۱۳۹۳ آبان ۲۷, سه‌شنبه

خداوندی عیسی مسیح


خداوندی عیسی مسیححواریون متوجه شده بودند که عیسی مسیح به کرات درباره پدر آسمانی یعنی خدا با آنها گفتگو می کند. فیلیپس که یکی از شاگردان او بود به عیسی گفت: ای استاد اگر پدر را به ما نشان دهی، ما را کافی است. عیسی به او گفت: ای فیلیپس این مدت که با شما بوده ام آیا هنوز مرا نشناخته ای.
کسی که مرا دید، پدر را دیده است. پس چگونه تو می گویی که پدر را به ما نشان ده. حال در این مختصر نوشته می خواهیم به این امر مهم برسیم و بفهمیم که به چه دلیل عالم مسیحیت عیسی مسیح را که از مادری به نام مریم متولد گردیده، خداوند خود می خواند.

ما در زبان فارسی لغات فراوانی داریم که هر یک دارای چند معنی می باشند که آنها را در مواقع مختلف و مناسب استعمال می کنیم و جای هیچگونه ایراد و اعتراضی قرار نمی گیرند. یعنی ما می توانیم دختر دیگری را که نسبتی با ما ندارد، خواهر خود خطاب نماییم. و یا پسر شخصی دیگر را برادر خود خطاب نماییم و یا زنی سالخورده را مادر بخوانیم و مورد ایراد کسی قرار نمی گیریم. همچنین رئیس اداره و یا صاحب کارخانه ای را که بر ما ریاست دارد می توانیم ارباب بخوانیم.

از زمانی که انگلیسی ها بر سرزمین هند دست یافتند و خدمات بزرگی برای آنها انجام دادند. به خصوص در قسمت فرهنگ و زبان انگلیسی، مردم کشور هند، انگلیسی ها را صاحب می خوانند. این کلمه صاحب بزرگترین احترامی است که به آنها نشان می دهند. در خیلی از کشورهای دیگر نیز این اصطلاح به جهت اروپاییان هم بکار برده می شود و گناهی هم محسوب نمی گردد. در هندوستان نیز اشخاص ثروتمند و مهم را مهاراجه می خوانند و در انگلستان اشخاص فراوانی را لـُرد خطاب می کنند که اکثر این لغات و کلمات معنی خداوند را می رسانند و اعتراضی هم مطرح نیست. ما وقتی که شخصی را ارباب می خوانیم معنی آن این است که او را خدایان می خوانیم چون که کلمه ارباب از اب که به معنی خداست ریشه گرفته است. کلمه صاحب هم به معنای خداوند است.

چنانکه شاعر می گوید:
یکی بر ســر شاخ بـُـن می بـریـد خداونــد بُستان نظـــر کرده دیــــد
بگفتا که این مـــرد بـــد می کنــد نه بد بر کس بر نفس خود می کند

هرگاه ما، انسان ها را خدا و خداوند و ارباب و رب خود می خوانیم و هیچگونه ایرادی از گفتارمان گرفته نمی شود، چه ایرادی دارد، اگر مردم عیسی را خداوند مسیحیان بخوانند. در صورتی که عیسی مسیح به نام روح الله و کلمۀ خدا به جهان معرفی گردیده است. حرف خدا با خود خدا یکی است و روح خدا با خود خدا نیز یکی می باشد. گناه در این است که انسان را خدا بدانیم. اما روح خدا را با خود خدا و کلام خدا را با خود خدا یکی دانستن گناهی محسوب نمی گردد، چون که انبیاء خدا با الهام از خدا حقایق را برای ما بیان داشته اند. حال به مطالبی که در انجیل درباره مقام خداوندی عیسی مسیح شهادت می دهند، رجوع می کنیم تا ببینیم مسیحیان حق دارند عیسی را خداوند خویش بدانند یا خیر.

در قدم اول خداوندی عیسی مسیح را در پیش دانی واقعیات مشاهده می نماییم. در انجیل متی 16 : 1 عیسی مسیح به شاگردان خود خبر داده گفت: رفتن من به اورشلیم و زحمت بسیار کشیدن از مشایخ و رؤسای کهنه و کاتبان و کشته شدن و در روز سوم برخاستن ضروریست. که این پیشگویی به موقع تحقق یافته و آنچه که عیسی پیشگویی نمود به انجام رسید. روزی عده ای از شاگردان تمام شب به ماهیگیری مشغول شده بودند و نتوانسته بودند که چیزی بگیرند، صبحدم عیسی به آنها ملحق شده به پطرس گفت: به میانه دریاچه قایق ها را برانید و دام های خود را بیاندازید. پطرس گفت: خداوندا، تمام شب رنج برده چیزی نگرفتیم. لیکن به فرمان تو دام ها را خواهیم انداخت. چون دام ها را انداختند مقداری کثیر از ماهی صید کردند، به طوری که نزدیک بود دام های ایشان از هم گسیخته شود. در حال به رفقای خود که در قایق دیگر بودند اشاره کرده تا آمده ایشان را کمک نمایند. پس از بیرون کشیدن دام ها هر دو قایق را از ماهی پر نمودند.

پطرس چون این اعجاز را دید بر پاهای عیسی افتاده گفت: خداوندا نزدیک من نیا، زیرا انسانی گناهکارم. متوجه می شویم که قدرت پیش دانی عیسی مسیح بر عمق دریاها هم تسلط دارد و از آینده زندگی خویش و ساعات مرگ و زحمات و قیام از مردگان قبل از واقع شدن مطلع و آگاه می باشد. اگر منصفانه قضاوت کنیم بایستی ما نیز به خداوندی عیسی مسیح اقرار نموده تسلیمش گردیم. عیسی مسیح به سرزمین سامره به اتفاق حواریونش رفته به سر چاه آبی که حضرت یعقوب کنده بود و خود و حیواناتش از آن سیراب می شدند، رسیدند. شاگردان به جهت تهیه غذا به شهر سوفار رفتند. عیسی مسیح نزدیک آن چاه آب نشسته در انتظار بازگشت شاگردانش بود که زنی سامری به جهت کشیدن آب به سر چاه رسید. عیسی از او خواست تا جرعه ای آب به او بنوشاند. آن زن گفت: آقا تو یهودی هستی و من سامری چگونه آب از من می خواهی در صورتی که شما ما را نجس و ناپاک می دانید. عیسی به او گفت: برو شوهرت را به اینجا بیاور. آن زن گفت: آقا من شوهر ندارم. عیسی به او گفت: درست گفتی. زیرا پنج شوهر داشتی و آن هم که داری، شوهر تو نیست. هماندم آن زن کوزه خود را واگذارد و به سوی شهر رفته مردم را به سوی عیسی مسیح دعوت کرد و گفت: بیایید شخصی را ببینید که هر آنچه کرده بودم به من گفت. آیا این مسیح نیست. مردم شهر به سوی آن محل هجوم آورده به مسیح گرویدند. آیا جز خدای خالق این جهان کس دیگری می تواند به گناهان مخفی درون دل انسان پی ببرد. پس لازم است قبول کنیم که مسیحیان در قبول خداوندی عیسی مسیح اشتباه نکرده اند. بلکه به حقیقت شخصیت عیسی مسیح پی برده اند که او را خداوند می خوانند. یوحنا 4 : 3 - 42

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر