۱۳۹۳ بهمن ۸, چهارشنبه

لوقا2

اول یوحنا 3:8-10

اول یوحنا 3:8-10
و هرکه در گناه به سر می‌برد، فرزند شیطان است، زیرا شیطان از ابتدا گناهكار بوده است و پسر خدا به همین سبب ظاهر شد تا كار شیطان را نابود سازد. هرکه فرزند خداست نمی‌تواند در گناه زندگی کند، زیرا ذات الهی در اوست و نمی‌تواند در گناه به سر برد، زیرا خدا پدر اوست. فرق بین فرزندان خدا و فرزندان ابلیس در این است: هرکه نیكی نمی‌کند و یا برادر و خواهر خود را دوست نمی‌دارد، فرزندخدا نیست.


 

۱۳۹۳ بهمن ۷, سه‌شنبه

مطابق كلام خدا



 عيسي قبل از اينكه طبق اراده پدر توسط روح القدس در رحم مريم باكره قرار گيرد او قبل از خلقت دنيا و بوجود آمدن آدم و حوا وجود داشته . عيسي از ازل وجود داشته و دنيا و كائنات بوسيله او خلق شده ، براي روشن شدن اين موضوع آياتي چند از كلام خدا در مورد عيسي را از كتاب تورات و انجيل برايتان بازگو مينمايم.
اشعياي نبي در فصل 9 كتاب خود آيه 6 ،7 پيشگويي كرده و مي گويد:
زيرا براي ما ولدي زائيده و پسري به ما بخشيده شد كه سلطنت بر دوش او خواهد بود، اسم او عجيب و مشاور و خداي قدير و پدر ازلي و سرور سلامتي خوانده خواهد شد. ترقي سلطنت و سلامتي او را بر كرسي داود و بر مملكت وي انتها نخواهد بود تا آنها به انصاف و عدالت از الان تا ابد الاباد ثابت و استوار نمايد غيرت يهوه صبايوت(خداي لشكرها) اين را به جا خواهد آورد.
داود در مزمود دوم آيه 7 و8 مي فرمايد:
فرمان را اعلام ميكنم ، خداوند به من گفته است تو پسر من هستي امروز تو را توليد كردم از من درخواست كن امتها را به ميراث تو خواهم داد و اقصاي زمين را ملك تو خواهم گردانيد.
در انجيل يوحنا فصل اول آيه 32 الي 34
يحيي تعميد دهنده شهادت خود را اينطود ادامه داد: من روح خدا را ديدم به صورت كبوتري از آسمان نازل شد و بر او قرار گرفت . من او را نمي شناختم اما آن كسي كه مرا فرستاد تا با آب تعميد دهم به من گفته بود هر گاه ببيني روح بر كسي نازل شود و بر او قرار گيرد بدان او همان كسي است كه به روح القدس تعميد مي دهد. من اينرا ديده ام و شهادت مي دهم او پسر خداست.
مطابق انجيل متي فصل 28 آيه 18 عيسي مسيح مي فرمايد: تمام قدرت در آسمان و بر روي زمين به من داده شده است.

مشکل بخشیدن

 
مشکل بخشیدن
«نسبت به هم مهربان و دلسوز باشید و یکدیگر را ببخشید همانطور که خدا نیز شما را بخاطر مسیح بخشیده است‌» (افسسیان ۴:‏۳۲
تصمیم بگیریم که ببخشیم‌
نبخشیدن یکی از جاهایی است که شیطان در زندگی روحانی ما از آن به بهترین نحو استفاده می‌کند. کتاب‌مقدس در این مورد اخطار داده و ما را تشویق می‌کند که دیگران را ببخشیم تا بدین ترتیب شیطان نتواند از ما سوءاستفاده کند (دوم قرنتیان‌ ۲:‏۱۰ و ۱۱).
خدا از ما می‌خواهد که دیگران را از دل ببخشیم و گر نه ما را بدست شکنجه‌گران خواهد سپرد (متی‌ ۱۸:‏۳۴ و ۳۵). بخشیدن دیگران بخاطر نفعی است که خود ما بیشتر از آن بهره‌مند می‌شویم تا دیگران‌! زمانی که دیگران را می‌بخشیم‌، خود ما آزاد می‌گردیم‌.
فراموش کردن شاید نتیجه‌ای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمی‌تواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده می‌کنیم یعنی اینکه آنها را نبخشیده‌ایم‌
چرا بخشیدن در آزادی ما اینقدر مهم است‌؟ بخاطر صلیب‌. خدا آنچه را که سزاوار آن بودیم به ما نداد. خدا آنچه را که به آن احتیاج داشتیم به ما عطا کرد، آنهم بر اساس رحمت خود.« ما را لازم است که مانند پدر آسمانی خود رحیم و دلسوز باشیم» (لوقا ۶:‏۳۶). ما باید چنانکه خود بخشیده شده‌ایم‌، ببخشیم‌
بخشیدن فراموش کردن نیست‌. بسیاری از مردم تلاش می‌کنند که فراموش کنند ولی در عمل می‌بینند که قادر به انجام اینکار نیستند. خدا در کلام خود می‌فرماید که «...گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» (عبرانیان ۱۰:‏۱۷)، ولی خدا که آگاه و عالم بر همه چیز است‌، چطور می‌تواند فراموش کند؟ عبارت «گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» به این معنی است که خدا دیگر از گذشته جهت محکوم کردن ما استفاده نخواهد کرد (مزمور ۱۰۳:‏۱۲). فراموش کردن شاید نتیجه‌ای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمی‌تواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده می‌کنیم‌، به این معنی است که آنها را نبخشیده‌ایم‌
بخشیدن انتخابی است که در زندگی با آن روبرو می‌گردیم و آنجاست که خواست و اراده ما دچار بحران می‌گردد. ما تصمیم بر این می‌گیریم که با ناراحتی و تنفری که در مورد فرد دیگری در ما هست‌، روبرو شویم تا بتوانیم او را از دل ببخشیم‌. از آنجا که خدا هم از ما انجام این امر را می‌طلبد، پس این امر چیزی است که انجام آن در قدرت ما هست‌، زیرا خدا چیزی از ما نخواهد خواست اگر بداند که انجام آن در قدرت ما نیست‌. ولی بخشیدن دیگران برای ما امری بسیار مشکل می‌نماید زیرا با آن مفهومی که از عدالت در ذهن ما هست منافات دارد
ما بخاطر آن کار غلطی که نسبت به ما انجام شده‌، بیشتر طالب تلافی و انتقام هستیم‌. ولی خدا به ما امر کرده است که نباید به دنبال انتقام باشیم (رومیان ۱۲:‏۱۹)، و وقتی این فرمان خدا را می‌شنویم‌، صدای اعتراض ما بلند می‌شود: «آخه چرا؟ چرا بگذارم از دستم قصر در رود؟». او از دست شما قصر در می‌رود ولی از دست خدا نمی‌تواند. خدا با او به انصاف و عدالت معامله خواهد کرد؛ چیزی که ما بهیچوجه قادر به انجام آن نیستیم‌
اگر ما آنهایی را که نسبت به ما خطا کرده‌اند، از قلاب خود رها نکنیم‌، خود ما به قلاب آنها و قلاب گذشته گرفتار خواهیم بود که آن هم یعنی اینکه دائم در رنج و عذاب زندگی کنیم‌. باید به این عذاب پایان داد. باید دیگران را از قلاب خود رها کنیم‌. ما دیگران را بخاطر خود آنها نمی‌بخشیم بلکه بخاطر شخص خودمان می‌بخشیم‌. احتیاج شما بـه شما به بخشیدن دیگران مطلبی نیست که صرفاً بین شما و دیگران باشد، بلکه مطلبی است که بین شما و خداست‌.
بهای بخشیدن‌
«برادرتان را از ته دل ببخشید!» (متی ۱۸:‏۳۵
بخشیدن یعنی اینکه انسان می‌پذیرد که با نتایج گناه شخصی دیگر در زندگی خود زندگی کند. بخشیدن بها دارد. این ما هستیم که با بخشیدن خطا و بدی‌ای که نسبت به ما صورت گرفته است‌، بهای آن را می‌پردازیم‌. ولی باید دانست چه ببخشیم و چه نبخشیم در هر حال با نتایج این خطا و بدی در زندگی خود زندگی خواهیم کرد. تنها چیزی که اینجا برای ما باقی می‌ماند، این است که آن را یا در اسارت تلخی و دلخوری انجام دهیم و یا در آزادی ناشی از بخشش‌. عیسی‌مسیح ما را بدین شیوه بخشید؛ او نتایج گناه ما را خود بگردن گرفت‌. بخشش حقیقی همیشه بها می‌طلبد، زیرا هیچ کس نمی‌تواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد
پس چرا دیگر ببخشیم‌؟ برای اینکه مسیح ما را بخشید. خدای پدر «بار گناه ما را بر دوش مسیح بیگناه گذاشت تا ما بعنوان پیروان او، آنطور که مورد پسند خداست‌، نیک و عادل شویم‌» (دوم قرنتیان ۵:‏۲۱
پس عدالت چه می‌شود؟ صلیب مسیح است که این بخشش را هم از نظر قانونی و هم از نظر اخلاقی کاری صحیح می‌نماید. «مسیح مُرد تا قدرت گناه را یک بار برای همیشه در هم بکوبد» (رومیان ۶:‏۱۰
بخشش حقیقی همیشه بها می‌طلبد، زیرا هیچ کس نمی‌تواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد. عیسی مسیح ما را به این شیوه بخشید چطور از دل ببخشید؟ اول قبول کنید که دلخوری و تنفر در شما هست‌. اگر بخشیدن شما طوری باشد که عذاب این دلخوری و نفرت را در شما از بین نبرد، کاری ناقص خواهد بود. ما مسیحیان اغلب در این مورد خود را گول می‌زنیم رنج ناشی از دلخوری و نفرت در ما هست‌، ولی دائم آن را انکار کرده قبول نمی‌نماییم‌. اجازه دهید که خدا سرپوش از روی این رنجی که می‌کشید بردارد تا بتواند آن را در زندگی شما شفا دهد. تا سرپوش برداشته نشود، شفا هم شروع نخواهد شد
از خدا بخواهید که آنهایی که احتیاج به بخشیدن‌شان دارید، به ذهن شما بیاورد. فهرستی از کسانی که به نحوی موجب ناراحتی شما شده‌اند، درست کنید. از آنجا که خدا با فیض خود آنها را بخشیده است‌، شما هم می‌توانید آنها را ببخشید. برای هر فرد مذکور در لیست به حضور خدا دعا کنید: «خداوندا فلانی را برای فلان خطا می‌بخشم‌». در دعاهایتان آنقدر به این مطلب ادامه دهید تا زمانی که بتوانید با اطمینان بگویید که رنج خطایی که آنها به زندگی شما ریخته‌اند، از بین رفته است‌. در این باره سعی نکنید که به نحوی دلیلی برای رفتار ناهنجار کسی که شما را آزرده است بتراشید و آن را منطقی جلوه دهید. بخشش بیشتر با رنجی که شما می‌کشید سروکار دارد تا رفتار ناهنجار فرد دیگر
بیاد داشته باشید که احساسات منفی در شما در طول زمان جای خود را به احساساتی مثبت خواهد داد. آزادسازی خود از بند و اسارت گذشته امری است بسیار مهم و حیاتی

کلمه

  در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود . همان در ابتدا نزد خدا بود . همه چيز بواسطه او آفريده شد و به غير از او چيزی از موجودات وجود نيافت . در او حيات بود و حيات نور انسان بود . و نور در تاريکی ميدرخشد و تاريکی آن را در نيافت . 

۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

یهوه پدر آسمانی من است

یهوه پدر آسمانی من است






عیسای خداوند در دعایی که به شاگردان خویش تعلیم میدهد، اینگونه آغاز میکند:" ای پدر ما که در آسمانی "؛ کی بود که در کتابمقدس برای اولین بار خدا بعنوان پدر لقب داده شد و داشتن این لقب برای خدا چه چیزی برای ایماندار به عیسای مسیح با خود دارد؟ برای اولین بار در کتاب خروج یهوه میفرماید:" و به فرعون بگو خداوند چنین میگوید اسرائیل پسر من و نخست زادۀ من است." ( خروج 4: 22) اما این هنوز خدا را پدر ما نمیکند. خدا قبلا بعنوان خدای پدران خوانده شده بود، اما نه بعنوان پدر. در آیۀ بالا بنظر میرسد یک فرمایش کلی و تمثیلی را میخوانیم. اما در مزمور دوم داود این ابهام برداشته شده و داود به صراحت این لقب را به یهوه میدهد:" فرمان را اعلام میکنم خداوند به من گفته است تو پسر من هستی امروز من پدر تو گشتم."( مزمور 2: 7 ) سپس خود خدا این را با هدایت روح مقدس خود به زبان داود میگذارد که او را پدر خود بخواند:" من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود و رحمت خود را از او دور نخواهم کرد." ( اول تواریخ 17: 13 ) و در اشعیاء نبی این اعتراف زیبا را میخوانیم که:" اما الان ای خداوند تو پدر ما هستی." ( اشعیا 64: 8 )
جالب اینجاست که در تمام نوشتجات عهد جدید بدون استثناء خدا بعنوان پدر خوانده شده است آن هم بیش از دویست بار! این رابطۀ نزدیک بین ما و خدا و این نسبت ما با خدا را تماما مدیون عیسای خداوند هستیم و کاری که او برای ما انجام داد. وقتی عیسای خداوند پای خود را بر روی زمین گذاشت، یکی از کارهای عظیم او در جان و روح انسان گناهکار این بود که خدای خالق آسمان را تا به مقام پدر برای او بارز و آشکار و نزدیک سازد. عیسای مسیح بارها و بارها یهوه را پدر خود خواند و خود را پسر او. او این هدف را دنبال میکرد تا رابطۀ انسان را تا به این حد به خدا نزدیک سازد. این رابطه تنها و تنها بواسطۀ ایمان به مسیح برقرار میگردد. چگونه؟ عیسای مسیح جایی میفرماید:" من و پدر یک هستیم." ( یوحنا 10: 30 ) در جایی دیگر در انجیل یوحنا عیسای خداوند میفرماید:" در آن روز شما خواهید دانست که من در پدر هستم و شما در من و من در شما." ( یوحنا 14: 20) یعنی از آنجایی که مسیح در خداست و چون ما در مسیح هستیم، ما در خدا هستیم. عین همین قیاس: اگر عیسی پسر خداست، ما چون نیز در عیسی هستیم فرزند خدا هستیم. و همانطور که خدا پدر عیساست، پدر ما نیز هست. در دوم قرنتیان پولس رسول میگوید:" و شما را پدر خواهم  بود و شما مرا پسران و دختران خواهید بود. "( دوم قرنتیان 6: 8 ) ما چگونه این اطمینان را داریم؟ پولس رسول این را پاسخ میدهد:" همان روح بر روحهای ما شهادت میدهد که فرزندان خدا هستیم." ( رومیان 8: 16) اما   آیا هر کسی میتواند خدا را پدر خود بخواند؟ یوحنای رسول در رسالۀ خود این را آشکارا پاسخ داده است:" کسی که پسر را انکار کند پدر را هم ندارد و کسی که اعتراف به پسر نماید پدر را نیز دارد." ( اول یوحنا 2: 23 ) اعتراف کردن به پسر یعنی: عیسای مسیح بعنوان خداوند و نجات دهندۀ او. یعنی افرادی از مذاهب دیگر و باورهای دیگر قادر نیستند و نمیتوانند خدا را پدر خود خطاب کنند اگر عیسی را بعنوان مسیح و خداوند خود ایمان ندارند.
پس ما با ایمان به مسیح در این رابطۀ نزدیک با یهوه قرار میگیریم. و میتوانیم اعلام کنیم:" من فرزند خدا هستم و خدا پدر من است." وقتی ما چنین ادعایی را با ایمان میکنیم با خود چند بُعد را به همراه دارد. همانطور که در بین رابطۀ پدر و فرزند زمینی اصولی حاکم است در این رابطۀ ما با پدر آسمانی خود نیز اصولی حاکم است؛ اما دوچندان مهم تر و اساسی تر از رابطۀ زمینی با پدران زمینی. ما بعنوان فرزندان پدر آسمانی خود باید هرگز این وظایف فرزندی خود را در این رابطه ایی که عیسای مسیح با  مرگ و قیام خود از مرگ برای ما ایجاد کرده است فراموش نکنیم؛ زیرا پدر آسمانی ما هرگز از وظایف پدری خود نسبت به ما کوتاهی یا قصور نمیکند. پس ما بعنوان فرزندان او باید:
1- یهوه پدر آسمانی خود را با روح و راستی پرستش کنیم.( یوحنا 4: 23 )
2- همواره ارادۀ او را در زندگی خود طالب باشیم.( متی 6: 10 )
3- همواره برای او پاک و مقدس زندگی کنیم.( اول تسالونیکیان 3: 13 )  
4- همواره فرزندی قدردان و شکرگزار باشیم.( کولسیان 4: 2 )
5- تنها او را با تمام دل و فکر و جان خود دوست بداریم.( متی 22: 37)
6- فیض او را برای خود کافی بدانیم.( دوم قرنتیان 12: 9)
7- همواره به قوت و قدرت او متکی باشیم.( خروج 9: 16)
8- به وعده و پیمانهای او به خود مطمئن باشیم.( مزمور 145: 13 )
9- دنیا را دوست نداشته باشیم.( اول یوحنا 2: 15 )
10-                        در راستی و حقیقت قدم برداریم.( دوم یوحنا 4)

و او بعنوان پدر آسمانی ما وظایف خود را اینگونه به عمل میاورد:

1- محبت عظیم خود را شامل حال ما کرده و ما را فرزندان خود خوانده است.( اول یوحنا 3: 1 ) 
2- چون فرزند او هستیم ما را هم ارث با خود و مسیح عیسی ساخته است.( رومیان 8: 17) 
3- چون فرزند او خوانده شدیم پس ما را هم میراث با مقدسین خود در پادشاهی نور میسازد. ( کولسیان 1: 12 )
4- چون پدر ماست، برای ما در نبرد با سپاهیان ابلیس جنگیده و پیروزی را به ما عطا میکند.( تثنیه 3: 23 )
5- چون پدر ماست آنچه را که دارد با ما  تقسیم میکند یعنی فیض و رحمت و آرامش خود را.( اول تیموتی 1: 2 )
6- چون پدری مهربان است کاستی و ضعف و خطاهای ما را با هشدارها و تنبیهات روحانی تصحیح کرده و ما را پرورش داده تا میوه های نیکو بیاوریم. ( عبرانیان 12: 5-7 )
7-  ما را پس از مرگ برخیزانیده و بدنی تماما آسمانی به ما میبخشد.( دوم قرنتیان 5: 1 )
8-  روح مقدس خود را بواسطۀ ایمان به عیسای مسیح به ما داده تا در هر زمان بتوانیم نزد او برویم و از او درخواست کنیم.( افسسیان 2: 18)
9-  دائما ما را تشویق کرده و امید نیکویی به ما میدهد.( دوم تسالونیکی 2: 16)
10-                  هرگز ما را ترک نمیکند و تا به ابد با ما خواهد بود.( یوشع 1: 5 )
11-                  چون مسیح را داریم به ما اجازه میدهد که هر وقت بخواهیم با شجاعت و دلیری به نزد او برویم و از حضور او تقاضا نماییم.( عبرانیان 4: 16)

ای عزیزان!
دیروز ما یتیم و بی سرپرست بودیم. او را هرگز تا به این اندازه نزدیک به خود و متعلق به خودنمیدانستیم. هرگز! ما غارت شده و گمشده در دنیای بیرون؛ آلوده شده با تمام نجاسات و شرارتهای آن. اما این خدایی که ما او را نمیشناختیم بواسطۀ فیض بیکران خود ما را در خون گرانبهای فرزند عزیز خود عیسای مسیح به نزد خود فراخواند. ما را شست. پاک کرد. نامی ارزنده به ما داد:" محبوب " سپس مقامی ارزنده به ما داد:" فرزند "؛ و خود را " پدر " ما؛ هزاران بار باید چنین پدر مهربانی را سجده کرد و پرستید. هزاران با باید رحمت و فیض و عدالت او را ستایش نمود. خدا را شکر بگوییم برای این رابطه ایی که بین خود و  ما که یاغیان وسرکشانی بیش نبودیم ایجاد نموده و ننگ و خواری را برای ابد از روی ما برداشته و ما را در مقام مقدسین و کاهنان خود قرار داده است. و چون زمان دیدار فرا برسد ردایی سفید را بر تن ما میکند و ما در حضور خود برای ابد وارد میسازد و ما او را آنطوری که هست خواهیم دید.
ای عزیزان!
این پدر آسمانی خود را پرستش نماییم و محبت و فیض عظیم او را هر روز در مسیح عیسی سپاس گوییم.