۱۳۹۳ آبان ۲۴, شنبه

یادداشت‌هایی درسی‌ پیرامون نام‌های خدا


نظریهٔ مفهومی‌ نام ها

تقریبا در تمامی فرهنگ‌ها به ویژه تفکر عبرانی، این استنباط وجود دارد که نامی‌ که هر شخصی‌ به آن خوانده می‌‌شود، به طریقی بخشی از کاراکتر او را آشکار می‌‌سازد. به همین دلیل و به ویژه در تفکر عبرانی، نگاه جامعه در مورد اسامی اشخاص از اهمیت خاصی‌ برخوردار بود.

مفهوم نام گذاری در کتاب مقدس نیز به نوعی اشاره به قدرت و اقتدار بر چیزیست که برروی آن نام گذاری می‌‌شود.


خصوصیت فردی یک نام

علاوه بر اینکه یک اسم، موضوعی شخصی‌ است، در عین حال ما را به عنوان افراد از یکدیگر متمایز می‌‌سازد. ما گروهی از اعداد نیستیم. حتی امروز نیز که بدون توجه به شخصیت افراد و ظرافت نام گذاری، نام‌هایی بر افراد گذارده می‌‌شود، کماکان ماهیتی شخصی‌ در آنها به چشم می‌‌خورد.

نام گذاری و قدرت

مفهوم نام گذاری در کتاب مقدس نیز به نوعی اشاره به قدرت و اقتدار بر چیزیست که برروی آن نام گذاری می‌‌شود. بنا براین وقتی‌ که صحبت از خدا به میان می‌‌آید، پیش از این که مردم او را نام گذاری کنند، این خداست که خود را از طریق نام‌های خود بر انسان آشکار می‌‌سازد. ( در پیدایش ۲ می‌‌بینیم که به آدم به عنوان نایب السلطنهٔ خدا بر زمین، مسئولیت نام گذاری بر حیوانات داده می‌‌شود. یا برای نمونه می بینیم که خدا افراد را مجددا نام گذاری می‌‌کند، ابرم>ابراهیم، ساره > سارا ، یعقوب>اسرائیل. به همین شکل نبوکدنصر را نیز می بینیم که دانیال و دوستانش را مجددا نام گذاری می‌‌نماید.)

نام گذاری و ارتباط با خدا

"هنگامی که یک ایماندار به رابطه‌ای با خدای خود وارد می‌‌شود شروع می‌کند به تلفظ نام خدا. این کاربرد کهن درون ادبیات کلیسا تحت عنوان استمداد نمودن کماکان ادامه یافته است؛ به همین شکل، هنگامی که خدا نیز اقدام به مکشفهٔ خویش می‌‌کند نام خود را اعلام می نماید ." (یعقوب، الاهیت عهد عتیق، ۴۳ ).




ال ، الوهیم:

ال.

این نام، نام عمومی‌ الوهیت است، با وجود این باید گفت که در عهد عتیق، ال " به ندرت به عنوان نام یک خدای غیر اسراییلی به کار گرفته شده و یا اصلا به کار نرفته است..." مفهومی‌ که همراه با این نام به چشم می‌‌خورد ایده‌ای حامل قدرت است،" آن قدرتمند " . این نام خدا هیچ وقت در بخش‌های روایتی عهد عتیق به چشم نمی‌‌خورد، و تنها به ندرت در قطعات شعری مشاهده می‌‌شود. برخی‌ این نظریه را ارایه کرده ‌ند که این نام، نام اصلی‌ خدایی بود که باستانیان پرستش می‌‌کردند، ولی‌ با ورود فلسفه چند خدایی، این مفهوم اولیه و ناب رو به زوال گذاشت .

هنری می‌‌نویسد:" اگر چه مقولهٔ عمومی‌ نام خدا به بخشی از میراث زبانی‌ بشریت بدل شده بود، به طور کلی‌ اشارات به الوهیت در دوران اولیهٔ تاریخ ادیان، امری متداول نبود: البته حداقل و به شکل فنی مفهومی‌ مجرد از خدا را می‌‌توان مشاهده نمود. عناوین عمومی‌ برای خدایان یا الوهیت غالبا بر اساس ماهیت ویژه ماوراء طبیعی آنهاست. ال، نه تنها به شکل عمومی‌ مورد استفاده قرار می‌‌گرفت بلکه سخن از الوهیتی متعال نیز به میان می‌‌آورد، جایی‌ که دین سامی نیز تایید کنندهٔ وجود معابد خدایان بود. عهد عتیق نه تنها از ال برای اشاره به " الوهیت" در مفهوم عمومی‌ سامی استفاده می‌‌کند، بلکه برای توصیف خدای ابراهیم، و ذریت او نیز درمفهومی حقیقی‌ و زنده آن را بکار می‌‌برد....ال/ برای آنان با معنی‌ برترین خدا در معبد خدایان نبود، بلکه تنها و یگانه خدایی که آنان بر اساس مکاشفهٔ خود او، او را پرستش می‌‌کردند. " .( کارل ف‌‌.ه. هنری ، مکاشفه و اقتدار خدا، ۲: ۱۸۴ ).

با وجود این که ریشه شناسی‌ نام ال دشوار است، اما ظاهرا از ریشه‌ای منشق شده است که به معنای " قدرت " یا " اولین در رتبه " است .

الوهیم

خود نام

نام الوهیم ۲۵۷۰ بار در عهد عتیق برای اشاره به خدا بکار رفته است. در حقیقت این اولین نامیست که در پیدایش ۱:۱ برای خدا بکار رفته است. الوهیم در کتاب مقدس به منزلهٔ خالق، حاکم مطلق، و منشاء همه چیز متصور می‌‌شد. با وجودی که این امر حقیقت دارد که الوهیم و ال نام‌های کنعانی برای الوهیت هستند، اما در کتاب مقدس، الوهیم، " منحصرا خدایی یگانه است که موجودیت و نیرو‌های تمامی خدایان را در خود متمرکز کرده و تمامی کلیت الوهیت را به خود محدود ساخته است. ( هنری ، ۱۸۵ ) دو نکته‌ای که باید به آنها توجه داشت به قرار زیرند :

الوهیم ، اسم جمع است .

برداشت عبرانیان غالبا این بود که اگر نمی‌‌توانستند مفهومی‌ را در حالت مفرد آن بیان کنند، از ضمیر یا اسم جمع برای بیان آن استفاده می کردند. در مورد الوهیم آنچه که به ذهن می‌‌رسد، شکل جمع عظمت، یا شکل جمع وجودی غیر قابل درک، یا شکل جمع نوعی انباشتگی و عمق که در آن، جمع به مفهوم " عظیم"و برترین ، و نهایتا " تنها" خداست. .. ( پین، الهیات عهد کهن تر ، ۱۴۵ ، که می‌‌نویسد : " درست نیست که برای پیشبرد نظریهٔ چند خدایی از شکل جمع اسامی استفاده کنیم).

هنری می‌‌نویسد: " برخی‌ از الهیدانان در اینجا اشاراتی را در ارتباط با تثلیث و حالتی‌ از ضمیر جمع شخصیتی‌ را در درون جوهره ی مفرد از الوهیت یافته ‌ند. اما این مکاشفه که یک خدا به شکل تحلیل ناپذیری حامل شه شخصیت است تنها از طریق پسر او و مکاشفات انبوه عهد جدید آشکار گردید. اصرار بر کثرت و چند گانگی‌ الوهیم، و توسعه این نظریه به عنوان تعدد اشخاص و ذات آنها، منعکس کنندهٔ الهیاتی مرجوعی است که خود- آشکارسازی پیش روندهٔ خود را در مورد ذاتی‌ترین راز وجود خویش انکار می‌کند. با وجود این الوهیت مسیح در مزمور ۴5:۷ از پیش اعلام شده است، و ما همچنین نباید اشارات مکاشفه‌ای آموزه‌های عهد عتیق را نیز انکار کنیم." ( کرل ف‌‌. ه. هنری، مکاشفه و اقتدار خدا ۲: 191 ). این همان اشتباهی است که دقیقا لویس و دمارست در الهیات تلفیقی خود مرتکب شده ‌ند.

پین ( در الهیات عهد کهن تر، ۱۴۵) می‌‌نویسد: درست نیست که به جهت گسترش نظریه چند‌خدایی اسراییلیان از ضمیر جمع استفاده کنیم. به همین شکل، نباید به منظور اثبات تثلیث بر واژه الوهیم استناد نمود، زیرا مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند.

تعریف

تضاد
انسان [انسانیت] به نوعی در تقابل با مفهوم الوهیم است ( اعداد 23: 19 ) "خداانسان نیست که دروغ بگوید یا پسر انسان که پشیمان شود". در اینجا کلام خدا کلامی‌ ثابت و راست است در مقایسه با کلمات انسان که کلامی‌ فریبکارانه است. در ضمن در مقام مقایسه، خدا روح است ونه جسم.( اشعیا 31: 3) این قطعه اشاره‌ای دارد به توانمندی و قدرت الوهیم در برابر ناتوانی‌ انسان. الوهیم در عین حال با قدوسیت هم‌شان بود، " من ال( خدا) هستم ونه انسان، و قدوس در میان شما ". این قطعه در بر گیرندهٔ شفقت و بخشندگی الوهیم است در مقابل خشم تنبیه گر او.

الوهیم درست در تضاد با بت‌ها و خدایانی قرار داشت که اسراییلیان پیوسته در فریب آنان بسر می‌‌بردند. او به عنوان خدا، صاحب دانشی بود که انسان قادر به کسب آن نبود. ( نگاه کنید به پیدایش 3: 5 )

الوهیم به زمین وابسته نیست

الوهیم به زمین وابسته نیست و نه بر روی زمین و یا با انسان زیست می‌کند( ۱ پادشاهان 8 : 27 و۲ تواریخ 6 : 18, مزمور 3 : 115 " خدای ما در آسمان است، او هر چه بخواهد می‌‌کند" ، که اشاره ایست به قادر متعال بودن او ).


تنها الوهیم قدرت کشتن یا زنده ساختن را دارد

تنها الوهیم قدرت کشتن یا زنده ساختن را در مقایسه با انسان دارد ( ۲ پادشاهان 7 :5 ). خدا چنان متفاوت از انسان است که هیچ کس نمی‌‌تواند روی آور ا ببیند ( یا آوازش را بشنود) و زنده بماند ( خروج 33: 20 ، داوران ۱۳:۲۲ ، پیدایش 16 : 13).

صفات و افعال

• الوهیم قدوس ( یوشا' 24 : 19)
• الوهیم عادل ( مزمور 78 : 10)
• الوهیم حی و ‌زنده (( تثنیه 5: 26 ، ۱ سموییل 17 : 26-36 ،ارمیا 23 : 36، ۲ پادش 19: 4,16)
• الوهیمی که نزدیک است ( تثنیه 4: 7)
• الوهیمی حسود ( خروج 20 : 5, 34 : 14, تثنیه 24 : 4 )
• الوهیمی غضبناک ( مزمور 7: 12)
• الوهیمی رحیم ( تثنیه 4: 31 )
• الوهیمی رحیم و فیاض ( خروج 34 : 6و 9 )
• الوهیم عظیم و مهیب ( تثنیه 7 : 21 ، ۱۰ )
• الوهیم قدیر ( تثنیه ۱۰:۱۷، ارمیا ( 32 : 18)
• الوهیم امین ( تثنیه 7 : 9 )
• الوهیم بخشنده ( مزمور 99 : 8)
• الوهیم پنهان ( اشعیا 45 : 15)
• الوهیم غیر قابل قیاس ( ۲ سمویل7 : 22)

(((((((((((((((((((((((آاشعیا ۴۵:۲ یا 45 :2 !!!!!!!!!!!!!!!! این آیات را پیدا نکردم!!!!!!!!! )))))))))))))))))

الوهیم به عنوان یک نام

الوهیم اسرائیل

این عنوان برای الوهیم حامل اشاراتی با مصداق عهد اسرائیل با خداست و قرابت و نزدیکی‌ با یهوه، نام شخصی‌ خدای اسرائیل که عهد ایشان را نگاه می‌‌داشت. ( تدت ۱:۲۷۷ ).

الوهیمی برای هر فرد

( مانند ابراهیم، اسحاق، یعقوب ) الوهیم من، الوهیم تو. این عبارت، با وجودی که به ندرت در کلام ظاهر می‌‌شود، اما تاکیدی است بر رابطه‌ای شخصی‌ که پرستنده با الوهیم دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر