ال الیون: خدای متعال
این نام اولین بار در زمانی بکار میرود که ملکیصدق پس از پیروزی ابراهیم بر پنج پادشاه برای او برکت میطلبد. گفت شده است که پادشاه صور آرزو داشته تا همچون ال الیون باشد.( اشعیا 14 : 12-14). این نام به وسیلهٔ بلعام نیز مورد استفاده قرار گرفته است.( عداد ۲۴) این عنوان به همراه ال و الوهیم برای خدا بیانگر عظمت و شکوه بلند مرتبهٔ اوست. ( همچنین نگاه کنید به مزمور 91 :1 ).
ال شدای: خدی قادر مطلق
این عنوان خود--آشکارگر خدا، فصل مشترک دوران پاتریارخ هاست. ( خروج 6 : 2-3 ) و خدا به موسی خطاب کرده وی راگفت: من یهوه هستم. و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم " ). این نام خدا به طور خاص بر توانمندی مطلق او در ذات او تاکید دارد. بسیاری ( از جمله Scofield Reference Bible) اصل واژه "Shadai" را تالغت ریشهای آن دنبال کرده ند که اشاره دارد به سینه مادر. اگر این درست باشد، این نام بیانگر فیض خدا و لطف او به مخلوقت خود است تا خود را به ایشان بشناساند و ایشان را خوراک دهد. این نامی است که حامل رابطهٔ او با فرزندان خویش است. دو خصیصه با این نام همراه است.( نگاه کنید به لایتنر، اولین بنیاد گرا، ۱۱۰-۱۱۲).
او قوم خویش را تسلی میبخشد و ایشان را پر ثمر میگرداند. یعقوب هنگامی که از برادر خود عیسو میگریخت، تنها و بی دفاع بود. اسحاق، روی ال شدای را میطلبد تا پسرش یعقوب را برکت دهد با وجودی که او فریبکار و متقلب بود. " پس خدا تو را از شبنم آسمان و از فربهی زمین، و از فراوانی قله و شیره عطا فرماید، قومها تو را بندگی نمایند و طوائف تو را تعظیم کنند..)( همچنین مزمور 91 : 1-2).
او قوم خود را تادیب میکند تا آنان ثمره بیاورند. ایده اصلی در اینجا داوری بر گناه و تنبیه نیست بلکه اصلاح نمودن است. خدا قطعا گناه را مجازات می نماید، اما در مورد داوری، همین نام یهوه است که غالبا با خصوصیت داوری او همراه است. کتاب ایوب نشان دهندهٔ این کاربرد است. ال شدای ۳۱ بار در کتاب ایوب آمده است. در رابطهٔ خدا و ایوب مسئلهٔ تنبیه به چشم نمیخورد، بلکه خدا او را به سمت درکی کامل تر از خود هدایت میکند. هم چنین روت ۱.
برخی دیگر گفته ند که ریشهٔ واژه ال شدای، واژه شادو است ( کوهستان) به معنای " او که ا ز کوهستان است". هنری/ مینویسد: کاربرد متون مقدس از این نام، بدون استثنا، همیشه حامل مفهوم قدرت است".( ۱۹۳-۱۹۴). کیل، عقیده دارد که نام ال شدای/ "متعلق به قلمرو نجات و رستگاری است، که زینت بخش عنصر مکشفهای یهوه صاحب عهد است که دارنده آن قدرتی است که میتواند وعدههای خود را بشناساند، حتی زمانی که نظم طبیعت قادر به تحقق آنها نیست، و نیروهای طبیعی نیز برای تضمین آنها کفایت نمیکنند" ( کیل/ دلیت چه ۱:۲۲۳). با همین شکل، گیرهاردوس ووس نیز عقیده دارد خدا، ال شدای نامیده شده " زیرا خدا از طریق روند ماورا طبیعی خود، طبیعت را خلع سلاح کرده و در خدمت فیض خود، آن را وادار به پیروی از طرح های خود میسازد." ( الهیات کتاب مقدسی ، ۹۶). هنری این طور نتیجه میگیرد که: " واژه ال شدای تاکید بر لطف بی پروای خداست و اینکه او تنها و یگانه مهیا کننده در حق مخلوقات خویش است... و این قادر مطلق به دلیل خصیصهٔ ویژه ای که در حفظ پیمان خود داشت، نزد اسرائیل به عنوان ال شدای محترم شمرده میشد." (۱۹۴)
ال اولام: خدای جاودانی
واژهٔ "Olam" در خود به معنای " راز , پنهان شده, مخفی و ناشناخته" است. مفهوم جاودانگی از عقیده بر پنهانیت او شکل گرفته است. ایچرودت گفته است که این نام نشان دهندهٔ " ابدی بودن الوهیتی است که ورای تغییرات و احتمالات زمان است" ( و. ایچرودت ، الهیات عهد عتیق ، ۱:۱۸۲). ایده تغییر ناپذیری خدا در قطعاتی نهفته است که صحبت از ال اولام میشود. ال اولام را نمیتوان به درون بی ثباتی پدیدههای طبیعی کشانید. این مساله در تضاد صریح و آشکار با محیط خدایان اقوام آن دوران بود. او تمامیت آن چیزیست که قوم او در طی نسلها داشتند. ( مزمور ۱۰۰:۵). گرچه زمان، احتیاجات، و قومها همه در حال تغییراند، اما ال اولام هرگز دستخوش تغییر نمیشود. او همیشه همان خواهد بود. "آیا ندانسته و نشنیدهای که خدای سرمدی، یهوه آفرینندهٔ اقصای زمین، درمانده و خسته نمیشود، و فهم او را تفحص نتوان کرد؟ ضعیفان را قوت می بخشد و ناتوانان را قدرت زیاده عطا مینماید". (اشعیا 40 : 28-29). مادام که این جنبه از خدا در دوران اولیه عهد عتیق آشکار میشود، اما در دوران پس از تبعید است که تاکیدی مضاعف را در جاودانگی او شاهد هستیم.
دو خصیصه در ارتباط با ال اولام مشهود است:
• او هرگز خسته نمیشود.
• فهم آور ا تفحص نمیتوان کرد.
ال روی : خدایی که میبیند:
این عنوان برای خدا تنها یک بار در کتاب مقدس از دهان هاجر و در زمانی که او و پسرش در بیابان در حال مرگ بودند بکار رفته است.( پیدایش 16 : 13). در حالی که این تنها باریست که این نام عملا مورد استفاده قرار گرفته است، اما این ایده را جای دیگر نیز میتوان یافت، برای نمونه، دروغ لابان و فریبکاری او از سوی خدا دیده شده بود ( پیدایش 31: 10-12) و خدا مصیبت قوم خویش را نیز در مصر دید. این نام در عین حال خبر از دانایی مطلق خدا میدهد.
ادونای: خداوند
هنگامی که این عنوان از سوی انسان مورد استفاده قرار گیرد، سخن از رابطهای نزدیک به میان میآورد، مثل ارباب-غلام، شوهر-همسر، و به همین دلیل حامل ایده اقتدار، عشق، و وفاداریست. هنگامی که این نام در مورد خدا بکار میرود، به دو حقیقت اشاره میکند:
*ارباب حق دارد توقع اطاعت را داشته باشد.
این موضوع را میتوان به صورت آشکار در زندگی موسی مشاهده نمود موسی هنگامی که خدا را به عنوان ادونای شناخت، هر گونه اعتراضی را در دعوتی که خدا از او به عمل آورده بود خاموش ساخت ( خروج 4 : 10). با این عمل، او جایگاه خود را به عنوان یک غلام و تعهد خود را در اطاعت از ارباب خود تائید نمود. هم چنین نگاه کنید به اشیا 6 : 1-8 ، پاسخ اشعیا به رویای آسمانی این بود که: لبیکای خداوند( ادونای)، مرا بفرست .
• یک غلام میتواند انتظار داشته باشد که نیازهای وی براورده شوید.
یک غلام نگرانیای ندارد، زیرا این مسئولیت ارباب اوست که غذا، لباس، و سرپناه برای غلام خود مهیا سازد. مدام که ارباب صاحب اوست، نیازهای او نیازهای ارباب او نیز هست.
یهوه
این عنوان مصطلحترین نام خدا در عهد عتیق است که بیش از ۶۸۰۰ بار تکرار شده است. در مقایسه با اسامی دیگری که در عهد عتیق برای الوهیت بکار رفته است، این نام تنها برای اشاره به خدای اسرائیل مورد استفاده قرار گرفته است و هرگز در مورد خدایان بت پرستان از آن استفاده نشده است.
تفسیر نام
• " هستم آن کسی هستم که هست."
• "هستم آن که هستم."
• " خواهم بود آن چه خواهم بود."
• " به وجود می اورم آن چه را به وجود آورم."
• "حاضر هستم آن چیزیست که من هستم."
هنری پس از بحث کردن پیرامون نکات مثبت و منفی هر یک از این تفاسیر، نتیجه گیری میکند که: مادام که نگاه آشکارگرانهٔ یهوه، حامل وعدهٔ حضور رهایی بخش اوست، عنوان یهوه در برگیرندهٔ تمامی خصایلی است که پاتریارخها در مورد خدا میدانستند. فعل عبرانی " بودن " ذاتا با وجود مطلق سر و کار داشت، و نه یک رابطه نسبی. از دیدگاه ما، یهوه مکاشفهٔ آن جاودانه است، آن قادر مطلقی که مستقل از هر چیز است، که در فیض رایگان خود به نجات رهایی بخش قوم خود میآید. ( ۲۲۰-۲۲۱)
خدا به مثابه تنها وجود قائم به ذات
یهوه، آن " من هستم" قائم به ذات، جاودانی، تغییر ناپذیر، خدایی فیاض است که به عهدی بر اساس رابطه با قوم خویش وارد میشوید( تثنیه 5 : 2 ) نامی پر شکوه و غیر قابل بیان که یهودیان به شکلی خرافه گونه از بر زبان راندن آن پرهیز میکردند( لاوین 24 : 16)، نامی که توصیف گرم هیچ خدایی جز خدای اسراییل نبود. هنری اشاره میکند که تنها در دوران پس از عهد عتیق بود که از بکار گیری یهوه خودداری شد و بجای آن از آسمان به عنوان مشابه آن استفاده گردید. البته در خود عهد عتیق این خودداری از بکارگیری یهوه به عنوان نام خدا را مشاهده نمیکنیم.
در دوران پسا عهد عتیقی، تلفظ با صدای بلند واژه یهوه در کنیسه و هنگام قرائت متون به تدریج از میان رفت و به جای آن از ادونای استفاده میشد (البته نه در نوشتار). این جابجایی به دلیل احترام خرافی گونه ای بود که در آن کاتبان از تکرار نام وصف ناپذیر خدا خود داری میکردند. بعد ها در سده های میانی که محققین یهودی، Masoretes شروع به اضافه کردن حروف صدا دار در متون عهد عتیق نمودند، به حروف اصلی واژه یهوه، حروف صدا دار ماسوتریک واژهٔ ادونای را افزودند. به این ترتیب نتیجهٔ مکتوب بدل شد به ی.ه.و.ه . در ترجمهٔ امریکن استاندارد این واژه تبدیل شد به "Jehovah" . (پین ،۱۴۷)
از آنجا که نام یهوه بیش از ۱۵۰ بار در کتاب پیدایش بکار رفته است، بسیار جالب است وقتی خدا به موسی میگوید (خروج6 : 3) "به ابراهیم و اسحاق و یعقوب به نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم، لیکن به نام خود یهوه به ایشان معروف نشدم". این امر البته هیچ تضادی با سنت های کتب پنج گانه تورات نداشت. حتی خروج 6: 3 تایید میکند که با وجودی که خدا پیش از این نیز یهوه خوانده شده بود اما تنها در کوه سینا بود که اهمیت کامل این " نام پر جلال" آشکار گشت. ( نگاه کنید به هنری ۱۹۵-۲۰۹ ).
این نام، یهوه متعلق به عهد رابطه ای است
این نام، یهوه متعلق به عهد رابطه ای است در حالی که الوهیم نامیست که صحبت از قدرت و تعالی میکند. " یهوه ، خدای وعدهٔ عهد ، وعدهٔ مکاشفه است، توجه فعالانه و رهایی بخش او نسبت به قوم خویش، تنها خاطره ای متعلق به تاریخ گذشته نیست، و فقط وعده ای برای آینده نیز نیست، بلکه متعلق به حال است". ( هنری ۲۲۲) "در کتاب خروج، خدا خود را " در اختیار" قوم اسرائیل میگذارد - بدون تردید در آزادی و اراده خویش، و البته در محدودهٔ عهد تاریخی و رهایی بخش خود برای ایشان.( هنری/ ۲۲۱-۲۲۲)
یهوه و نفرت از گناه
خصوصیات همراه با نام یهوه، تقدس او، نفرت او از گناه، محبت او به گناهکاران و عملکرد رهایی بخش اوست.
مفاهیم
• یهوه یایرا: خداوند مهیا میکند ( پیدایش 22 :14)
• یهوه صبایوت: خدای لشگرها
این واژه به معنای " گرد آوری" است و ایده نهفته در آن ظاهرا با جنگ سر و کار دارد،
۱ سموئیل 1 :3. این نام معمولا در ارتباط با بحرانی ملی در اسرائیل دیده میشود.
• یهوه نصی : خداوند بیرق ما
• یهوه تقدیس کننده: که در خروج 31 : 13 و در ارتباط با حفظ سبت دیده میشود.
"Elohim" خدا را به مثابه آفریننده و نگاه دارندهٔ همه چیز معرفی میکند؛ El Shadai" او را به عنوان قادری که طبیعت را مطیع فیض خود میسازد معرفی مینماید؛ "Yahwah" او را به عنوان شخصی توصیف میکند که فیض و امانت او تا ابد الاباد جاریست؛ "Yahwah-Sabbaoth" او را چون پادشاهی در پری جلال خویش معرفی میکند، که گرداگرد او لشگری از فرشتگان حلقه زده اند، و به عنوان قادر مطلق بر تمامی کائنات حکمرانی میکند، و در پرستشگاه خویش تمجیدات و ستایشهای آفریدگان خود را دریافت میکند.
صفات دیگر :
* صخره: قوت
• قلعه: حفاظت
• سپر: دفاع از قوم خود
• قدیر: قادر خویشتن دار و امین
• قوت
• حسود: اشتیاق او به پرستش انحصاری او از سوی قوم خویش
• قائم به ذات
در کنار این نامهای خدا، شخصیت او از طریق صفات خاص دیگری نیز که او به نسبت داده میشود قابل تشخیص است. عبارت آغازین کتاب مقدس " درابتدا خدا..." ( پیدایش ۱:! ) دال بر آن است که هستی مجرد و مستقل از هر وجود یا قدرت دیگری وجود دارد. قائم به دات بودن خدا یا Aseity نیز در مکاشفه نام الهی او در کوه سینا تاکید میگردد ( خروج ۳:۱۴ ). بنا براین، واژهٔ یهوه تاکیدی است بر او که در خود زندگی دارد و آن یگانه ای که به شکل بنیادینی هست ( هستم آن که هستم).
• جاودانگی
جاودانگی خدا در هر پنج کتاب شریعت ( تورات) به شکلی بارز مورد تاکید قرار گرفته است. ابراهیم "به نام یهوه، خدای سرمدی، دعا نمود"( پیدایش 21: 31). فرا تر از این، وضوح عبارت" هستم" در خروج 3 : 16 نشان گر اصل بدیهی الوهیت جاودانی است . به علاوه، هم موسی و هم یهوه شهادت میدهند که خداوند زنده است و جاودانه سلطنت میکند ( خروج 15 : 18، تثنیه 33 : 27) .جاودانگی الوهیت حاکی از آن است که (۱) هستی خدا نه آغازی دارد و نه انتهایی، (۲) خدا مافوق محدودیتهای زمانی است ( یوحنا 1: 3) .
* تغییر ناپذیری
یکی از نتایج قائم به ذات بودن و جاودانگی، تغییر ناپذیری خداست. " هستم آن که هستم" ( خروج 3: 14 ) ورای بی ثباتی جهان در حال تغییر است. نبوّت بلعام نیز چنین میگوید: " خدا انسان نیست که دروغ بگوید، و از بنی آدم نیست که به ارادهٔ( فکر Naham ; ) خود تغییر بدهد.آیا او سخنی گفته باشد و نکند؟ یا چیزی ( Dabar ) فرموده باشد و استوار ننماید؟" ( اعداد 23 : 19) علاوه بر این، خدایی که در هستی ، شخصیت و مشورت خود بی تغییر است، با عنوان " صخره" نامیده شده است ( تثنیه 32 : 18,15,4 ) یعنی ماهیت سخت و منسجمی که کوهها از آن ساخته شده اند، "صخره" (Sur) اشاره دارد به ثابت بودن، تغییر ناپذیری و قابل عتماد بودن خدای اسرائیل. این واقعیت که در زمان نوح خدا پشیمان شد ( ماتم، حزن؛ Niphal of Naham) و قصد نمود تا گناهکاران را از روی زمین نابود سازد ( پیدایش ۶:۶ ) تغییر ناپذیری خدا را بی اعتبار نمیسازد. حتی تصمیم او مبنی بر نریختن داوری شعله ور خود بر اسراییلیان و شکایت ایشان در ماجرای گوساله زرین نیز نمیتواند هستی ، شخصیت، یا اهداف تاکتیکی خدا را خدشه دار سازد. (اعداد ۱۱: 1 ، ۱۰) . بلکه، خدا به طور پیوسته بر اساس شخصیت تغییر ناپذیر خود و واکنشهای اخلاقی مردم، با ایشان برخورد نموده است، و این برخوردها با خردی ماورایی در نقشه عمومی او آشکار است. این که خدا احساساتی عمیق از قبیل پشیمانی، خشم ، بیزاری، حسادت، و انتقام را از خود ظاهر میسازد، نشانگر این است که خدای متشخص از یک حیات احساسی سالم و کنترل شده برخوردار است. خدا بی آن که تحت تاثیر نیروهای خارجی قرار بگیرد، هم چنان در پری طبیعت خویش، خدایی بودن خویش را حفظ مینماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر