۱۳۹۳ آذر ۷, جمعه

پدر پسر روح القدس

رابطه زنده با خدا


بلی آیه ای که در این پیغام در موردش می خواهم صحبت کنم. آیا خدا را می توان در دعا ملاقات کرد؟ دعا چرا اینقدر اهمیت دارد؟ و اصلی ترین کاری که در دعا باید انجام دهیم چیست؟
شاید این سوالاتی بوده که همیشه در ذهن شما خطور کرده و گاهی اوقات بدون پاسخ از آنها رد شده اید. امروز می خواهیم ببینیم ملاقات خدا چیست و چه تاثیری بر ما دارد؟

خدا درکتاب ارمیا 3:33 دعوتی از ما بعمل می آورد: مرا بخوان

ما انسانها موجوداتی مغرور و متکبر هستیم. کلام خدا می گوید وقتی خدا بلندپروازیهای ما را می بیند از بالا به ما می خندد و او می گوید چقدر احمقانه است. خیلی اتفاق افتاده که با افرادی صحبت کرده ام و گفته اند من به خدا احتیاج ندارم. کسی که به خدا محتاج است شخص ضعیفی است ولی شخصی که بر پای خودش ایستاده شخص قوی است. کلام خدا بر عکس این را تعلیم می دهد : افرادی که به خدا توکل داشتند افراد خیلی قوی و مقتدری بودند و برعکس افراد بی خدا خیلی ضعیف. اخآب و ایلیاء را بنگرید. داود و جلیات را ببینید- جدعون با سیصد نفرش در برابر دشمن قوی اش را ببینید. شمشون با مسحی که از خدا داشت در برابر فلسطینیان ببینید. دیگر چقدر مثال می خواهید که بیاورم. کلام خدا می گوید انسان نفسش در بینی اش است و می بینید این انسانی که نفسش در بینی اش است چقدر مغرور و نادان است؟
حتی ایماندارانی زندگی می کنند که بدون خدا زندگی می کنند. بدون مشورت با خدا و بدون وقت دادن به او. آیا این را باور می کنید؟ بدون آنکه توجه کنند که نیاز و وابستگی شدیدی به خدا باید داشته باشند. انسان موجودی است که ساخته شده که با خدا زندگی کند و برای همین در این آیه خدا می گوید مرا بخوان. در طی روز چند دفعه خدا را می خوانی و فریاد می زنی و با او مکالمه داری. وقتی خدا می گوید مرا بخوان یعنی اینکه توجه تو از هر چیز دیگری برداشته شود و به من متمرکز شود. برای همین مسیح فرمود برو به اتاقت و در را برویت ببند و بعد دعا کن. منظور مسیح فقط در اتاق نبود بلکه در افکار ما بسوی دنیای بیرون. خیلی اتفاق افتاده که در را بسته و دعا کرده ام ولی تمام فکر من در بیرون بوده. آیا برای شما چنین اتفاقی نیافتاده؟ وقتی به حضور خدا می روی تمام توجه را به او معطوف دار. نگاهت را به او بیانداز و انتظارت از او باشد. امروز می خواهم تو را تشویق کنم که در زندگی ات یاد بگیر خدا را در هر چیزی بخوانی و صدا کنی.


خدا در این آیه وعده ای می دهد: تو را اجابت خواهم کرد.

خدا دعاهای زیادی را اجابت کرده. او خدایی است که پاسخ می دهد. خدای ما خدای زنده ای است و به او و وعده او می شود اعتماد کرد. من خود شاهدم که او بارها و بارها دعاهای مرا اجابت کرده. مردان خدا در کتاب مقدس نیز همین را تائید می کنند. حتما شما هم تائید می کنید که خدا دعاها را پاسخ می دهد. مسیح فرمود هر چه به اسم من از پدر بطلبید به شما خواهد داد. درست است که خدا بعضی اوقات پاسخش نه و بعضی اوقات صبر کن و بعضی اوقات بلی است ولی به هر حال پاسخ می دهد. دختر و پسرهای من یاد گرفته اند که وقتی به مغازه ای می رویم و چیزی را می بینند که دوست دارند و از ما می پرسند بابا می خری یا ماما می خری و ما می گوییم فعلا نه یا پول نداریم یا چیز جالبی نیست دیگر غرغر نمی کنند شاید کمی در ابتدا ناراحت شوند ولی بعد فراموش می کنند و گاهی اوقات نیز می فهمند که چقدر خوب بود که آن موقع نخریدیم. آیا ما که بزرگتر هستیم نباید منطقی تر به خدا پاسخ دهیم.


خدا در این آیه چیزهای غیر قابل تصور می دهد: تو را از چیزهای عظیم و مخفی که آنها را ندانسته ای مخبر خواهم ساخت.
ما گاهی اوقات طوری رفتار می کنیم مثل اینکه همه چیز می دانیم. ولی چقدر خوب می شود که گاهی اوقات بخود بیاییم و به خود بگوئیم: تو همه چیز نمی دانی. برای من در ملاقاتهای مختلف که در طی مدت خدمتم با اعضای کلیسا و بی ایمانان داشته ام این چیز عجیب بوده که هر کس فکر می کند خودش بهتر می داند و دیگری نمی داند. آیا این را توجه کرده اید؟
وقتی به حضور خدا می روی اینطور به حضورش نرو که همه چیز را می دانی- چون چیزی نصیبت نخواهد شد. به او بگو خداوندا اعتراف می کنم که نادانم. اعتراف می کنم که شاگرد هستم و احتیاج به یادگیری دارم. اعتراف می کنم که خیلی چیزها از من پوشیده است. آنگاه خداوند خزائن مخفی خود را برای تو خواهد گشود. اما آیا توجه کرده اید که در تثنیه 29:29 چیزی را می بینیم که احساس می کنیم با این آیه نمی خواند. در این آیه خدا می گوید چیزهای مخفی از آن یهوه خدای ما است. بلی چیزهای مخفی دو دسته هستند. بعضی از آن یهوه خدای ما و بعضی از آن ما تا مکشوف شود. پولس رسول از سر مسیح و کلیسا صحبت می کند که برای او در زمانهای آخر مکشوف شده. کتاب مکاشفه پرده از اسرار گذشته و حال و آینده بر می دارد. کتاب دانیال نیز همچنین. بعضی چیزهای مخفی هست که خدا برای دوستدارانش آماده کرده تا بگیرند و بنا شوند. بعضی چیزهای مخفی در مورد امور زندگی ما است. بعضی در مورد کلام خدا است. بعضی در مورد نقشه خدا برای آینده است. اینها چیزهایی است که خدا می خواهد به ما نشان دهد. نه فقط چیزهای مخفی بلکه چیزهای عظیم نیز. خدای ما خدای عظیمی است. خدای قادری است. خدای پر جلالی است. از او چیزهای عظیم ببینیم و بخواهیم. یک نفر حرف زیبایی زده. او گفته خدا خدای عظیمی است و از او باید انتظارات عظیم داشت. ما گاهی اوقات مثل کسی رفتار می کنیم که به حضور ملکه شرفیاب شده و از او یک مداد تراش می خواهد. واقعا خنده دار است . اینطور نیست؟ در حضور ملکه باید از چیزهایی صحبت کرد و سوال کرد که در شان او است. از خدا چیزهای عظیم بخواهیم و فکر نکنیم که خدا خواهد گفت تو چقدر مغروری . هرگز. او خدایی است که خوشحال می شود چیزهای عظیم به ما نشان دهد و در ما عمل کند. موسی را ببینید و مردان خدا را در کتاب مقدس. از خدا انتظارات بزرگ داشته باشید.

عیسی در چه روزی متولد شد؟


عیسی در چه روزی متولد شد؟
اکثر مردم دنیا تولد عیسی مسیح را در روز بیست و پنجم دسامبر جشن می‌گیرند. اما آیا عیسی در چنین تاریخی به‌دنیا آمد؟ آیا می‌توان تاریخ دقیق تولد عیسی را از روی کتاب‌مقدس تعیین کرد؟ در این مقاله به تفصیل به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت، و به نتیجه‌ای حیرت‌انگیز خواهیم رسید!
اولین قسمتی که از کتاب‌مقدس بررسی خواهیم کرد، با داستان زکریا، پدرِ یحیی تعمیددهنده آغاز می‌شود:

لوقا ۱:۵ «در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی می‌زیست زکریا نام. او از کاهنان گروه ابیّا بود. همسرش الیزابت نیز از تبارِ هارونِ کاهن بود.»
لوقا ۱‏:۸ «...و هنگامی که او در پیشگاه خدا کهانت می‌کرد...»
لوقا ۱‏:۳ «زکریا پس از پایان نوبتِ خدمتش، به خانۀ خود بازگشت.»
لوقا ۱:‏۲۴ «چندی بعد، همسرش الیزابت آبستن شد...»
نشانه‌ای که در اینجا به ما داده می‌شود این است که زکریا از تبارِ ابیّا بود.

بیست و چهار تبار کهانت در خانه خدا

داوود پادشاه به دستور خدا (اول تواریخ ۲۸:‏۱۱‏-‏۱۳) پسران هارون را به بیست و چهار گروه تقسیم کرده بود (اول تواریخ ۲۴:‏۱‏-‏۴) تا بدین ترتیب کاهنانی در تمام طول سال به نوبت در خانه خدا به خدمت بپردازند. پس از تعیین این بیست و چهار گروهِ کاهنین، قرعه انداخته شد تا مشخص شود هر یک از این گروه‌ها چند مرتبه باید در خانه خدا خدمت کند (اول تواریخ ۲۴:‏۷‏-‏۱۹).
اول تواریخ ۲۴:‏۷ ۱. یهویاریب ۲. یَدَعیا

اول تواریخ ۲۴:‏۸ ۳. حاریم ۴. سعوریم
اول تواریخ ۲۴:‏۹ ۵. ملکیه ۶. مَیامین
اول تواریخ ۲۴:‏۱۰ ۷. هَقوص ۸. ابیا
اول تواریخ ۲۴:‏۱۱ ۹. یشوع ۱۰. شَکُنیا
اول تواریخ ۲۴:‏۱۲ ۱۱. الیاشیب ۱۲. یاقیم
اول تواریخ ۲۴:‏۱۳ ۱۳. حُفّه ۱۴. یَشَبآب
اول تواریخ ۲۴:‏۱۴ ۱۵. بِلجَه ۱۶. اِمیر
اول تواریخ ۲۴:‏۱۵ ۱۷. حیزیر ۱۸. هِفصیص
اول تواریخ ۲۴:‏۱۶ ۱۹. فَتَحیا ۲۰. یَحَزقیئیل
اول تواریخ ۲۴:‏۱۷ ۲۱. یاکین ۲۲. جامول
اول تواریخ ۲۴:‏۱۸ ۲۳. دَلایا ۲۴. مَعَزیا
اول تواریخ ۲۴:‏۱۹ «پس این است وظیفه‌ها و خدمت‌های ایشان به جهت داخل شدن در خانۀ خداوند برحسب قانونی که به‌واسطۀ پدر ایشان هارون موافق فرمان یهوه خدای اسرائیل به ایشان داده شد.»

کاهنین متعلق به هر یک از این بیست و چهار "تبارِ" کهانت، خدمت خود را در خانۀ خدا در روز شبات آغاز می‌کردند، و دوران خدمت هر تبار یک هفته بود (دوم تواریخ ۲۳:‏۸ و اول تواریخ ۹:‏۲۵). در سال، سه عید وجود داشت که در آن تمام مردان اسرائیل موظف بودند جهت برگزاری مراسم عید در حضور خداوند، به اورشلیم سفر کنند. بنابراین در مدت این سه عید، تمام کاهنان می‌بایست در خانه خدا حضور می‌داشتند تا بتوانند جوابگوی نیاز مردم باشند. این سه عید به ترتیب عبارت بودند از: عید فطیر، عید هفته‌ها و عید خیمه‌ها (تثنیه ۱۶:‏۱۶).

دوره سالانه خدمت در خانه خدا

تقویم سال یهود در فصل بهار، در ماه نیسان آغاز می‌شود. بنابراین اولین "تباری" که موظف بود در خانه خدا خدمت کند، تبارِ خاندان ‌یهویاریب ‌بود که می‌بایست به مدت هفت روز خدمت می‌کرد. مسئولیت خدمت در هفته دوم بر عهدۀ خاندان یَدَعیا ‌بود؛ در هفته سوم، عید نان فطیر برگزار می‌شد و بنابراین تمام کاهنین می‌بایست برای خدمت در خانه خدا حضور می‌داشتند. سپس برنامه خدمت دوباره از سر گرفته می‌شد و تبار سوم، یعنی کاهنان خاندان حاریم خدمت خود را در خانه خدا آغاز می‌کردند. بر اساس این برنامه، پس از آنکه هر بیست و چهار تبار دورۀ خدمت خود را به اتمام می‌رساندند، دوباره نوبتِ تبار اول می‌شد، و همین طور تبارهای بعدی به ترتیب خدمت‌شان را انجام می‌دادند. این برنامه ۵۱ هفته، یا ۳۵۷ روز ادامه می‌یافت، که برای سال قمریِ یهودی که ۳۵۴ روز بود کافی بود. بدین ترتیب در طول یک سال، هر گروه از کاهنین دو بار در نوبت خود خدمت می‏‌‏‌کردند، و به علاوه در دوران سه عید مهم یهود نیز خدمت می‌نمودند. بنابراین طول مدت خدمت سالانۀ هر یک از این بیست و چهار گروه از کاهنین، پنج هفته بود.

آبستن شدن الیزابت

حال برگردیم به زکریا، پدر یحیی تعمیددهنده.

لوقا ۱‏:۲۳ «زکریا پس از پایان نوبتِ خدمتش، به خانۀ خود بازگشت.»
لوقا ۱:‏۲۴ «چندی بعد، همسرش الیزابت آبستن شد...»

از آنجا که برنامه کاری این بیست و چهار گروه کاهنین از ماه نیسان در بهار (مصادف با ماه مارس و آوریل) آغاز می‌شد، بر اساس این برنامه دورۀ خدمت زکریا به دهمین هفتۀ سال می‌افتاد. دلیلش هم این است که زکریا به تبار ابیا تعلق داشت که تبار هشتم بود، و دو عیدِ فطیر (از ۱۵ تا ۲۱ نیسان) و هفته‌ها (۶ سیوان) نیز قبل از آغاز دوره خدمت او قرار داشت. بنابراین هفتۀ خدمت زکریا در خانه خدا در دومین شبّات از ماه سوم که ماه سیوان (مصادف با مه - ژوئن) بود آغاز می‌شد.


اولین ماه
دومین ماه
سومین ماه


ابیب- نیسان

(مارچ- آوریل)
زیف- لیعار

(آوریل-می)
سیوان

(می- ژوئن)

اولین هفته
۱. یهویاریب
۴. سعوریم
همه کاهنین (پنطیکاست)

دومین هفته
۲. یَدَعیا
۵. ملکیه
۸. ابیا

سومین هفته
همه کاهنین

(عید فطیر)
۶. مَیامین
۹. یشوع

چهارمین هفته
۳. حاریم
۷. هَقوص
۱۰. شَکُنیا


زکریا پس از تکمیل دورۀ خدمت خود در خانه خدا، در سومین شبّات از ماه سیوان به خانه بازگشت و چندی نگذشت که همسرش الیزابت به یحیی آبستن شد. بنابراین نطفۀ یحیی تعمیددهنده احتمالاً مدت کوتاهی پس از سومین شبّات از ماه سیوان بسته شد.

آبستن شدن مریم

و اما علت اهمیت این اطلاعات راجع به یحیی این است که بر اساس انجیل لوقا، مریم در ششمین ماه بارداریِ الیزابت توسط روح‌القدس به عیسی آبستن شد.
لوقا ۱:‏۲۴ «چندی بعد، همسرش الیزابت آبستن شد و پنج ماه خانه‌نشینی اختیار کرد.»
لوقا ۱:‏۲۵ «الیزابت می‌گفت: "خداوند برایم چنین کرده است. او در این روزها لطف خود را شامل حال من ساخته و آنچه را نزد مردم مرا مایۀ ننگ بود برداشته است."»
لوقا ۱:۲۶ «در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت،...»
لوقا ۱:‏۲۷ «تا نزد باکره‌ای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود یوسف نام، از خاندان داوود.»
توجه داشته باشید که آیه ۲۶ در بالا درباره ششمین ماهِ بارداری الیزابت صحبت می‌کند، و نه دربارۀ اِلول یعنی ششمین ماهِ سال یهودی. آنچه در آیه ۲۴ و سپس در آیه ۳۶ آمده نیز این مطلب را تأیید می‌‌کند:
لوقا ۱:‏۳۶ «اینک الیزابت نیز که از خویشان توست، در سن پیری آبستن است و پسری در راه دارد. آری، او که می‌گوید نازاست، در ششمین ماهِ آبستنی است.»

مریم لااقل به مدت سه ماه از بارداریِ الیزابت نزد او ماند، تا سرانجام یحیی به‌دنیا آمد.
لوقا ۱:‏۵۶ «پس مریم حدود سه ماه نزد الیزابت ماند و سپس به خانه بازگشت.»
لوقا ۱:‏۵۷ «چون زمانِ وضع حملِ الیزابت فرارسید، پسری به‌دنیا آورد.»

حال اگر از تاریخ بسته شدن نطفۀ یحیی در اواخر ماه سوم یعنی ماه سیوان شش ماه جلو رویم، به اواخر ماه نهم یعنی ماه کیسلِو (حوالی نوامبر-دسامبر) می‌رسیم که احتمالاً مریم در آن روزها عیسی را آبستن شد. خوب است توجه داشته باشیم که اولین روز عید یهودیِ حَنوکا یا عید 'نورها‘، در بیست و پنجمین روز از ماه کیسلِو جشن گرفته می‌شود، و عیسی مسیح نیز بارها نور جهان خوانده شده است (یوحنا ۸:‏۱۲، ۹:‏۵، ۱۲:‏۴۶). این امر صرفاً از سرِ تصادف نیست. در انجیل یوحنا، حنوکا عیدِ 'وقف‘ نامیده می‌شود (یوحنا ۱۰:‏۲۲). حنوکا نامِ عیدی هشت روزه بود که به یادبود روشن شدن دوبارۀ شمعدان‌ خانه خدا و وقفِ مجدد آن برگزار می‌شد. می‌گویند این شمعدان با اینکه روغنی که در آن ریخته بودند تنها برای یک روز کافی بود، به‌طرزی معجزه‌آسا تا هشت روز روشن ماند.

تولد یحیی تعمید دهنده

اگر بنا را بر این بگذاریم که نطفۀ یحیی کوتاه زمانی پس از سومین روزِ شبّات از ماه سیوان بسته شد، و بر این اساس ۱۰ ماه قمری (معادل چهل هفته) جلو برویم، به ماه نیسان می‌رسیم. چنین به‌نظر می‌رسد که یحیی احتمالاً در واسط ماه به‌دنیا آمد، که مصادف با عید پسح و عید فطیر است. جالب اینجاست که حتی امروزه نیز در میان یهودیان رسم است که به‌هنگام ضیافت عید فصح، به نشانۀ انتظار برای آمدن الیاس در آن هفته، جام شرابِ مخصوصی بر سر سفره می‌گذارند. چنین رسمی ظاهراً بر این پیشگویی ملاکی مبتنی است:
ملاکی ۴:‏۵ «اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مَهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد.»
عیسی از یحیی به‌عنوان ایلیا یا "الیاسی" یاد کرد که یهودیان منتظرش بودند:
متی ۱۷:‏۱۰ «شاگردان از او پرسیدند: "چرا علمای دین می‌گویند که نخست الیاس باید بیاید؟"»
متی ۱۷:‏۱۱ «عیسی پاسخ داد: "البته که الیاس می‌آید و همه چیز را اصلاح می‌کند."»
متی ۱۷:‏۱۲ «اما به شما می‌گویم که الیاس آمده است، ولی او را نشناختند و هر چه خواستند با وی کردند. به همین‌سان پسر انسان نیز به دست آنان آزار خواهد دید.»
متی ۱۷:‏۱۳ «آنگاه شاگردان دریافتند که دربارۀ یحیی تعمیددهنده با آنها سخن می‌گوید.»
فرشته‌ای که در خانه خدا به زکریا ظاهر شد نیز تلویحاً اشاره کرد که یحیی همان "الیاسِ" موعود است:
لوقا ۱:‏۱۷ «او به روح و قدرت الیاس، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را بسوی فرزندان، و عاصیان را بسوی حکمتِ پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خدمت خداوند فراهم سازد.»
بنابراین، عید فطیر در پانزدهمین روز از ماه اول یعنی ماه نیسان آغاز می‌شود، و احتمالاً یحیی تعمیددهنده یا همان "الیاسِ" موعود نیز در همین تاریخ به‌دنیا آمد.


تولد عیسی مسیح


از آنجا که مریم ۶ ماه پس از باردار شدن الیزابت به عیسی آبستن شد، حال که تاریخ احتمالیِ تولد یحیی را تعیین کرده‌ایم کافی است بر اساس تقویم یهود شش ماه به جلو رویم تا به تاریخ احتمالیِ تولد عیسی برسیم. بنابراین از پانزدهمین روز از ماه اول، یعنی ماه نیسان، به پانزدهمین روز از ماه هفتم، یعنی ماه'تیشری‘ می‌رویم. و این روز مصادف با چه روزی است؟ این روز دقیقاً مصادف است با اولین روزِ عید خیمه‌ها! پانزدهمین روز از ماه تیشری آغازگر سومین و آخرین عید سال است که در آن تمام مردان اسرائیل می‌بایست جهت عبادت در خانه خدا در اورشلیم گرد می‌آمدند (لاویان ۲۳:‏۳۴).

عمانوئیل

اشعیا ۷:‏۱۴ «بنابراین خود خداوند به شما آیتی خواهد داد: اینک باکره حامله شده پسری خواهد زایید، و نام او را عمانوئیل خواهد خواند.»
عمانوئیل یعنی "خدا با ما". پسر خدا آمد تا در میان ما ساکن شود، یا به عبارت دیگر، در میان قوم خود بر زمین خیمه زند.
یوحنا ۱:‏۱۴ «و کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید (در اصل یونانی: در میان ما خیمه زد). و ما بر جلال او نگریستیم، جلالی درخورِ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی.»
عبارت "مسکن گزید" در اصل عبری succah است. عید خیمه‌ها نیز در زبان عبری Sukkot خوانده می‌شود، و زمان جشن و شادی برای مردم بود:
لوقا ۲:‏۷ «و نخستین فرزندش را که پسر بود به‌دنیا آورد. او را در قنداقی پیچید و در آخوری خوابانید، زیرا در مهمانسرا جایی برای‌شان نبود.»
لوقا ۲:‏۸ «در آن نواحی، شبانانی بودند که در صحرا بسر می‌بردند و شب‌هنگام از گلۀ خود پاسداری می‌کردند.»
لوقا ۲:‏۹ «ناگاه فرشتۀ خداوند بر آن ظاهر شد، و نور جلال خداوند بر گردشان تابید. شبانان سخت وحشت کردند،...»
لوقا ۲:‏۱۰ «اما فرشته به آنان گفت: "مترسید، زیرا بشارتی برایتان دارم. خبری بس‌ شادی‌بخش که برای تمامی قوم است:..."»
لوقا ۲:‏۱۱ «مروز در شهر داوود نجات‌دهنده‌ای برای شما به دنیا آمد. او خداوند مسیح است.»
چرا در مهمانسرا جایی نبود؟ علت این است که بیت‌لحم تنها در حدود ۵ مایل با اورشلیم فاصله دارد، و از آنجا که تمامی مردان اسرائیل برای شرکت در عید خیمه‌ها به اورشلیم و مناطق اطراف سفر کرده بودند، در هیچ مسافرخانه‌ای جا نبود. زائران هر اتاقی را که ممکن بود در مسافرخانه‌های اورشلیم یا شهرهای اطراف یافت شود اشغال کرده بودند، و بنابراین مریم و یوسف مجبور شدند در یک طویله پناه بگیرند.
نکته جالب‌توجه دیگر این است که عید خیمه‌ها، عیدی هشت روزه است (لاویان ۲۳:‏۳۶ و ۳۹). اما چرا هشت روز؟ ممکن است علت این باشد که نوزادان پسر را هشت روز پس از تولد، طیِ مراسم ختنه به خدا وقف می‌کردند:
لوقا ۲:‏۲۱ در روز هشتم، چون زمان ختنۀ نوزاد فرا رسید، او را عیسی نام نهادند. این همان نامی بود که فرشته، پیش از قرار گرفتن او در رحمِ مریم، بر وی نهاده بود.

بنابراین عیسای نوزاد در هشتمین روز از عید خیمه‌ها که آخرین روزِ عید و یک روز شبّات بود، ختنه شد. یهودیانِ امروزی این واقعه را به‌عنوان عیدی جداگانه از عید خیمه‌ها جشن می‌گیرند و آن را شمینی آتزِرِت (Shemini Atzeret) می‌خوانند.

نتیجه

بنابراین اگر استدلال ما را دنبال کرده باشید، ظاهراً می‌توان با استناد به کتاب‌مقدس چنین گفت که عیسی مسیح در پانزدهمین روز از ماه تیشیر، در اولین روزِ عید خیمه‌ها متولد شد، که مصادف با سپتامبر تا اکتبر در تقویم کنونی ما است!

ماه‌های یهودی
معادل سال قمری
یحیی تعمیددهنده
عیسی

۱- ابیب/ نیسان
مارچ- آوریل
تولد یحیی تعمیددهنده

(۱۵ نیسان)
۴

۲- زیف/ لیعار
آوریل- می

۵

۳- سیوان
می- ژوئن
بسته شدن نطفه

(پس از سومین روز شبات)
۶

۴- تموز
ژوئن- جولای
۱
۷

۵- اب/ او
جولای- آگوست
۲
۸

۶- الول
آگوست- سپتامبر
۳
۹

۷- اتانیان/ تیشیر
سپتامبر- اکتبر
۴
تولد عیسی

(۱۵ تیشیر)

۸- بول/ مرهشوان/ هشوان
اکتبر- نوامبر
۵


۹- چیسلیو/ چیسلیو/ چسلیو
نوامبر- دسامبر
۶
بسته شدن نطفه عیسی

(۲۵ کیسلیو)

۱۰- تبت/ توت
دسامبر- ژانویه
۷
۱

۱۱- شبات/ شوات
ژانویه- فوریه
۸
۲

۱۲- آدار
فوریه- مارچ
۹
۳


تحقق آتی عید خیمه ها


جالب است این نکته را نیز بدانیم که عید خیمه‌ها، عید درویِ محصول نیز بود (خروج ۲۳:‏۱۶ و ۳۴:‏۲۲). اگر آمدن عیسی مسیح به این جهان براستی در پانزدهمین روز از ماه تیشیر یعنی اولین روزِ عید خیمه‌ها اتفاق افتاد، تا اندازه‌ای منطقی است که انتظار داشته باشیم دِروی حصاد این زمین، یعنی بازگشت عیسی مسیح که همه ما را بسوی خود گرد خواهد آورد نیز دقیقاً در چنین روزی رخ دهد. منتهی نکته نامعلوم اینجاست که نمی‌دانیم این روز در چه سالی واقع خواهد شد!

توکل به خدا در همه چیز



آیا اتفاق افتاده به چیزی یا کسی اعتماد کرده اید و بعد فهمیده اید که چه اشتباه بزرگی کرده اید؟ شاید آن شخص بهترین دوست شما بوده .

البته دوستان خوب زیادی داشته ام و به آنها افتخار می کنم ولی بهترین دوستی که همیشه با من است و در هر سختی و تنگی یاور من است، عیسی مسیح است.
کلام خدا می فرماید: مبارک است کسی که به خداوند توکل دارد. توکل به خدا یعنی چه؟

آیا تا بحال اتفاق افتاده که کسی شما را گول زند یا دروغ بگوید؟ آیا اتفاق افتاده به چیزی یا کسی اعتماد کرده اید و بعد فهمیده اید که چه اشتباه بزرگی کرده اید؟ شاید آن شخص بهترین دوست شما بوده یا همسر یا فرزند شما بوده. بلی، حتی نزدیکترین افراد در زندگی ما می توانند غیر قابل اعتماد باشند!
آیا اتفاق افتاده که به کسی قرض داده اید و آن شخص به شما برنگردانده؟ آیا اتفاق افتاده که به کسی خوبی کرده اید و به شما در عوض بدی کرده؟ اینها چیزهایی است که ما هر روز با آنها روبرو هستیم. سرودی داریم که می گوید به عیسی بگو، بهترین دوست تو اوست. من در زندگی دوستی بهتر از عیسی مسیح نداشته ام. البته دوستان خوب زیادی داشته ام و به آنها افتخار می کنم ولی بهترین دوستی که همیشه با من است و در هر سختی و تنگی یاور من است، عیسی مسیح است.

کلام خدا می فرماید: مبارک است کسی که به خداوند توکل دارد. توکل به خدا یعنی چه؟
- توکل به خدا یعنی اعتماد کردن همه چیز به او حتی جزئی ترین چیز زندگیت.
- یعنی خدا را امن ترین جا و کس دانستن در زندگی.
- یعنی سپردن همه ترسها و نگرانیها و تشویشها و شکها و غمها به او.
- یعنی ایمان داشته باشی که خدا راستگو است و هر که بر خلاف حرف خدا، سخنی می گوید دروغگو است.
- توکل به خدا، یعنی توکل به وعده های او در زندگی. چه در سختی و چه در راحتی.
- توکل به خدا، یعنی همینکه مشکلی یا اتفاق سختی در زندگی تو می افتد، اولین جایی که رجوع می کنی، حضور او است.


انسان به چه چیزهایی غیر از خدا توکل می کند:
- به ثروتش(مزمور6:49)
- به خود(مزمور13:49)
- به انسان(مزمور8:118)پدری پسرش را به جای بالایی برد و خود به پایین رفت و به پسر گفت بپر به بغل بابا. و پسر پس از شک و تردیدهای زیاد پرید و پدر خود را کنار کشید و پسر در خاکها افتاد. وقتی خاکها را از لباس پسر تکانید، پدر به او گفت به هیچ کس اعتماد نکن، جز دستهای امن خدا.
- به پادشاهان و صاحبان منصب(مزمور3:146)
- بر عقل خود(امثال5:3)
- به پزشکان(دوم تواریخ12:16)
- بر توانائی ها و استعدادها و قدرت خود(اشعیاء 1:31)

فوائد توکل به خدا:
- ترسی نخواهی داشت وقتی به خدا توکل کنی، نه از انسان و نه از اتفاق و نه از چیزی(مزمور4:56)(اول سموئیل 6:14)
یک نفر گفته: شک و ترس از دری وارد می شوند که محبت و اعتماد از آن خارج می شوند.
- نگرانی و تشویش و غم و غصه به خود راه نخواهی داد(اول پطرس 7:5)
- در نور راه خواهید رفت(مزمور5:37و6)
- زندگی تو از چیزهای نیکو پر خواهد شد(8:34-10)
- زندگی تو مبارک خواهد بود و پر از شادی و برکات خداوند(ارمیاء 7:17و8)
- از همه مهم تر، خدا کسانی که به او توکل دارند هرگز ترک نمی کند(مزمور10:9)
- پایداری و استواری در شخصیت ما ایجاد می کند(مزمور1:125)

توکل به خدا می باید مانند ایمان و توکل کودکانه باشد. همانطور که یک کودک به پدر یا مادرش توکل دارد، شما نیز به خداوند توکل نمایید.
مسلما وقتی مشکلی اتفاق می افتد اولین عکس العملی که نشان می دهید ترس یا نگرانی است. ولی فراموش نکنید که خدایی دارید که شما را دوست دارد و می خواهد به او در همه این مسائل به او توکل کنید. گاهی اوقات می خواهیم از وضعیت فرار کنیم ولی این راه حل آن نیست بلکه توکل به خدا. می گویند جان وسلی وقتی مشکلی پیش آمده بود برادرش چارلز گفته بود ایکاش خدا به من بالها می داد تا پرواز می کردم. جان وسلی در جواب گفته بود اگر خدا بخواهد پرواز کنیم، بالها را نیز به ما خواهد داد.

شاید بپرسید چرا باید به خدا توکل کنم؟
آیا کسی را که از او تواناتر و داناتر و از اسرار آگاه تر و مسلط تر باشد می شناسید. او پادشاه پادشاهان است، پادشاهان بدون اجازه او نمی توانند لحظه ای سلطنت کنند. او قادر است که دریا را باز کند و اعمال عظیم انجام دهد.
داود از کودکی یاد گرفته بود که به خداوند توکل کند و در تمام مزامیرش به ما توصیه ای که بارها تکرار می کند این است که به خداوند توکل نما.
پلیس لس آنجلس گفته بود که اینطور بلوزهای ضد گلوله را آزمایش می کنند که آن را بر تن یک آدم مصنوعی که بر بدنه آن چیزی مانند گوشت می چسباندند و بعد از چند طرف به آن شلیک می کردند تا ببینند که آیا گلوله از بلوز ضدگلوله عبور کرد یا نه و بعد مسئول این کار از پلیسها می پرسید حالا کی حاضر است این بلوز را به تن کند و ما به طرف او شلیک کنیم؟!!!

آیا به خدا اعتماد می کنی؟ وقتی مشکلات مختلف به تو هجوم می آورد، آیا تو خود را مسئول حل آن می دانی یا خدا را؟
خدا در کلامش 366 بار گفته نترس. او حتی برای سال کبیسه نیز فکر کرده. پس احتیاج نیست به خود یا به کسی دیگر توکل کنی. تمام اعتماد خود را بر او بگذار.
شاید بگویی چگونه توکل کنم؟

ایمان خود را به او تقویت کن. با خواندن کلام خدا و تفکر در آن.

اجازه نده فکر منفی بر تو غالب شود. همینکه فکری منفی می آید، کلام خدا را با صدای بلند اعتراف کن.

آنچه خدا گفته به سادگی قبول کن وشکی در آن نکن، حتی اگر از نظر فکر تو منطقی نیاید.

توکل به خدا یعنی ریسکی که همیشه نتیجه مثبت دارد. پس اگر کسی هستی که خیلی کم ریسک می کنی، کمتر نیز می توانی به خدا توکل کنی.

سعی کن همه چیزت را اول به خدا بگویی. اینطور توکل تو به او تقویت خواهد شد.

وقتی احتیاج داری به خدا توکل کنی، با افرادی مشورت کن که مردان و زنان خدا باشند و نه با افرادی که ایمانی به خدا ندارند.

کسی که به خدا توکل می کند، باید هیچ ترس و شکی به خود راه ندهد.

با خدا رابطه دوستانه عمیق ایجاد کن و هر روز با او مصاحبت داشته باش و بگذار او در همه چیز زندگی تو دخیل باشد.

به زندگی با چه دیدی نگاه می کنید؟


در دنیای اطراف ما، دیدهای مختلف در مورد زندگی وجود دارد. بعضی به زندگی به عنوان یک لعنت و نفرین نگاه می کنند و می گویند: ای کاش بدنیا نیامده بودم و یا مانند ایوب می گویند روزی که در آن متولد شدم، هلاک شود و شبی که گفتند مردی در رحم قرار گرفت، آن روز تاریکی شود. و خدا از بالا بر آن اعتنا نکند و روشنایی بر او نتابد.(ایوب 3:3و4)
بعضی نیز به زندگی به عنوان یک چیز پوچ و بی هدف نگاه می کنند و بعضی به آن بعنوان یک بازی وبعضی اصلا فکر نمی کنند که زندگی چیست و زندگی آنان هر چه پیش آید خوش آید می باشد و بعضی دیگر به نوعی دیگر. راستی زندگی برای شما چه معنایی دارد؟
شاید بپرسید چرا اینقدر مهم است که بدانم زندگی برای من چه مفهومی دارد. به چند دلیل:
1- به نوعی که به زندگی نگاه می کنی، همانگونه رفتار می کنی.

2- به نوعی که به زندگی نگاه می کنی، ارزشهایت برایت تعیین می شوند.


3- نوعی که به زندگی نگاه می کنی، هدفهایت تعیین می شود.


4- به نوعی که به زندگی نگاه می کنی، برای آن برنامه ریزی نیز می کنی.


5- روابط تو با دیگران به نوع نگاه تو به زندگی ربط دارد.


6- طرز پول خرج کردن تو به نوع نگاه تو به زندگی ربط دارد.

و به همین صورت به جلو بروید. پس می بینید که مهم است بدانید که به زندگی به چه نوعی نگاه می کنید.
امروز می خواهم دید شما را به دید الهی متوجه بسازم:
از دید خدا، زندگی شما هدیه ای است که او به شما داده است.
یک دفعه بچه ای از پدرش که کشیش بود پرسید: بابا من از کجا به این دنیا آمده ام. آیا قبلا جای دیگری بودم. پدر فکری کرد و گفت اگر بگویم: اصلا نبودی، شاید خیلی ناراحت شود و اگر بگویم بودی دروغ می گویم. پس چه بگویم. در دل خود دعا کرد و خدا چیز زیبایی در فکر او گذاشت. او به بچه جواب داد: " تو در فکر خدا قرار داشتی."
آیا می دانستید که شما در فکر خدا قرار داشتید؟ و شانسی نیست که بدنیا آمده اید بلکه خدا برای زندگی شما هدفی دارد.
زندگی شما هدیه ای است که خدا به شما عطا کرده است. اصولا وقتی ما ناراحت یا تحت فشار یا در مشکلات هستیم به زندگی با این دید نگاه نمی کنیم. ولی کلام خدا به ما می فرماید که زندگی ما یک هدیه است. خدا آدم و حوا را آفرید و همه چیزهای زیبا را به آنها بخشید و گفت از آنها لذت ببرید و خود او نیز در این باغ با آنها قدم می زد و با آنها مصاحبت داشت. آیا این یک هدیه زیبا نیست.
بعضی می گویند من این نوع هدیه نمی خواهم. هدیه به خواست شما نیست. خوب یادم هست که در کریسمس برادر من برای پسرم یک هدیه خریده بود و در آن روزها تب آتش بازی بین بچه ها زیاد بود. وقتی پسرم هدیه را باز کرد و دید که هدیه چیز دیگری است شروع به گریه کرد و گفت این که آتش بازی نیست. گاهی اوقات ما هم چنین می کنیم و می گوییم چون این هدیه باب میل من نیست، پس نمی خواهم. ولی خدا هدیه ای می دهد که به درد ما می خورد.
زندگی شما، بزرگترین برکت و هدیه ای است که خدا می توانست به شما بدهد و با احساسات به آن نگاه نکنید. وقتی به شما خوش می گذرد یا احساس خوبی دارید به زندگی بعنوان هدیه نگاه نکنید، بلکه هر وقتی که مشکلات هم دارید به زندگی با دید هدیه نگاه کنید. آنگاه برخورد شما با مسائل عوض خواهد شد.
وقتی یعقوب 17:1-18 را می خوانیم این را می فهمیم که هر بخشش نیکو است که از طرف خدا است و چیزهای بد از طرف خدا نیست. البته بعضی چیزها نیز هست که به ظاهر به نظر ما بد می آید ولی خدا از آن نقشه خوبی دارد، پس آن نیز بخششی نیکوست. ولی اگر در دنیا فاجعه یا درد یا چیزی می بینید که نیکو نیست، بدانید از جانب خدا نیست. خدا بخششهای نیکو می بخشد و زندگی شما یکی از این بخششهای نیکوست.
حال که به زندگیتان بعنوان یک بخشش و هدیه نگاه می کنید، خوب است برای آن با این دید نیز برنامه ریزی کنید. یعنی چه؟
1- شما نیز به دیگران هدیه بدهید! بخششهای نیکو بدهید و نیکویی و محبت کنید.

2- مفت یافته اید، مفت بدهید. در آیه یعقوب به زندگی جدیدی که در مسیح داریم اشاره می کند که آن نیز هدیه خدا است. شما آنرا مفت یافته اید، بدون آنکه کاری کرده باشید یا زحمتی کشیده باشید، پس بدون زحمت نیز به دیگران منتقل کنید. برای این مسئله نقشه بکشید و هدف بگذارید.


3- از زندگیتان لذت ببرید. آیا می دانستید که خدا مخالف لذت نیست بلکه آفریننده آن است و این ما هستیم که لذت را به چیزهای کثیف تبدیل کرده ایم و از آن برای مقاصد فاسد خود استفاده کرده ایم. رفتن به پیک نیک، میهمانیها و جشنها، رفتن به استخر یا تفریگاه های دیگر گناه نیست. خدا اینها را به ما عطا کرده تا ما از آنها به نحو احسن استفاده کنیم. خدا خود نیز لذت می برد وقتی می بیند فرزندانش لذت می برند. خواهر زن من، آرزویش این است که بچه های ما به خانه او بروند تا بچه او تنها نباشد و از مصاحبت و بازی با بچه های ما لذت ببرد. آیا فکر می کنید خدا از خواهر زن من کمتر برای فرزندانش فکر می کند. حاشا.


4- وقتی به زندگی با دید هدیه نگاه می کنید،هر مشکل و سختی را بعنوان یک بدبختی نگاه نمی کنید، بلکه بعنوان آزمایشی برای ایمانتان. اینگونه به آنها نگاه کنید که این مشکلات برای آن است که شخصیت من شکل بگیرد و مرحله ای دیگر برای رشد روحانی من است.(یعقوب 12:1)


5- زندگیتان را فرصتی برای مصاحبت و مشارکت و رابطه زنده با خالق خود بسازید. بگذارید هدفی که خدا از آفرینش شما دارد در شما عملی شود و آن مشارکت با شماست. به او وقت بدهید و با او دوست بشوید و از طریق کلام او به صدای او گوش فرا دهید.

آیا با خالق خود ارتباط داری؟ آیا برای زندگیت هدفی داری؟ امروز خدا می تواند به زندگی تو هدف ببخشد. به او بگو خداوندا برای هدیه زندگی از تو تشکر می کنم. برای این سورپرایز زیبا متشکرم. می خواهم وارد زندگی من شوی و گناهان مرا پاک کنی و با خون عیسی مسیح قلب گناه آلود مرا شسته از من شخص جدیدی بسازی. ایمان دارم که عیسی مسیح پسر خدا است و از مردگان برخاسته و امروز زنده است تا به من حیات نو ببخشد و به من دیدی جدید از زندگی ببخشد. آمین.

نیاز حقیقی شما چیست؟

نیاز حقیقی شما چیست؟
انسانها نیازهای مختلفی دارند. بعضی به پول احتیاج دارند، بعضی به سلامتی، بعضی به آرامش، بعضی به استراحت و ...
راستی نیاز شما چیست؟
امروز می خواهم در مورد نیاز حقیقی ای که شاید شما داشته باشید صحبت کنم. نیاز هر کس با شخص دیگر فرق می کند. ما از زمینه های مختلف با مشکلات مختلف می آییم، و نیازهای ما یکی نیست...


امروز می خواهم به نیاز چند شخص در کتاب مقدس اشاره کنم:


زن سامری
شاید داستان زن سامری را از دیدگاههای مختلف مطالعه کرده اید. ولی امروز می خواهم در مورد نیاز این زن صحبت کنم. این زن فکر می کرد که نیازش در لحظه ای که با مسیح روبرو شده این است که دیگر زحمت نکشد و در گرمای نیمروز سر چاه نیاید و آب بکشد. شاید امروز احتیاجی که برای خود می بینید مانند این زن سامری خنده دار باشد. او در برابر ثروتمندترین و پرقدرت ترین شخص قرار گرفته بود و چه چیزی می خواست؟ آیا برای شما خنده دار نیست.
گاهی اوقات ما نیز در برابر این شاه شاهان نیازهایی را می آوریم که اگر با دید باز نگاه می کردیم، خیلی خنده دار تر از این زن سامری می نمود.
این زن از نیاز اساسی خود فرار می کرد و نمی خواست آن را آشکار سازد. هر دفعه که مسیح دست بر روی نیاز اصلی او گذاشت او موضوع دیگری را به میان آورد. بعضی از ما نیز اینچنین هستیم. نمی خواهیم آبرو و حیثیتمان بر باد رود و از شاخه ای به شاخه ای می پریم و فراموش می کنیم که خدا از همه چیز دل ما آگاه ست.


زن با مرض خونریزی
این زن نیاز به شفا داشت و نیاز خود را خوب می دانست. وقتی به حضور عیسی مسیح آمد، تنها آرزوی او این بود که این مرض دیرینه او که او را عذاب می داد شفا یابد.
امروز شاید نیاز تو بیماری ای است که داری. عیسی مسیح شفادهنده اعظم و طبیب اعظم اینجا حضور دارد تا تو را لمس کند و شفا بخشد.


لجئون
لجئون دیوزده ای بود که احتیاج داشت از دیوهایش رهایی یابد. بعضی هستند که از ارواح پلید ضربه می خورند و شب و روز ندارند.انسان به خاطر گناهی که در قلبش است اسیر شیطان شده و شیطان در قلب انسانها دیوهایش را قرار داده تا آنها را عذاب دهند. دیوهای مختلف وجود دارند: دیو شهوت، دیو حسادت، دیو طمع و غیره. مسیح می تواند هر دیوزده ای را آزاد کند.


نیقودیموس
نیقودیموس در پنهانی در شب به سراغ مسیح آمد و تمام غصه او این بود که در این پیری آیا می تواند وارد ملکوت خدا شود یا نه؟ این موضوع مهمی است که هر انسانی با آن روبرو است. آیا شما می دانید به کجا می روید؟ آیا از ابدیت خود اطمینان دارید؟ این موضوعی است که به هر حال با آن روبرو خواهید شد. نیقودیموس به فکر یک فرمولی بود که او را به بهشت ببرد. یک شریعت یا یک قانون یا یک حکم که بتواند اجرا کند و به آسمان برود، اما مسیح به او فرمود با تلاش خود نمی توانی به آسمان بروی. تنها یک چیز لازم است و آن اینکه از سر نو مولود شوی.
اگر زندگی خود را تسلیم عیسی مسیح نکرده ای و تولد تازه نیافته ای، امروز عیسی مسیح به تو یک سری قوانین و شریعت نمی دهد. او می گوید می باید از سر نو مولود گردی.


مریم و مرتا
مرتا نیاز خود را در آشپزخانه می دید و مریم نیاز خود را در نزد پاهای مسیح می یافت. امروز شاید شما خیلی مشغول خدمت هستی و تمام مدت غصه می خوری که خدمتت چه خواهد شد و به چه نتیجه ای خواهد رسید. مانند مرتا فقط کار می کنی و مشغول هستی. آدم تنبلی نیستی و پشتکار خوبی داری ولی یک چیز را فراموش کردی که مسیح در خانه توست و از او استفاده نمی کنی.
مریم برعکس مرتا، از تمام فرصت استفاده می کند تا از مسیح آن نصیب نیکو را ببرد.
من فکر می کنم آن روز مریم راضی تر و خوشحال تر به خواب رفت تا مرتا. شما چطور؟


امروز شاید شما نیاز خود را خیلی چیزها بدانید و فکر کنید که از هر کسی بهتر نیازتان را می دانید، ولی نیاز حقیقی شما را فقط خداوند می داند. نه اطرافیان، نه پدر و نه مادر و نه دوستان بلکه فقط خود خداوند که خالق شما است و از دل شما آگاه است می تواند بگوید که نیاز شما چیست(اشعیاء 15:29؛ اول پادشاهان 39:8). به حضور او برو و به او بگو: خداوندا نیاز اصلی من و حقیقی من که خود من هم از آن آگاه نیستم چیست؟ او آماده است تا به تو نشان دهد و تو را شفا و نجات و آزادی ببخشد و تو را برکت دهد.
در حقیقت نیاز کلی همه انسانها عیسی مسیح است. مسیحی که بر صلیب فدا شد و روز سوم از مردگان برخاست و خدای خدایان و شاه شاهان می باشد. مسیحی که همه قدرت در آسمان و بر زمین به او داده شده است. مسیحی که تمام نیاز های ما در او به بی نیازی تبدیل می شود.

پرستش قلب زندگی ما است



پرستش قلب زندگی ما استدر قلب هر انسانی نیاز و احساس و شور پرستش وجود دارد و هر انسانی آن را بنوعی به اجراء در می آورد. بعضی یک رهبر سیاسی را در حد پرستش دوست دارند. بعضی پول و امور مادی را در حد پرستش دوست دارند که به آنها ماتریالیست گفته می شود. بعضی شغل و مقامشان را در حد پرستش دوست دارند. بعضی خانمشان را در حد پرستش دوست دارند و غیره.

بهر حال پرستش در قلب انسانها کاشته شده است. این خدا بوده که پرستش را در قلب انسانها کاشته است. خدا ما را برای پرستش خود و خشنودی خود آفریده است.
در مزمور 11:147 کلام خدا می گوید که پرستش ما باعث خشنودی خدا می شود و در یوحنا 23:4 می خوانیم که خدا جویای پرستندگان است. آیا به این ایمان دارید؟
شاید شما با شنیدن کلمه پرستش به یاد قسمتی از جلسات بیفتید یا به دعا یا به سرودها متمرکز شوید یا اگر از یک مذهب دیگر هستید عمل نماز یا دعا را یک پرستش بدانید ولی معنای پرستش خیلی وسیع تر از اینها است. 
پرستش موسیقی یا یک سبک موسیقی نیست. پرستش برای نفع شخصی نیست، یعنی اینکه بخواهیم از آن برای برکت شخصی استفاده بکنیم. بعضی می گویند این هفته پرستش خوبی داشتیم ولی هفته قبل نه و منظورشان این است که در پرستش از احساس خوبی برخوردار بودند یا خیر. پرستش برای نفع شخصی نیست.
پرستش همچنین قسمتی از زندگی شما نیست، بلکه همه زندگی شما است. از صبح که بیدار می شوید تا شب که می خوابید، زندگی شما می باید یک پرستش باشد و خدا را خشنود کند. موقعی که کار می کنید یا فوتبال بازی می کنید یا پیک نیک می روید یا هر کار دیگری که می کنید برای پرستش و خشنودی خدا باید باشد(کولسیان23:3) 
پرستش واقعی مانند مریم مجدلیه می باشد که تمام هوش و حواس او عیسی مسیح بود. زندگی او، هدف او، میهمانیهای او و تمام آمال و آرزوهای او در عیسی مسیح خلاصه می شد. وقتی مسیح مرد، برای مریم دنیا تمام شده بود، و وقتی مسیح را زنده دید، برای مریم همه چیز از نو شروع شد. واقعا" زندگی مریم مجدلیه می تواند نمونه زیبایی از پرستش باشد.
در کتاب مقدس همچنین می خوانیم که ما باید در جستجوی چیزهایی باشیم که خدا را خشنود می سازد و آنها را برای او انجام دهیم(افسسیان 10:5). اگر بردن خانواده من به یک پیک نیک باعث شادی قلب خدا می شود، که حتما" می شود، چرا آن را انجام ندهم. خیلی روحانی فکر نکنیم و نقشه نکشیم. گاهی اوقات خیلی چیزهای عادی و معمول باعث شادی قلب خدا می شود.

چه چیزهایی خدا را خشنود می سازد:

- خدا از این خوشحال می شود که او را بیشتر از هر چیز دیگری دوست داشته باشیم. اگر خدا را بیشتر از هر چیز دیگری دوست داشته باشیم، آنگاه همه چیزهای دیگر مثل زن و بچه و مادر و پدر و آشنایان و کار و ورزش را به آن اندازه که واقعا" شایسته است دوست خواهیم و به نوع خیلی زیباتر از کسی که زن و بچه اش را از خدا بیشتر دوست دارد.

- توکل به خدا نیز قلب خدا را خشنود می سازد. وقتی از نظر مالی در وضعیتی هستی که زیاد جالب نیست و در آنجا بجای توکل به انسان یا هر کس دیگر به خدا توکل می کنی، قلب خدا خشنود می شود. وقتی مشکلی پیش می آید و اول به سراغ خدا می روی، این قلب خدا را خشنود می سازد. وقتی مریض می شوی و اول از خداوند برای شفا خواهش می کنی یا حتی وقتی پیش دکتر می روی با دعا و با توکل به خدا پیش دکتر می روی، این قلب خدا را خشنود می سازد.

- وقتی از خدا اطاعت می کنیم، خدا را خشنود می کنیم. آیا این را می دانستید. بچه ای که از پدر و مادرش اطاعت می کند، قلب پدر و مادرش را شاد می سازد. همچنین ما در برابر خدا.

- وقتی ما از استعدادهایمان بطرز خوب و درست استفاده می کنیم، این نیز خدا را شاد می سازد(مزمور23:37).

- وقتی دائما" و بطور مداوم خدا را می پرستیم، این نیز خدا را خشنود می سازد. مانند ابراهیم که هر جا که می رفت قربانگاهی را بنا می کرد. قربانگاه شما باید در هر جایی ساخته شود.


خدا می خواهد دوست ما باشد و با ما دوستی عمیق برقرار کند. برای ایجاد دوستی عمیق با خدا باید به او وقت داد و در کلام او تفکر کرد. باید با او صمیمی شد و هر چقدر با او وقت بگذرانید، آنقدر با او صمیمی خواهید شد.
پرستش شخصیت ما را می سازد. پرستش ما را با خدا دوست می کند. پرستش برای ما پیروزی می آورد. پرستش از یک ایماندار قهرمان می سازد و پرستش بیشتر از همه اینکه قلب خدا را شاد می سازد و بر چهره او لبخند می آورد.
پرستش را زندگی خود بسازید و خواهید دید که زندگی شما دگرگون خواهد شد. اینکه روز را با دعا و مطالعه کلام خدا شروع کنیم خیلی عالی است و باید کرد، ولی بالاتر از آن، مهمترین مسئله این است که در طی روز وقت کافی به خدا بدهید. یعنی هر چند دفعه یکبار با او مصاحبت داشته باشید و او را بپرستید. گاهی اوقات لازم است فقط که یک توقفی به کارتان بدهید و او را بپرستید. من این کار را سر کارم می کنم و خیلی لذت می برم. شما هم آن را امتحان کنید.
با همه زندگیتان خداوند را بپرستید. با خانواده، سرکار، موقع بازی، موقع استراحت. بدانید که پرستش محدود به مکان و زمان خاصی نیست، بلکه زندگی ما است."

زندگی ما به دعا بستگی دارد

ز
عیسی خداوند، تو را خیلی دوست دارم. تو مرکز زندگی من هستی و بدون تو نمی توانم زندگی کنم. محبت و رحمت تو مرا برکت داده، نگذار حتی یک روز بدون تو زندگی کنم. زندگی مرا در دستهایت بگیر و از من استفاده کن. بگذار پرستش من مانند عطر خوشبویی در حضور تو باشد. هر آنچه می گویم یا انجام می دهم پرستشی باشد برای نام پر جلال تو. با کلامت مرا رهبری و هدایت کن و قلب مرا از اراده ات در زندگی ام آگاه ساز. من خیلی بیشتر از آنچه که کلمات قادر به بیان آن هستند مشتاقم که تو را بشناسم. بگذار در تو توسط آمدن به حضور تو و صحبت کردن مداوم با تو، به تمام هدفهایم برسم. تو عظیم هستی و من مشتاقانه منتظر روزی هستم که تو را روبرو ببینم.


" آنچه امروزه کلیسا به آن نیاز دارد وسایل بیشتر و بهتر نیست و نه سازماندهی جدید و یا روشهای عالی جدید، بلکه کلیسا امروزه احتیاج به مردانی دارد که روح القدس می تواند از آنها استفاده کند- مردان دعا، مردانی که در دعا قوی هستند."(ای. ام. باوندز)


اکثر شما مسیحیانی هستید که برای مدتی است که ایمان آورده اید و کاملا آگاه هستید که ما در یک جنگ روحانی قرار داریم، جنگی با دشمن نادیدنی. برای پیروز شدن در این جنگ خداوند به ما سلاحهای قوی ای را داده است تا بر دشمن پیروز شویم.(افسسیان11:6-17) نشان می دهد که خدا چه سلاحهایی را برای محافظت و دفاع ما به ما داده است. اما آیه 18 در مورد سلاح دیگری صحبت می کند که خیلی از اوقات آن را نادیده می گیریم و آن دعا است.

چه موقع باید دعا کنیم؟
افسسیان 18:6. دعا یعنی مشارکت و مصاحبت ما با خدا که شامل تشکرات، پرستش و عبادت و همچنین تقاضا و درخواست نیز می شود. در فیلیپیان6:4 پولس دوباره در مورد اهمیت دعا صحبت می کند. در هر دوی این آیه ها گفته شده که همیشه دعا کنید و در مورد همه چیز دعا کنید. در حقیقت ما همیشه باید در حالت دعا باشیم و نه اینکه بعضی اوقات دعا را خاموش کنیم و بعضی اوقات روشن کنیم. دعا باید روش زندگی ما باشد. اولین عکس العمل ما باید دعا باشد و نه آخرین چیزی که به آن می توانیم آویزان شویم. و به این علت است که در تسالونیکیان 17:5 می گوید همیشه دعا کنید.
پیشنهاد می کنم که دعایتان را محدود به جایی یا حالتی خاص یا مدت زمان خاصی نکنید. البته درست است که باید وقتهای مشخص دعا در حضور خداوند داشته باشید، که از هر نوع مزاحمتی به دور هستید ولی این نباید تنها وقت دعا باشد)جان بنیان گفته زیبایی در مورد دعای با وقت مشخص دارد و می گوید: " کسی که صبح زود از حضور خدا فرار می کند، به سختی بتواند در بقیه روز او را پیدا کند.") بگذارید دعای شما مثل نفس کشیدن شود. هر جا که می روید و در هر وضعیتی که هستید، دعا کنید.

در مورد چه چیزهایی باید دعا کنیم؟
یکی از راههایی که می توانید دعا کنید این است که موقعیتهایی را در روز به پرستش بدهید. به این می شود گفت مهلت پرستش. در بعضی مواقع از روز خوب می شود که یک وقت خیلی کوتاهی داشته باشیم که به خداوند بگوییم:" متشکرم خداوند که با من بوده ای. تو را دوست دارم و از ته دل می پرستم." خانمهای خانه دار می توانند با نوشتن یادداشتی روی یخچالشان این را به خود یاد آوری کنند و آقایان هم در ماشینشان یا در محل کارشان یا در هر جایی که هستند این یادداشت را داشته باشند تا به آنها یادآوری کند که مهلت پرستش داشته باشند.
چیز دیگری که خیلی مهم است این است که در طی روز وقتهای استراحت(BREAK) نیز برای شکرگزاری داشته باشیم. شکر کردن خدا برای کارهایی که او برای ما کرده است یا برای برکتی که توقعش را نداشته اید یا کمکی که برای رشد روحانیتان کرده است و یا برای دست محافظ او و غیره... هیچ چیز به اندازه شکرگزاریهای ما قلب خدا را تکان نمی دهد، مخصوصا در وسط مشکلات و سختیها. رابرت موری گفته: " آنچه انسانی بر زانوانش در حضور خداست، همان است و غیر از آن چیز دیگری نیست."
پرستش و شکرگزاری دشمن را آشفته می سازد. اگر تابحال این کار را نمی کردید شروع بکنید به کردن آن و پیروزی را در زندگیتان خواهید دید.

چطور می توانیم بر ضد وسوسه ها دعا کنیم؟
بجای اینکه از وسوسه فرار کنید کلام خدا می گوید وسوسه اجتناب ناپذیر است(متی7:18) بجای آن دعا کنید که خدا فیض کافی در وسوسه به ما بدهد که لغزش نخوریم. منظور مسیح از اینکه گفت بیدار باشید و دعا کنید تا در وسوسه نیافتید این بود(مرقس 38:14)
مثالی را بگویم: مثلا موقعیتهایی در زندگی شما هستند یا افرادی هستند که شما را وسوسه می کنند که گناه کنید. مثلا می دانید که اگر با شخصی برخوردی داشته باشید با او دعوا خواهید کرد. در آن صورت از پیش دعا کنید که در این گناه نیافتید و با آمادگی با آن مقابله کنید.

چه چیزی دعای ما را قوی می سازد؟
دعا حتما نباید طولانی و با صدای بلند باشد که قوی باشد، بلکه باید از ته دل باشد.(یعقوب 16:5)
با دعا می توانیم چیزهای شریری را که از خدا نیستند ببندیم و چیزهای نیکی که از خدا هستند باز کنیم(متی19:16) خدا می تواند همه آن چیزهایی را که شیطان به منظور خرابی ما بکار می برد به نفع ما برگرداند.
در هر وقت برای هر چیز دعا کنید. کنار تختخوابتان، در ماشین، در آشپزخانه، در کلیسا، در حیاط خانه تان. در سکوت دعا کنید و در ضمن با صدای بلند نیز دعا کنید. با دیگران متحدا دعا داشته باشید و در حالیکه پیوسته دعا می کنید قدرت خدا به طرقی که هرگز ندیده اید و تجربه نکرده اید صادر خواهد شد و خیلی طول نخواهد کشید که در هر جای زندگیتان تغییراتی خواهید دید. مری ملکه اسکاتلند یک دفعه گفت: " من از دعاهای جان ناکس بیشتر از یک ارتش ده هزار نفری می ترسم.

۱۳۹۳ آذر ۵, چهارشنبه

اگر در من بماندوکلام من در شما بماند انچه خواهید بطلبید که برای شما خواهد شد یوحنا 15و7

خدا را کجا می توان یافت؟


شخصی بود که عاشق الویس پریسلی بود و آرزو داشت او را ببیند و تمام توجهش به او بود ولی هیچگاه در تمام زندگیش نتوانست به او نزدیک شود.

حقیقت انجیل این است که ما می توانیم خدا را بشناسیم و به او نزدیک شویم.

اشعیاء نبی، دو جا را در کتاب خود 57: 15 به ما نشان می دهد که خدا را می توانیم بیابیم:


1. خدا را می توان در مکانهای عالی و پرجلال یافت.

خدای پرجلال و ابدی و قدوس نباید پائین تر از آنچه هست، پرستیده شود.

ای. دبلیو. توزر در کتابش می گوید: دید کوتاه نظرانه نسبت به خدا بر پرستش ما تاثیر می گذارد.

اشعیاء 1:6-4

ما باید ترس و احترام سالم از خدای مهیب داشته باشیم، و با ترس و لرز و با احترام عمیق قلبی به حضور او نزدیک شویم.


2. خدا را می توان در جاهای پایین فروتنی یافت.

خدا با آنانی است که با قلب شکسته گناهکار بودن خود را اعتراف می کنند.

اشعیاء 3:6-5

کشیش سی. آر. سامنراز اینکه به جرج چهارم پادشاه انگلیس عشاء ربانی بدهد انصراف ورزید و گفت تا زمانیکه پادشاه رابطه اش را با غلامی که تحقیر کرده اصلاح نکند این کار را نخواهد کرد.

اگر ما با بی تفاوتی از انسانهایی که قلبشان شکسته بگذریم، حضور خدا را از دست خواهیم داد.




نتیجه گیری:

به خدا آنچنان که هست نزدیک شو. او عظیم است و عظمت او را فراموش مکن. او قدوس است و ابدی. او در جاهای عالی ساکن است.

اما این تضاد را نیز فراموش نکن، که او به قلبهای شکسته و افسرده نیز نزدیک است. پس هیچ قلب شکسته ای را نادیده نگیر.

شنیدن صدای خدا

شنیدن صدای خدالیستی که در زیر مشاهده می کنید هر کدام به تنهایی کافی نیست که ثابت یا رد کند که صدای خدا را شنیده اید یا نه؟ اما این اصول می تواند شما را کمک کند که صدای خدا را تشخیص دهید:

1- خدا آرام صحبت می کند. خدا با ایلیاء نه در طوفان و نه در زلزله و نه در آتش صحبت کرد بلکه با صدایی آرام. خدا هیچوقت با فشار یا مجبور کردن چیزی را به خورد ما نمی دهد. خدا همیشه وقت کافی برای اینکه ما هدایت او را حلاجی کنیم می دهد. آیا می شود در اتاقی که جارو برقی روشن است و تلویزیون با صدای بلند برنامه پخش می کند و بچه ها داد و بیداد می کنند با تلفن با کسی صحبت کرد؟ مسلما خیر. اول باید این صداها را خاموش کرد و بعد صدای پشت تلفن را شنید. همچنین صدای خدا را اگر موانعی باشد نمی توانیم بشنویم.

2- صدای خدا آزادی ایجاد می کند. در متی 28:11-30 مسیح می گوید یوغ من خفیف و بار من سبک است. شیطان دوست دارد مردم را در اسارت بیاورد، اما خدا ما را آزاد می سازد.

3- خدا زمانی که ما در جستجوی او هستیم با ما سخن می گوید. اگر در وضعیتی باشیم که به هیچوجه با خدا رابطه نداریم خدا با ما صحبت نخواهد کرد. وقتی که روی او را دائما می طلبیم و در دعا هشیار هستیم و رابطه شفافی با او داریم خدا هدایت می کند و سخن می گوید.

4- خدا با راستی سخن می گوید. خدا مطابق کلامش سخن می گوید. احساس ما و شیطان و دنیا همیشه بر خلاف کلام خدا سخن می گویند، ولی خدا نمی تواند بر خلاف کلام خود سخن گوید.

5- وقتی خدا سخن می گوید از گناهان مشخص ما را ملزم می سازد. وقتی روح القدس ملزم می کند اصولا نسبت به گناهی مشخص ملزم می کند. مثلا "دیروز ساعت 4 بعداز ظهر تو این و این کار را کردی." در حالیکه نفس و شیطان اصولا گناه کلی ای را که مشخص نیست بر ما حکم می کنند.این نوع احساسات از خدا نیست و از مدعی برادران می جوشد(مکاشفه 10:12)

6- خدا باعث اغتشاش و تشویش نمی شود. صدای خدا در ما آرامی ایجاد می کند و نه اغتشاش یا تشویش. شیطان مخترع اغتشاش است. 

معبد یا رابطه زنده با خدا


معبد یا رابطه زنده با خدا
در ابتدا خدا انسان را در فضای باز ملاقات کرد. او با آدم و حوا در باغ عدن ملاقات کرد.
از آدم تا موسی جای بخصوصی برای تجربه حضور خدا نبود. اما پس از آنکه اسرائیل از مصر بیرون آمد خدا به موسی دستور داد که خیمه ای بسازد. شریعت داده شد تا راههای خدا نشان داده شود و خیمه داده شد تا رهایی و نجات خدا وقتی آن راهها را به خطا رفتند آشکار شود.

شخصی از کودکی نقل قول می کرد که: " مادر بزرگ من در فرودگاه زندگی می کند. هر گاه می خواهیم او را به خانه دعوت کنیم، می رویم و او را از فرودگاه به خانه می آوریم و وقتی ملاقاتمان تمام می شود، او را دوباره به فرودگاه برمی گردانیم." این چیز باعث شد که این فکر در من بیاید که ما هم از خدا چنین برداشتی را درست کرده ایم. ما خدا را روزهای یکشنبه در کلیسا ملاقات می کنیم و فکر می کنیم خدا آنجا زندگی می کند. اما فراموش کرده ایم که خدا همه جا حضور دارد.
کودک دیگری به دوستش گفته بود: " حدس بزن چه چیزی را کشف کرده ام. دندانپزشک ما در اداره اش زندگی نمی کند، بلکه او در آنجا فقط کار می کند. او خانه ای دارد و خانواده ای که در آن زندگی می کنند و پس از کارش به آنجا می رود و استراحت می کند." کشف این چیز که دندانپزشک در دفترش زندگی نمی کند مسئله بزرگی برای آن کودک بود. گاهی اوقات برای ما هم مثل این کودک کشف این مسئله که خدا فقط در کلیسا مشغول نیست مسئله بغرنجی است.
وقتی در یک جایی تجربه خاصی می کنیم، آن مکان برای ما محل بخصوصی می شود. در حقیقت تجربه ما است که آن محل را تقدیس می کند. وقتی در مکانی خدا را ملاقات می کنیم، آن مکان برای ما مقدس می شود. برای یعقوب بیت ئیل چنین مکانی شد(پیدایش 28) بیت ئیل به معنای " خانه خدا" است.
قبل از آنکه خدا یعقوب را ملاقات کند، بیت ئیل مکانی بود مثل هر مکان دیگر. پس از آنکه خدا او را در آنجا ملاقات کرد، آن مکان تبدیل به مکان مهیب و " خانه خدا" و " دروازه آسمان" شد. این مکان فقط سنگی بود که او سرش را بر آن گذاشته بود و خوابیده بود، حتی یک خانه معمولی نیز نبود. اما حضور خدا آنجا را خانه بخصوصی کرد. او روغن بر سنگ ریخت و با خدا قول و قرارهایی گذاشت.
در ابتدا خدا انسان را در فضای باز ملاقات کرد. او با آدم و حوا در باغ عدن ملاقات کرد، او با نوح در مزرعه ای که نوح کشتی را بنا کرد، ملاقات کرد، او با ابراهیم، اسحاق و یعقوب در خارج از ساختمان ملاقات کرد. او یوسف را وقتی خواب بود ملاقات کرد و نیز او را در زندان ملاقات کرد. او یوشع را خارج از اردوگاه ملاقات کرد. ما می توانیم به تمام کتاب مقدس رجوع کنیم و صدها انسان را ببینیم که خارج از درهای بسته خدا را ملاقات کردند. مادر بزرگ در فرودگاه زندگی نمی کند و دندانپزشک در اداره اش زندگی نمی کند و خدا در کلیسا زندگی نمی کند.

خیمه و معبد
از آدم تا موسی جای بخصوصی برای تجربه حضور خدا نبود. اما پس از آنکه اسرائیل از مصر بیرون آمد خدا به موسی دستور داد که خیمه ای بسازد. بر روی کوه سینا دو مکاشفه به موسی داده شد: شریعت و خیمه. شریعت داده شد تا راههای خدا نشان داده شود و خیمه داده شد تا رهایی و نجات خدا وقتی آن راهها را به خطا رفتند آشکار شود. یکی راستی و نیکویی را و دیگری فیض و رحمت را آشکار می ساخت.
حضور خدا با خیمه همراه بود، مگر آنکه اسرائیل واقعا" بطور جدی نیکویی خدا را مورد سوء استفاده قرار می دادند. آنگاه حضور خدا بطور کامل اردوگاه را ترک می کرد(خروج 32 و 33 و مخصوصا" 15:33 را نگاه کنید).
خیمه به عنوان مکان قربانی خدمت می کرد. جایی که مخصوص وقف شدن اسرائیل و ظهور هدف رهایی بخش خدا بود. هر قسمت از خیمه کار زیبای عیسی مسیح را که بر صلیب نشان می داد. هدف نهایی خدا این بود که این را بفهماند که اراده او موضوع حیاتی است- یعنی اراده او در تمام زندگی انجام شود(عبرانیان 5:10-10)
اگر چه معبد جایی دائمی تر بود ولی به همان مقصود خیمه بنا شده بود. هر دو جایی بودند که جلال خدا ساکن می شد. وقتی معبد وقف شد، مانند زمان خیمه، جلال خدا نازل شد و آن مکان را پر کرد(خروج 34:40-35 و دوم تواریخ 5 را بخوانید)
خیلی ساده است که ببینیم چطور خیمه و معبد مخصوص و مقدس بودند، اگر چه هیچکدام از آنها برای آن نبود که بعنوان تنها مکان ملاقات خدا دیده شوند. اما این مسئله باعث شد که بسیاری از اسرائیلیان خدا را همانگونه که آن بچه به مادربزرگش فکر می کرد نگاه کنند: او در فرودگاه زندگی می کند. مسیحیان رشد نکرده نیز فکر می کنند که خدا در کلیسا زندگی می کند و بجز کلیسا جای دیگری حضور ندارد.

مکان و زندگی
محلها مهم هستند، اما آنها می باید با زندگی مربوط باشند و در غیر اینصورت اثر خود را از دست می دهند. و این مسئله که اگر مکان به زندگی روزانه ما مربوط نشود تبدیل به یک یادبود می شود تا آنچه که واقعا قبلا معنی می داد. آن مکان می شود محل حرفه ای ها و مسئله تجارت و دیگر انگیزه ای برای زندگی نمی شود و دیگر با ما همراه نیست. چنانکه حتی فاسد نیز می شود چنانکه بیت ئیل که به معنای خانه خدا بود تبدیل به خانه خدایان شد(اول پادشاهان 25:12-29)

داود فهمید
یکی از آیات مورد علاقه من مزمور 27 آیه 4 است. او می گوید می خواهد تمام ایام عمرش در خانه خداوند ساکن شود تا جمال او را مشاهده کند. آیا منظور داود این بود که می خواهد محل زندگی اش را به معبد منتقل کند. آیا این تنها جایی بود که داود می توانست خدا را ملاقات کند. بعضی کلیسا را نیز چنین می بینند.
در باره مزمور 23 چه فکر می کنید. مزموری که بیشتر از هر قسمت کتاب مقدس نقل قول می شود. داود می گوید حتی اگر در دره مرگ هم برود از بدی نخواهد ترسید چون خدا با او است. یا در مورد مزمور 51 چه فکر می کنید که داود می گوید خدا یا مرا از حضور خود دور نکن و روح قدوس خود را از من مگیر؟
داود در ضمن اینکه به مکان اهمیت می داد حضور خدا را به یک مکان بخصوص محدود نمی کرد. ما نیز باید این تعادل را بین مکان و همه جا حفظ کنیم. هر مکانی می تواند مکان تجربه حضور خدا برای ما شود. و این مسئله نهایی بود که در زندگی مسیح می بینیم.

عمانوئیل
اشعیاء نبوت کرد که اینک باکره حامله شده پسری خواهد زائید و نام او عمانوئیل خواهد بود(اشعیاء 14:7) عمانوئیل یعنی خدا با ما. و منظور از ما خودمان هستیم. در مسیح، در روح القدس، خدا با ما است تا اراده اش را بر زمین عملی کند. او توسط ما در همه جا هست تا کارش را انجام دهد.
پولس رسول در اعمال رسولان 24:17 بروشنی می گوید: " خدایی که جهان و هر آنچه را در آن است آفرید، مالک آسمان و زمین است و در معابد ساخته دست بشر ساکن نمی شود." داود گفت: " اگر در هاویه بستر بگسترانم، اینک تو آنجا هستی."(مزمور 8:139)
او همه جا است. آدم و حوا خود را پنهان کردند ولی خدا آنجا بود. یونس از حضور خدا فرار کرد، اما خدا او را در کشتی و در آبها و در ماهی و در ساحل ملاقات کرد. پولس مسافرت کرد، اما خدا او را در میان جاده ملاقات کرد. و این لیست همچنان ادامه دارد.

منظور چیست؟
منظور این است که باید کار خود و کار خدا را از چهارچوب ساختمان کلیسا بیرون آوریم و کلیسایی در دنیا باشیم. ما معبد هستیم. معبد همه آن جاهایی است که من هستم. خدا محدود به مکان نیست. او را از چارچوب کلیساها به دنیای بیرون ببریم. به خانه هایمان ببریم به خانه های دوستان و فامیلهایمان ببریم. بدانیم که حضور او را در همه جا می توانیم تجربه کنیم و حضور او مختص به ساختمان کلیسا نیست. آیا می دانستید که مسیحیت در قرون اولیه برای مدت سه قرن هیچ ساختمان مخصوص برای عبادت نداشته است؟ پس خود را محدود به مکان نکنیم.
به نظر من ما وقت زیادی را صرف ساختمانها می کنیم تا مزرعه خداوند. وقت زیاد با یکدیگر و کمتر با غیرمسیحیان تا حضور خدا را به آنها آشکار کنیم. مسیح در خیابانها در خانه ها و مزرعه های اسرائیل مشغول بود(لوقا 12:6 و 17-19)
مسیح نه فقط حضور خدا را در دنیا نشان می داد، بلکه ما را نیز با همین مقیاس اندازه گیری می کند که آیا چنین می کنیم یا خیر. مسیح در متی 31:25-46 به ما می گوید که ما با این چیزها از هم جدا خواهیم شد که آیا گرسنگان را غذا دادیم، زندانیان و بیماران را ملاقات کردیم و به غریبان نیکویی کردیم. او هیچ چیز در مورد شرکت مرتب در جلسات کلیسایی نگفت.
منظور مرا اشتباه نفهمید. آمدن مرتب به کلیسا و سروقت آمدن به آنجا،محترم است و مسلما پر برکت، اما اگر این کار ثمری ندارد، اگر عمانوئیل را نمی شناسیم یعنی خدا با ما در دنیا، پس با چه هدفی به کلیسا می آییم؟
ماموریت بزرگ همچنان باقی است که : بروید و تمام ملتها را شاگرد سازید و من با شما هستم. بودن با عیسی نهایتا به این معنا است که او با ما می آید و همه جا با ما خواهد بود تا اراده و کارش را توسط ما انجام دهد. بعضی می گویند چرا معجزات کم شده. شاید علتش این است که محل معجزات خارج از ساختمان کلیساست. برای مسیح چنین بود.

کتاب مقدس در باره الکل چه می گوید؟

 مسیحیان اقتدار نهایی برای انتخاب چیزی باید بر اساس کلام خدا باشد. در اینجا به چند قانون تصمیم گرفتن در نور کلام خدا می پردازم. من آنها را در مورد مسیحیت و نوشیدن الکل استفاده خواهم کرد ولی می توانند در باره هر مورد دیگری در عمل در زندگی مسیحی نیز استفاده شوند.

هر ساله در کشورم آمار مبهوت کننده از دست دادن زندگیها و دارائی ها بدست می آید که مربوط به مصرف الکل می باشد. مشکلات اجتماعی همراه سوءاستفاده از الکل غم انگیز است.

کتاب مقدس در این باره چه می گوید؟ آیا مصرف الکل یک گناه برای مسیحیان محسوب می شود؟

بالاترین الویت در زندگی مسیحیان می باید جلال دادن خدا باشد (انجیل متی 22: 37 - 38). 
تجلی این ارزش می باید از قلب بجوشد و در انتخابهای ما ظاهر شود.
برای مسیحیان اقتدار نهایی برای انتخاب چیزی باید بر اساس کلام خدا باشد. زمانی که بر اساس قانون کلام خدا تصمیمی می گیریم، در حقیقت احترام گذاشتن به او و نشان دهنده محبت ما به اوست (انجیل یوحنا 15 : 10). در اینجا به چند قانون تصمیم گرفتن در نور کلام خدا می پردازم. من آنها را در مورد مسیحیت و نوشیدن الکل استفاده خواهم کرد ولی می توانند در باره هر مورد دیگری در عمل در زندگی مسیحی نیز استفاده شوند.

نوشیدن الکل و حکم مستقیم آن در کتاب مقدس
در خیلی از قسمتهای کتاب مقدس مستی به عنوان یک گناه محکوم شده است. در افسسیان 5: 18 پولس فرمان می دهد که نباید مست شراب شویم بلکه از روح القدس پر شویم. باید با روح القدس کنترل شویم نه با الکل یا چیز دیگری. به ما حکم شده که هشیار بوده و از اثرات مستی خودداری کنیم. در تلاش ما برای جلال خدا، زمانی که قوانین کلام خدا را در تجربیات زندگی روزانه خود بکار می بریم، افکار ما باید پاک و حساس بوده باشد. رومیان 13: 13 می گوید که ما بایستی "چنان رفتار کنیم که شایسته کسانی باشد که در روشنائی روز بسر میبرند و از عیاشی و مستی بپرهیزیم."

نه فقط باید از مستی بپرهیزیم بلکه حتی با چنین اشخاص معاشرت نکنیم ( اول قرنتیان 5 : 11 ). در این قسمت و دیگر قسمتهای کلام خدا مشخص است که خداوند از ما می خواهد که از زیانهای محکومیت الکل دوری کنیم.
اگرچه مستی در کتاب مقدس به عنوان گناه قبیح شمرده شده اما هر نوع نوشیدنی اینطور نیست. از جائی که کتاب مقدس تعلیم نمی دهد که نوشیدن الکل یک گناه است، نباید اشتباها به عنوان یک گناه از پشت منبرهای کلیسا محکوم گردد. این لزومی ندارد که ارتباط خود را با برادری که الکل می نوشد قطع نمائیم. ما می توانیم به رابطه خود با برادران و خواهران خود که الکلیست نیستند در اروپا و دیگر قسمتهای جهان که به استفاده از الکل به مساوات سوء استفاده از آن نگاه نمی کنند ادامه دهیم.

این باید در نظر گرفته شود که یحیی تعمید دهنده خدا را با روزه و ممانعت از نوشیدن الکل جلال داد زمانی که مسیح پدر خود را جلال داد و به مهمانی رفت و شراب نوشید (متی 11: 18 - 19). مسیح با شاگردانش در عید فصح شراب نوشیدند. (لوقا 22: 15- 18) و حتی در میهمانی قانا آب را به شراب تبدیل کرد (یوحنا 2: 1- 11). اگرسعی می کنیم که دیگران را در رابطه با این موضوع کمک کنیم و اینطور آنها را راهنمائی کنیم که کتاب مقدس نوشیدن الکل را به عنوان یک گناه می شناسد بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر در مورد سوءاستفاده از الکل صادق هستیم خیلی از آیات را نادیده می گیریم.

نوشیدن الکل و اصول حکیمانه از کتاب مقدس
با گفتن اینکه نوشیدن شراب به عنوان گناه در کتاب مقدس اعلام نشده، باید این را نیز اضافه کنیم که خیلی اخطارها و مثالها در مورد خطرات الکل در آن وجود دارد. مطمئنا هشدارهای کافی برای خودداری هر ایماندار از نوشیدن مشروبات الکلی وجود دارد که تصمیم گرفته هر مانعی را بردارد تا در پی جلال خدا باشد. 
در حالیکه در پی جلال خدا هستیم باید فکری سالم که توسط سکونت روح خدا کنترل می شود، داشته باشیم. هشدارهای زیادی در مورد فریب گناه و تمایلات طبیعت جسمانی ما وجود دارند. درک اینکه طبیعت جسمانی ما به ضد روح می جنگد به نقش ما در استفاده از حکمت در تصمیم گیری رهنمون می سازد. " حکمت فضای خالی بین اصول، وعده ها، و فرامین خدا را پر می کند. حکمت همیشه از هر سه اینها استفاده می کند و بعد می پرسد " حکیمانه ترین تصمیم چه خواهد بود؟ " (چارلز استانلی، از کتاب زندگی عالی پر از روح)

ما گاهی اوقات تصمیماتی را که بر اساس اصول حکمت است می گیریم در حالی که هیچ آیه کتاب مقدس مستقیما آن را تایید نمی کند. برای مثال، در عهد عتیق هم از تعدد زوجات و هم از برده داری استفاده می کردند ولی امروزه ما این کار را نمی کنیم. تصمیم ما بخاطر منع مستقیم از کتاب مقدس نیست بلکه بر پایه اصول حکیمانه است.
کتاب مقدس اخطار می دهد که نوشیدن الکل می تواند بر سلامتی فکر ما تاثیر بگذارد. به کاهنان هشدار داده شده بود که هنگام ورود به معبد شراب یا نوشیدنی قوی ننوشند (لاویان 10: 9). مادر پادشاه لموئیل به او تعلیم داد که " شایسته نیست که پادشاهان شراب بنوشند " ( امثال23: 29- 35). سوگند شخص نذیره شامل دوری از شراب و نوشیدنی قوی می شد (اعداد 6: 3). به رکابی ها دستور داده شده بود که از فرمان پدرانشان اطاعت کنند و شراب ننوشند. (ارمیا35: 2- 8). قضاوت اشتباه می تواند جستجوی لذت را جایگزین جستجوی جلال خدا بکند. و با توجه به اینکه قضاوت ما در مورد مقدار نوشیدن ناقص است این کار همیشه یک نوع خود را به مخاطره انداختن می باشد.

کتاب مقدس همچنین در مورد طبیعت اعتیاد آور الکل هشدار می دهد.
" مصیبت و بدبختی گریبانگیر چه کسی می شود؟ آن کیست که دایم نزاع به پا می کند و می نالد، بی جهت زخمی می شود و چشمانش تار می گردد؟ کسی که دایم شراب می خورد و بدنبال میگساری می رود. پس فریفته شراب شراب قرمز نشو که در پیاله به تو چشمک می زند و سپس به نرمی از گلویت پایین می رود؛ زیرا در پایان، مثل مار سمی تو را نیش خواهد زد و چون افعی تو را خواهد گزید. چشمانت چیزهای عجیب و غریب خواهند دید و گرفتار وهم و خیال خواهی شد. مانند کسی خواهی بود که بر سر دکل کشتی که دستخوش امواج دریاست خوابیده باشد. خواهی گفت: "مرا زدند ولی دردی احساس نمی کنم. کی به هوش می آیم تا پیاله ای دیگر بنوشم؟" (امثال 23: 29- 35)

در کتاب اشعیا اعلام شده که مستان افرایم با شراب شکست خوردند. (اشعیا 28: 1). 

این فقط تعداد کمی از هشدارهای زیادی است که در کتاب مقدس بر علیه پتانسیل سوءاستفاده از الکل وجود دارد. اگر چه فرمان مستقیمی برای خودداری از نوشیدن در کتاب مقدس وجود ندارد اما اصول حکیمانه ای وجود دارد که ما باید از آنها استفاده کنیم. نوشیدن الکل به عنوان گناه محکوم نشده ولی می تواند برای سلامتی بدنی و روحی ما مضر باشد. در مورد تصمیماتی که می گیرید مواظب باشید که هیچ چیز نتواند شما را از تعاقب جلال خدا باز دارد.

فیض خدا

فیض خدا

ابراهیم برای اجابت نقشه خدا شخصی بسیار پیر بود.

اسحق فردی بود که دائما در حال خیالپردازی بود.

یعقوب دچار گناه دروغگویی و فریبکاری بود.

لیه شخصی زیبا و جذاب نبود.

یوسف مورد جفا و آزار برادرانش قرار گرفت.

موسی می‌ترسید و مشکل لکنت زبان داشت.

جدعون می‌ترسید.

سامسون گرفتار فساد اخلاقی بود.

راحاب یک روسپی بود.

ارمیا و تیموتائوس بسیار جوان و خام بودند.

داوود زناکاری کرد و مرتکب قتل گردید.

ایلیا دچار افسردگی گردید و در فکر خود کشی افتاد.

یونس سنگدل بود و از اراده و فرمان خدا فرار می‌کرد.

نعومی زنی بیوه بود.

ایوب دچار ضعف و بیماری و ورشکستگی و انواع مصیبتها گردید.

یحیی تعمیددهنده به مسیحا بودن عیسی شک کرد.

پطرس حواری مسیح او را سه بار انکار کرد.

شاگردان در زمان نیاز مسیح به خواب رفتند و همه فرار کردند.

مرتا خود را با خواهرش مقایسه می‌کرد و برای هرچیز در نگرانی و اضطراب بود.

زن سامری زنی طلاق گرفته بود که در گناه با مردی دیگر زندگی می‌کرد.

پولس شخصی متعصب و مذهبی بود که در جفا و سنگسار استیفان دست داشت.


اگر خدا توانست از این افراد شکسته دل و گنهکار در پیشبرد پادشاهی خود بهره جوید، از من و شما نیز می‌تواند استفاده کند، اما تنها چیزی که لازم است این است تا خود را در دستان خدا قرار داده و از او اطاعت کنیم. تنها لازم است تا خود را به او بسپاریم و حاضر باشیم تا هر آنچه بخواهد انجام دهیم، حتی اگر قدم بعدی واضح و روشن نیست حتی زمانی که طوفانها زندگی ما را به چالش و اضطراب می‌اندازد. ضربان قلب خود را با صدای روح القدس تنظیم کنیم و گوش فرا دهیم برای شنیدن صدایی که ما را می‌خواند از فراسوی ابدیت و در عین حال بسیار نزدیک در اعماق وجودمان.

باور کنیم که خدا منتظر ماست. به گفته سنت فرانسیس آسیزی اگر مسیح ما را ببوسد پروانه خواهیم شد.

منتظر بوسه خداوند، عیسی مسیح باشید. او دوست گنهکاران است.

استراحت ایمان


آیا می دانید استراحت ایمان یعنی چه ؟ یعنی اعتماد کامل بر خدا قرار می‌گیرد و دیگر به اعمالت فخر نمی‌کنی و به تلاشهایت توکل نمی کنی بلکه به خدایی که قادر است که بکند بینهایت زیادتر از آنچه بخواهیم یا فکر کنیم، توکل داری.
انسانها در زندگی خیلی تلاش می کنند که خود را اصلاح کنند. هر یک از ما اشتباهات و عادتها و رفتارهای غیرقابل قبول داریم. انسان در عصر حاضر و در قرون گذشته پیوسته از این مسئله رنج برده که مذهب نتوانسته پاسخی به این وضعیت دهد و آنها را تغییر دهد. بسیاری ریاضتها کشیده اند - روزه ها گرفته اند- نمازهای طولانی خوانده اند- خود را آزار داده اند و بسیاری کارهای دیگر انجام داده اند ولی به پاکی و تقدس دست نیافته اند.
کتاب مقدس به دو دوره اشاره می کند : دوره شریعت و دوره فیض . به حالت تمثیلی می‌توان گفت در دوره شریعت انسانها در آن شش روز اول خلقت قرار داشتند که تمام آن کوشش و تلاش بود. ولی ما امروز در عهد جدید در دوره فیض در روز هفتم قرار داریم که روز استراحت است. از زمان خلقت تا به امروز روز هفتم یا سبت روز استراحت نامیده شده است و این استراحت خدا است.

آیا می دانید استراحت ایمان یعنی چه ؟ یعنی اعتماد کامل بر خدا قرار می‌گیرد و دیگر به اعمالت فخر نمی‌کنی و به تلاشهایت توکل نمی کنی بلکه به خدایی که قادر است که بکند بینهایت زیادتر از آنچه بخواهیم یا فکر کنیم، توکل داری.
عیسی مسیح فرمود : " بیائید نزد من ای تمامی زحمت کشان و گران باران و من شما را آرامی خواهم بخشید. یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید زیرا یوغ من سبک و بار من خفیف است."( متی 28:11-30)
خداوند شما را دعوت می کند که به آرامی او داخل شوید.
در زندگی مسیحی هیچ چیز به اندازه توکل و تسلیم و سپردن به خدا مهم نیست. در حقیقت اکثر چیزها روی این مسئله قرار دارد و ما مسیحیان باید بر روی آن کار کنیم. آیا به خدا اعتماد داری؟

دو دختر با هم صحبت می کردند. یکی از آنها از دیگری پرسید چقدر پول داری؟ دستش را باز کرد و گفت ده تومان. وقتی دختر دیگر به دست او نگاه کرد جز پنج تومان بیشتر ندید پس گفت تو که پنج تومان داری پس چرا می گویی ده تومان داری؟ او گفت پدرم گفته که پنج تومان دیگر نیز خواهد داد پس من ده تومان دارم. آن دختر فهمید که وعده پدر این بچه برای او به معنای کار انجام شده بود.
آیا به وعده های خدا اعتماد داری؟ آیا به کلام خدا اعتماد داری؟ خدا می تواند کار عظیمی کند؟ کلام خدا باید با ایمان مخلوط شود آنگاه برای تو مفید خواهد بود. کلام خدا بدون ایمان برای ما ارزشی و فایده ای نخواهد داشت.(عبرانیان 2:4و3)
پس نتیجه می گیریم که برای مشکلاتت و برای عادتهای زشتت و برای خیلی چیزهای دیگر که در حال دست و پنجه نرم کردن هستی احتیاج ندارد که اینچنین خود را زحمت دهی. برای انجام اراده خدا احتیاج نیست که اینقدر خود را عذاب دهی. او توسط کلامش ایمان را در تو ایجاد خواهد کرد و این فیض را خواهد داد که آنچه او فرموده بتوانی اطاعت کنی.

کسی که با ایمان زندگی می کند در روز شنبه آرامی زندگی می کند. اما اگر مانند اسرائیلیان بی ایمان و نامطیع شویم وارد این آرامی نخواهیم شد.
پولس رسول خدمت رسالتی خود را در این می دید که مردم را به اطاعتی که از ایمان می آید دعوت کند(رومیان 5:1)
ایمان فقط پذیرفتن کلام خدا نیست بلکه با اطاعت اظهار و بیان می شود. شما به سختی می توانید بگویید به کلام خدا ایمان دارید ولی به آن عمل نکنید.
کلام خدا برای این نوشته نشده که آنچه به نفع شما است از آن گلچین کنید و بقیه را کناری بگذارید. کلام خدا برای این است که به همه آن عمل کنیم. خدا کلام خدا را برای این نداده که بگویی این را می پذیرم ولی نه آن را . این قسمت را عمل خواهم کرد ولی نه آن قسمت را.
مسیح با خون خود تو را خریده و تو متعلق به او هستی. از روزی که خود را تسلیم او کردی و با خون او شسته شدی جزو مالکیت او شدی و اکنون خدا می خواهد توسط تو زندگی ایمانی را انجام دهد.
در حقیقت ایمان یعنی نگاه کردن به آنچه خدا می کند و تماشای اعمال خدا نه اعمال ما. در یوحنا 5:15 عیسی مسیح فرمود بدون من هیچ نمی توانید کرد.
استراحت کردن بمعنای خنثی بودن نیست بلکه به معنای ایمان داشتن - دعا کردن و اطاعت کردن و محرک آن را خدا قرار دهیم.
آیا حاضری زندگی در آرامی خدا را بپذیری؟ امروز شاید خیلی تلاش کرده ای که از اسارتی یا بستگی یا بندی و یا از عادتهایی آزاد شوی و موفق نشدی. بیا و با ایمان به خدای پدر نگاه کن و به پسرش عیسی مسیح که قادر است توسط تو کارهای عظیمی بکند.
پولس رسول از استراحت در ایمان لذت می برد و نه فقط لذت می برد بلکه با قدرتی فوق العاده خدا را خدمت می کرد. برای او کاملا" روشن شده بود که زندگی در آرامی خدا یعنی چه.
امروز بیا و تو نیز مانند بسیاری مردان و زنان خدا استراحت در ایمان را تجربه کن.

عمل ایمان، محنت محبت، پایداری امید

آیا تابحال فکر کرده اید که مهمترین چیزی که در زندگیهای ما مؤثر است چیست؟ چه چیزهایی می توانند شخصیت ما را شکل دهند و آینده ما را تعیین کنند؟ این چیزهایی است که اهمیت آن را همه ما می دانیم. همه ما می خواهیم که تغییر کنیم.
فکر نمی کنم که هیچکس از آنچه که هست راضی است و خشنود است. همه ما انتظار داریم که عوض شویم. همه ما می خواهیم آینده ای زیبا داشته باشیم. امروز می خواهیم در مورد سه چیز اساسی که زندگیهای ما را شکل می دهد، صحبت کنم: ایمان، امید و محبت. در رساله اول قرنتیان 13: 13 پولس رسول پس از بحث مفصل در باره اهمیت محبت، در آخر فصل به این نتیجه می رسد که سه چیز باقی می ماند: ایمان، امید و محبت. اما بزرگتر از اینها محبت است. در این فصل توضیح کمی در باره ایمان و امید می بینیم ولی در رساله به کلیسای تسالونیکی پولس رسول نقش هر سه اینها را بیان می کند.

او در رساله اش به کلیسای تسالونیکی می گوید که ایمان همراه عمل است، محبت محنت دارد و امید، پایداری به بار می آورد. امروز می خواهیم در مورد این سه چیز کمی تأمل کنیم.

عمل ایمان

در دنیا مردمان ایماندار زیادی وجود دارند. تقریباً می شود گفت که کسی نیست که بدون ایمان زندگی کند. هر کسی به چیزی ایمان دارد. بعضی به یک نوع خدایی ایمان دارند. بعضی به شخصی که خیلی به او اطمینان دارند ایمان دارند. بعضی به قدرت و توانایی خود ایمان دارند و بعضی به حزب خود یا گروه خود ایمان دارند. بعضی نیز هستند که به اشیاء حتی ایمان دارند. به نظر می آید که انسان بدون ایمان نمی تواند زندگی کند.

مارتین لوتر می گوید: " خدای پدر همه چیز را طوری ساخته است که به ایمان بستگی داشته باشند، به طوری که هر کس که ایمان داشته باشد همه چیز خواهد داشت و هر که ایمان نداشته باشد هیچ چیز نخواهد داشت."

انسانها به اندازه کافی حرف شنیده اند و من امروز نمی خواهم فقط حرف زده باشم. ایمان، در کلام خدا و مسیحیت زمانی ایمان است که به عمل می آید و نتیجه دارد. اگر تو فقط بگویی که خدا وجود دارد و به او ایمان داری. کلام خدا می گوید شیطان نیز ایمان دارد که خدا وجود دارد، ولی به نوعی دیگر زندگی می کند. ایمان تنها، کافی نیست. در کلام خدا ایمان، به همراه عمل است. در رساله یعقوب می خوانیم که ایمان بدون عمل مثل بدن بدون روح است. و یعقوب رسول می گوید ایمان بدون عمل مرده است(یعقوب 2: 17). در مسیح ایمان می بایست همراه عمل باشد. ای دبلیو توزر می گوید: کتاب مقدس ایمانی را که اطاعت نداشته باشد نمی شناسد و نیز هیچ اطاعتی را نمی شناسد که از ایمان سرچشمه نگرفته باشد. این دو، دو روی یک سکه هستند.

ایمانی که حقیقی است باید کاری باشد. شما نمی توانید بگویید که من به یک شخص قادر مطلق و پیروز و دانا و با محبت ایمان دارم در حالیکه در بی محبتی و ضعف و ناتوانی زندگی کنی(غلاطیان 5: 6). صدای اعمال تو خیلی قوی تر از ایمان تو به گوش مردم خواهد رسید. در اول تسالونیکیان 1: 3 پولس رسول در مورد اعمال ایمان کلیسای تسالونیکی صحبت می کند و می گوید آنها را به یاد می آوریم. امروز تصمیم بگیر و بگو هر چه که در کلام خدا می خوانم، مو به مو اجرا خواهم کرد. به هر قیمتی که باشد، بهای آن را پرداخت خواهم کرد. عیسی مسیح مرد عمل بود. در اعمال رسولان 1: 1 می خوانیم که عیسی مسیح اول عمل می کرد و بعد تعلیم می داد. ایکاش همه واعظان و معلمان امروزی مثل مسیح بودند. اگر مسیح می گفت دعا کنید، خودش اول هر روز وقت دعای کافی داشت. اگر مسیح می گفت حتی دشمنانتان را محبت کنید، او خود جان خودش را برای دشمنانش داد. مسیح نمونه شخصی است که به ایمانش عمل کرد و پیشوای ایمانداران شد. یکی از شرایط تعمید در آب این است که ایمان ما ثمر آورده باشد. اگر هر کس که می گوید به مسیح ایمان آورده ولی هیچ تغییری در او بوجود نیامده باشد، ایمان او بدرد نمی خورد.

آگوستین می گوید: " ایمان یعنی باور داشتن آنچه که نمی بینیم و پاداش ایمان یعنی دیدن آنچه که باور داریم."

بهترین شهادت در باره شما این خواهد بود که همسر شما، فرزند شما، عضو کلیسا، یا همکار شما بگوید که شما چقدر عوض شده اید. اینطور نیست. پس ایمان همراه عمل باید باشد. فقط حرف نزنیم. فقط شعار ندهیم. بلکه عمل کنیم.

یک نفر گفته: ایمان کوچک جان تو را به آسمان رهنمون خواهد ساخت و ایمان بزرگ آسمان را به جان تو خواهد آورد.

هادسون تیلر که یک میسونر به چین بود، در یک سفر خود به خانمش نامه ای نوشت و گفت همه آنچه که داریم 25 سنت است و بعد همه وعده های خدا.



محنت محبت

دومین چیزی که در زندگی ما خیلی مهم است و شخصیت ما را شکل می دهد. محبت است. در حقیقت در این رساله، محبت را مثل مزه در وسط ساندویچ گذاشته است. محبت، رنج و محنت و زحمت دارد. محبت یک روزه بوجود نمی آید. زمان می خواهد. فداکاری می خواهد. ایثار می خواهد. قربانی می خواهد. رنج و درد می خواهد. و محبت بدون محنت نخواهد بود. اگر می خواهید در کلیسایتان رشد کنید با محنت و رنج و درد سعی کنید دیگران را محبت کنید(اول یوحنا 2: 9و 4: 20). محبت کردن همیشه محنت دارد و فکر نکنید که کار راحتی است. اول قرنتیان 13: 4-7 را بخوانید و ببینید که آیا محبت راحت است یا محنت و زحمت نیز دارد؟ دشمنی و نفرت کار بسیار راحتی است و هر کسی می تواند آن را بخوبی انجام دهد. اما محبت و بنا کردن کار خیلی سختی است. محنت دارد. زحمت و رنج دارد. و یک روزه بوجود نمی آید. عیسی مسیح سلطان محبت بود و هست. او بهترینهایش را فدا کرد. بخاطر محبت حاضر شد در آخور بدنیا بیاید. بخاطر محبت حاضر شد با بدترین آدمها نشست و برخاست کند. بخاطر محبت افرادی را به شاگردی انتخاب کرد که من و شما به هیچ وجه آنها را انتخاب نمی کردیم. دو نفرشان عصبی و زودرنج مثل یعقوب و یوحنا، یکی از آنها شکاک، دیگری بلغمی مزاج و هر کدام ایرادهای خود را داشتند ولی مسیح با آنها نشست و برخاست کرد. مسیح کسی را که می دانست او را تسلیم به مرگ خواهد کرد تا به آخر محبت کرد. محبت مسیح رنج صلیب را داشت و ما مسیحیان خوب می دانیم که محبت رنج و محنت دارد، چون پسر خدا بخاطر نجات ما و بخاطر تنها وتنها محبت خالصی که در دل نسبت به ما داشت محنت و رنج صلیب را تحمل کرد.

افرادی که از مسیح پیروی کردند و محبت را سرلوحه زندگی خود کردند بدون محنت و رنج زندگی نکردند. افرادی مثل مادر ترزا. افرادی مثل دیوید لیوینگستون. افرادی مثل پولس رسول. افرادی مثل آلبرت شوایتزر. و دیگر چه کسانی را اسم ببرم. محبت قربانی می خواهد. آیا حاضری این قربانی را بکنی؟

زنی فقیر که شوهرش به ناحق به اعدام محکوم شده بود، در روزنامه ای این آگهی را نوشت: هر وکیلی که بتواند از شوهر من بخوبی دفاع کند به او تعهد می دهم که ده سال برای او آشپزی، خانه داری و کلفتی کنم.

سی اس لوئیس می گوید: " به خود زحمت ندهید و بپرسید که آیا محبت من صادقانه است یا خیر. این را بدانید که همان لحظه که شروع به محبت کردن شخصی بکنید محبت شما نسبت به او رشد خواهد کرد. پس تا می توانید محبت کنید."



پایداری امید

اگر محبت به تنهایی وجود داشت و امیدی وجود نداشت، چه انسان بیچاره ای می شدیم. کسی که بدون مسیح زندگی می کند امید واهی دارد(افسسیان 2: 12).اما خدا را شکر که امیدی وجود دارد. افرادی که افسرده می شوند اکثراً بدون امید هستند. افرادی که در کارشان خسته می شوند و می برند، افرادی هستند که امید خود را از دست داده اند. امید به انسان پایداری و استقامت می بخشد. روزی جرج مولر تصمیم گرفت که برای 5 نفر از دوستانش دعا کند تا نجات یابند. پس از گذشت چند ماه یکی از آنها ایمان آورد. 10 سال بعد دو نفر دیگر از آنها ایمان آورد. و برای اینکه چهارمین شخص نیز ایمان آورد 25 سال طول کشید. مولر به دعای خود برای دوست پنجمش نیز ادامه داد و در طول 52 سال زندگی دعایی اش هیچوقت از دعا کردن برای دوستانش خسته نشد. و جالب اینجا بود که دوست پنجمش در مراسم تدفینش قلبش را به مسیح سپرد. در کتاب مقدس امید به لنگر کشتی تشبیه شده است(عبرانیان 6: 19). اگر کشتیبانی بداند که کشتی اش لنگری ندارد، هیچوقت مسافرت نخواهد کرد و مسافرانش را به تباهی نخواهد کشانید. همانقدر که لنگر در کشتی اهمیت دارد، امید در زندگی مهم است. اما چه نوع امیدی؟

امید واهی و پوچ، هر انسانی را از پا در می آورد. داود می گوید من دائما امیدوار خواهم بود(مزمور 71: 14). دیوید لوید جرج گفته است: " هیچ چیز کشنده تر از کارناتمام برای شکل گیری شخصیت وجود ندارد. امید ما مسیحیان امید پرجلالی است. ما به چیزی امید داریم که بیعانه آن را چشیده ایم و دیده ایم. ما مسیحیان خرافاتی نیستیم بلکه خیلی هم انسانهای واقع گرا هستیم. اگر می گوییم می دانیم که پس از مرگ زنده خواهیم شد بخاطر این است که استاد ما از مردگان برخاسته و برای ما نمونه ای بجا گذاشته است. اگر می گوییم می دانیم که تا ابد در حضور خداوند خواهیم بود، ابدیت را از امروز لمس کرده ایم. ما مسیحیان ایده آلیست نیستیم بلکه رئالیست هستیم و خیلی رئالیست تر از هر رئالیستی. کلام خدا می فرماید که امید ما باعث شرمساری نمی شود(رومیان 5: 5)

امیدی که ما مسیحیان داریم فقط به این چند صباح وابسته نیست بلکه تا ابدیت پیش می رود. امید به ما توانایی می بخشد که وقتی مأیوس می شویم، به خود بگوییم بلند شو چون پاداش تو بس عظیم است. بلند شو چون خداوند تو بزودی برمی گردد. وقتی شک می کنیم، امید به ما روزنه ای را نشان می دهد که می توانیم ببینیم زندگی ما بیهوده نیست. وقتی خسته می شویم امید به پاهای ناتوان ما قوت می بخشد.

فکر می کنید این شخص که بوده است:

در 22 سالگی در کار تجارت شکست خورد.

در 23 سالگی برای عضویت در مجلس مبارزه کرد و شکست خورد.

در 24 سالگی دوباره در کار تجارت شکست خورد.

در 25 سالگی برای مجلس انتخاب شد.

در 26 سالگی همسرش فوت کرد.

در 27 سالگی افسردگی شدید گرفت.

در 29 سالگی برای سخنرانی انتخاب نشد و شکست خورد.

در 31 سالگی در انتخابات شکست خورد.

در 34 سالگی برای شرکت در کنگره شکست خورد.

در 37 سالگی برای کنگره انتخاب شد.

در 39 سالگی برای شرکت در کنگره شکست خورد و انتخاب نشد.

در 46 سالگی برای سنا شکست خورد.

در 47 سالگی برای معاونت ریاست جمهوری شکست خورد.

در 49 سالگی بار دیگر برای سنا شکست خورد.

و در 51 سالگی بعنوان ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد.

این شخص کسی نبود بجز آبراهام لینکلن.

جان وسلی در یادداشت روزانه اش اینطور نوشته است:

یکشنبه صبح، 5 ماه مه، در سنت آن موعظه کردم و از من خواسته شد که دیگر به آنجا برنگردم.

یکشنبه بعدازظهر، 5 ماه مه، در سنت جان موعظه کردم و شماسان کلیسا گفتند برو بیرون و بیرون هم بمان.

یکشنبه صبح 12 ماه مه، در سنت جود موعظه کردم، آنجا نیز دیگر نمی توانم برگردم.

یکشنبه صبح 19 ماه مه، در جای دیگری موعظه کردم و شماسان جلسه اضطراری گذاشتند و گفتند دیگر به آنجا برنگردم.

یکشنبه بعداز ظهر 19 ماه مه، در خیابان موعظه کردم و با لگد از مردم استقبال شدم.

یکشنبه صبح 26 ماه مه، در میدو موعظه کردم. از میدو مرا تعقیب کردند و مانند گاوی وحشی از دستشان فرار کردم.

یکشنبه صبح 2 ماه ژوئن، در قسمت پایانی شهر موعظه کردم و در آنجا نیز با لگد از من استقبال کردند.

یکشنبه بعدازظهر 2 ماه ژوئن، در مزرعه موعظه کردم و ده هزار نفر آمدند تا موعظه مرا گوش کنند.

آیا حاضرید با امید در این میدان بجنگید؟ این گوی و این میدان.

۱۳۹۳ آذر ۳, دوشنبه

نترس عیسی مسیح با توست

چرا به عیسی ایمان دارم؟

خیلی ها تابه حال از من این سوال را کرده اند که چرا عیسی را انتخاب کرده ام؟

پیغمبران به دو نوع بودند: پیغمبران دروغین و راستین یا حقیقی
پیغمبران حقیقی مانند موسی، داود، اشعیاء، و دیگران همه اعتراف کردند که انسانی بیش نیستند و در حضور خدا خطاکار می باشند. پیغمبران انسانهای معمولی بودند. کلام خدا می فرماید ایلیاء شخصی بود صاحب حواس مانند ما. در حقیقت پیامبران خودشان به نجات از گناهانشان نیاز به نجات دهنده داشتند.

فلاسفه ، هیچکدام نتوانستند راهی بیابند. بعضی گفتند زندگی یعنی لذت و بعضی گفتند امیدی برای زندگی نیست. ولتر فیلسوف معروف، وقتی داشت می مرد، گفت:" من به جهنم می روم، مرا نجات دهید."
در حقیقت فلاسفه که باید به سوالات مردم پاسخ می گفتند، خود قادر به پاسخ سوالات نبودند.
دانشمندان هر کدام بنوعی تقسیم بندی شده اند: خوش بینان و بدبینان. خود دانشمندان می گویند کار ما پیدا کردن آن چیزی است که هست ولی باید کند و کاو کرد و باید دانست که دانشمندان نیز راه حلی برای انسان گمشده ندارند.

سیاستمداران، دنیای ما را به نابودی و هلاکت کشانیده اند. به جز دروغ و حیله چیزی از آنها دیده نشده. اگر واقعا سیاستمداران انسانهایی بودند که نجات را برای انسانها می آوردند اینقدر سقوط و برکنار نمی شدند.
پس چه کس می تواند انسان را نجات دهد؟ چرا پاسخ من عیسی است؟

شخصی نزد یک مرد پیر و حکیم رفت و از او سوال کرد چگونه می توانم مذهبی جدید را ایجاد کنم؟
این مرد پیر در پاسخ به او گفت:" می باید از باکره ای متولد شوی، مریضان را شفا دهی، به باد فرمان دهی که آرام شود و از تو اطاعت کند، مردگان را زنده کنی، و در آخر مصلوب شوی و پس از مرگت دوباره زنده شوی. اگر توانستی این کارها را بکنی پس می توانی رهبر مذهبی باشی!

چرا اصلا نیاز به نجات دهنده داریم؟
چون انسان گمراه است و مانند گوسفندی گمشده می باشد(رومیان10:3-18) و مسیح گفت که انسان را مانند گوسفندی گمشده می بیند. طلاق، مواد مخدر، قتل و زنا، کشتار جمعی، مقام طلبی، تجاوز به حقوق دیگران، ایجاد خرابی و وحشت، شهوت طلبی، دروغ و نارو زدن به دوست، همه و همه ذره ای از بدبختی انسان گمشده را نشان می دهد.
عیسی مسیح تنها نجات دهنده بی همتاست، چون:
1) در مورد او در عهدعتیق پیشگویی شده بود.
2) از مریم باکره متولد شد و گناه انسان را به ارث نبرده بود.
3) پاک زندگی کرد و در تمام زندگیش یکبار برای حتی یک گناه نیز توبه نکرد و حتی دشمنانش گفتند که شخصی مانند او نیست که پاک باشد.
4) معجزاتی کرد که هیچکس نکرده بود:
کوران را بینا کرد، جذامیان را پاک کرد، مردگان را زنده کرد، به باد و طوفان دستور داد و آرام شد. یکبار به بیش از 5000 نفر و یکبار به بیش از 4000 نفر با 5 نان و دو ماهی غذا داد، زندگی گناهکاران را عوض کرد.

5) تعالیمی داد که هیچکس نداده بود.
او می گفت دشمنان خود را محبت کنید، چنانکه پدر آسمانی باران را بر بدان و نیکان می باراند و آفتاب خود را همچنین بر آنان می تاباند.
او می گفت: بلی شما بلی و نی شما نی باشد و اضافه بر این از شریر است.
او می گفت: اگر می خواهی صدقه دهی، دست راستت از آنچه دست چپت می کند خبر دار نشود.
او می گفت: وقتی دعا می کنی مانند ریاکاران دعای خود را طول نده، بلکه به اطاقت رفته در را ببند و در تنهایی دعا کن.
او می گفت: اگر به برادر احمق گفتی در حقیقت قتلی را انجام دادی.
اگر نظر شهوت به زنی می اندازی در همان لحظه با او زنا کرده ای.

6) ادعاهای او عجیب بود.
او گفت: من قیامت و حیات هستم.
من راه و راستی و حیات هستم.
من در هستم.
من شبان نیکو هستم.
من اول و آخر هستم، ابتدا و انتهاء و الف و یا.
من پسر خدا هستم و گفت من و پدر یک هستیم.

7) مرگ و قیام و صعود او عجیب بود.
8) تغییر زندگیها توسط او عجیب است.

آیا کسی بهتر و شایسته تر از عیسی مسیح می شناسید که می تواند نجات دهنده انسانها باشد. امروز قلب خود را برای او باز کن و او را دعوت کن که وارد زندگی تو شود و تو را از گناهانت نجات بخشد.

زمان تعمید آب


یکی از مباحث بزرگ در دنیای مسیحت، زمان تعمید آب میباشد، که ثمره این اختلاف نظر، ایجاد فرقه و کلیساهای گوناگون شده است. در اینجا سعی من بر این است که نگرشی کلی و بی طرف به این مطلب کرده باشم.

1) زمان تعمید آب به نظرکلیسا درمورد رابطه خدا با مردم بستگی دارد.
مسیحیانی که به رابطه با اجتماع مسیحی اهمیت می دهند به تعمید نوزادان گرایش دارند درحالیکه مسیحیانی که به رابطه خدا با فرد مسیحی اهمیت می دهند تنها به تعمید ایمانداران بالغ تمایل دارند .

الف) خدا با هرشخص بعنوان عضوی از یک اجتماع رابطه برقرار می کند.
هر انسان عضوی از یک خانواده یا خانوار واقعی (خروج20: 5 - 6 , اعمال 2 : 39 , 16: 31 , اول قرنتیان 7: 13-14) , عضوی از یک امت دنیوی ( ارمیا 18: 6 - 10) وعضوی از کل نژاد بشر می باشد ( اعمال 17: 26, رومیان 5: 12 و 18 الف).
هر ایماندار عضوی از یک خانواده یا خانوار روحانی یا کلیسا ( افسسیان 2: 19, اول قرنتیان 12: 12-13) , عضوی از قوم خدا ( ارمیا 18: 6-10) و عضوی از ملکوت خدا روی زمین می باشد ( مرقس 10: 13-16).
هر ایماندار در بدن مسیح تعمید روح می یابد ( اول قرنتیان 12: 12-13). در نتیجه تعمید آب همیشه به ایمانداری مربوط می شود که به اجتماع مسیحی می پیوندد.

ب) خدا با هرشخص بعنوان یک فرد رابطه برقرار می کند.
هر انسانی , خواه عادل خواه گناهکار , بواسطه اعمالش داوری خواهد شد ( حزقیال 33: 12-16 , جامعه 12: 14).
هر ایمانداری بواسطه اعمالش نجات خواهد یافت و هر بی ایمانی بخاطر بی ایمانی اش محکوم خواهد شد ( یوحنا 3: 16-18 و 36).
هرایمانداری برای اینکه نشان دهد تمام گناهان شخصی اش پاک شده به آب تعمید می یابد (اعمال 22: 16) . در نتیجه تعمید آب همیشه به ایمانداری مربوط است که شخصا" عادل شمرده می شود !

2) زمان تعمید آ ب به نظر کلیسا درمورد وعده خداوند بستگی دارد.
الف) وعده خدا درعهد عتیق سایه ای از حقیقت آینده و موقتی بود.
عهد فیض خدا بواسطه ابراهیم مقرر شد : خدا, خدای ابراهیم و نسلهای بعدی او می باشد وآنها قوم خدا می باشند ( پیدایش 17: 17) . در عهد جدید این عهد در مورد یک نقشه عالیتر ادامه می یابد.
عهد شریعت خدا بواسطه موسی مقرر شد, عهد فیض خدا تصدیق شد ( پیدایش 6: 2- 8), اما شریعت خدا به آن افزوده شد ( غلاطیان 3: 15 - 19). ظاهرا" عهد شریعت درکتاب شریعت نوشته شد , چون مردم بواسطه موعظه پیامبران خدا را می شناختند , آنها
قربانی های حیوانی را بعنوان کفاره برای گناهانشان می آوردند و ختنه بدنی را بعنوان بخشی از این شریعت تقبل می کردند.
اما این قوانین تا زمان آمدن مسیح و فرارسیدن حقیقت چیزهایی که پیش بینی شده بود, موقتی بودند(کولسیان 2: 17,عبرانیان 7: 12, 18- 19, 8: 6و13, 9: 8-10, 10: 1-4)

ب) وعده خدا درعهد جدید شریعت عهد عتیق را تمام کرد وآن را باطل نمود.
مسیح دراولین ورود خود تورات و صحف انبیا را تمام کرد( متی 5: 17) سپس شریعت و الزامات آن را باطل ساخت ( افسسیان 2: 14-15, کولسیان 2: 14, عبرانیان 8: 13).
وعده عهد جدید با وعده عهد عتیق دراین موارد متفاوتند که الزامات شریعت نه فقط بر کتاب تورات بلکه برقلب ایماندار نوشته می شوند , شناخت خدا تنها از آنچه که پیامبران می گویند حاصل نمی شود بلکه شخصی است , بخشش گناهان تنها آئینی نیست بلکه حقیقتا" تجربه می شود ( عبرانیان 8: 6-13, 9: 8-10, 10: 1-4) و اینکه آنها اختتان روحانی را تقبل می کنند ( رومیان 2: 28-29 , کولسیان 2: 11).

2) زمان تعمید آب به نظر کلیسا درمورد ختنه و تولد تازه بستگی دارد.
کولسیان 2: 11-12 می گوید: " در وی مختون شده اید , به ختنه ناساخته به دست یعنی بیرون کردن بدن جسمانی , بواسطه اختتان مسیح . و با وی در تعمید مختون گشتید که درآن هم برخیزانیده شدید به ایمان برعمل خدا که او را از مردگان برخیزانید" .[46]
سوال این است : " چه موقع یک شخص بوسیله مسیح مختون می شود ؟ "
الف) بعضی از کلیساها نظر آنها درمورد جدایی از اختتان بدنی عهد عتیق را می پذیرند.
ابراهیم نخست ایمان آورد , بواسطه ایمان عادل شد ( نجات یافت ) و سپس نشانه و مهری عبارت از ختنه بدنی را دریافت کرد ( رومیان 4: 6-11). اما فرزندان او ( نسل دوم) نخست هنگام نوزادی ختنه می شدند ( پیدایش 17: 7- 14) و بعدها ایمان می آوردند (پیدایش 25 : 21 , عبرانیان 11: 20) . این کلیساها به این نتیجه می رسند که چون در وعده عهد عتیق نوزادان هشت روزه ختنه بدنی می شدند , دروعده عهد جدید نیز نوزادان باید تعمید داده شوند.
هدف از ختنه بدنی درطی دوره عهد عتیق یک نشانه مشهود ظاهری ازاختتان روحانی دل بود( تولد تازه)(لاویان26: 41, تثنیه10: 16, ارمیا4: 4, 30: 6, رومیان2: 28-29, فیلیپیان 3: 2-3 ) ولواینکه این اختتان روحانی دل مدتها دیرتر از اختتان بدنی آنها درهنگام نوزادی قرار می داشت.
این کلیساها تعلیم می دهند که این بچه ها هنگامیکه درنوزادی براساس ایمان کلیسا تعمید می یابند با مسیح مدفون می شوند و مدتها بعد شخصا" به ایمانشان اعتراف می کنند با مسیح برخیزانیده می شوند.
این کلیساها تولد تازه را بعنوان یک راز خیلی بزرگ تلقی می کنند. آنها می گویند که چون تولد تازه و زمان وقوع آن برای مسیحیان یک راز می باشد (یوحنا3: 3-8 , ارمیا1: 5) , تعمید نوزادان درعهد جدید جایگزین اختتان نوزادان درعهد عتیق شده است . و با وجود آنکه فرزندان نوزاد ایمانداران هنوز شخصا" به عیسی مسیح ایمان نمی آورند, آنها بی گمان به قوم خاص خدا یا کلیسای مسیح تعلق دارند . به این خاطر است که این کلیساهای مسیحی مدعی هستند که فرزندان نوزاد ایمانداران باید تعمید یابند . بعلاوه ایمانی که بعدها این بچه ها دارند در نهایت هدیه پر فیض خدا نیز می باشد ( اعمال 13: 48, 16: 14, 18: 27, افسسیان 2: 8-9 , فیلیپیان1: 29, 2: 12-13 , دوم پطرس 1: 1 , دوم تیموتائوس 3: 15).

ب) بعضی کلیساها نظرآنها درمورد جدایی از اختتان روحانی عهدجدید را می پذیرند.
بی گمان ختنه مردم درطی دوره عهد جدید ختنه بدنی نبود بلکه اختتان روحانی دل بواسطه روح القدس بود ( رومیان 2: 28- 29) . آن شامل کنارگذاشتن طبیعت گناه آلود , طبیعت کهنه گناهکار بود ( کولسیان 2: 11 , رومیان 6: 6-7) . بنابر این اختتان روحانی درعهد جدید همیشه نشاندهنده تولد تازه می باشد. این کلیساها به این نتیجه می رسند که چون مردم در وعده عهد جدید وقتی تولد تازه می یابند و ایمان می آورند از نظر روحانی ختنه می شوند , پس آنها باید بعد از اینکه تولد تازه یافتند و ایمان آوردند تعمید داده شوند.
این کلیساها تعلیم می دهند که مردم در همان لحظه ای که تولد تازه می یابند و ایمان می آورند با مسیح دفن و برخیزانده می شوند.
این کلیساها تولد تازه را دقیقا" معاثر با ایمان تلقی می کنند . آنها می گویند با وجود آنکه تولد تازه بواسطه روح القدس و شیوه و زمان آن برای مسیحیان یک رازمی باشد, تولد تازه در انجیل بیشتر زمانی دقیقا" معاثربا زمان ایمان آوردن به عیسی مسیح است ( یوحنا 1: 12-13, 7: 37-39 , اعمال 11: 14-18, 15: 7-11, افسسیان 1: 13-14, دوم تسالونیکیان 2: 13-14, تیطس 1: 1 , 3: 3-7) . به این خاطر است که این کلیساهای مسیحی ادعا می کنند تعمید عهد جدید صرفا" جایگزین ختنه عهد عتیق نمی شود. و چون بچه های نوزاد هنوزشخصا" به عیسی مسیح ایمان نمی آورند , آنها معتقدند که این بچه ها نباید تعمید داده شوند. آنها ادعا می کنند همه مردم تنها زمانی باید تعمید داده شوند که شخصا" به عیسی مسیح ایمان می آورند و بموجب آن نشان می دهند که تولد تازه یافته و عادل شمرده شده اند.

1) زمان تعمید آب برای نسل اول مسیحیان به شرایط رسالتها بستگی دارد.
نسل اول مسیحیان درشرایط رسالتهای مسیحی به آ ب تعمید می یافتند.
این مسیحیان از یک خانواده غیرمسیحی بودند . همه مسیحیان هم عقیده هستند که نخست باید کلام خدا برای مسیحیان موعظه شود و همچنین این مردم باید قبل از اینکه تعمید آب یابند , نخست ایمان آورند.

الف) کلام خدا برای افراد ( یهودیان , سامری ها و غیریهودیان ) موعظه شد و آنها ایمان آوردند و به آب تعمید داده شدند ( یوحنا 4: 1 , اعمال 2: 37- 39 و 41, 8 : 36-38, 10: 34-36 و 42-48) .

ب) تعمید اهالی خانه
کلام خدا به تمام اهل خانه وعظ می شد, مردم ایمان می آوردند و تمام اعضای خانواده اشان به آب تعمید داده می شدند ( اعمال 16: 14-15 و 30-34, اول قرنتیان 1: 16) . با این وجود نمی توان ثابت کرد که دراین خانواده ها نوزادان تعمید می یافتند . همچنین نمی توان ثابت کرد که دراین خانواده ها نوزادی وجود نداشت.

5) زمان تعمید آب برای نسل دوم مسیحیان به نظرکلیسای آنها بستگی دارد.
نسل دوم مسیحیان در شرایط کلیسای مسیحی درحال رشد به آ ب تعمید می یافتند.
این مسیحیان از یک خانواده مسیحی بودند . آنها وقتی والدینشان ایمانداربودند متولد شدند . مسیحیان هم عقیده نیستند که چه موقع این مردم باید تعمید می یافتند.

الف) بعضی کلیساها یک شیوه گروهی سخت را انتخاب می کنند.
از همه مهمتر این است که کلیسا بدن مسیح ومحل اجتماع قوم خداست ( کولسیان1: 8). یک شخص نخست متعلق به کلیسا ست و سپس بعنوان یک فرد ایمان می آورد. تعمید آ ب نشانه ومهرهمبستگی با قوم خاص خدا , یعنی کلیسا , می باشد.
اما این کلیساها نیز به اهمیت فردی معتقد هستند . در نتیجه آنها شیوه جدیدی را اضافه می کنند که در انجیل تعلیم داده نمی شود : نوزادان تعمید یافته آنها باید بعدها شخصا" مسئولیت ایمان خود را به عهده بگیرند و در برابر عموم به ایمان شخصی خود اعتراف کنند بعنوان نشانه ومهری از این واقعیت که آنها تولد تازه یافته و عادل شده اند.

ب) کلیساهای دیگریک شیوه فردی سخت را انتخاب می کنند.
مهمتراز همه این است که کلیسا افراد ایماندار را جمع آوری ( سازماندهی ) می کند (اعمال 14: 27) . یک شخص نخست بعنوان یک فرد ایمان می آورد وسپس عضو کلیسا میشود . تعمید آ ب نشانه و مهر تولد تازه وعدالت مشخص می باشد.
اما این کلیساها نیز به اهمیت گروه اعتقاد دارند . بنابر این آنها نیز شیوه جدیدی را اضافه
می کنند که درانجیل تعلیم داده نمی شود. نوزادان آنها به مسیح تقدیم می شوند( با مسیح تقدیس می شوند) بعنوان نشانه و مهری از این واقعیت که آنها به قوم خاص خدا ( کلیسا) تعلق دارند.

خلاصه :

شیوه گروهی تعمید :
1) نوزاد درکلیسا تعمید داده می شود.
2) بعدها او شخصا" ایمان می آورد و در کلیسا به ایمانش اعتراف می کند.

شیوه فردی تعمید :
1) نوزاد درکلیسا وقف (تقدیس ) می شود.
2) بعدها او شخصا" ایمان می آورد و درکلیسا تعمید داده می شود.

حال سوال این است که آیا شخص میتواند برای دومین با ربه آب تعمید داده شود.

1) دو نظریه
این موضوع به افرادی محدود می شود که هنگام نوزادی به آب تعمید داده شده اند.
مسیحیان در مورد این مسئله که آیا یک شخص می تواند وقتی شخصا" ایمان می آورد دوباره تعمید داده شود , اختلاف عقیده دارند.

الف) مسیحیانی که با تعمید مجدد به آب مخالفت کردند.
معمولا" مسیحیانی که به جنبه گروهی تعمید روح مسیحی تاکید می کنند با تعمید آب یک شخص برای بار دوم مخالف هستند . آنها آن را بعنوان رد تعمید آب اول تلقی می کنند. آنها تعمید آ ب را تنها یکبار بعنوان نشانه و مهر پیوستن به قوم خاص خدا , یعنی کلیسا , تلقی می کنند.
جنبه های فردی تعمید روح مسیحی ( تولد تازه , عادل شمردن , بخشش همه گناهان) به تعمید آب مرتبط نیست بلکه به اعتراف علنی نوزاد به ایمان .

ب) مسیحیانی که با تعمید مجدد به آب مخالفت نکردند.
اما مسیحیانی که به جنبه فردی تعمید روح مسیحی تاکید می کنند معمولا" با تعمید شخص به آب برای بار دوم مخالف نیستند . آنها تعمیدشان به آب را همانند تعمید آب نوزاد , نشانه ومهر
پیوستن به قوم خاص خدا , یعنی کلیسا , تلقی می کنند , در حالیکه تعمید بعدی خود را همانند تعمید یک ایماندار , نشانه و مهر تولد تازه خود ( تغییر مذهب , ایمان , عادل شمرده شدن ,
بخشش تمام گناهان ) تلقی می کنند.
وقتی آنها برا ی دومین بار به آب تعمید داده می شوند , بموجب آن یک معنای تعمید روح یعنی پیوستن به قوم خاص خدا ( کلیسا) را رد نمی کنند , بلکه معنای دیگر تعمید روح را به این می افزایند یعنی : تولد تازه , اتحاد با مسیح و سهیم شدن در تمام مراحل کار نجات مسیح در گذشته , حال و آینده شامل عادل شمرده شدن یا بخشیده شدن تمام گناهان .

2) تنها نمونه موجود در انجیل که مردم درآن دوبار به آب تعمید داده می شوند.

الف) شاگردان یحیی تعمید دهنده
تنها نمونه موجود در انجیل که مردم درآن دوبار به آ ب تعمید می یابند دراعمال 19: 1-7 میباشد . پولس درافسس چند شاگرد را دید که روح القدس را دریافت نکرده بودند ( یعنی به روح القدس تعمید نیافته بودند) . آنها شاگردان مسیح نبودند بلکه شاگردان یحیی تعمید دهنده بودند و حتی نشنیده بودند که روح القدس وجود داشت .(احتمالا" آنها در طول یکی ازسه عید اجباری ذکوران یهودی دراورشلیم شاگردان یحیی شده بودند ( تثنیه 16: 16) و برای نشان دادن آمادگی اشان جهت پذیرفتن مسیح پیش بینی شده بواسطه یحیی تعمید دهنده تعمید یافته بودند ( مرقس 1: 4- 8) .
درنتیجه واضح است که این " شاگردان " , شاگردان مسیح نبودند , چون آنها مسیحی نبودند, بلکه شاگردان یحیی تعمید دهنده بودند . آنها تعمید روح نداشتند بلکه به آب تعمید یافته بودند.
پولس کلام خدا را در مورد عیسی مسیح و نیاز برای ایمان آوردن به وی را به آنها گفت . او به آنها گفت که عیسی مسیح ایمانداران را به روح القدس تعمید می داد( مرقس1: 8, رومیان 10 : 9- 10) . او دقیقا" چیزی را گفت که مسیح گفته بود : مردم باید بواسطه روح القدس ( یا از آسمان ) دوباره مولود شوند ( یوحنا 3: 3 - 8).
این شاگردان به عیسی مسیح ایمان آوردند و به نام عیسی مسیح به آب تعمید یافتند . پولس دستانش را برآنها نهاد و آنها روح القدس را دریافت کردند ( یعنی تعمید روح یافتند) . گفته نمیشود که این شاگردان پیشنهاد تعمید مجدد به آب را دادند یا پولس . آنچه که واضح است این است که شاگردان به روح القدس تعمید نیافته بودند و اینکه این رسول آنها را برای بار دوم به آب تعمید داد.
این شاگردان اسبق یحیی تعمید دهنده مطابق اولین یهودیان که به مسیح ایمان آوردند (اعمال 2: 37 - 41) , اولین نیمه یهودیان ( سامری ها ) که به مسیح ایمان آوردند ( اعمال 8: 12 - 17) و اولین غیر یهودیانی که به مسیح ایمان آوردند و همه مردمی که
بعدها به مسیح ایمان آوردند ( اول قرنتیان12: 12-13, افسسیان 1: 13) وقتی به عیسی مسیح ایمان آوردند روح القدس را دریافت کردند!

ب) نوزادان مسیحیان
با این وجود در تعمید آب شاگردان یحیی همانند دو تعمید آبی که بواسطه بعضی مسیحیان پیشنهاد شده نیستند . شاگردان یحیی تعمید دهنده متعلق به کلیسا نبودند اما نوزادان مسیحیان به کلیسا تعلق دارند ! مسیحیانی که به جنبه گروهی تعمید روح تاکید می کنند اعمال 19: 1-7 را بعنوان یک دلیل برای تعمید دادن مردم به آب برای باردوم تلقی نمی کنند . اما مسیحیانی که به جنبه فردی تعمید روح تاکید می کنند اعمال 19: 1-7 را بعنوان یک دلیل برا ی تعمید مجدد مردمی که به کلیسا تعلق دارند تلقی می کنند . آنها مخالف این معنای تعمید که پیوستن به قوم خاص خدا می باشد , نیستند بلکه معتقدند تعمید آب صرفا" به معنای پیوستن به قوم خاص خدا نیست بلکه معنای بیشتری دارد.

3) مسیحیان به نتایج متفاوتی رسیدند

الف) مسیحیانی که به جنبه گروهی تعمید روح اهمیت می دهند به خودشان اجازه نمی دهند که برای دومین بار تعمید آب یا بند.
او اطمینان دارد که وقتی بعدها شخصا" به عیسی مسیح ایمان آورد تعمید آب او به هنگام نوزادی نیز نشانه و مهری از معانی دیگر تعمید روح مسیحی می باشد. او به خودش اجازه نمی دهد که برا ی دومین بار به آب تعمید یابد زیرا او اکنون به قوم خاص خدا ( کلیسا ) تعلق دارد.
برتری این نظریه این است که تعمید آب هنگام نوزادی برای بدن مسیح اهمیت زیادی دارد. تعمید نوزاد برای کل کلیسا نماد این است که نوزادان و فرزندان جوانشان بطور کامل به بدن مسیح تعلق دارند. این تاکید کاملا" در مورد جنبه گروهی می باشد . نتیجه محبت به دیگران در بدن مسیح می باشد. او افراد دیگررا که به تعمید نوزاد معتقد هستند نمی رنجاند.

ب) مسیحیانی که به جنبه فردی تعمید روح اهمیت می دهند به خودشان اجازه می دهند که برای دومین بار تعمید آب یابند.
او اطمینان دارد که وقتی بعدها شخصا" به عیسی مسیح ایمان می آورد , می خواهد که بعنوان نشانه و مهری از معانی دیگر تعمید روح ( یعنی که او تولد تازه یافته وعادل شمرده شده است ) دوباره به آب تعمید داده شود.
مزیت این نظریه این است که تعمید مجدد او به آب شخصا" برای خود او اهمیت زیادی دارد. آن برای او نماد این است که او بواسطه روح القدس دوباره متولد شده و شخصا" به عیسی
مسیح ایمان آورده است . این تاکید کاملا" در مورد جنبه فردی است . نتیجه تحکیم ایمان شخصی است.

رابطه بین کلیساها درخصوص تعمید

1)همه مسیحیان باید به تعمید درهردوجنبه گروهی و فردی اهمیت دهند.
درواقع درهردو گروه این تاکید باید روی حفظ یگانگی و اتحاد بواسطه حمایت از هر دو جنبه گروهی و فردی ( افسسیان 4: 1-6) , روی پذیرش اختلاف نظرهای آنها درموضوعهای بحث انگیز( رومیان 14: 1- 23) و روی حفظ محبت فداکارانه ( یوحنا 13: 34- 35) باشد.

2) همه مسیحیان باید به احکام انجیل اهمیت دهند.
الف) تعلیم : تنها یک تعمید وجود دارد - تعمید به روح القدس ( افسسیان 4: 4- 6)
ب) حکم : به مسیحیانی که اعتقاد شخصی دیگری دارند حکم نکنید یا آنها را حقیر نشمارید ( رومیان 14: 1- 5) .
پ) حکم : اعتقاد شخصی خود را به دیگران تحمیل نکنید ( رومیان 14: 13- 23)
ت) حکم : یکدیگر را بپذیرید ( رومیان 15 : 7)
ث) حکم : یکدیگر را محبت کنید ( یوحنا 13: 34 - 35)
ج) حکم : سعی کنید تا یگانگی روح را نگاه دارید ( افسسیان 4: 3 , رومیان 14: 17)

3) همه مسیحیان باید برای اتحاد میان مسیحیان بر سر اصل اهمیت دهند.
الف) اتحاد در اصول
ب) پذیرش در مسائل دیگر
پ) محبت در هر چیزی