۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

دعا چیست؟

دعا چيست؟
به زباني ساده, دعا ايجاد ارتباط با خدا است. شما به عنوان فرزندان خدا خوانده شده‌ايد تا با دليري به تخت فيض او نزديك شويد. پولس رسول مي‌نويسد: <پس چون رئيس كهنه عظيمي داريم كه از آسمانها در گذشته است يعني عيسي , پسر خدا, پس با دليري (اعتماد) نزديك به تخت فيض بياييم تا رحمت بيابيم وفيض را حاصل كنيم كه در وقت ضرورت (احتياج) ما را اعانت كند.> (عبرانيان 14:4-16)
چون خدا شاه شاهان, رب‌الارباب و آفريننده آسمان و زمين است, ما بايد با احترام به حضور او بياييم. ولي از طرف ديگر او پدر مهربان و آسماني ما نيز است كه به فكر ما بوده و از داشتن مشاركت و دوستي با ما لذت مي‌برد. در نتيجه با دانستن اين واقعيت كه او بيش از هر كس ديگري كه ما را دوست داشته يا خواهد داشت ما را دوست دارد, مي‌توانيم با احترام و با قلبي مملو از شادي به حضور او بياييم.
بنا به گفته اي : < دعا هم مجرا و هم موجد و مولد عبادت مي باشد. روح عبادت همان روح دعا است. همان طور كه جسم و جان با هم پيوسته مي باشند و همان طور كه حيات و قلب ما به يكديگر وابسته مي باشند, دعا و عبادت نيز به هم وابسته اند. بدون عبادت, دعاي واقعي وجود ندارد و بدون دعا, عبادت وجود ندارد.> دعاي واقعي, ابراز سرسپردگي و عبوديت ما به پدر آسماني است و دعوتي است براي اين كه چون ما با او سخن مي گوييم, او نيز با ما سخن بگويد.

عیسای مسیح سه درخواست را به نزد پدر میاورد

عیسای مسیح سه درخواست را به نزد پدر میاورد:
1- نان کفاف ما را امروز به ما بده.
 2- قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم.
 3- ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده
 با نگاهی دقیق به این سه درخواست، به چند نکتۀ جالب برخواهیم خورد:
اولا: درخواست‏ها کاملا روشن و گویاست.
دوما: درخواست‏ها با نظم همراه میباشند.
سوما: درخواست‏ها با دلیل و انگیزه مطرح شده‏اند.
چهارما:درخواست‏ها به اندازۀ لازم کافی، مناسب، و جامع به نظر میرسند.
پنجما:درخواست‏ها اهداف خدا را در زندگی ما دنبال میکنند.
ششما: درخواست‏ها گویای ناتوانی ما در انجام و برآورده کردن آن به قوت خود ما هستند.
عیسی در درخواست اول به ما یاد میدهد که تقاضای " چلوکباب برگ سلطانی با دو سیخ کوبیده و گوجه و دوغ آبعلی بعلاوۀ نعنای شسته شده" نکنیم وقتی خمرۀ نان ما تمام شده است! نه اینکه برای خدا گران تمام میشود! نه اینکه برای معدۀ من و شما مضر هستند! نه. لطفا دقت کنید به کنه دعا: انسان به نان میتواند زنده بماند( هر چند کلام خداوند میگوید انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به کلام خدا زنده میماند.) منظور اینجا نان گندم است. نان میتواند قوت و انرژی لازم را برای زیستن به مدت روزهای فراوان به ما بدهد. عیسی در حقیقت به ما میگوید: آن چیزی را از خدا درخواست کنید که برای شما حیاتی و لازم و ضروری هستند. میدانم این برداشت با طرز تفکر بسیاری از فرقه های مسیحی متضاد است و این نوشته را قبول نخواهند کرد و به آن صدها لقب و افترا نسبت میدهند، چه باک! تاریخ مسیحیت به ما نشان داده و ثابت کرده است، عزیزان حقیقی مسیح، دوران بسیاری از زندگی خود را در فقر و کمبود غذا و گرسنگی و عریانی بسر برده‏اند( دوم قرنتیان 11: 27) برای این عزیزان درخواست و برآورده شدن " نان کفاف روزانه " از جانب پدر آسمانی آنها، به همان اندازه خوشمزه و لذیذ بوده که چلوکباب برگ مبلغین مسیحی در هتلهای چند ستارۀ سفرهای بشارتی! درخواست نان روزانه آن هم نان " کفاف " روزانه؛ یعنی نه نان فراوان و بیش از حد؛ نانی که به اندازۀ کفاف گرسنگی باشد؛ و برآوردن شدن آن از جانب خدا؛ فیض و محبت بیکران خدا بوده و این جای قدردانی و سپاس گفتن او را دارد.
در درخواست دوم، عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد که بعد از اینکه نان کفاف روزانۀ خود را طلبیدیم، باید از خدا بطلبیم که قرضهای ما را ببخشد. این قرضها میتواند، وام و بدهی ما باشد، میتواند بدی‏های ما به دیگران باشد. در هر دو حالت عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد، اگر ما قصد بخشیده شدن قرضهایمان را در هر دو حالت داریم، ابتدا باید به قرضهای خودمان به دیگران فکر کنیم. آیا دیگران به ما مقروض هستند؟ آیا دیگران به ما بدی کرده‏اند؟ لطفا عمق این مفهوم را درک کرده و از آن برداشتی خلاف بر تعلیم مسیحی کتابمقدس در روابط خودمان با دیگران در دنیای بیرون نگیریم. منطق و اصول درست روابط را در نظر بگیریم و سپس به این دعا دقت کرده و آن را پیاده کنیم. عیسای مسیح میگوید، چگونه میتوانیم از خدا تقاضای بخشش بدهی‏ها و کاستی‏ها و ضفعهای خود را بکنیم در حالی که بدهی‏ها و کاستی‏ها و ضعفهای دیگران را به خودمان را هنوز نبخشیده‏ایم. یادتان میاید مثال آن بدهکار را که پادشاه بدهی‏های او را بخشید. سپس او بدهی شخص دیگری به خودش را نتوانست ببخشد. عیسای مسیح دقیقا در این دعا آن الگو را به ما تاکید کرده است. اگر خدا گناهان و بدیهای ما را به خودش بخشیده است، ما نیز باید بدیها و خطاهای دیگران را به خودمان ببخشیم. در دعا کردن، این برعکس عمل میکند. یعنی ما ابتدا باید آنانی که به ما بدی کرده‏اند را ببخشیم تا آنگاه بتوانیم نزد خدا آمده و طلب بخشش بدیهای خودمان را از او کنیم. یادتان است عیسای مسیح فرمود، اگر به کلیسا میروی اما به برادر خودت مقروض هستی، ابتدا برو این قرض را ادا کن سپس به کلیسا برو. این دعا همین فرمان را به گونه ایی دیگر تکرار میکند. اگر من میخواهم نزد خدا رفته و دعا کنم که قرضهای مرا ببخشد، ابتدا باید بروم، مقروضان به خودم را ببخشم. در حقیقت عیسی به ما یاد میدهد که در درخواست خود در برخورد کردن خدا با ما راستگو و درستکار باشیم. دعا کنیم: خدایا همانطور که من با دیگران برخورد کرده‏ام را با من برخورد کن. اگر جرات داشته باشیم اینگونه دعا کنیم، آنوقت جرات نخواهیم کرد که دیگران را برنجانیم و به دیگران جفا کنیم، زیرا میدانیم که خدا ما را نخواهد بخشید.
درخواست سوم کمی با پیچیدگی همراه است. عیسای مسیح نمیگوید که خدا ما را به وسوسه میاندازد پس از او بخواهیم که نیاندازد. زندگی عیسای مسیح به ما ثابت نموده است که خدای قدوس مبرای وسوسه کردن انسان ضعیف و ناتوانی چون ماست. در ضمن کتابمقدس نیز به ما تعلیم نمیدهد که خدا ما را به وسوسه میاندازد، بلکه تعلیم میدهد که خدا مبرا از وسوسه کردن است، این خود انسان است که تن به وسوسه میدهد و مجذوب آن میشود. کاری که خدا در این مرحله انجام میدهد این است که به دلیل تن دادن وسوسه از جانب ایماندار، و تسلیم آن شدن، و خواستار ارضاء کردن نفس، و گوش ندادن به نهی کردن از جانب روح‏القدس، در حقیقت خدا اجازه میدهد که ما خودمان پا به وسوسه بگذاریم. برای خدا در این مرحله بسیار ممکن است که مانع ما شود( بارها نشان داده است که اینگونه عمل کرده است؛ مانند وقتی که مسیح به شمعون فرمود: شیطان میخواست او را وسوسه کند اما او برایش دعا نمود تا وسوسه نشود) اما اگر این کار دائمی و همیشگی خدا باشد، این دیگر من نیستم که از وسوسه نشدن پا پس میکشم بلکه خداست. پس من چرا باید مدام تن به وسوسه ندهم، زیرا خدا مدام میتواند مرا مانع شود! یا مگر خدا قادر و توانا نیست، پس او میتواند مرا مانع شود، پس من گوش به زنگ نباشم و به زندگی لاابالی خودم ادامه بدهم؟ اگر این صحت میداشت، حوا باید دلیل خوردن از درخت را به گردن عدم ممانعت خدا از او میانداخت! اگر این صحت میداشت، خدا نیازی نداشت که فرق زیادی بین حیوان و انسان بگذارد. اگر حیوان با کشیدن شدن دهنه و سیخ شدن از انجام کاری مانع میگردد، چه فرقی با انسان میتواند داشته باشد یا بر عکس؟! وقتی خدا فرمود: انسان را به شباهت خودمان بیافرینیم؛ در حقیقت در خلقت انسان هدفی را دنبال میکرد که هرگز در هیچ پدیدۀ دیگری در نظر نداشت اجرا کند. پس خدا نیست که انسان را وسوسه میکند، این خود انسان است که تن به وسوسه میدهد، و خدا هر چند کاملا محیط و توانا به ممانعت از آن است، اما اجازه میدهد که ما اسیر شهوت و نفس خود بشویم؛ عیسی درست در همین جا، چون عواقب و نتایج تن دادن به وسوسه و شهوت را میداند( چون او خداست) از ما میخواهد که حتی قبل از اینکه ما پا به انجام وسوسه بگذاریم دعا کنیم که خدایا نه تنها اجازه نده که ما تن به وسوسه بدهیم: بلکه ما را از آنکس که از شرارت ما و وسوسۀ ما فربه گشته و لذت برده و پیروز میگردد، یعنی شیطان و تمام فرزندان او، از آنها رهایی بده. خدایا نه تنها اجازه مده که وسوسه بشویم، بلکه ما را از دامهای شریر و شرارت رهایی بده. هم از وسوسۀ درون، هم از وسوسۀ بیرون، ای پدر ما که در آسمانی، ما را رهایی بده.
و نهایتا، عیسای مسیح به ما در نمونه دعای خود تعلیم میدهد که دعای خود را بار دیگر با ستایش و قدردانی از خدا به پایان برسانیم." زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین." او به ما تعلیم میدهد که طوری دعای خود را به پایان برسانیم که گویی تمام پاسخ دعاهای خود را از دستان مهربان و فیض بخش او دریافت کرده‏ایم. دقت کنید به کلمۀ " زیرا "؛ نام تو مقدس باد: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." ملکوت تو بیاید: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " ارادۀ تو آنطور که در اسمان است در زمین اجرا شود: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." نان کفاف ما را میدهی: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." قرضهای ما را میبخشی: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " ما را به وسوسه نمیاوری: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " پس باید به نزد تو ، تنها تو زانو بزنیم و درخواست کنیم: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " عیسای خداوند در پایان پیروزی و برآورده شدن در دعاها را به صاحب بودن مطلق خدا بر همه چیز نسبت میدهد، نه قوت و زاهد و عابد بودن ما. عیسای مسیح به ما در آخر گویی اینگونه یادآوری میکند که، چون دعاهایت برآورده شد، چون به خواسته‏هایت پاسخ داده شد، فراموش نکنی که جلال و بزرگی را به خدا بدهی. فراموش نکنی که از ملکوت و قوت و جلال او تمجید کنی. زیرا همه و هر چیز متعلق به اوست. از دیروز بوده، امروز هم هست و تا به ابد خواهد بود.

هستۀ مرکزی دعای یک مسیحی

هستۀ مرکزی دعای یک مسیحی
دعای ربانی خداوند
نوشتۀ: ح.گ

خلاصه کردن اقیانوس در یک جام چه کار احمقانه و چه خیال پوچی است! اما چشیدن جرعه ایی از شراب ناب، میتواند از خالص بودن تمام خمرۀ شراب سخن بگوید. با نگاهی به دعای ربانی خداوند، دعایی که عیسای خداوند به شاگردان خود، بنا به درخواست شاگردان که از او خواستند تا شیوۀ دعا کردن را به آنها یاد بدهد( لوقا 11: 1 ) شگرفی عظیمی را میبینیم. ما که از دین اسلام بازگشت کرده و قلب خود را به عیسای مسیح داده ایم؛ با دعاهای طولانی و سنگین و چند صد صفحه ایی اعراب به خوبی آشنایی داریم! دعاهایی که در شبهای طولانی میخواندیم بدون اینکه حتی جمله‏ایی از آن را بفهمیم! ما که درس خوانده‏های آنها بودیم، چه رسد به پدر و مادر بیسواد ما، آنها چه از این دعاها میفهمیدند که حتی گاها با شنیدن آن گریه هم میکردند! عیسای خداوند به زیبایی دو هزار سال پیش این شیوۀ دعا کردن را با قاطعیت و با جدیت از جانب شاگردان و ایمانداران به خودش مطرود دانست. آن را کافرانه دانست. آن را شیوۀ دعای بت پرستان دانست: " چون عبادت میکنید مانند امتها تکرار باطل مکنید زیرا ایشان گمان میبرند که بسبب زیاد گفتن مستجاب میشوند." ( متی 6: 7-8)
برای یک مسیحی، دعا مانند نفس کشیدن است. حیاتی و واجب است. اما خیلی‏ها دعا میکنند. مذاهب زیادی دعا کردن را به همین اندازه مهم میدانند. اما هیچ مذهب یا دینی مانند تعلیم عیسای خداوند تا به این اندازه در بارۀ نحوه و مضمون دعا کردن با شفافیت و کاملیت در عین حال به سادگی سخن نگفته است. عیسای مسیح در تعلیم سادۀ نحوۀ دعا کردن به شاگردان خود، یک نظم آسمانی را به ما تعلیم میدهد. سخن گفتن در خصوص تمام اسرار الهی در دعای ربانی عیسای خداوند در این چند خط من هرگز نمیگنجد. قصد من تنها نوشیدن جرعه ایی از آن است.
اجازه بدهید با هم این دعا را بخوانیم:
"  ای پدر ما که در آسمانی
           نام تو مقدس باد.
          ملکوت تو بیاید،
          ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود.
          نان کفاف ما را امروز به ما بده.
          و قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم.
          و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده
          زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین. "( انجیل متی نسخۀ قدیم باب ششم ایات نهم تا سیزدهم )
لطفا دقت کنید به شیوۀ آغاز دعای خداوند: او ابتدا آن خدایی که روزی در غرش رعد و کوه آتشفشان و زلزله بود و قوم اسرائیل هرگز اجازه نداشت حتی به آن نزدیک شود ( خروج 19: 18-21 ) را " پدر " خطاب میکند. چه زمانی این رابطه میسر شد؟ چه زمانی ما توانستیم آن خدا را، اینگونه " پدر " خطاب کنیم؟ وقتی عیسای مسیح بر روی زمین آمد و تسلیم ارادۀ خدا شد تا بین انسان گناهکار و خالق خود، با مرگ خود بر صلیب، رابطه‏ایی چنان زنده و صمیمی ایجاد کند، که هر انسانی پس از آن بتواند بدون ترس و لرز در دلیری و شجاعت به تخت فیض بخش خدا نزدیک شود( عبرانیان 4: 16 ). چرا؟ زیرا خدا عیسای مسیح را " فرزند محبوب " نامید. همین فرزند محبوب خدا، بواسطۀ ایمان ما به او برادر ما محسوب میشود، برادر بزرگ.( رومیان 8: 29 ) و ما بواسطۀ رابطۀ با این برادر بزرگ با خدا رابطه یافتیم. عیسای مسیح پسر روحانی خدا بود، فرزند او بود، ما برادران و خواهران عیسی میگردیم، پس خدا پدر ما نیز میگردد. پس ما آن خدا را پدر خطاب میکنیم چون عیسای مسیح را برادر خود میدانیم. اما عیسای مسیح نمیگوید " آن پدر شما که در آسمان است!" میفرماید:" ای پدر ما!" یعنی پدر خود او. چرا خود او؟ زیرا او در جسم مانند ما شد. مانند ما به نزد همین خدا دعا کرد. مانند ما به نزد همین خدا زانو زد. مانند ما به نزد همین خدا التماس کرد. از همین خدا برکت را گرفت. تایید را گرفت. قوت را گرفت. پس به همان اندازه که این خدا، پدر آسمانی عیسای مسیح، به دلیل تضرع و التماس فراوان در دعاهای او و به دلیل تقوی و پاکی او به دعاهای او پاسخ داد،( عبرانیان 5: 7 ) همین خدا به همین شیوه به دعاهای ما گوش کرده و آنان را پاسخ میدهد. عیسای مسیح پاسخ دعاهای خود را از پدر آسمانی خود گرفته بود، اکنون به ما یاد میدهد که ما نیز به همین خدا، یعنی: پدر آسمانی ما؛ دعا کنیم. در ضمن عیسای مسیح مکان این پدر را تعیین کرده است. نه در زمین، نه بروی زمین. نه خدایی ساخته شده به دست انسان. نه بودا. نه اهورا. نه زئوس. نه الله. نه بهاء الدین و نه هر خدایی دیگر... بلکه خدایی در آسمان. اما آسمان کجاست و انتهای آن کجاست؟ نامحدود. در حقیقت ما به نزد خدایی دعا میکنیم که نه تنها تا به مقام پدری به ما نزدیک شده است، همچنین تا به اندازۀ نامحدود آسمانها مکان اوست. این از عظمت و ابهت پدر ما که در آسمان است سخن میگوید.
سپس عیسای مسیح ادامه میدهد که:" نام تو مقدس باد." ما میدانیم که خدا، پدر آسمانی ما در کتب عهد عتیق به نامهای مختلف شناخته شده و معرفی شده است. " یهوه یری " خدای تدارک بیننده.( پیدایش 22: 14 ) " یهوه رافاه " خدای شفا دهنده.( خروج 15: 26 ) " یهوه صدقینو " خدای عدالت " ( ارمیا 23: 6 ) و نامهای دیگر. چرا عیسای مسیح نمیگوید:" نامهای تو مقدس باد؟" زیرا عیسی قصد دارد از ذات یگانۀ خدا سخن بگوید. عیسای خداوند بخوبی از تمامی نامهای خدا خبر دارد، اما او به ما تعلیم میدهد که خدای ما واحد است و تمام القاب نسبت داده شده به او، از او خدایان متفاوت نمیسازد؛ بلکه در شخصیت و ذات او هیچ تغییری ایجاد نمیکند، او واحد است. در " نام " او تمام نامهای  او به گونۀ واحد گنجانده شده است. در حقیقت وقتی ما میگوییم:" نام تو مقدس باد." قدوسیت او را در نامهای دیگرش به یاد میاوریم و آن را اعلان میکنیم. نام تو مقدس باد: یهوه یری. نام تو مقدس باد: یهوه رافاه. نام تو مقدس باد: یهوه شالوم... اما گویی تمام این نامها، در یک شخصیت واحد و مجزای یهوه جمع و واحد میگردد: قدوس. در قدوسیت و پاکی خداوند تمام نامهای دیگر نهفته است. پس وقتی نام او را مقدس میدانیم، او را مقدس میدانیم.
عیسای مسیح همچنان ادامه میدهد به پرستش خدا. دعا میکند. اما هنوز خواستۀ خود را عنوان نکرده است. بعضی از ایمانداران قبل از اینکه این مقدمات را رعایت کنند یکدفعه در را باز میکنند و تو میایند! و بدون هیچ صبر و تاملی میروند سر اصل مطلب و لیست خودشان را جلوی خدا میگذارند! اما عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد که دعا باید ابتدا با ستایش و پرستش خدا آغاز شود، کمااینکه همینطور نیز باید تمام شود. باید خدا را پرستش نمود. خدای ما، بت نیست، خدایی دور از ما نیست. انباردار کائنات نیست که فقط لیست ما را قلم بزند. باید وقتی به حضور او میایم، او را ستایش کنیم. کاری که عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد. او ادامه میدهد با این بیان :" ملکوت تو بیاید." یعنی چه؟ یعنی آن زمان فرا برسد که خدا پادشاه قلب و جان تمام هستی گردد. خدا تنها خدای انسانها شود و او بر قلبها حکومت کند. عیسی همینکه تعمید گرفت با این پیام ماموریت خود را آغاز کرد:" توبه کنید زیرا پادشاه آسمانی نزدیک است." چرا اینرا میگفت؟ زیرا ورود عیسای مسیح بر روی زمین ورود ملکوت خدا بر روی زمین بود. انسان نمیتوانست به ملکوت آسمانی دست رسی داشته باشد زیرا دستش به دلیل گناه و ذات آلوده‏اش کوتاه بود، پس ملکوت خدا بر روی زمین آمد. اکنون انسان میتوانست به این ملکوت دست رسی پیدا کند. چگونه؟ با ایمان آوردن به عیسای مسیح بعنوان خداوند و نجات دهنده. آیا این تمام ملکوت خدا بود؟ خیر! راهی برای ورود به ملکوت خدا. اما ملکوت خدا زمانی میاید که شیطان و مرگ برای ابد نابود شود. خدا با تمام شایستگی و مقام مقدس او پرستیده شده، بره نیز و روح مقدس نیز. جلال و عظمت او بر همه ریخته شده، آسمان و زمین تازه بنا گشته، خدا و قدوسیت او تا به ابد پرستیده شده و انسان بار دیگر در حضور خدا در عین بی گناهی و پاکی برای ابد زندگی کند.( مکاشفه 20 و 21 )  این همان ملکوت خداست که عیسای مسیح در دعای خود آن را میطلبد که بیاید و از ما میخواهد که ما در دعاهای خود بطلبیم که بیاید. قصد این را ندارم که از ملکوت خدا سخن بگویم زیرا خود این گفتگو تقریبا بی پایان است! بیش از صد بار عیسای مسیح در تعالیم و سخنان خود از ملکوت خدا در مناسبتهای مختلف و تعالیم متعدد استفاده کرده است و این خود باید ما را به اهمیت اندیشیدن و درک و زیستن و باور این ملکوت وادارد اگر هنوز برنداشته است! زیرا مسیح در جایی به شاگردان در خصوص اهمیت اساسی اندیشیدن به ملکوت خدا اینگونه تاکید میکند:" لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که اینهمه برای شما مزید خواهد شد."( متی 6: 33)
بلافاصله عیسای خداوند در ادامۀ دعای خود که فرمود:" ملکوت تو بیاید،" میفرماید: " ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود." چرا؟ زیرا آمدن ملکوت خدا با انجام ارادۀ خدا بر روی زمین رابطه‏ایی کاملا مستقیم دارد. انجام ارادۀ خدا همان ملکوت خداست. و ملکوت خدا همان انجام ارادۀ خداست. اما مگر ارادۀ خدا در آسمان چیست که "چنانکه " یعنی عین آنکه در آسمان است بر روی زمین بشود؟ تنها ارادۀ خدا در آسمان، حکومت مطلق و فرمانروایی مطلق خدا بر تمام کائنات، فرشتگان و قدرتهای آن است. تسلیم شدن همه و همه به رای او. دیدن ارادۀ خدا برای همه ممکن نیست از اینرو تسلیم شدن به آن نیز. اما آنکس که قلبش تاکنون رابطۀ نزدیک خود را با خدا پیدا کرده؛ نام او را مقدس دانسته؛ آرزو دارد تا ملکوت او بیاید، این شخص حاضر است تا خود را تسلیم ارادۀ پدر خود ساخته و بطلبد که همین ارادۀ پدر آسمانی او بر روی زمین اجرا شود. مگر این ارادۀ پدر آسمانی چیست؟ محبت و فیض رایگان؛ تسلیم و مطیع خدا شدن؛ اجرا کردن به فرامین و تعالیم آسمانی او. و زیستن در قدوسیت و پاکی بر روی زمین. به همانگونه که روزی تا به ابد در آسمان خواهیم بود. در سه واقعه اهمیت بسزای اندیشیدن و درک ارادۀ خدا و اجرا و زیستن در آن توسط عیسای خداوند، نجات دهندۀ ما به روشنی تاکید و تصریح شده است. جایی رو به شاگردان خود کرده و با قاطعیت و گویی در کمال غافلگیری بسیاری میفرماید:" نه هر که مرا خداوندا خداوندا گوید داخل ملکوت آسمان گردد بلکه آنکه ارادۀ پدر مرا که در آسمانست بجا آورد."( متی 7: 21 ) در جایی دیگر مردم به او میگویند مادر و برادران او میخواهند او را ببینند. او رو به شاگردان و مردمی که اطراف او نشسته و به سخنان و تعالیم او گوش میداند کرده و میفرماید:" هر که ارادۀ پدر مرا که در آسمانست بجا آورد همان برادر و خواهر و مادر منست." ( متی 12: 50) و نهایتا در باغ جستیمانی هستیم. لحظۀ آخر زیستن جسمانی مسیح بر روی زمین. و مرگ در چند قدمی است. و وسوسۀ فرار از مرگ و مصلوب نشدن تمام وجود او را پر کرده است. ارادۀ خدا این بود که مسیح مصلوب گردد، اما ارادۀ خدا این نبود که عیسی را مجبور به مرگ سازد، مجبور به نوشیدن این جام مرگ. مسیح باید تسلیم میشد، خودش؛ با تمام دلش؛ آنگاه با میل رو به صلیب میرفت. و همین شد. آن شب او اینگونه دعا کرد:" ای پدر اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه ارادۀ تست بشود." ( متی 26: 42 ) نه معجزات در قوت نام مسیح، نه خویشاوندی با مسیح، نه گوش کردن به فرمان خداوند، میتواند انجام ارادۀ خدا نباشد؛ اگر تسلیم و خواستار انجام و ارادۀ خدا در زندگی و قلب خود و بر روی زمین نیستیم.

عهد عتیق و عهد جدید

مجموعه عهد عتيق و جديد راكتاب مقدس گويند .ا لبته در بين اهل كتاب به آن (كتاب ) گویند; یعنی که فقط اين مجموعه نوشته ها لياقت ناميدن به ( كتاب ) را دارد . ولي لفظ ( كتاب مقدس ) هم رايج است . 

عهد به معناي عقد وقرارداد بين انسان وخدا يا با شخصي ديگر است . عهد عتيق اسمي است كه مسيحيان آن را در مقابل عهد جديدي كه مژده آن در قسمت هاي عهد عتیق آمده است (ارمیا به تورات وساير كتب خاص يهود داده اند . ومنظور از عهد جديد شريعت عيسوي عليه السلام مي باشد .مسيحيان تقريبا تمامي عهد عتيق و عهد جديد فعلي را قبول دارند ولي يهوديان فقط قسمت عهد قديم را قبول دارند .تر جمه هاي بسياري از كتاب مقدس انجام گرفته است و ملتهاي مختلفي از آن استفاده كرده اند و از ماندگارترين كتب ديني - تاريخي بوده است . از جمله سازمانهاي بسياري كه در نشر كتاب مقدس فعالند (انجمن كتب مقدسه ) است و در سال 1804 م در لندن پايه گذاري شد و در بيشتر ممالك شعباتي دارد. اين سازمانها مسيحي هستند و يهوديان كتاب خود را به طور مجزا چاپ نمي كنند زيرا دين يهود تبليغ ندارد . طريقه استفاده از كتاب مقدس چنين است كه : ابتدا نام سفر (كتاب ) خاص مورد نظر در كتاب مقدس را مي نگارند وسپس نام ( شماره ) باب خاصي از آن سفر وسپس شماره فقره ( بند , آيه ) مورد نظر از آن باب را . كتاب مقدس فعلي شامل 66 كتاب مي باشد تفسير هاي متعددي از اين كتاب وجود دارد ونقدهاي خوبي هم موجود مي باشد كه در بخش منابع تحقيق معرفي شده اند . (بغض آنها ) 

عهد عتيق

عهد عتيقي كه همه اهل كتاب قبول داشته باشند ,شامل 39 جلد كتاب (سفر ) مي باشد .اينها كتب مقدس يهوديان هستند. براي دسته بندي كلي عهد عتيق مي توان كتاب رابه سه گروه اساسي تقسيم كرد : تورات ,كتبوئيم , نبوئيم 
تورات : ( اسفارخمسه ): شامل 5كتاب مي باشد : آفرينش ( پيدايش ) خروج ,لاويان , اعداد , تثنيه . در اين بخش به شر ح چگونگي خلقت آدم و پيامبران الهي تا ظهورو فوت حضرت موسي ( عليه السلام ) و فرامين ايشان مي پردازد .

كتوبيم : ( نوشته جات اين قسمت كه 17 كتاب دارد , ادامه تاريخ يهود و شرح عقايد وآداب ورسوم واخلاق قوم بعد از حضرت موسي مي باشد نام كتب آن بدين قرار است : يوشع , داوران , روت , صموئيل 1, صموئيل 2, پادشاهان 1 , پادشاهان 2, تواريخ ايام 1, تواريخ ايام 2, عزرا , نحميا , استر , ايوب , مزامير ( زبور ) امثال سليمان (عليه السلام ) جامعه وغزل غزلهاي سليمان ( عليه السلام ) 

نبوييم : ( نبوات انبيا ) براي معرفي اين قسمت ابتدا مناسب است معناي نبوت را در فرهنگ يهودي بررسي كنيم : 

معناي نبوت در يهود 

در عبري پيامبر را بيشتر نبي گويند البته معناي ديگري هم براي نبي هست از جمله كسيكه از طرف خدا خوانده شده , تائيد, اعلام , توبيخ كردن , جذبه اي خاص داشتن ,خبر دادن از اخبار وامور ديني , پيشگويي. به طور اعم نبي جادو گران مقدس ومناديان طريقه اسرائيل و مردم دانشمند و صاحب امتياز را هم شامل مي شد , ولي به طور اخص انبياي مفسر كلام الهي و منتقد رفتار هاي غير ديني( ضد ديني ) قوم را شامل مي شد . در متون قديمي ترازعهد عتيق, بيشتر به معناي بر انگيختن , الهام گرفتن و انذار دادن آمده است . و بيش از 300 بار اين كلمه در عهد عتيق آمده است . به معناي سخن گو و باز گوينده سخن هم به كار رفته است . و به دليل تخليط معناي نبي با جادو گري در بعضي اعصاربرخی پيا مبران مثل ( عاموس ) نمي خواستند او را نبي بنامند و مي گفت من شبان وشبان زاده ام . در اعتقادات تلمودي از مهم ترين كتب قوم يهود نبوت و پيش گويي كردن به معناي قدرت انسان در ابلاغ و تفسير ميل واراده الهي به كاررفته است كه سبب اصلي وعامل اصلي اين قدرت روح القدس مي باشد . در اين بخش منظور از نبوت پيشگويي مي باشد .

براي فهم كتب پيشگويي هاي انبيا كه بيشتر به حالت رمز و كنايه آمده است بايد اطلاعات تاريخي دقيقي از حوادث آن دوران داشته باشيم اين بخش شامل 17 كتاب مي باشد : اشعيا , ارميا , حزقيال , دانيال , (انبيا عظيم ) یوشع , يوئيل , عاموس , عوبد يا يونس , ميكاه , ناحوم , حبقوق , صفنيا, حجي , زكريا و ملاكي (انبیا صغير ) 

اپوكریفای عهد عتيق : آپوكرفيا به معناي پوشيده است . در بعض چاپهاي كتاب مقدس در ادامه عهد عتيق كتابهاي ديگري هم هست كه پروتستانهاي مسيحي كه سنت گرا تر هستند آنرا به عنوان بخشي از كتاب مقدس نمي پذيرند ولي كاتوليگها وارتدوكسها آنرا مي پذيرند و يهوديان همواره در آن شك داشته اند . از نظر ترتيب وتعداد, كتب آپوكريفا در چاپهاي مختلف با هم فرق دارند . منبع بيشتر اين كتابهاي آپو كريفا ترجمه سبعينه (هفتاد ) مي باشد . ترجمه هفتاد به دستور بطلموس فيلادلفوس پادشاه مصر توسط 72 نفر در سال 258قبل.ازمیلاد ازعبري به يوناني ترجمه شد . يك مجموعه آپوكريفا به زبان عربي در 241 صفحه متشكل از ده كتاب است : طوبيا , يهويت , استر , حكمت , يشوعبن ليراخ, باروك, نامه ارميا, دانيال, مكابيان1,مكابيان2, در بعضي اقوال تعدادكتب آپوكريفا 7تا است.

عهد جديد :

عهد جديد قسمت دوم كتاب مقدس مي باشد ومنظور تربيت عيسوي كه پيمان جدید خداوند با قوم يهود است .عهد جديد تماما بعد از وفات حضرت مسيح (عليه السلام ) يعني بعد از 30 ميلادي نوشته شده است و شامل 4قسمت است : اناجيل , اعمال رسولان, نامه هاي رسولان, مكاشفه اناجيل : انجيل به معناي مژده مي باشد , يعني مژده به رسيدن پيماني جديد با قوم . تعداد اناجيلي كه فعلا هست 4تا مي باشد . متي , مرقس , لوقا , يوحنا. که دوانجیل متی ویوحنا را حواريون حضرت (شاگردان ايشان ) نوشته اند به همين نام و لوقا ومرقس هم نام دو تن از شاگردان حواريون است كه دو انجيل ديگر را نوشته اند . اناجيل ابتدا به زبان يوناني بوده اند . ولي در قرن 2و3 ميلادي به زبانهاي بسيار ديگري هم ترجمه شده اند 

البته اناجيل ديگري هم نوشته شده بود مثل انجيل فيليپ, توما , نيقود لموس , ولي همان 4انجيل مذكور رسميت يافت در قرن اخير انجيلي به نام برنابا هم مشهور شده است كه مسيحيان آن را مجعول مسلمين مي دانند زيرا بشارت به ظهور پيامبر اسلام (ص) دارد .اناجيل در رابطه با تعاليم وسرگذشت حضرت عيسي مسيح (عليه السلام ) مي باشد 

اعمال رسولان : در قرن اول ميلادي در باره سيرت رسولان ومبلغان مسيحيت نوشته شد ولي صرفا يكي از آنها رسميت يافت وآن را لوقا نوشته است.

نامه هاي رسولان : طبيعتا حواريون (رسولان )نامه هايي به سايرين داشته اند . بعضي نامه ها در اثر مرور زمان اهميت پيدا كرده است و در عهد جديد ماندگار شده است . تعداد آنها 21عدد مي باشد كه 13عدد را پولس نوشته است نويسنده يكي معلوم نيست (احتمالا پولس است) يكي به دست يعقوب در انتقاد از پولس نگاشته شده است. دور ساله را پطرس وسه نامه را يوحنا ويكي را هم يهودا نوشته است. بعضي از مسيحيان ( كاتوليك ها ) رسالت پولس را قبول ندارند زيرا وي حق خلافت حضرت عيسي را از پطرس غصب كرده است و بانظريات او مخالفت ورزيد ولي متاسفانه مردم او را پذيرفتند . پروتستانها اين نامه ها را قبول دارند . ( به عقيده استاد توفيقي در صفحه 143 آشنايي با اديان بزرگ همه عهد جديد موجود مورد قبول همه مسيحيان است ) 

مكاشفه : پايان بخش عهد جديد مكاشفه يوحناست که راجع به پيشرفت هاي در پيش روي مسيحيت گفتگو می کند. مطالب اين كتاب به صورت رويايي بيان شده است و به همين جهت بسيار شبيه كتب انبياي يهود مي باشد .

اپوكريفاي عهد جديد : همانگونه كه اشاره شد عهد جديد هم كتب آپوكريفايي داشته است حتي بيش از عهد قديم ولي در همان قرون 2و3 ميلادي مسيحيان برهمین27 كتاب عهد جديد به توافق نسبي رسيده اند .

بحثي در حجيت كتاب مقدس : 

غالب اهل كتاب تورات را نوشته حضرت موسي (عليه السلام ) مي دانند و ساير كتب عهد عتيق را نوشته صاحب نام همان كتاب و انجيل را هم نوشته رسولان در باره تعاليم و زندگي نامه حضرت عیسی ( عليه السلام ) مي دانند و آن را مقدس مي دانند . چرا كه به عقیده آنها روح القدس هر طور مي خواسته نويسندگان اين كتب را رهبري كرده كه وحي الهي اين چنين به مردم برسد .

درباره اينكه آيا مي توان نوشته هاي داخل كتاب مقدس موجود با 46 كتاب را پذيرفت يا نه , يعني در موردحجيت داشتن آن بحثهاي فراواني به خصوص بين مسلمانان و اهل كتاب م وحتي بين خود دانشمندان اهل كتاب و فرقه هاي متعدد آنها می باشد. مسيحيان معتقدند كه خداوند كتاب مقدس را به وسيله روح القدس پديد آورد و براي اين منظور مولفانی را از بشر جهت نوشتن آنها بر انگيخته و آنان را در نوشتن به گونه اي ياري كرده كه فقط چيز هايي را كه او مي خواسته نوشته اند .

ولي با توجه به متون مقدس وبالخصوص خود كتاب مقدس آنان اين مولفان بشري را معصوم نمي دانند كما اينكه دراناجيل آمده كه طبق پيشگويي حضرت مسيح (عليه السلام ) همه رسولان در مورد او لغزش داشته اند و وقت دستگيري او را رها كردند و به توصيه وي مبني بر تهيه شمشير عمل نكردند . واين عدم عصمت زمينه اي مي شود براي ساير اشتباهات رسولان و اين علاوه بر تاثير پذيري نویسندگان کتاب مقدس وپولس (كه بخش عمده اي از عصر جديد مربوط به او است )از فرهنگ هاي بابلي وبت پرستي ویهودیت تحریف شده است , كه با كشف تومارهايي در منطقه بحر الميت در 1947 م . بسياري از اعتقادات مسيحيان برهنه شد و موافقتش با فرهنگ هاي بت پرستي آشكار شد.

البته بايد تاملات وگفتارهاي منتقدين كتاب مقدس از جمله با روخ اسپينوزاي يهودي را هم در نظر داشت كه به طور علمي اثبات مي كند كه اعتقاد به نوشته شدن 5 سفر تورات توسط حضرت موسي (عليه السلام ) صحيح نيست و فردي بعد از ايشان آنها را نوشته گر چه خود ايشان هم نوشته هايي داشته اند . عجيب است چطور بسياري از اهل كتاب , كتابي را كه در آن محل دفن وشرح وفات وسوگواري 30 روزه قوم يهود بررحلت موسي كليم نگاشته شده و آن هم به صورت گزارش نه پيشگويي پيامبرانه نوشته خود آن حضرت مي دانند (!)

پروفسور روژه گارودي انديشمند مسيحي كه بعد ها مسلمان شد در كتاب تاريخ يك ارتداد (ص58) مي نويسد : (تورات (اسفار پنج گانه ) و كتابهاي (تاريخي ) _ بدان گونه كه بيش از يك قرن پيش شارحان اثبات كرده اند ) يك سر هم بندي مكتوب از سنتهاي شفاهي است كه به دست وقايع نگاران قرن نهم صورت گرفته است , ونيز به دست كاتبان منحرف زمان حضرت سليمان (عليه السلام ) كه دل مشغولي اصلي شان اين بوده است كه فتوحات داود (عليه السلام ) و امپراطوري او را , با بزرگ نمايي آنها , مشروعيت بخشند , و حال آنكه , از سوي ديگر , نه آثار باستان شناختي و نه مداركي به جزداستانهاي كتاب مقدس , هيچ امكاني براي بررسي تاريخي اين فتوحات فراهم نمي آورد . نخستين رويدادي كه مورد تاييد بيرون (از كتاب مقدس ) است .به سليمان (عليه السلام ) مربوط مي شود , رد پاي او را در بايگاني هاي آشوري مي توان يافت . تا آن زمان , هيچ گونه منبع بيرون از داستانهاي كتاب مقدس براي محك زدن تاريخيت آنها وجود ندارد .

وي در جاي ديگر در (ص 37 ) همان كتاب مي آورد :از نظر راويان توراتي , تاريخ مبادي اسرائيل از يك رشته دورانها با حدو مرز كاملا مشخص تشكيل شده است . اينان تمامي خاطرات , داستانها , افسانه ها , حكايات يا اشعاري را كه بر دوش سنت شفاهي , به ايشان رسيده است , را در يك چار چوب شجره نامه اي و زماني _ تاريخي دقيق جاي مي دهند : اين نماي تاريخي به اعتراف تقريبا تمامي شارحان مدرن, فوق العاده ساختگي است . كارهاي آلبرشت الت و مارتين نث به ويژه نشان داده اند كه تقسيم بندي به دورههاي متوالي (شيوخ اسرائيل_ فرمانبرداري در مصر _ فتح كنعان) مصنوعي است . تا اينجا روژه گارودي از آلبرد پوري استاد عهد عتيق دانشكده الهيات پروتستان ژنو كه درتزدکترای خود پژوهشهاي بزرگترين تاريخ دانان و مفسران معاصر رادر هم ادغام كرده بوده نقل مي كرد , وي در ادامه به قلم خود مي نويسد :) خانم فرانسواز اسميت رئيس دانشكده الهيات پروتستان پاریس تحقيقات مربوط به شرح وتفسير معاصر را , هم سو با تز آلبرد پوري ,خلاصه ميكند و مينويسد : پژوهشهاي تاريخي اخير , نمودارهاي كلاسيك مهاجرت جمعي از مصر , فتح كنعان , وحدت ملي اسرائيل پيش از تبعيد و مرزهاي دقيق را افسانه وتخيل مي شمارد . اطلاعات تاريخ نگاري توراتي نه درباره آنچه حكايت ميكند , بلكه درباره كساني است كه آنرا مي سازند ومي پردازند . در همان جا چندين منبع ديگري هم معرفي شده است .

ايشان در محل ديگري (ص49) چنين مي نويسد : از خود كتاب مقدس بر مي آيد كه دو نگارنده اصلي آن يهوليست والوهيست هيچ كدام يگانه پرست نبوده اند , آنان فقط برتري خداي عبري را بر ديگر خدايان و(حسد ) او را در قبال آنان اعلام مي كنند و خداي , كامش همچون ديگر خدايان به رسميت شناخته مي شود .

به علاوه بايد تضادهاي دروني نويسندگان رسمي كتاب مقدس با هم را در نظر داشت كه اين را يك اهل كتاب ظاهر گرا هم نمي تواند رد كند . مثلا اختلافات پولس با ساير رسولان و شدت آن تا بدانجا ست كه گاهي آنها را (برادران كذبه ) مي خواند ( رساله دوم به 11:-22- 33 ) و حتي تناقضات بين پولس با گفتار هاي حضرت مسيح هم در كتاب مقدس مي باشد . (زساله پولس به روميان 13-1-7 كه مخالف لوقا 13: 31-33 مي باشد ) به نظر شما به عنوان يك شخص عاقل ومتفكر و بي طرف به كدامين قسمت كتاب مقدس يا به كدامين حرف كدام نويسنده اعتماد كنيم ؟!

جز آنچه گذشت اختلافات زيادي كه بين خود اناجيل اربعه و افتراقات مابين اناجيل وساير كتب عهد جديد و فرقهاي اينها با كتب عهد عتيق همراه با اختلافات نسخي كه از عهد عتيق وجديد موجود است , كاملا قابل تعمق هستند .( براي نمونه به كتاب معرفي كتب آسماني آقاي حسام نقبايي ص144رجوع كنيد ) و اينها منهاي اختلافات دروني هر باب از عهد قديم وافتراقات سبك نگارش آنهاست آنگونه كه ويل دورانت (تاریخ تمدن ج1ص486) مي نويسد : جان استروك در سال 1753 م. به اختلاف متون تورات اشاره كرد (از جمله آنكه : دو داستان متشابه ومجزي در سفر jeanAstruc پيدايش آمده است . در يكي از خالق به عنوان يهوه و در ديگري به عنوان الوهيم ياد شده است عقيده دانشمندان بر آن است كه داستانهاي ويژه يهوه در يهودا وداستانهاي مخصوص به الوهيم در افراييم (مملكت شمالي ) نگارش يافته وبعد از سقوط سامره آن دو دسته داستانها را به يكديگر آميخته و از آن يك داستان ساخته اند . تمام اين موارد را بايد هم آوا با تشكيکات مورخين در سالم ماندن تورات وانجیل ديد و اقوال قر آن كريم وسخنان ائمه هدي علیهم السلام ) ( كه حرف هايشان از سنديت قطعي وظني نزديك به قطع بر خوردار است ) مبني بر تحریف در كتاب مقدس ونگفتن و كتمان بعض آن توسط علماي يهود وتحريف گفتاري آن توسط مردم لجوج يهود را هم بايد مد نظر قرارداد .

با اين همه اصلا قر آن معتقد است كه انجيل كتابي آسماني بوده كه بر خود حضرت مسيح (عليه السلام ) نازل شده است نه اين كه زندگي نامه اي باشد كه بعد از ايشان نگارش يافته باشد و ايشان خود وحي مجسم باشد و خداي پسر (!) و در سنديت و تواتر قر آن هم كه هيچ شك وشبهه اي نيست . ( اگر هم باشد دلايل كافي آنرا رد مي كند )

جالب است توجه كنيم كه قديمي ترين نسخه هاي تورات وانجيل كه موجود هستند مربوط به حدود چندين قرن بعد از نوشته شدن توسط كاتبين ادعايي اهل كتاب مي باشد . و معلوم نيست در اين چند قرن آيا همان متن اصلي باز نويسي شده يا به عقيده بعضي محققين تورات اصلي كاملا از بين رفته وبعدا كاهنين سنت هاي شفاهي خود را به عنوان كتاب مقدس به خورد مردم داده اند. در اين رابطه استاد توفيقي در ص136 آشنايي با اديان بزرگ مي نويسد : ( قديمي ترين نسخه هاي عهد عتيقمربوط به 2000سال پيش (يعني ا1300 سال بعد از مرگ نويسنده ادعايي تورات ( حضرت موسي كه قرن 13 پيش از ميلاد فوت كرد) و قديمي ترين نسخه هاي عهد جديد مال 1600 سال قبل ( يعني حدود 350 سال بعد از مرگ نويسندگان اناجيل ) مي باشد . و البته بايد تعداد اين نسخه ها واينكه آيا تواتر بر كذب در همين نسخه ها چطور است ( يعني آيا نسخه هاي 2000ساله متواترند يا نه) هم بررسي كرد . چرا كه مثلا قر آن كتاب اصلي مسلمانان در تمام دوران 1400ساله به طور تواتر نقل شده است و اين راهي منطقي واصولی در اطمينان به اين همان يك كتاب است كه فعلا در دست ماست .

كني كات كه از محققين مي باشد مي گويد تمام نسخه هاي عهد عتيق كنوني بين 1000و1400 ميلادي یعنی 2300 الی 2700 سال پس ازمرگ حضرت موسی نوشته شده است يكي ديگر ازانديشمندان به نام والتن مي نويسد : نسخه هاي شش قرن پيش بسيار كم ياب است و نسخه هاي 7قرن يا 8قرن پيش در نهايت كميابي است .

عالم ديگري به نام فيليستین شاله مي گويد : هيچ يك از كتاب هاي اصلي خطي كتاب مقدس اكنون به زبان عبري موجود نيست .... وو قديمي ترين نسخه خطي عبري كه در دست است , از قرن دهم بعد از ميلاد (1000م ) تجاوز نمي كند . ريس در كتابش كه با همكار ي عده اي از محققان نگاشته مي آورد : ( تمام نسخه هايي كه در قرن 7 يا 8 ميلادي نوشته شده بود , به دستور شوراي يهود نابود شد , چرا كه آنها با نسخههاي مورد توجه آنان مخالفت فراواني داشت ) و اين اولين شوراي علماي اهل كتاب نبود كه چنين عملي كرد كه هر چه خود مي خواست گذاشت بماند بلكه بار ها مردم يهود واهل كتاب حرف شوراي علماي خود را پذيرفتند علمایی كه تورات هم نزد آنها با تيراژ محدود نگهداري مي شد و معلوم نيست كه واقعا همان را كامل براي مردم ارائه كرده باشنددر صورتي كه حتي بعضي روايات مسلمانان در يك نسل تنها 110 راوي شيعي عادل موثق و بسياري روات مجهول الوثوق ومجهول النسب دارد , قر آن كه بسيار محكم تر از اينها ست .( كتاب مقدس فعلي مصوبه شوراي تر نت (1546 م ) است كه اهل كتاب بايد او را وحي آسماني بدانند .

من یک مسلمان هستم. چرا باید به فکر مسیحی شدن باشم؟

من یک مسلمان هستم. چرا باید به فکر مسیحی شدن باشم؟

جواب: 
به احتمال قوی جالب ترین جنبۀ ارتباط اسلام و مسیحیت آن چیزی است که قرآن در بارۀ عیسی مسیح می گوید. مطابق قرآن، الله عیسی را فرستاد و او را با روح القدس حمایت نمود (سوره 87:2)، الله عیسی را متعالی ساخت (سوره 253:2)، عیسی پاک و بدون گناه بود (سوره 46:3 ؛ 85:6 ؛ 19:19)، عیسی از مردگان برخیزانیده شد (سوره 33:19-34)، الله به عیسی فرمود تا مذهبی تأسیس نماید (سوره 13:42)، و اینکه عیسی به بهشت بُرده شد (سوره 157:4-158). در نتیجه، مسلمانان مؤمن باید با تعالیم عیسی مسیح آشنائی داشته و او را متابعت کنند (سوره 48:3-49 ؛ 46:5).

تعایم عیسی مسیح توسط شاگردانش در اناجیل به جزئیات به رشتۀ تحریر درآمده اند. قرآن، در سوره 111:5 می گوید که شاگردان تحت الهام روح القدس به عیسی و پیغام او ایمان آوردند. سوره 6:61 و 14 عیسی و شاگردانش را به عنوان معاونین الله معرفی می کند. بنابراین، شاگردان عیسی به عنوان معاونین الله کلام مسیح را به دقت تمام به رشتۀ تحریر درآوردند. قرآن به مسلمانان تعلیم می دهد که تورات و اناجیل را احترام نموده پیروی کنند (سوره 44:5-48). اگر عیسی مسیح پاک و بی گناه بود، پس همۀ تعالیم او حقیقت دارد. و اگر شاگردان مسیح معاونین الله بودند، پس آنچه را از مسیح و تعالیمش به رشتۀ تحریر درآورده اند دقیق و صحیح می باشد.

الله، از طریق محمّد، مسلمانان را در قرآن تعلیم می دهد تا انجیل را بخوانند. الله اینچنین تعلیمی نمی داد اگر اناجیل تحریف شده بودند. با توجه به مندرجات در قرآن نسخه های موجود از انجیل در زمان محمّد صحّت داشته و مورد تأئید الله بوده اند. امروزه هزاران نسخه از اناجیل یافت شده اند که قدمت تعدادی از آنان به 450 سال پیش از زمان محمّد می رسد. مقایسۀ نسخه های بدست آمده از انجیل که قدمت آنها به قبل از محمّد، زمان محمّد، و بعد از محمّد می رسد نشان می دهد که همه (بدون استثناء) دقیقاً با یکدیگر مطابقت دارند. پس هیچ دلیل قانع کننده ای مبنی بر تحریف اناجیل وجود ندارد. بنابراین میتوان اطمینان داشت که همۀ تعالیم مسیح حقیقت است، همۀ آنها بدقت در اناجیل ثبت شده اند، و الله اناجیل را حفاظت کرده است.

در بارۀ مسیح چه چیزهائی در اناجیل مرقوم است؟ در یوحنا 6:14 عیسی اعلام نمود: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس جز بوسیلۀ من نزد پدر نمی آید." عیسی مسیح تعلیم داد که او تنها راه رسیدن به خداست. در متی 19:20 او فرمود که مصلوب شده، به قتل خواهد رسید، و روز سوم از مُردگان قیام خواهد کرد. این وقایع چنانکه مسیح فرموده بود رُخ داد و در اناجیل ثبت شد (متی باب های 27 و 28؛ مرقس باب های 15 و 16؛ لوقا باب های 23 و 24؛ یوحنا باب های 19-21). چرا عیسی، این پیغمبر بزرگ خدا، می بایستی اجازه دهد او را به قتل رسانند؟ چرا اصلاً لازم بود الله اجازه دهد این اتفاق بیفتد؟ عیسی گفت: "کسی مُحبتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد." (یوحنا 13:15) یوحنا 16:3 خاطر نشان می سازد که خدا آنقدر ما را دوست داشت که عیسی را فرستاد تا به جهت ما جان خود را فدا کند.

چرا ما احتیاج داریم عیسی مسیح جان خود را به جهت ما بدهد؟ تفاوت اصلی اسلام و مسیحیت در همین نکته است. اسلام تعلیم می دهد که الله ما را بر اساس سنگینی وزنۀ اعمال خوب و بدمان داوری خواهد کرد. ولی تعلیم مسیحیت این است که هیچکس قادر نیست آنقدر اعمال نیکو انجام دهد که بر اعمال بدش سبقت جسته او را به بهشت ببرد. حتی اگر انسان (به فرض محال) اعمال بدش را تحت پوشش اعمال نیکش قرار دهد، خدا همچنان قدوس، پاک، و عاری از گناه است به طوری که حتی یک گناه را تحمل نخواهد کرد. یعنی حتی یک گناه کافی است که آن خدای قدوس ما را از رسیدن به بهشت باز دارد. الله، اگر کامل و مقدس است، نمی تواند متحمل حتی یک ناپاکی در بهشت شود. بنظر می رسد که این حقیقت هیچ امیدی برای ما بجا نمی گذارد جز سپری کردن ابدیت در جهنم! قدوسیت الله ایجاب می کند که گناه را برای تمام ابدیت محکوم و داوری نماید. به همین دلیل لازم بود عیسی مسیح قربانی گناه ما بشود.

مطابق قرآن، عیسی مسیح عاری از گناه بود. چگونه ممکن است که یک انسان در همۀ طول عمرش مرتکب حتی یک گناه نشود؟ در واقع، این غیر ممکن است. پس مسیح چگونه بی گناه بود؟ عیسی مسیح وجودی بیش از یک انسان بود. خود عیسی مسیح ادعا نمود که خداست (یوحنا 30:10). عیسی مسیح ادعا نمود که همان خدای تورات (عهد عتیق) است (یوجنا 58:8). اناجیل بطور واضح تعلیم می دهند که عیسی مسیح خدای مجسّم است؛ یعنی خدا در قالب جسم (یوحنا 1:1 ، 14). خدا می دانست که همۀ ما گناه کرده ایم و نمی توانیم وارد بهشت شویم. خدا می دانست که تنها را ه برای آمرزش گناهان ما این بود که جریمۀ گناهان ما پرداخت شود. و خدا می دانست که تنها او قادر بود این قیمت گزاف را بپردازد. به همین خاطر خدا انسان شد (عیسی مسیح)، بی گناه زیست نمود (سوره 46:3؛ 85:6؛ 19:19)، پیغامی عاری از خطا تعلیم داد، و برای ما مُرد تا جریمۀ گناهان ما را ادا کند. خدا به این عمل مبادرت ورزید چون ما را دوست داشت و می خواست ما ابدیت را در بهشت با او صرف کنیم.

همۀ اینها چه مفهومی برای شما دارند؟ عیسی قربانی کامل گناهان ما است. خدا بخشش و نجات را به ما هدیه می دهد اگر ما به سادگی آن را بپذیریم (یوحنا 12:1) و ایمان آوریم که عیسی همان نجات دهنده ای است که به مانند یک دوست جان خود را برای ما فدا کرد. اگر شما به عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ خویش اعتماد کنید، او شما را اطمینان خواهد بخشید که برای تمام ابدیت دارای حیات جاودانی در بهشت هستید. خدا گناهان شما را خواهد بخشید، باطن شما را پاک خواهد کرد، روح شما را تازه خواهد ساخت، به شما حیات پرثمر در این جهان، و حیات جاودان در جهان آینده خواهد بخشید. چگونه می توان چنین هدیۀ باارزشی را رد کرد؟ چگونه می توان به خدائی که ما را محبت نمود و جان خود را در راه ما فدا نمود پُشت کرد؟

اگر شما مطمئن نیستید به چه چیزی ایمان دارید، شما را دعوت می کنیم که در دعا به خدا بگوئید: "خدایا، مرا کمک کن تا حقیقت را بیابم. مرا یاری فرما تا تعلیم و اعتقادات غلط را تشخیص دهم. مرا کمک کن تا راه صحیح نجات را بشناسم." خدا همواره چنین دعائی را جواب می دهد.

اگر شما مایلید که عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ شخصی خود بپذیرید، به سادگی با او صحبت کنید. در سکوت و یا با صدای بلند به او بگوئید که شما می خواهید هدیۀ نجات در مسیح را از او بپذیرید. اگر می خواهید دعا کنید، میتوانید بگوئید: "خدایا، برای محبتی که نسبت به من داری ممنونم. متشکرم که جان خود را برای من قربانی کردی. برای نجاتی که برای من تدارک دیدی ممنونم. هدیۀ نجات در عیسی مسیح را با ایمان می پذیرم و به او به عنوان نجات دهنده ام اعتماد می کنم. تو را دوست دارم و خود را به تو تسلیم می کنم."

۱۳۹۳ مرداد ۸, چهارشنبه

چه نقشه ای برای نجات انسان وجود دارد؟

چه نقشه ای برای نجات انسان وجود دارد؟

جواب: 
آیا شما گرسنه هستید؟ منظور گرسنگی جسمی نیست، بلکه آن حسّ جویندگی است که در پی چیزی والاتر در زندگی می باشد. آیا در درون خود چیز عمیقی می بینید که گویا هیچگاه ارضاء نشده است؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست. او فرمود: "من نان حیات هستم. کسی که نزد من آید هرگز گرسنه نشود و هر که به من ایمان آرد هرگز تشنه نگردد" (یوحنا 35:6).

آیا شما خود را سردرگم می بینید؟ آیا زندگی بی هدفی را دنبال میکنید؟ آیا خود را در تاریکی سرگردان می بینید؛ جائی که کسی نیست شما را به نور راهنمائی کند؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست. او فرمود: "من نور عالم هستم. کسی که مرا متابعت کند در ظلمت سالک نشود، بلکه نور حیات را یابد" (یوحنا 12:8).

آیا هرگز احساس کرده اید که پشت درهای بسته گیر کرده اید و هر دری هم که بسوی شما گشوده می شود، به سوی یک زندگی تهی و بی معناست؟ آیا جویای دری هستید که شما را به یک زندگی پرمعنی رهنمون سازد؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست. او فرمود: "من در هستم. هر که از من داخل گردد نجات یابد و بیرون و درون خرامد و نجات یابد" (یوحنا 9:10).

در رابطۀ خود با دیگران، آیا خود را شکست خورده می بینید؟ آیا دوستی های شما سطحی و توخالی هستند؟ آیا به نظر می رسد که همه در پی سؤ استفادۀ شخصی از شما هستند؟ ؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست. او فرمود: "من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می نهد... من شبان نیکو هستم و خاصّان خود را می شناسم و خاصّان من مرا می شناسند" (یوحنا 11:10 ،14 ).

آیا از خود می پرسید که بعد از مُردن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا از زندگی کردن برای چیزهای فانی خسته شده اید؟ آیا بعضی اوقات فکر نمی کنید که زندگی بی معنا است؟ آیا طالب زندگی بعد از مرگ هستید؟ اگر اینچنین است، به عیسی مسیح روی آورید؛ او جواب شماست. او فرمود: "... من قیامت و حیات هستم. هر که به من ایمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد. و هر که زنده بُوَد و به من ایمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد...." (یوحنا 25:11–26)

راه چیست؟ حقیقت چیست؟ زندگی و حیات چیست؟ عیسی مسیح اینگونه پاسخ می دهد: "من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس نزد پدر جز به وسیلۀ من نمی آید."

همۀ این سؤالات ناشی از گرسنگی روحانی شماست که فقط مسیح میتواند آن را ارضاء کند. عیسی تنها شخصی است که میتواند از تاریکی ها پرده بردارد. عیسی مسیح دری است بسوی یک زندگی ارضاء شده. عیسی آن دوست واقعی و شبان نیکوئی است که شما بدنبال او می گردید. عیسی حیات واقعی در این دنیا و در زندگی آینده است. عیسی مسیح راه نجات شماست.

اگر خود را از نقطه نظر روحانی گرسنه می بینید، اگر احساس می کنید در تاریکی وسیعی گم شده اید، اگر زندگی برای شما بدون مفهوم است، همه و همه به این دلیل است که شما از خدا دور هستید (جامعه 20:7؛ رومیان 23:3). این احساس خلاء که درون قلب خود می بینید، ثابت می کند که خدا در زندگی شما حضور ندارد. ما آفریده شده بودیم تا با خدا در رابطه و مشارکت باشیم، ولی گناهِ ما باعث گسسته شدن این رابطه شده است. و بدتر اینکه نه فقط زندگی جسمانی خود بر زمین را در دوری از او می گذرانیم، بلکه برای تمام ابدیت از او جدا خواهیم بود (رومیان 23:6 ؛ یوحنا 36:3).

آیا برای این مشکل راه حلی وجود دارد؟ بلی؛ عیسی جواب این مشکل است. عیسی مسیح گناهان ما را بر خود گرفت (دوم قرنتیان 21:5). او به جای ما مُرد (رومیان 8:5) و مجازاتی را که ما لایق آن بودیم بر خود گرفت. پس از سه روز، او از مردگان برخاست و پیروزی خود را بر گناه و موت ثابت نمود (رومیان 4:6–5). اما چرا او این کار را کرد؟ عیسی مسیح، خود جواب این سؤال را می دهد: "کسی مُحبتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را بجهت دوستان خود بدهد" (یوحنا 13:15). عیسی مُرد تا ما حیات داشته باشیم. اگر ما به مسیح ایمان آوریم و مطمئن باشیم که مرگ او بهای مجازات گناهان ما بود، همۀ گناهان ما بخشیده خواهند شد. در این صورت است که تشنگی روحانی ما ارضاء خواهد شد، تاریکی به نور تبدیل خواهد شد، یک زندگی پر معنا و با هدف را تجربه خواهیم کرد، بهترین دوست و شبان نیکوی خود را خواهیم شناخت، و اطمینان خواهیم داشت که پس از مرگ حیات جاودانی خواهیم داشت ـ حیاتی قیام یافته در آسمان به همراه عیسی مسیح در ابدیت.

"زیرا خدا اینقدر جهان را محبت نمود که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد، هلاک نگردد بلکه حیات جاودان یابد." (یوحنا 16:3)

خدا محبت است یعنی چه؟

خدا محبت است یعنی چه؟

جواب: 
بیایید ببینیم که کتاب مقدس چطور محبت را تعریف می کند و بعد راههایی را می بینیم که در آنها خدا اساس وعصارة محبت است . "محبت حلیم و مهربان است. محبت حسد نمی برد. محبت کبر و غرور ندارد. اطوار ناپسندیده ندارد و نفع خود را طالب نمی شود. خشم نمی گیرد و سوء ظن ندارد. از ناراستی خوشوقت نمی گردد ولی با راستی شادی می کند. در همه چیز صبر می کند و همه را باور می نماید. در همه حال امیدوار می باشد و هر چیز را متحمل می باشد. محبت هرگز ساقط نمی شود" (1 قرنتیان 13 : 4 -8 الف). این تعریف خدا از محبت است و چون خدا محبت است (1 یوحنا 4 : 8)، شخصیت او اینگونه می باشد.

محبت (خدا) خود را به کسی تحمیل نمی کند. آنهایی که نزد او می آیند اینکار را تحت تاثیر محبت خدا و بعنوان جواب مثبت به محبت او انجام می دهند. محبت (عیسی) همیشه بدون استثنا به همه خوبی می کرد. محبت (عیسی) به چیرهای دیگران طمع نمی کرد، زندگی متواضعانه ای بدون غر غر و شکایت داشت. محبت (عیسی) در بارة اینکه او چه کسی بود پز نمی داد در حالیکه از هر کسی که به او بر می خورد قدرتمند تر بود. محبت (خدا) فرمان به اطاعت نمی دهد. خدا فرمان نداد که از پسرش اطاعت کنند، بلکه عیسی با ارادة خود پدر آسمانی را اطاعت کرد. " لیکن تا جهان بداند که پدر را محبت می نمایم چنانکه پدر به من حکم کرد همانطور می کنم" (یوحنا 14 :31 ). محبت (عیسی) همیشه نفع دیگران را طالب بود/ است.

بزرگترین تظاهر محبت خدا در یوحنا 3 : 16 به ما داده شده است. "زیرا خدا جهان را اینقدر محبت نمود که پسر یگانة خود را داد تا هر که بر او ایمان آورد هلاک نگردد، بلکه حیات جاودانی یابد." رومیان 5 : 8 همین پیغام را می دهد: "لکن خدا محبت خود را در ما ثابت می کند از اینکه هنگامیکه ما هنوز گناهکار بودیم مسیح در راه ما مرد." از این آیات می بینیم که بزرگترین خواستة خدا این است که درخانة ابدی او یعنی بهشت، به او بپیوندیم. او راهی برای این منظور مهیا کرده است که پرداخت قیمت گناهان ماست. او ما را دوست دارد، چون تصمیم گرفت ما را دوست داشته باشد. محبت می بخشد. "اگر به گناهان خود اعتراف کنیم او امین و عادل است تا گناهان ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد"(1 یوحنا 1: 9 ). 

پس، این که خدا محبت است یعنی چه؟ محبت یک خصوصیت خداست. محبت مرکز شخصیت خداست، مرکز وجود او. محبت خدا با تقدس، عدالت، راستی و یا حتی خشم او مغایر نیست. همة خصوصیات خدا در هماهنگی کاملی برقرارند. خدا نمونة کامل محبت حقیقی است. عجیب اینجاست که خدا به کسانی که پسرش عیسی مسیح را بعنوان نجات دهندة خود قبول می کنند، قدرت می دهد که با قوت روح القدس مثل او محبت کنند (یوحنا 1 : 12 ، 1 یوحنا 3 : 1 و 23 -24). 

۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

مسیح خدای آرامش و محبت: کتاب مقدس دربارة نژادپرستی، تعصب و تبعیض نژادی چه ...

مسیح خدای آرامش و محبت: کتاب مقدس دربارة نژادپرستی، تعصب و تبعیض نژادی چه ...: کتاب مقدس دربارة نژادپرستی، تعصب و تبعیض نژادی چه می گوید؟ جواب:  اولین چیزی که باید در این بحث درک کرد این است که فقط یک نژاد وجود دارد-آن...

کتاب مقدس دربارة نژادپرستی، تعصب و تبعیض نژادی چه می گوید؟

کتاب مقدس دربارة نژادپرستی، تعصب و تبعیض نژادی چه می گوید؟

جواب: 
اولین چیزی که باید در این بحث درک کرد این است که فقط یک نژاد وجود دارد-آنهم نژاد انسان. سفید پوستان، آفریقایی ها، سرخپوستان، عربها، و یهودیان نژادهای مختلف نیستند. بلکه، اقوام مختلف نژاد انسان هستند. همة انسانها خصوصیات مشترک جسمانی دارند (البته با اختلافات کوچک). مهمتر اینکه همة انسانها به شباهت خدا آفریده شده اند (پیدایش 1: 26-27). خدا جهان را آنقدر محبت نمود که عیسی را فرستاد تا جانش را برای ما بدهد (یوحنا 3 : 16). واضحا "دنیا" شامل همة قومهاست.

نزد خدا طرفداری نیست و او بین انسانها فرق نمی گذارد (تثنیه 10: 17، اعمال رسولان 10: 34، رومیان 2: 11، افسسیان 6: 9)، و ما هم نباید اینکار را بکنیم. یعقوب 2: 4 به آنهایی که بین انسانها فرق می گذارند "داوران با خیالات فاسد" می گوید. در عوض ما باید همسایة خود را مثل خود دوست بداریم (یعقوب 2: 8). در عهد عتیق، خدا انسان را به دو گروه نژادی تقسیم کرد: یهودیان و ملل دیگر. خدا می خواست که قوم یهود قوم کاهنان باشند که ملل دیگر را خدمت کنند. در عوض، یهودیان از موقعیت خود مغرور شدند و به ضدیت با ملل دیگر پرداختند. عیسی مسیح این مسئله را با خراب کردن دیوار خصومت بین آنها خاتمه داد (افسسیان 2: 14). هر نوع نژادپرستی، تعصب، و تبعیض نژادی مخالف کار مسیح بر روی صلیب است.

عیسی به ما فرمان می دهد که همدیگر را دوست داشته باشیم همانطور که او ما را دوست دارد (یوحنا 13 : 34). اگر خدا ما را یکسان دوست دارد، ما هم باید همدیگر را با همان استاندارد بالا دوست داشته باشیم. عیسی در متی 25 به ما یاد می دهد که هر چه ما برای کوچکترین برادرش انجام دهیم، انگار برای او انجام داده ایم. اگر ما با کسی با حقارت رفتار کنیم، یعنی با کسی که بشکل خدا آفریده شده است با حقارت رفتار کرده ایم، و کسی را که خدا او را دوست دارد و عیسی برایش مرد اذیت کرده بدرد آورده ایم. 

نژادپرستی، در شکلهای گوناگون و به درجات مختلف، بلاییست که هزاران سال است گریبانگیر انسانهاست. برادران و خواهران از همة اقوام، نباید چنین باشد. قربانی های نژادپرستی، تعصب و تبعیض نژادی باید ببخشند. افسسیان 4 : 32 می گوید، "با یکدیگر مهربان باشید و رحیم و همدیگر را عفو نمایید چنانکه خدا در مسیح شما را هم آمرزیده است". یک نژاد پرست ممکن است لیاقت بخشش شما را نداشته باشد، اما ما هم بسیار بیشتر لیاقت بخشش خدا را نداریم. کسانی که نژاد پرستی، تعصب و تبعیض نژادی را رواج می دهند، باید توبه کنند. "خود را از مردگان زنده شده به خدا تسلیم کنید و اعضای خود را تا آلات عدالت برای خدا باشند (رومیان 6: 13). باشد که غلاطیان 3: 28 کاملا درک شود، "هیچ ممکن نیست که یهود باشد یا یونانی و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن زیرا که همة شما در مسیح عیسی یک می باشید."

چه تفاوتی بین جان و روح انسان هست؟

چه تفاوتی بین جان و روح انسان هست؟

جواب: 
جان و روح دو جنبة اولیة غیر مادی در انسان هستند. می تواند گیج کننده باشد اگر بخواهیم فرق بین جان و روح را خیلی دقیق بدانیم. کلمة "روح" فقط به قسمت غیر مادی انسان اطلاق می شود. انسان روح دارد، اما ما ارواح نیستیم. بهر حال، در کلام خدا، تنها ایمانداران از نظر روحانی زنده خوانده شده اند (1 قرنتیان 2: 11، عبرانیان 4: 12، یعقوب 2 : 26)، در حالیکه بی ایمانان از نظر روحانی مرده اند (1 قرنتیان 2: 14 و 3: 1، افسسیان 1:3 و5: 19، کولسیان 1: 9 و 3:16). روح عاملی در انسان است که به ما قدرت می دهد تا بتوانیم رابطة شخصی و نزدیک با خداوند داشته باشیم. هر گاه کلمة "روح" استفاده می شود، به قسمت غیر مادی انسان اشاره می شود که با خدا ارتباط می یابد، خدایی که خودش روح است (یوحنا 4: 24).

کلمة "جان" می تواند به قسمت غیر مادی و هم قسمت مادی اشاره داشته باشد. برخلاف اینکه انسان روح دارد، همین انسان جان است. اساسا، کلمة "جان" یعنی حیات. بهر حال ماورای این معنی، کتاب مقدس جان را بطرق مختلف بکار می برد. یکی از این معانی اشتیاق انسان به گناه است (لوقا 12: 26). انسان ذاتا شریر است، و جانهای ما اینطور بار آمده اند. اصل حیاتِ جان در زمان مرگ جسمانی برداشته می شود (پیدایش 35: 18، ارمیا 15: 2). جان، که با روح است، مرکز خیلی از تجربیات احساسی و روحانیست (ایوب 30:25، مزمور 43: 5، ارمیا 13: 17). هر جا کلمة "جان" استفاده می شود، می تواند اشاره به تمامیت شخص باشد، چه زنده و چه بعد از مرگ. 

جان و روح بهم متصل هستند، اما قابل تفکیکند (عبرانیان 4: 12). جان اساس انسانیت است، یعنی آنکسی که هستیم. روح جنبه ای از انسان است که با خدا مربوط می شود. 

مسائل زناشویی در کتاب مقدس

مسائل زناشویی

۱و امّا در خصوص مسائلی که به من نوشته بودید:
«مرد را نیکوست که زن را لمس نکند.»۲امّا به‌سبب بی‌عفتیهای موجود، هر مردی باید با زن خود، و هر زنی باید با شوهر خود رابطۀ زناشویی داشته باشد.۳مرد باید وظیفۀ زناشویی خود را نسبت به زنش بهجا آورد و زن نیز باید وظیفۀ زناشویی خود را نسبت به شوهرش ادا کند.۴زن بر بدن خود اختیار ندارد بلکه شوهرش، و مرد نیز بر بدن خود اختیار ندارد بلکه زنش.۵پس یکدیگر را محروم نکنید، مگر با رضای یکدیگر و برای مدتی، تا وقت خود را وقف دعا کنید. سپس باز به یکدیگر بپیوندید، مبادا شیطان شما را به‌سبب ناخویشتنداری در وسوسه اندازد.۶من این را حکم نمی‌کنم، بلکه تنها جایز می‌شمارم.۷آرزو می‌کردم همه چون من بودند، امّا هر‌کس عطایی خاص از خدا یافته است؛ یکی دارای یک عطاست و دیگری دارای عطایی دیگر.
۸به بیوه‌مردان و بیوه‌زنان می‌گویم که نیکوست همچون من مجرد بمانند.۹امّا اگر خویشتنداری نمی‌کنند، همسر اختیار کنند، زیرا ازدواج از سوختن در آتش هوس بهتر است.
۱۰حکم من برای متأهلان این است - نه حکم من، بلکه حکم خداوند - که زن نباید از شوهر خود جدا شود.۱۱امّا اگر چنین کرد، دیگر نباید شوهر اختیار کند و یا اینکه باید با شوهر خود آشتی نماید. مرد نیز نباید زن خود را طلاق گوید.
۱۲به بقیه می‌گویم - من می‌گویم نه خداوند - که اگر برادری همسری بی‌ایمان دارد و آن زن حاضر است با او زندگی کند، آن برادر نباید زن خود را طلاق گوید.۱۳همچنین اگر زنی شوهری بی‌ایمان دارد و آن مرد حاضر است با او زندگی کند، آن زن نباید از شوهرش جدا شود.۱۴زیرا شوهر بی‌ایمان به‌واسطۀ همسرش تقدیس می‌شود و زن بی‌ایمان به‌واسطۀ شوهرش. در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک می‌بودند؛ امّا چنین نیست، بلکه آنان مقدّسند.۱۵امّا اگر آن که بی‌ایمان است بخواهد جدا شود، مانع مشوید. در چنین وضعی شوهر یا زن مؤمن اجباری ندارد با او زندگی کند. ولی خدا ما را به صلح و آشتی خوانده است.۱۶زیرا ای زن، از کجا می‌دانی که باعث نجات شوهرت نخواهی شد؟ و ای مرد، از کجا می‌دانی که همسرت را نجات نخواهی داد؟
۱۷باری، هر‌کس آنگونه زندگی کند که خداوند برای او در نظر گرفته و خدا او را بدان فراخوانده است. این اصلی است که من در همۀ کلیساها بدان حکم می‌کنم.۱۸اگر کسی به‌هنگام فراخوانده شدن ختنه شده بوده، در همان حال باقی بماند؛ و اگر کسی به‌هنگام فراخوانده شدن ختنه نشده بوده، ختنه نشود.۱۹زیرا مهم ختنه شدن یا نشدن نیست، بلکه مهم نگاه داشتن احکام خداست.۲۰هر‌کس در هر وضعی که فراخوانده شده باقی بماند.۲۱آیا زمانی که فراخوانده شدی، غلام بودی؟ تو را باکی نباشد. امّا اگر می‌توانی آزادی خود را به‌دست آوری، فرصت را از دست مده.۲۲زیرا آن که در غلامی از سوی خداوند فراخوانده شده است، آزادِ خداوند است؛ و نیز آن که در آزادی فراخوانده شده است، غلام مسیح است.۲۳به بهایی گران خریده شده‌اید، پس غلام انسانها مشوید.۲۴بنابراین، ای برادران، هر‌کس در هر وضعی که فراخوانده شده است، در همان وضع در حضور خدا باقی بماند.
۲۵و امّا در خصوص باکره‌ها، حکمی از خداوند نیافته‌ام؛ ولی در مقام کسی که به‌واسطۀ رحمت خداوند درخور اعتماد است، نظر خود را بیان می‌کنم.۲۶به‌سبب بحران زمان حاضر، برای شما بهتر است در همان وضعی که هستید، باقی بمانید.۲۷اگر به زنی بسته‌ای، رهایش مکن، و اگر از زن آزادی، در پی همسر مباش.۲۸امّا اگر همسر اختیار کنی، گناه نکرده‌ای؛ و اگر باکره‌ای شوهر کند، گناه نکرده است. امّا آنان که ازدواج می‌کنند، در این زندگی سختی خواهند کشید و من نمی‌خواهم شما رنج ببرید.
۲۹برادران، مقصودْ اینکه زمان کوتاه شده است. از این پس، حتی آنان که زن دارند چنان رفتار کنند که گویی زن ندارند؛۳۰و آنان که سوگوارند، چنان که گویی سوگوار نیستند؛ و آنان که شادمانند، چنان که گویی شاد نیستند؛ و آنان که متاعی می‌خرند، چنان که گویی مالک آن نیستند؛۳۱و آنان که از این دنیا بهره برمی‌گیرند، چنان که در آن غرقه نباشند. زیرا صورت کنونی این دنیا در حال سپری شدن است.
۳۲خواست من این است که از هر نگرانی به‌دور باشید. مرد مجرد نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه خداوند را خشنود سازد؛۳۳در حالی‌که مرد متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه همسرش را خشنود سازد،۳۴و توجه او به امری واحد معطوف نیست. به همینسان، زن مجرد و یا باکره، نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه در جسم و در روح، مقدّس باشد؛ در حالی‌که زن متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه شوهرش را خشنود سازد.۳۵من اینها را برای منفعت شما می‌گویم، نه تا در قید و بندتان بگذارم. مقصودم این است که به‌شایستگی زندگی کنید و هیچ دغدغه‌ای شما را از سرسپردگی به خداوند بازندارد.
۳۶اگر مردی بر این اندیشه است که نسبت به نامزد باکره‌اش به‌ناشایستگی عمل می‌کند، و اگر سن ازدواج دختر رسیده و آن مرد چنین می‌اندیشد که باید ازدواج کند، آنچه در نظر دارد انجام دهد؛ با این کار گناه نمی‌کند. پس بگذارید ازدواج کنند.۳۷امّا اگر مردی در تصمیم خود راسخ است و در فشار نیست، بلکه بر ارادۀ خود مختار است و عزم‌جزم کرده که با نامزد باکرۀ خود ازدواج نکند، آن مرد نیز عملی نیکو انجام می‌دهد.۳۸پس آن که با نامزد خود ازدواج می‌کند، عملی نیکو انجام می‌دهد؛ امّا آن که ازدواج نمی‌کند، عملی حتی بهتر انجام می‌دهد.
۳۹زن تا زمانی که شوهرش زنده است، به او بسته است. امّا اگر شوهرش درگذشت، آزاد است تا با هر‌که می‌خواهد ازدواج کند، البته به این شرط که آن مرد در خداوند باشد.۴۰ولی به نظر من اگر ازدواج نکند، سعادتمندتر خواهد بود؛ و فکر می‌کنم که من نیز روح خدا را دارم!

۸

کتاب مقدس چگونه به دست ما رسید؟

عهد عتیق
عهد عتیق در طول یک دوره زمانی هزار ساله، تقریبا بین سالهای ۱۴۰۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد نگاشته شده است. پنج کتاب نخست عهد عتیق که گاهی کتابهای شریعت یا کتابهای موسی خوانده می‌شوند، عمدتا توسط موسی در حدود سال ۱۴۰۰ پیش از میلاد نگاشته شدند. آخرین کتاب عهد عتیق در سال ۴۰۰ پیش از میلاد توسط ملاکی نبی به نگارش درآمد.
کتابهای عهد عتیق با دقت فراوان با دست کاتبان یهودی نسخه برداری شدند و بدینسان از نسلی به نسل بعد انتقال یافتند. هر بار که کاتبی نسخه‌ای جدید از کتابهای مقدسه را نسخه برداری می‌نمود، نسخه قدیمی را نابود می‌کرد. به همین دلیل، قدیمی ترین نسخه‌های عهد عتیق دیگر موجود نیستند. در واقع، قدیمی ترین نسخه کامل عهد عتیق در قرن دهم میلادی نسخه برداری شده است.

با وجود این در سال ۱۹۴۷ در اسرائیل، یک پسر چوپان، طومارهایی چرمی را که بسیار قدمت داشتند، یافت. وی این طومارها را در غارهایی که در هشت کیلومتری جنوب شهر اریحا و در نزدیکی دریای مرده قرار داشتند، پیدا کرد. بنابراین، این طومارها به طومارهای دریای مرده معروف شدند. این طومارها شامل بخشهایی از عهد عتیق می‌شوند که تقریبا بخشهایی از هر کتاب را در بر می‌گیرد. طومارهای دریای مردده تقریبا بین قرون اول و دوم پیش از میلاد نسخه برداری شده اند. به استثنای تفاوتهای جزئی در املای برخی کلمات و تفاوت کوچک در نحوه جمله بندی، بقیه متون دقیقا همانند نسخه باقی مانده از قرن دهم میلادی است. این سخن بدین معنی است که کاتبان یهودی وظیفه خود را با دقت و توجه فراوان انجام می‌دادند. بنابراین، ما کاملا می‌توانیم مطمئن باشیم که نسخه‌های متاخر تر عهد عتیق (که کتاب مقدسهای امروزی ما بر اساس آنها ترجمه شده اند)، نسخه‌های کاملا دقیقی هستند که با نوشته‌های اصلی انبیا تفاوتی ندارند. این موضوع بسیار اهمیت دارد، زیرا همانگونه که کمی جلوتر خواهیم دید، نویسندگان اصلی کتابهای عهد عتیق به شکلی خاص، مستقیما از سوی خدا الهام یافتند تا آنچه را که خدا از آنها می‌خواسته است، به نگارش درآورند. بنابراین، ما می‌توانیم مطمئن باشیم که نسخه‌هایی که آنان به نگارش در آوردند، با امانت و دقت در طی قرون به دست ما رسیده است.
اکثر متون عهد عتیق به زبان عبری نگاشته شده اند که زبان باستانی یهودیان است. با وجود این، در زمان مسیح، مردم عادی به زبان عبری سخن نمی‌گفتند، بلکه عمدتا کاهنان یهودی و استادان مذهبی از این زبان استفاده می‌کردند. در زمان مسیح زبان رایج در خاورمیانه زبان آرامی بود که خود مسیح نیز به این زبان تکلم می‌کرد. رابطه زبان آرامی با زبان عبری را می‌توان به رابطه زبان معاصر هندی و زبان سانسکریت تشبیه کرد.
اما در زمان مسیح، زبان دیگری نیز رواج داشت که زبان یونانی بود. یونانی زبانی بود که در تمامی منطقه مدیترانه به آن تکلم می‌شد و اکثر افراد تحصیل کرده، آن را می‌دانستند. از آنجا که عده معدودی زبان عبری را می‌فهمیدند، در حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد، عهد عتیق به یونانی ترجمه شد. هنگامی که نویسندگان عهد جدید از متون عهد عتیق نقل قول می‌کردند، معمولا ترجمه یونانی را مورد استفاده قرار می‌دادند، نه متن اصلی عبری را.
عهد عتیق شامل ۳۹ کتاب می‌شود که توسط نویسندگان مختلفی به نگارش در آمده است.

عهد جدید 
نگارش عهد جدید بیست سال پس از مرگ مسیح آغاز شد. این کتابها به زبان یونانی نگاشته شدند. آخرین حکم مسیح به شاگردانش این بود که شاهدان او در تمام دنیا باشند (اعمال ۱: ۸). بنابراین، از روز پنطیکاست، شاگردان در مورد زندگی و تعالیم مسیح شروع به سخن گفتن کردند. در طول بیست سال پس از مرگ مسیح، شاگردان یا رسولان عمدتا به صورت شفاهی به دیگران تعلیم می‌دادند. اما هنگامی که رسولان پا به سنین کهولت گذاردند، این ضرورت احساس شد که برای اینکه تعلیمات ایشان به گونه‌ای دقیق به نسلهای آینده منتقل شود، لازم است که آنها به صورت نوشته در آیند. بنابراین، برخی از رسولان و اشخاص نزدیک به آنان، شروع به نوشتن روایت زندگی مسیح کردند. مرقس انجیل خود را از زبان پطرس رسول نگاشت (به مقدمه انجیل مرقس مراجعه کنید). متای رسول انجیل متی را نوشت. یوحنای رسول انجیل یوحنا را نگاشت و لوقا که از همراهان نزدیک پولس رسول بود، انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان را که تاریخ کلیسای اولیه است، به نگارش درآورد.
رسولان علاوه بر نگاشتن روایت زندگی مسیح، تشخیص دادند که ضروری است توضیحات بیشتری در مورد علت آمدن مسیح به جهان ارائه دهند و همچنین برخی برداشتهای نادرست و تعالیم غلط را که در کلیساهای جدید رواج یافته بود، اصلاح کنند. بنابراین، به کلیساهای جدیدی که بنا کرده بودند، نامه‌هایی نوشتند. از مجموعه این نامه ها، سیزده نامه متعلق به پولس رسول است که اولین آنها رساله به غلاطیان می‌باشد که در حدود سال ۵۰ میلادی نوشته شده است (به مقدمه غلاطیان مراجعه کنید). برخی محققین معتقدند که رساله یعقوب، برادر عیسی، قدیمی ترین قسمت عهد جدید است (به مقدمه رساله یعقوب مراجعه کنید).
در میان کتابهای عهد جدید، مکاشفه آخرین کتابی است که نوشته شد؛ این کتاب را یوحنای رسول بین سالهای ۹۰ تا ۹۵ میلادی به نگارش در آورد. بنابراین، نگارش کل عهد جدید، بین سالهای ۵۰ تا ۱۰۰ میلادی صورت گرفت.

نسخه اصلی کتابهای عهد جدید بر روی نوعی کاغذ که از گیاهی به نام پاپیروس تهیه می‌شد، نوشته شد. کاغذ پاپیروس مانند کاغذهای امروزه پر دوام نبودند و عمرشان طولانی نبود. در نتیجه طومارهای پاپیروس که نویسندگان عهد جدید آثارشان را بر آنها نگاشتند، باقی نمانده اند؛ آنچه امروز در دست است، رونوشتهایی است که از روی آنها نسخه برداری شده اند.
در سه قرن نخست پس از میلاد مسیح، کاتبان با دقت و مراقبت فراوان، متون عهد جدید را بر روی کاغذهای پاپیروس رونویسی می‌کردند. در اوایل قرن بیستم، برخی از این نسخه‌های پاپیروس در زیر شنهای صحرایی در مصر کشف شد. برخی از این نسخه‌ها نیز در داخل کوزه‌های سفالین قرار داشتند. قدمت قدیمی ترین نسخه از این نسخه ها، به سال ۱۳۵ میلادی باز می‌گردد که حاوی بخشهایی از انجیل یوحنا است. قدمت دیگر نسخه‌های قدیمی به سال ۲۰۰ میلادی باز می‌گردد و حاوی بخشهایی عمده از عهد جدید است. این طومارهای باستانی اکنون در موزه‌ها نگهداری می‌شوند.
نوع دیگری از «کاغذ» که در زمان نگارش کتاب مقدس مورد استفاده بود، پوست حیوانات بود؛ این نوع کاغذ بیشتر از پوست خشک شده بزها و گوسفندان آماده می‌شد. پوست طبعا گرانتر از کاغذ پاپیروس بود؛ احتمال دارد برخی از کتابهای عهد جدید ابتدا بر پوست نگاشته شده باشند؛ اما اگر هم چنین باشد، اثری از آنها بر جای نمانده است. قدیمی ترین نسخه عهد جدید که تمام کتابهای آن را در بر می‌گیرد، بر روی پوست نوشته شده و مربوط به قرن چهارم می‌گردد. این نسخه قدیمی در اواسط قرن هجدهم و در دیری در نزدیکی کوه سینا، در مصر یافت شد. علاوه بر این نسخه قدیمی، ۲۷۰ نسخه دیگر از عهد جدید به زبان یونانی وجود دارند که بین سده‌های چهارم و نهم و بر پوست نوشته شده اند.
از قرن نهم تا قرن پانزدهم، رونوشتهای متعدد دیگری از عهد جدید به زبان یونانی تهیه شده که امروزه ۲۷۰۰ نسخه از آنها در دسترس ما قرار دارد. در سال ۱۴۵۶ میلادی، دستگاه چاپ را شخصی آلمانی به نام یوهان گوتنبرگ اختراع نمود و نخستین کتابی که با این دستگاه منتشر کرد، کتاب مقدس بود. پس از آن، دیگر نیازی نبود کتابها را با دست نسخه برداری کنند؛ اکنون دیگر این امکان بوجود آمده بود که کتابها به فراوانی و به سرعت و به بهایی ارزان تکثیر شوند. حال این امکان بوجود آمده بود که ترجمه کتاب مقدس به زبانهای مختلف و در مقیاسی گسترده میان مردم توزیع شود. امروزه، کل کتاب مقدس یا بخشهایی از آن به بیش از ۱۲۰۰ زبان مختلف دنیا ترجمه شده است. در دنیا هیچ کتاب دیگری نیست که به این تعداد زبان ترجمه شده باشد یا تا این میزان خواننده داشته باشد.
این صدها و هزاران نسخه قدیمی که تا کنون باقی مانده اند، ثابت می‌کنند که عهد جدید از متن اصلی یونانی آن، با دقت فراوان به دست ما رسیده است. گرچه می‌دانیم که برخی نسخه برداران به هنگام نسخه برداری، غفلتا مرتکب خطاهای کوچکی شده اند؛ اما امروزه، محققین با صرف زمانی طولانی و نیرویی شگرف، این نسخه‌ها را در کنار یکدیگر قرار می‌دهند و مقایسه می‌کنند تا بتوانند خطاهای نسخه برداری را در بعضی نسخ کشف کرده، به کمک نسخ قدیمی تر، شکل اولیه متن عهد جدید را بازسازی کنند. از نوشته‌های کهن، هیچ اثری را نمی‌توان یافت که تا این میزان رونوشتهای قدیم آن بر جای مانده باشد. به همین دلیل، می‌توانیم مطمئن باشیم که ترجمه‌های کتاب مقدس که امروزه در دسترس ما قرار دارند، ترجمه دقیق کلماتی هستند که خدا در ابتدا به نویسندگان اصلی کتاب مقدس الهام فرمود.

دلیل دیگری که در خصوص دقت کتاب مقدس وجود دارد، این است که خدا فرموده است که او کلامش را برای همه نسلها نگاه خواهد داشت (زمور ۱۱۹: ۸۹، ۱۵۲، ۱۶۰). ما می‌توانیم اطمینان کامل داشته باشیم که خدا اجازه نخواهد داد که بخش مهمی از کلام او مفقود شود یا تغییر کند.

کتابهای کانُنی عهد جدید
از همان ابتدای تاریخ کلیسا، در این خصوص که کدام نوشته‌ها باید جزو کتابهای کاننی عهد جدید قرار گیرند، توافق نظر وجود داشته است. در سال ۲۰۰ میلادی، عهد جدید تقریبا شامل همان کتابهایی بود که امروزه در کتاب مقدس وجود دارند. با وجود این، در مورد چند کتاب اختلاف نظر وجود داشت؛ این اختلاف نظرها تا قرن چهارم میلادی ادامه یافت. برخی از آبای کلیسا تردید داشتند که آیا کتابهای عبرانیان، یعقوب، دوم پطرس، دوم و سوم یوحنا، یهودا و مکاشفه باید جزو کتابهای کاننی عهد جدید بشمار بیایند یا نه. علاوه بر این، نوشته‌های دیگری نیز وجود داشت که به دست رهبران مسیحی در اواخر قرن اول نگاشته شده بود؛ برخی از آبای کلیسا بر این عقیده بودند که این نوشته‌ها نیز باید جزو کتابهای کاننی محسوب شوند؛ برخی دیگر با این نظر مخالف بودند. اما در پایان قرن چهارم میلادی، تمامی این اختلاف نظرها پایان یافت و تمامی کلیساها در سطح جهان عهد جدیدی را که اکنون در اختیار ما است، رسما به عنوان کتابهای مقدس و کاننی پذیرفتند. از آزمان به بعد، اختلاف نظری در مورد هیچ یک از کتابهای عهد جدید وجود نداشته است.
تصمیم گیری در مورد این که کدام یک از کتابها باید جزو کانن عهد جدید باشند، بر اساس چهار عامل انجام شد. نخست اینکه هر کتاب باید توسط یکی از رسولان یا اشخاص نزدیک به آنها نگاشته شده باشد. دوم آنکه محتوای آن کتاب باید از سطح والای روحانی برخوردار بوده و با تعلیم عهد عتیق و رسولان تطابق داشته باشد. سوم، آن کتاب باید از سوی اکثریت قاطع کلیساها پذیرفته شده باشد. و چهارم، آن کتاب باید به روشنی توسط خدا الهام شده باشد. در خصوص اینکه کدام کتاب باید جزو کانن عهد جدید باشد، کلیسای اولیه تحت هدایت روح‌القدس قرار داشت. در این امر، سلیقه شخصی دخیل نبود؛ عمل روح‌القدس بود که آبای کلیسا را هدایت می‌کرد.

چرا کتاب مقدس با سایر کتابها متفاوت است؟ 
علت تفاوت کتاب مقدس با دیگر کتابها این است که نویسندگان آن، به شکلی خاص از خود خدا الهام یافتند. روح مقدس خدا نویسندگان کتاب مقدس را هدایت کرد تا آنچه را که خواست خدا بود بنویسند (به دوم تیموتائوس ۳: ۱۶؛ دوم پطرس ۱: ۲۱ و تفسیر آنها مراجعه کنید). کتاب مقدس سخنان انسانها نیست، بلکه کلام خود خدا است.
اما خدا برای نگارش کلام خود از انسانها استفاه کرد. او کلمات کتاب مقدس را یک به یک بر انبیا دیکته نکرد؛ او کلام خود را با در نظر گرفتن شخصیت و توانایی‌های هر نبی و اکثرا در قالب مفاهیم فرهنگی و تاریخی، و در چهار چوب لغاتی که برای آن نبی آشنا بود، بر او الهام فرمود. همان گونه که عیسی ذاتی الهی بود که انسان شد، کتاب مقدس نیز کلام خدا است که به گونه‌ای قابل درک برای بشر و در قالب عناصر فرهنگی خاص انسانها عطا شده است تا انسانها بتوانند آن را به دور از ابهام درک و اطاعت کنند. کتاب مقدس توسط انسانهایی نوشته شده که به شکلی خاص با فکر خدا آشنایی داشتند. خدا فکر خویش را بر آنان آشکار ساخت و ایشان آن را به رشته تحریر در آوردند. این مطلب درست است که دیگر نویسندگان مسیحی نیز به مفهومی کلی از روح‌القدس الهام می‌یابند و کتابهایی را می‌نویسند که خدا را خشنود می‌سازد؛ اما آنان به همان معنی یی که نویسندگان کتاب مقدس از ذهن خدا شناخت داشتند و تحت الهام بودند، از ذهن خدا شناخت ندارند. به همین دلیل است که کتاب مقدس با سایر کتابها متفاوت است و تنها کلام مکشوف شده خدا می‌باشد.

از آنجا که کتاب مقدس کلام خدا است، پس حقیقت کامل است. کتاب مقدس عاری از خطا است. گاهی بعضی تصور کرده اند که در کتاب مقدس خطایی یافته اند؛ اما بعدها دریافته اند که خودشان در خطا بوده اند و نه کتاب مقدس. بارها و بارها کشفیات تاریخی و باستان شناختی درستی نوشته‌های کتاب مقدس را تصدیق کرده اند. کتاب مقدس چه از لحاظ تاریخی و چه از لحاظ علمی، از هر جهت صحت دارد.
با وجود این، کافی نیست که ما کتاب مقدس را به همان شکلی بخوانیم که کتابی تاریخی یا علمی را مطالعه می‌کنیم. کافی نیست که کتاب مقدس را صرفا با ذهن خود بخوانیم. باید کتاب مقدس را با روح خود بخوانیم، در غیر این صورت حقایق روحانی عمیق آن را درک نخواهیم کرد. هنگامی که کتاب مقدس را می‌خوانیم، باید خود را فروتن سازیم و فکر خود را بگشاییم تا حقایق الهی را دریابیم. ما باید برای دریافت درک روحانی دعا کنیم. وقتی این کار را با ایمان انجام می‌دهیم، مطالب کتاب مقدس برایمان زنده می‌شود و زندگی ما را تغییر می‌دهد.
این روح‌القدس است که کتاب مقدس را در قلب ایماندار «زنده» می‌گرداند و آن را به کلامی پر قدرت تبدیل می‌سازد (دوم قرنتیان ۳: ۶). کسانی که روح‌القدس در درونشان زندگی می‌کند، بر اساس تجربه می‌دانند که کتاب مقدس کلام حقیقی و زنده خدا است. این اشخاص بر اساس کتاب مقدس می‌توانند خدا و مسیح را بشناسند. آنان همچنین بر اساس کتاب مقدس می‌دانند که خدا برای بشر چه کاری انجام داده است. عهد عتیق گزارش عمل خدا برای حل مشکل نا اطاعتی و گناه انسان است.
عهد عتیق به روشنی نشان می‌دهد که انسانها گناهکارند و احتیاج به نجات دهنده دارند. عهد جدید خدایی را مکشوف می‌سازد که آنقدر انسانها را دوست دارد که به شباهت یک انسان، یعنی عیسی مسیح، به زمین می‌آید تا از طریق رنج و مرگ خود، انسانها را از گناهانشان نجات دهد و حیات ابدی بدیشان ببخشد.
امید ما این است که با مطالعه این کتاب تفسیر، به خدا اجازه دهید که توسط کتاب مقدس با شما سخن گوید. درک کتاب مقدس کافی نیست؛ باید با آن زندگی کنیم.

۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

روحیه شکرگزاری

روحیه شکرگزاری

thankyou
دنیای ما دنیای توقعات بیجا و غرغر و شکایت و عدم قناعت می باشد. یکی از اثرات گناه در انسان عدم شکرگزاری و قانع بودن است. انسان به علت عدم تشکر و شکرگزاری ضربه های زیاد روحی، روانی و جسمی خورده است. بعضی هستند که اصلا" نمی توانند تشکر کنند!!!
خدای ما خدایی است که انتظار دارد ما قلبی شکرگزار داشته باشیم. درمزمور 50: 8-23 خدا از افرادی سخن می گوید که قربانیهای خوبی می گذرانند ولی قلب شکرگزار ندارند. خدا طالب قربانیهای ما نیست. طالب خدمات و از خود گذشتگیهای ما نیست. او طالب قلبی است که قدردان است.
در زندگی من خدا اعمال عظیم زیادی کرده است. شفاها و معجزات و جواب دعاها و موقعیتهای عالی و خانواده خوب و همسر خوب و خیلی چیزها که بهانه ای برای غرغر و شکایت ندارم، ولی اعتراف می کنم که با تمام این همه برکات من شخص منفی بوده ام و بسیار غرغر و شکایتها کرده ام. این طبیعت گناه آلود انسان است و نیز قلب فراموش کار انسان که کارها و اعمال عظیم خدا را فراموش می کند.
در سال 1860 کشتی ای در ساحل دریاچه میشیگان، نزدیک ایوانستون غرق شد. ادوارد اسپنسر شخصی بود که در این حادثه که عده ای در حال غرق شدن بودند 17 بار از ساحل به دریا رفت و 17 نفر را از غرق شدن نجات داد. پس از این واقعه سلامتی او آرام آرام به قهقرا رفت و بالآخره فوت شد. در روز تدفین او معلوم شد که هیچکدام از آن 17 نفر از او بخاطر کار شجاعانه ای که انجام داده بود، تشکر نکرده بودند. حتی یک تشکر خشک و خالی.
در کلام خدا می خوانیم که ده جذامی از مسیح شفا یافتند ولی فقط یکی از آنها برگشت و از مسیح تشکر کرد. شاید علتی که آن 9 نفر تشکر نکردند این بود:
1- یکی منتظر شد ببیند آیا واقعا" شفا یافته یا خیر.
2- یکی منتظر شد ببیند آیا شفا تا آخر ادامه خواهد یافت یا موقتی است.
3- یکی گفت بالآخره یک روز مسیح را خواهم دید و از او تشکر خواهم کرد.
4- یکی فکر کرد که من شاید اصلا" جذام نداشتم.
5- یکی فکر کرد من بالآخره به نوعی شفا را می یافتم.
6- یکی جلال را به کاهنان داد.
7- یکی گفت: من فکر نمی کنم عیسی آنچنان هم کاری کرده باشد.
8- یکی گفت: هر رهبر مذهبی می توانست این کار را بکند.
9- و بالآخره آخری گفت من اصلا" در حال شفا یافتن بودم.

اما فراموش نکنیم که یک جذامی بود که با تمام قلب ایمان داشت مسیح او را شفا داده و شایسته تمام جلال و شکرگزاری است و همان لحظه برگشت و از او تشکر کرد.
خدا از ما قلبی شکرگزار می خواهد. اصولا" کسی که زیاد غرغر و شکایت و ناله می کند کمبود پری روح القدس دارد. شما دری را دیده اید که لولای آن روغن ندارد. همیشه صدا می دهد. صدای غرغر و شکایت و ناله. کسی که روغن روح القدس را کم دارد شکایت و غرغر و ناله می کند. در کلیسا نیز چنین است وقتی می بینید کسی پیوسته غرغر می کند و هیچوقت شکرگزار نیست بدانید کمبود پری روح القدس دارد. او احتیاج دارد به پای خالق خود بیافتد و بگوید خداوندا مرا از روغن آسمانی پر کن تا جایی برای غرغر و ناله نباشد. مرا مسح کن تا تازه شوم. مرا لمس کن و مرا عوض کن.
عجیب است که همین شخصی که غرغر می کند هیچوقت آماده نیست با کسی که پیوسته شکایت می کند همنشین شود و 5 یا 10 دقیقه با او صحبت کند. اگر ما انسانها حاضر نیستیم چند لحظه ای با افراد نالان و غرغرو بنشینیم چطور انتظار داریم خدای ما این همه شکایت و ناله بشنود.
بیایید امروز به این خداوند بگوییم دوستش داریم و برای همه نعمتها و برکات و هدیه های او از او تشکر می کنیم. به او بگوییم که او برای ما کارهای بزرگ انجام داده است که غیر قابل وصف است.
یاد بگیریم که از همدیگر تشکر کنیم. نه فقط از خداوند بلکه از یکدیگر نیز. چقدر از برادر و خواهری که شما را خدمت می کند و برایتان دعا می کند یا گاهی اوقات به شما هدیه ای می دهد یا به ملاقات شما می آید از او تشکر می کنید. ببینید پولس رسول بخاطر هدیه ای که از کلیسای فیلیپی دریافت کرده چگونه تشکر می کند: ( فیلیپیان 4: 10-20).
پولس عادت داشت که اکثرا" در آغاز هر رساله اش از کلیسایی تعریف کند و از آنها تشکر کند و خدا را به خاطر آن کلیسا شکرگزاری کند. در فیلیپیان 1:3؛ افسسیان 1: 15و 16؛ کولسیان 1: 3؛ اول تسالونیکیان 1: 2؛ دوم تسالونیکیان 1: 3؛ دوم تیموتاوس 1: 3؛ فیلیمون 4؛ دوم قرنتیان 1: 3؛ اول قرنتیان 1: 4
چه عادت زیبایی!!! اینطور نیست.
در تمام رسالاتش بجز رساله غلاطیان او بخاطر همه ایمانداران از خدا تشکر می کند. این طبیعت زیبای شخص روحانی است.
آیا حاضر هستی از امروز بخاطر همه زیباییهای ایمانداران کلیسایت شکرگزار باشی و فقط ضعفها را نبینی بلکه نقاط قوت را نیز ببینی و شکرگزار باشی.

افسسیان 5: 20 به جهت هر چیز شکر کنید.
فیلیپیان 4: 6 با شکرگزاری مسئولات خود را عرض کنید.
کولسیان 4: 2 با شکرگزاری بیدار باشید.
اول تسالونیکیان 5: 18 در هر وضعی شکرگزار باشید.

این تقاضا برای شکرگزاری پایان ندارد.
فرزندان از پدر و مادرتان و از معلمانتان و از دوستانتان تشکر کنید.
پدران و مادران از فرزندان و از یکدیگر تشکر کنید.
اعضای کلیسا از شبانتان و از ایمانداران و خادمین کلیسا تشکر کنید.
شبانان از اعضایتان تشکر کنید.
سعی کنیم این روحیه شکرگزاری را به همه جا سرایت دهیم.

یکی از نشانه های شخص روحانی این است که شخصی شکرگزار است و کسی که شکرگزار نیست می تواند جسمانی باشد. سعی کنیم با تمام وجود و احساسات و فکر از یکدیگر تشکر کنیم . وقتی یاد بگیریم از یکدیگر تشکر کنیم، آنگاه خواهیم توانست نسبت به خداوند نیز شکرگزار باشیم. چون اگر برادری که می بینید نمی توانید محبت کنید چگونه خدایی را که ندیده اید محبت کنید. (اول یوحنا 4: 20)
اگر یک چیز از این پیغام می خواهید در شما باقی بماند این است که شخصی شکر گزار باشید.
آمین.