیح. پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی یعنی اینکه شما شخصاً به عیسی مسیح ایمان و اعتماد داشته باشید. هیچکس نمی تواند به واسطۀ ایمان دیگران نجات یابد. هیچکس قادر نیست با انجام یک سری اعمال خاص نجات یابد. تنها راه نجات این است که شما شخصاً عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، و اعتماد داشته باشید که مرگ وی بر صلیب جریمۀ گناهان شما را پرداخت کرد و قیامش حیات ابدی شما را تضمین نمود (یوحنا 16:3). آیا مسیح نجات دهندۀ شخصی شماست؟



اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."

پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی به چه معنی است؟


 آیا تا به حال عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ شخصی خود پذیرفته اید؟ قبل از پاسخ به این پرسش، بهتر است معنی کلمات کلیدی آن، یعنی "عیسی مسیح"، "نجات دهنده"، و "شخصی" را شرح دهیم تا پرسش واضح تر شود.

عیسی مسیح کیست؟ بسیاری از مردم بر این باورند که عیسی مسیح یک شخص نیکوکار، یک معلم برجسته، و حتی یک پیامبر خداست. بطور یقین این اعتقادات در رابطه با مسیح صحّت دارند، ولی به تنهائی نمیتوانند شخصّیّت واقعی او را بازگو کنند. کتابمقدس میفرماید که عیسی تجسّم خداست؛ یعنی خدا جسم انسانی به خود گرفت و انسان شد (یوحنا 1:1 ، 14). خدا به این جهان آمد تا ما را تعلیم دهد، شفا بخشد، اصلاح کند، بیامرزد، و برای ما بمیرد! عیسی مسیح خداست؛ او خداوندی است که بر همه چیز حاکمیّت مطلق دارد. آیا شما این عیسی را در قلب خود پذیرفته اید؟








نجات دهنده یعنی چه؟ و چرا ما احتیاج به یک نجات دهنده داریم؟ کتابمقدس خاطرنشان می سازد که همۀ ما مرتکب گناه و اعمال شرارت بار شده ایم (رومیان 10:3ـ18). به خاطر ارتکاب گناه، همۀ ما مستحّق غضب و داوری الهی هستیم. تنها مجازات عادلانه برای گناهی که بر علیه خدای ابدی مرتکب شده ایم، تنبیه ابدی می باشد (رومیان 23:6 ؛ مکاشفه 11:20ـ25). به همین دلیل است که ما احتیاج به نجات دهنده داریم.



عیسی مسیح به این جهان آمد و به جای ما مُرد. مرگ عیسی مسیح، به عنوان خدائی که جسم بشری پوشیده بود، جریمۀ گناهان ما را بطور کامل و بی نقص پرداخت نمود (دوم قرنتیان 21:5). مسیح مُرد تا جریمۀ گناهان ما را پرداخت نماید (رومیان 8:5). او در واقع این قیمت را به جای ما پرداخت کرد. قیام عیسی از مردگان ثابت نمود که مرگ او برای پرداخت جریمۀ سنگین گناهان ما کافی بود. به همین دلیل او تنها نجات دهندۀ ماست (یوحنا 6:16 ؛ اعمال 12:4). آیا شما به مسیح به عنوان نجات دهندۀ 

۱۳۹۵ فروردین ۲۲, یکشنبه

نقشه نجات خدا


خدا که سرشار از محبت و بخشندگی ست برای نجات انسان سقوط  کرده  نقشه ای تدوین کرد. برای اجرای آن نقشه خداوند شخصی به نام ابرام را فرا خواند با وی عهد بست که نسل او را کثیر و مبارک گرداند و از طریق نسل او همه اقوام جهان  برکت خواهند یافت که این برکت عظیم هدیه  خدا و نجاتی است که برای انسان در نظر دارد. خداوند  با وعده ها امید  را در ابرام زنده کرد و ابرام نیز با ایمان آن را پذیرفت در حالی که هنوز هیچ فرزندی نداشت. سپس خداوند نام ابرام را به ابراهیم تغییر داد که به معنای «پدر امتها» می باشد. بعد از تقریباً بیست و پنج سال از وعده خدا ابراهیم که صد ساله و همسرش سارا که نود ساله بودند و بدن آنها تقریباً مرده بود را فرزندی بخشید. بدین ترتیب وعده خدا به طور معجزه آسا به ظهور رسید تا نقشه عظیم خداوند همچنان به پیش رود سپس خداوند از طریق نسل ابراهیم قومی به وجود آورد و آن را اسراییل نامید. نام یکی از فرزندان اسحاق یعقوب بود که صاحب دوازده فرزند شد و سپس خداوند نام یعقوب را به  اسراییل تغییر داد که به معنای « مقدس شده» می باشد. این قوم بعدها به مصر کوچ کردند و در آنجا کثیر شدند. اما فرمانروای مصر آنها را به بردگی گرفت.

بعد از تقریباً چهارصد و پنجاه سال بردگی خداوند آنها را با دستی نیرومند و با معجزات به وسیله موسی بیرون آورد. اما قومی که برای نسلها در مصر مانده بودند، آداب و رسوم مصریان را فرا گرفته بودند. و فرهنگ بت پرستی در بین آنها رسوخ کرده بود. خدا  از طریق موسی شریعت را به آنها داد. و این شریعت آنها را از همه آداب و رسوم مصریان منع می- کرد و با این قوانین، قوم اسراییل از دیگر اقوم بت پرست تقدیس می شد. اما در کل، شریعت به ما نشان می دهد که حد اقل استاندارد خدا برای درست زیستن چیست واینکه هر انسانی بداند که نسبت به این استانداردها گناهکار است. و از جلال خدا قاصر آمده است. طبق بعضی از قوانین شریعت برای هر گناهی که سهواً انجام می شد باید با قربانی کردن حیوانی کفاره می شد که قادر نبود حس محکومیّت را  بردارد. انسان برده گناه شده بود و قدرت گناه بدون خواست انسان بر زندگی انسان حکمرانی می کرد. نتیجۀ گناه روز به روز بدتر می شد و انسان به دلیل سقوط از جایگاهش قادر نمی بود که قوانین شریعت را به جا آورَد. و قوم اسراییل برای هزاران سال، نقشه نجات انسان وکلام خدا را به دوش میکشیدند.

هنگامی که در اسراییل حکومت پادشاهی تأسیس شد خداوند وعده فرمود که نجات دهنده از نسل داود خواهد آمد، از باکره تولد خواهد شد، در بیت لحم متولد خواهد شد و جان او قربانی گناه خواهد شد. اما این امر چندان هم آسان نبوداین قوم صاحبِ وعده سالها با شیطان دست و پنجه نرم می کردند. و یا در جنگ بودند و یا به اسارت برده می شدند. اما هر بار انبیایی ظهور می کردند و وعده آمدن منجی را در اذهان قوم زنده  می کردند. و برگهای تاریخ این قوم روز به روز ضخیم تر و کهنه تر می شد که همه در تاریخِ ایّام پادشاهان اسراییل مکتوب است. اما همچنان وعده خدا پا بر جا بود. تا اینکه فرشته خداوند بر دختری باکره، مریم نام ظاهر شد و تولّد نجات دهنده را از طریق وی اعلام کرد. تا پیشگویی کلام خدا در اشعیا 7: 14 به وقوع بپیوندد. آخرین نبی عهد عتیق یعنی قبل از مرگ و قیام عیسی مسیح، یحییِ تعمید دهنده بود که ظهور منجی را به مردم موعظه می کرد و این هم پیشگویی دیگر کتاب مقدّس می بود که در کتاب اشعیا نبی باب 3:40-4 به آن اشاره می کند. یحیی  راه را برای خداوند عیسی مسیح مهیا می کرد.

چرا و به چه علت یهودیان عیسی مسیح را به صلیب کشیدند ؟!!



هدف خدا از آفرینش انسان:   هدف خداوند از آفرینش انسان این بود که خانواده خود را کثیر گرداند. بخشندگی و سخاوت
 خدا آن را ایجاد میکرد که خداوند انسان را به شباهت خود بیافریند. خداوند به انسان ارادۀ آزاد و قدرت تصمیم گیری و  حکمرانی عطا فرمود. انسان نه از لحاظ ظاهر بلکه از لحاظ عاطفه و احساسات و محبت شبیه خدا آفریده شده است.
گناه و سقوط انسان:طبق ِارادۀ آزادی که خداوند در انسان قرار داده  بود  همچنین  یک صندوق رأی هم  باید وجود می داشت و خداوند درختی را درباغ عدن قرار داده بود که انسان در خوردن از آن از سوی خدا منع شده بود و این در واقع دموکرات بودن خداوند  را نشان می دهد. که خداوند انسان را آزاد آفرید و به  وی حق انتخاب داده  بود. اما متأسفانه شیطان که سابقاً به دلیل شورش علیه حقیقت و با استفاده از ارادۀ آزادی که داشت از منزلت و مقام خود سقوط کرده بود با فریب انسان و ترغیب وی( حوا) برای خوردن از آن درختی که خدا منع کرده  بود سعی کرد علیه مخلوق دستِ خدا عمل کند. و انسان هم با سرپیچی از قانون خدا در واقع با رای خود از منزلت و مقامی که در حضور خدا داشت سقوط کرد. این سقوط باعث یک مرگ روحانی در انسان شد و این مرگ روحانی به معنای عدم توانایی انسان برای برقراری ارتباطی زنده باخداوند شدانسان در واقع عملاً و قانوناً حکومت و قدر ت خود را به شیطان داد. نتیجه این سقوط سردرگمی انسان را در بر داشت. انسانی که تا قبل از گناه می توانست به راحتی با خدا ارتباط برقرار کند و با وی مشارکت داشته باشد. بعد از گناه و سرپیچی انسان از خدا لعنت وارد زندگی انسان شد و چون خدا قدّوس است و انسان گناهکار، امکان ایجاد رابطه وجود نداشت. و خداوندِ محبت به انسان وعده ای داد که بوی نجات از آن به مشام می رسید. وعده ای که ظهور یک نجات دهنده را ندا می داد. کسی که می بایست سر شیطان و قدرت مرگ را می کوبید. اما طبق قانون خداوند گناه بهایی دارد که باید پرداخته می شد. خداوند می بایست قانوناً این حیات از  دست رفته را  دوباره احیا می کرد.

ده یک در عهد جدید


در عهدجدید هیچ حکمی به مسیحیان داده نشده مبنی بر اینکه ده‌یک بپردازند. تنها موردی که در عهدجدید کلمۀ ده‌یک (یا عشر) به‌کار رفته در متی ۲۳:‏۲۳ است که می‌فرماید: «وای بر شما، ای کاتبان و فریسیان ریاکار که نعناع و شِبِت و زیره را عشر می‌دهید و اعظم احکام شریعت، یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده‌اید! می‌بایست آنها را به‌جا آورده، اینها را نیز ترک نکرده باشید.». در اینجا روی سخن خداوندگار عیسی با فریسیان و کاتبان ریاکار است، نه با پیروان خود. این فریسیان و کاتبان چون زیر شریعت بودند، می‌بایست ده‌یک بدهند. در رساله به عبرانیان نیز گفته شده که لاویان از مردم ده‌یک می‌گرفتند. ولی هیچ جا حکم نشده که مسیحیان نیز ده‌یک بدهند.

در ضمن، نباید فراموش کنیم که طبق توضیحات مبسوط عبرانیان فصل ۷، احکام شریعت برای مسیحیان منسوخ شده است. در این فصل می‌فرماید: «حکم پیشین منسوخ شد، چون سست و بی‌فایده بود. زیرا شریعت هیچ چیز را کامل نکرد.» (عبرانیان ۷:‏۱۸-‏۱۹، ترجمۀ هزارۀ نو). اگر بخواهیم از تمامی احکام شریعت، فقط ده‌یک را اجرا کنیم، بنده می‌پرسم: «بر چه اساسی فقط ده‌یک؟» اگر این طور باشد، لطفاً هم روز سبّت را نگاه داریم و هم ختنه بکنیم! یک بار که این را به یکی از رهبران گفتم، در جواب فرمودند که ده‌یک پیش از شریعت هم وجود داشته است. ایشان کاملاً حق داشتند. من نیز در پاسخ گفتم: «ختنه نیز پیش از شریعت موسی وجود داشته است؛ پس لطفاً ختنه را نیز اجباری بفرمایید.» ایشان جوابی ندادند.

در فصل پانزدهم کتاب اعمال رسولان، شورای مهم اورشلیم، مسیحیان غیر یهودی را از انجام شریعت موسی معاف کرد. رسولان و مشایخ اورشلیم طی نامه‌ای به مسیحیان غیر یهودی این گونه فرمودند: «روح‌القدس و ما مصلحت چنین دیدیم که باری بر دوش شما ننهیم، جز این ضروریات که از خوراک تقدیمی به بتها و خون و گوشت حیوانات خفه‌شده و بی‌عفتی بپرهیزید. هر گاه از اینها دوری کنید، کاری پسندیده انجام داده‌اید. والسلام.» (اعمال ۱۵:‏۲۸-‏۲۹، هزارۀ نو). یعنی رسولان و مشایخ از میان تمام احکام شریعت موسی، خواستار این شدند که مسیحیان غیر یهودی فقط این موارد را رعایت کنند. اگر رسولان چنین بار سنگینی بر دوش غیر یهودیان نگذاشتند، آیا ما امروز باید این بار را بر دوش مردم بگذاریم؟

بسیار جالب است که مسیحیان اولیه به‌جای ده‌یک، حتی ده‌ده می‌داند، یعنی تمام دارایی خود را. ملاحظه بفرمایید چه می‌گوید: «املاک و اموال خود را می‌فروختند و بهای آن را بر حسب نیاز هر کس، بین همه تقسیم می‌کردند.» (اعمال ۲:‏۴۵، هزارۀ نو). و باز می‌فرماید: «هیچ کس در میان آنها محتاج نبود، زیرا هر که زمین یا خانه‌ای داشت می‌فروخت و وجه آن را پیش پای رسولان می‌گذاشت تا بر حسب نیاز هر کس، بین همه تقسیم شود.» (اعمال ۴:‏۳۴-‏۳۵). از این آیات دو نتیجه می‌گیریم: نخست اینکه دولتمندان ده‌یک نمی‌دادند، بلکه ده‌ده، یعنی تمام دارایی خود را. دوم اینکه نیازمندان نه تنها ده‌یک نمی‌دادند، بلکه کمکی نیز از کلیسا دریافت می‌داشتند. آن روزها چقدر با امروز تفاوت داشت!

دیگر آنکه پولس رسول همواره بر دادن صدقه و هدیه تأکید داشت، نه بر ده‌یک. در کتاب اعمال رسولان، دو بار ذکر شده که او هدایای کلیساهای اروپا را برای نیازمندان اورشلیم برد. وقتی می‌خواست از مسیحیان قرنتس (در یونان امروزی) به همین منظور اعانه جمع کند، فرمود: «هر کس همان قدر بدهد که در دلْ قصد کرده است، نه با اکراه و اجبار، زیرا خدا بخشندۀ شادمان را دوست می‌دارد.» (دوم قرنتیان ۹:‏۷). به‌طور کلی، در کلیسای عهدجدید، ده‌یک مطلقاً مرسوم نبود، بلکه صدقه.

برداشت نگارنده

نظر نگارندۀ این مقاله بر اساس تمام آیاتی که مطالعه کردیم این است که مطالبۀ ده‌یک از ایمانداران نه تنها مطابق با روح انجیل عیسی مسیح نیست، بلکه باری سنگین بر دوش افراد می‌گذارد.

اگر شخصی ماهی ده میلیون تومان درآمد داشته باشد، با پرداخت ده درصد آن، وجدان خود را آسوده می‌سازد، در ضمن اینکه هنوز نـُه میلیون تومان دیگر در جیب دارد که بسیار بیش از نیاز او است. اما کسی که فقط سیصد هزار تومان درآمد دارد و هر ریال آن برای گذران زندگی خود و فرزندانش حیاتی است، مجبور است سی هزار تومان پرداخت کند و بقیۀ ماه را در نیاز بگذارند. آیا این انصاف است؟ آیا روح انجیل به ما نمی‌آموزد که شخص ثروتمند، به‌جای ده‌یک، مثلاً نود درصد در آمد خود را بدهد و شخص فقیر نه فقط ده‌یک ندهد، بلکه از کلیسا نیز کمک دریافت کند؟ مگر در کلیسای اعمال رسولان چنین نمی‌کردند؟

حتی اگر می‌خواهیم طبق شریعت موسی رفتار کنیم، باز هم دریافت ده‌یک از افراد کم‌درآمد خلاف شریعت موسی است، چون طبق این شریعت نیز فقط ثروتمندان (صاحبان ابزار تولید) می‌بایست ده‌یک می‌دادند، نه کارگران و کارمندان کم‌درآمد. افراد کم‌درآمد می‌توانند در حد وُسع خود، هدیه‌ای به خداوند بدهند (مانند بیوه‌زن فقیر در مرقس ۱۲:‏۴۱-‏۴۴).

حال قطعاً می‌پرسید: «پس هزینۀ کلیساها از کجا باید تأمین شود؟». سؤالی است کاملاً به‌جا. اما پیش از پاسخ دادن به آن، یک سؤال مطرح می‌کنم: «آیا درست است که برای تأمین نیازهای مالی کلیسا، کلام خدا را دستکاری کنیم؟ آیا درست است که چیزی را بر دوش مردم بگذاریم که کلام خدا نگذاشته است؟ آیا درست است که برای مطالبۀ ده‌یک، ایمانداران را دچار عذاب وجدان بسازیم یا حتی ایشان را محکوم به دزدی از خدا بکنیم؟».

اما پاسخ به این سؤال در خود عهدجدید آمده است. ایمانداران باید بیاموزند صدقه و هدیه بدهند. باید بیاموزند با سخاوت و نیز با ایثار و فداکاری بدهند. این همان چیزی است که پولس رسول انجام می‌داد. در ضمن، هیچ چیز مانع از این نیست که کلیساها بر اساس توانایی اشخاص، از ایشان «حق عضویت» بگیرند، نه اینکه کلام خدا را دستکاری کنند. وسواس نگارنده این است که به‌خاطر نیازهای مالی، کلام خدا را مغشوش نسازیم. اگر به خدا و کلام او وفادار باشیم، او نیازهای شبان و کلیسا را از طریق تعلیم درست کلام تأمین خواهد کرد. وقتی ایمانداران با صداقت و راستی و وفاداری به کلام خدا مواجه شوند، بیشتر تشویق می‌شوند در نیازهای شبان و کلیسا شراکت جویند.

در خاتمه، باید عرض کنم که ما هر چقدر هم ایمانداران را بترسانیم یا به ایشان عذاب وجدان بدهیم، بنا به تجربه شخصی نگارنده، دیده شده که کسانی که نمی‌خواهند بدهند، هرگز نخواهند داد، خصوصاً متمولین. در این میان فقط بر اقشار کم‌درآمد و وفادار فشار می‌آید، فشاری که نه شریعت موسی مقرر کرده و نه انجیل خداوندگار ما عیسی مسیح.

۱۳۹۵ فروردین ۲۰, جمعه

موعظه سر کوه ، خوشبختی واقعی : بخش چهارم



 بزرگترین موعظه‌ای که تا کنون ایراد شده، یعنی موعظۀ سرکوه، می باشد که در کتاب مقدس ، انجیل متی  باب‌های ۵ تا ۷ توسط عیسی مسیح اعلام گردیده است. عیسی خداوند روش زندگی را تعیین کرده است. او در این موقعیت خاص، بیشتر شاگردان خود را مخاطب قرار داد، اما دیگران نیز گوش فرا داده، از تعلیم او شگفت زده شدند (متی ۷: ۲۸). در بخش اول دریافتم که هدف عیسی مسیح خداوند برای ساختن بنیاد ما از«مسکین شدن در روح» که به معنی خالی شدن از خود است تعلیم می دهد. پیش از آنکه بتوانیم با برکات خدا پر شویم، ابتدا باید خالی شویم.هر انسانی به طور طبیعی پُر از خودخواهی و تکبر است. این امر «انسانیت کهنۀ ما» یا طبیعت قدیمی نامیده می‌شود . بنابراین، درست از همان آغاز باید درک کنیم که داشتن زندگی مسیحی و پیروی از تعالیم عیسی، با تکیه بر قدرت خودمان غیر ممکن است.

 دربخش دوم دریافتم که «برای اینکه شخص حقیقتاً خوشبخت باشد، باید ابتدا ماتم بگیرد.» ما باید برای گناهانمان ماتم بگیریم. در این جا از اندوه روحانی صحبت می‌کنیم نه اندوه دنیوی. پیش از آنکه بتوانیم شادی نجات را دریافت کنیم، باید ابتدا برای گناهانمان ماتم گرفته باشیم. چنین ماتمی منتهی به توبه می‌شود. غمی که برای خداست، منشأ توبه می‌باشد به جهت نجات که از آن پشیمانی نیست؛ اما غم دنیوی منشأ موت است (دوم قرنتیان ۷: ۱۰). وقتی به خویشتن می‌نگریم، ماتم می‌گیریم؛ وقتی به مسیح می‌نگریم، امید و آرامش و شادی می‌یابیم. بدون اندوه، شادی نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ وبدون توبۀ حقیقی، نجات نمی‌تواند به وقوع پیوندد.

 در بخش سوم آموختیم که کسی که واقعاً حلیم است، از لحاظ روحانی در خداوند قوی است. طرز دریافت اینگونه تعلیم گرفتیم که  ابتدا باید مسکین در روح گردد . سپس باید برای ناشایستگی و گناهان خود ماتم بگیرد . آنگاه باید به عیسی ایمان بیاورد، یعنی به او اعتماد کند. در این صورت، روح‌القدس وارد او شده، وی را تازه می‌سازد (دوم قرنتیان ۵: ۱۷). روح‌القدس به او روح حلم را خواهد بخشید.  همچنین از کلام دریافتیم پنج نشانه حلم ، اولاً شخص حلیم در پی حق و حقوق خود نیست. دوم، هنگامی که شخصی دیگر به او بی حرمتی کند، مکدر و آزرده خاطر نمی‌گردد. شخص حلیم به آبرو و احترام خود اهمیتی نمی‌دهد. وی سعی نمی‌کند که از خود دفاع کرده، بهانه بیاورد و گناهان خود را مخفی نماید. سوم، شخص حلیم هرگز درصد انتقام برنمی آید (رومیان ۱۲: ۱۹؛ اول پطرس ۲: ۱۹-۲۳). و امروز به ادامه ساختار اساسی ایمان ما توسط کلام خداوند برای ادامه بنایی عمارتش می پردازیم .

بخش چهارم :

 خوشابحال‌ گرسنگان‌ و تشنگان‌ عدالت‌، زیرا ایشان‌ سیر خواهندشد.

شاید بارها این  قسمت کلام خداوند را خوانده ایم . اما بیایید باهم امروز عمیق تر به این آیات توجه کنیم . این باب از تعالیم بسیار اساسی کلام خداوند می باشد که بنیان ایمان ما را، از زیر بنا تا بام بر صخره استوار  میسازد .  راز خوشبختی واقعی در این است که برای ما مکاشفه شود او(عیسی مسیح خداوند) فقط  در چنین عمارتی ساکن میگردد ،  . پس دوست خوب من در این چند بخش ( خوشبختی واقعی ) با ما باشید . ایمان دارم اگر با هم اجازه دهیم ، مسیح (معمارعمارت ما ) خانه ای محکم و استوار و ابدی برای خود بر صخره از ما بنا خواهد کرد . آمین
 
خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت. مردم جهان گرسنۀ لذت و خوشبختی هستند، لیکن ارضاء نمی‌شوند. اگر انسان در جستجوی خوشبختی باشد آن را نخواهد یافت. لیکن اگر ابتدا عدالت را بجوید، هم عدالت و هم نیکبختی را خواهد یافت. وی پُر شده، کاملاً ارضاء خواهد شد. انسانها در جستجوی خوشبختی هستند، لیکن بدبخت باقی می‌مانند. چرا؟ به علت گناه. برای آزاد شدن از بدبختی، شخص باید از گناه آزاد گردد، یعنی باید عادل شود. حتی بسیاری از مسیحیان نیز این تعلیم را درک نمی‌کنند. چنین مسیحیان درجستجوی شادی، آرامش، قدرت روحانی و دیگر برکات می‌باشند؛ ایشان برای این چیزها تشنه و گرسنه اند. لیکن عیسی فرموده است: «اول عدالت را بطلبید، که این همه برای شما مزید خواهد شد» (متی ۶: ۳۳). عادل بودن به معنی مقدس بودن، به خدا نزدیک بودن، شبیه به مسیح بودن، و پُر بودن از روح‌القدس می‌باشد. برای عادل بودن، باید از گناه آزاد شویم زیرا گناه ما را از خدا جدا می‌سازد و کار روح‌القدس را در زندگی مان مسدود می‌گرداند (افسسیان ۴: ۳۰).

 خوشا به حال گرسنگان و تشنگان عدالت. شخصی که سه روز عذا نخورده باشد، یقیناً گرسنه خواهد بود. گرسنگی ما برای عدالت باید شبیه به آن باشد. اگر کمی گرسنه باشیم، خدا به ما چیزی کمی خواهد داد. اگر زیاد گرسنه باشیم، خدا به ما چیزهای زیادی خواهد داد. اگر گرسنه به سوی خدا آییم، وی وعده داده است که ما را سیراب خواهد ساخت. عیسی فرموده است: «... هرکه به جانب من آید، او را بیرون نخواهم نمود» (یوحنا ۶: ۳۷). اگر هرچه زودتر، درحالیکه گرسنۀ عدالت هستیم به سوی عیسی بیاییم، آن را به ما خواهد داد. عدالتی که او به ما می‌دهد، اساساً مانند همان نجاتی است که به ما می‌بخشد. ما به واسطۀ ایمان به مسیح در نظر خدا عادل می‌گردیم (رومیان ۵: ۱؛ غلاطیان ۲: ۱۵ و ۱۶). ما دیگر تحت محکومیت نمی‌باشیم . ما باید خود را گرسنۀ عدالت نگاه داریم. هرچه گرسنگی خود را ادامه دهیم، خدا نیز به سیراب کردن ما ادامه خواهد داد. ما باید پیش از پیش مقدس شویم و بیش از پیش ثمرات روح‌القدس را نشان دهیم (غلاطیان ۵: ۲۲ و ۲۳). و از پری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض (یوحنا ۱: ۱۶). اشتیاق مسیح اینست که ما پُرشویم تا تمامی پُری خدا (افسسیان ۳: ۱۹).در اینجا شاید سؤالی  مطرح ‌شود که : چگونه خدا این عدالت را نصیب ما می‌سازد؟ ما چه باید بکنیم؟ پاسخ این است: «کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است» . مردم در مورد نجات دو عقیده متفاوت دارند. برخی می‌گویند که دریافت نجات راحت است و برخی آن را غیر ممکن می‌پندارند. هر دو عقیده صحیح است! غیر ممکن است که نجات را به واسطۀ عدالت شخصی مان و بوسطۀ تلاش خودمان بدست آوریم. اما از طرفی نیز به دست آوردن نجات سهل است زیرا که به واسطۀ ایمان به مسیح، عدالت خاص مسیح را دریافت می‌کنیم. ما به خاطر عدالت او و به خاطر فداکاری که او در راه ما کرد، نجات می‌یابیم (مرقس ۱۰: ۴۵). برای به دست آوردن نجات، تنها یک کار باید انجام دهیم، و آن این است که گرسنۀ آن باشیم.

نگذاریم که هیچ گرسنگی ما را برای عدالت کاهش دهد. نگذاریم که طوری در لذات دنیوی غرق شویم که ذهن و دلمان از جستجوی خدا منحرف شود. اگر پیش از غذا شیرینی بخوریم، اشتهای ما چه خواهد شد؟ البته کاهش خواهد یافت. شیرینی به خودی خود بد نیست، اما اگر اشتهای ما را برای غذای واقعی کاهش دهد، به ما زیان خواهد رساند. «شیرینی های» دنیوی نیز به همان گونه عمل می‌کنند و گرسنگی ما را برای خدا و برای عدالت کاهش می‌دهند (لوقا ۶: ۲۵). ما باید ترجیحاً از طریق خواندن کلام خدا و با مشارکت با دیگر ایمانداران و از طریق دعا گرسنگی خود را برای عدالت افزایش دهیم. ما باید دائماً برای عدالت دعا کنیم. زیرا که بدون عدالت نمی‌توانیم در حضور خدا بایستیم. بدون عدالت نمی‌توانیم نجات یابیم.

دوست عزیزم ایمان دارم دراین بخش چهارم (خوشبختی واقعی) هم مسیح زیربنائی محکم از ما خواهد ساخت . تا فردا که بخش پنجم را با هم  خواهیم بود بر این بخش در تعمق واطاعت از کلام وهمکاری  با معمار عمارت خداوند باشیم .کلام خداوند در قرنتیان اول باب سه آیه سیزده ، میفرماید:
اما زمانی خواهد رسید، یعنی همان روزی که مسیح همه را داوری خواهد نمود، که کار هر معمار مورد آزمایش قرار خواهد گرفت تا معلوم شود با چه مصالحی عمارت را ساخته است . کار هر شخص از آتش گذرانده خواهد شد تا ارزش و اصالت آن مشخص گردد. آمین

اینکه مسیح نجات می دهد یعنی چه؟ دعای نجات یعنی چگونه انجام می شود ؟


"مسیح نجات می دهد" عبارتی معمول است که روی ماشینها، علائم ورزشی، و حتی روی پرچمهای آگهی که هواپیماها روی آسمان باز می کنند دیده می شود. متاسفانه، عدة کمی از کسانیکه این عبارت را می بینند، معنی آنرا درک می کنند. قدرت زیادی در این عبارت نهفته است.

عیسی نجات می دهد، اما عیسی کیست؟

بیشتر مردم می دانند که عیسی مردی بود که در اسرائیل و در حدود 2000 سال پیش زندگی می کرد. تقریبا همة مذاهب دنیا عیسی را معلمی خوب و یا او را نبی می دانند. در حالیکه اینها در مورد عیسی درست است، اما همة حقیقت را دربارة اینکه عیسی کیست بیان نمی کند. همینطور نمی گوید که چطور و چرا عیسی نجات می دهد. عیسی خدا در شکل انسان است (یوحنا 1: 1و 14). عیسی خداست که بشکل انسان به زمین آمد (1 یوحنا 4: 2). خدا در عیسی بشکل انسان درآمد تا ما را نجات دهد. این سوال بعدی را ایجاد می کند: چرا ما نیاز به نجات داریم؟

عیسی نجات می دهد، اما ما چرا به نجات نیاز داریم؟

کتاب مقدس می گوید که همة انسانها گناهکارند (جامعه 7: 20 ، رومیان 3: 23). گناه کردن یعنی کاری را انجام دادن، چه در فکر، چه در کلام، و یا در عمل، که این مغایر شخصیت پاک و کامل خداست. بخاطر گناهمان، ما لایق داوری خدا هستیم (یوحنا 3: 18، 36). خدا عادل کامل است، پس او نمی تواند بگذارد که گناه و شرارت بدون تنبیه بماند. از آنجائیکه خدا ابدی است و از آنجایی که همة گناهان برعلیه خدا هستند (مزمور 51: 4)، تنها یک تنبیه ابدی می تواند کفایت کند. مرگ ابدی تنها تنبیه عادلانه برای گناه است. برای همین ما نیاز به نجات داریم.

عیسی نجات می دهد، اما چطور؟

چون ما بر علیه خدای باقی و ابدی گناه کرده ایم، یا انسان فانی (ما) باید جزای گناه ما را بمدت ابدی بدهد، و یا یک فرد ابدی (عیسی) این جزا را برای یکبار بپردازد. راه دیگری وجود ندارد. عیسی با مردن بجای ما، ما را نجات می دهد. خدا در شخص عیسی مسیح، خودش را برای ما قربانی کرد و جریمة ابدی ما را پرداخت. جریمه ای که تنها او می توانست آنرا بپردازد (2 قرنتیان 5: 21، 1 یوحنا 2: 2). عیسی تنبیهی را که ما لایق آن بودیم بگردن گرفت تا ما از آن سرنوشت وحشتناک ابدی ناشی از گناهانمان نجات یابیم. بخاطر محبت عظیم او به ما، عیسی جانش را داد (15: 13)، جریمة ما را پرداخت، که ما نمی توانستیم آنرا بپردازیم. بعد عیسی قیام کرد و نشان داد که مرگ او حقیقتا برای پرداخت جریمة گناهان ما کافی بود (1 قرنتیان 15).

عیسی نجات می دهد، اما او چه کسی را نجات می دهد؟

عیسی همة کسانی را که هدیة نجات او را دریافت کنند، نجات می دهد. عیسی همة کسانی را که تنها و کاملا به او و قربانی او برای پرداخت جریمة گناهانشان اعتماد می کنند، نجات می دهد (یوحنا 3: 16، اعمال رسولان 16: 31). در حالیکه قربانی عیسی برای پرداخت جریمة همة انسانها کاملا کافی بود، عیسی تنها آنهایی را نجات می دهد که بطور شخصی این با ارزشترین هدیة او را دریافت می کنند (یوحنا 1: 12).


حال به معنی و مفهوم" دعای نجات " می پردازیم . 

خیلی از مردم می پرسند "آیا دعایی وجود دارد که من با آن بتوانم از نجات خود مطمئن باشم؟" مهم است که بیاد داشته باشیم نجات با بیان کلمات بخصوصی مثل وِرد بدست نمی آید. کتاب مقدس از کسی که با بیان دعای بخصوصی نجات یافته باشد صحبت نمی کند. خواندن دعا، روش کتاب مقدسی برای نجات نیست.

روش کتاب مقدسی نجات، ایمان به عیسی مسیح است. یوحنا 3: 16 به ما می گوید، "زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانة خود را داد تا هر که به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه حیات جاودانی یابد." نجات با ایمان بدست می آید (افسسیان 2: 8)، بوسیلة دریافت عیسی بعنوان نجات دهنده (یوحنا 1: 12)، و بوسیلة اعتماد کامل و تنها به عیسی مسیح (یوحنا 14: 6، اعمال رسولان 4: 12)، و نه بوسیلة خواندن دعای مخصوص.

پیغام کتاب مقدس در مورد نجات ساده و روشن و در عین حال عجیب است. همة ما بر علیه خدا گناه کرده ایم (رومیان 3: 23). بغیر از عیسی مسیح هیچکس بر روی زمین زندگی نکرده است که در تمام عمرش حتی یک گناه هم نکرده باشد (جامعه 7: 20). ما بخاطر گناهانمان تنبیه خدا را بگردن خود گذاشته ایم (رومیان 6: 23)، و تنبیه مرگ جسمانیست که مرگ روحانی را بدنبال دارد. بخاطر  گناهانمان و تنبیهی که مستحق آن هستیم، هیچ کاری نیست که خودمان بتوانیم آنرا انجام دهیم تا رابطه مان با خدا در جای درستی قرار گیرد. در نتیجة محبت او به ما، خدا در شخص عیسی مسیح بصورت انسان درآمد. عیسی کامل زیست و همیشه  حقیقت را تعلیم می داد. بهر حال، انسانها او را رد کردند و او را با مصلوب کردن به مرگ سپردند. عیسی از طریق همین عمل وحشتناک بجای ما مرد. عیسی بار و داوری گناهان ما را بر خود گرفت و بجای ما مرد (2 قرنتیان 5: 21). بعد عیسی قیام کرد (1 قرنتیان 15) و به این وسیله ثابت کرد که فدیة او برای گناه کافی بود و او بر گناه و مرگ غلبه یافت. در نتیجة قربانی عیسی، خدا نجات را به ما بعنوان هدیه می بخشد. خدا همة ما را فرا می خواند که فکرمان را در مورد عیسی عوض کنیم (اعمال رسولان 17: 30) و او را بعنوان بهای کامل گناهانمان دریافت نماییم (1 یوحنا 2: 2). بله، نجات از طریق دریافت هدیة خدا بدست می آید نه با انجام دعای بخصوصی.

حالا، معنی این حرف این نیست که در دریافت نجات دعا در کار نیست. اگر شما  انجیل را درک می کنید، باور می کنید که حقیقت است، و عیسی را بعنوان منجی خود قبول کرده اید، خوب و مناسب است که آن ایمان را در دعا به خدا بیان کنید. با خدا رابطه برقرار کردن از طریق دعا می تواند راهی باشد که قبول حقیقت دربارة عیسی را به اعتماد کامل به او بعنوان نجات دهنده متصل کنید. دعا می تواند مربوط باشد به قرار دادن اعتمادمان بر عیسی بعنوان تنها نجات دهنده.

باز هم باید گفت که خیلی مهم است که پایة نجاتمان را روی دعای قراردادی و طوطی واری نگذاریم. تکرار یک دعا نمی تواند کسی را نجات دهد. اگر شما می خواهید نجاتی را که در عیسی مسیح مهیاست دریافت کنید، ایمانتان را بر روی او بگذارید. به مرگ او بعنوان قربانی کافی برای گناهانتان کاملا اعتماد کنید. کاملا و تنها بر او بعنوان نجات دهنده تکیه کنید. این روش کتاب مقدسی برای نجات است. اگر شما عیسی را بعنوان نجات دهندة خود دریافت کرده اید، آنوقت البته که با خدا در دعا صحبت کنید. به او بگویید که چقدر از عیسی متشکرید. او را بخاطر محبت و قربانی اش پرستش کنید. از عیسی برای اینکه برای گناهان شما مرد و نجات را برایتان مهیا کرد شکر کنید. این رابطة کتاب مقدسی بین نجات و دعاست.


حالا اگر شما معنی "عیسی نجات می دهد" و " دعای نجات " را درک می کنید و می خواهید به او بعنوان نجات دهندة خود اعتماد کنید، مطمئن شوید که موارد زیر را درک کرده و به آنها ایمان دارید و بعنوان یک عمل ایمانی آنها را به خدا بگویید. "خداوندا، من می دانم که گناهکارم، و می دانم که بخاطر گناهانم لایق دوری ابدی از تو هستم. با وجودیکه لایق آن نیستم ولی ممنونم برای اینکه مرا دوست داری و قربانیی برای گناهان من از طریق مرگ و قیام عیسی مسیح آماده کردی. من باور می کنم که عیسی برای گناهان من مرد و من برای نجات خود فقط به او اعتماد می کنم. از این لحظه ببعد، به من کمک کن که نه برای گناه بلکه برای تو زندگی کنم. به من کمک کن بقیة زندگیم را در شکرگزاری برای این نجات عظیم بسر ببرم. متشکرم عیسی که مرا نجات دادی! آمین 



برادر و خواهر عزیز ما ، اگر این دعا با تمامی قلب خود به عیسی مسیح خداوند اعلام نمودی به شما تبریک می گوییم . به خانواده الهی و آسمانی ایمانداران مسیحی خوش آمدید . پیشنهاد می کنیم روزانه کلام حیات بخش انجیل را بخوانید و در آن تعمق و دعا کنید . ما ایمان داریم به زودی خداوند شاهکارهای عظیمش را در قلب و زندگی شما شروح خواهد کرد .
 در فیض و آرامی و شادی روح القدس خداوند باشید .آمین