۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

عیسای مسیح سه درخواست را به نزد پدر میاورد

عیسای مسیح سه درخواست را به نزد پدر میاورد:
1- نان کفاف ما را امروز به ما بده.
 2- قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم.
 3- ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده
 با نگاهی دقیق به این سه درخواست، به چند نکتۀ جالب برخواهیم خورد:
اولا: درخواست‏ها کاملا روشن و گویاست.
دوما: درخواست‏ها با نظم همراه میباشند.
سوما: درخواست‏ها با دلیل و انگیزه مطرح شده‏اند.
چهارما:درخواست‏ها به اندازۀ لازم کافی، مناسب، و جامع به نظر میرسند.
پنجما:درخواست‏ها اهداف خدا را در زندگی ما دنبال میکنند.
ششما: درخواست‏ها گویای ناتوانی ما در انجام و برآورده کردن آن به قوت خود ما هستند.
عیسی در درخواست اول به ما یاد میدهد که تقاضای " چلوکباب برگ سلطانی با دو سیخ کوبیده و گوجه و دوغ آبعلی بعلاوۀ نعنای شسته شده" نکنیم وقتی خمرۀ نان ما تمام شده است! نه اینکه برای خدا گران تمام میشود! نه اینکه برای معدۀ من و شما مضر هستند! نه. لطفا دقت کنید به کنه دعا: انسان به نان میتواند زنده بماند( هر چند کلام خداوند میگوید انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به کلام خدا زنده میماند.) منظور اینجا نان گندم است. نان میتواند قوت و انرژی لازم را برای زیستن به مدت روزهای فراوان به ما بدهد. عیسی در حقیقت به ما میگوید: آن چیزی را از خدا درخواست کنید که برای شما حیاتی و لازم و ضروری هستند. میدانم این برداشت با طرز تفکر بسیاری از فرقه های مسیحی متضاد است و این نوشته را قبول نخواهند کرد و به آن صدها لقب و افترا نسبت میدهند، چه باک! تاریخ مسیحیت به ما نشان داده و ثابت کرده است، عزیزان حقیقی مسیح، دوران بسیاری از زندگی خود را در فقر و کمبود غذا و گرسنگی و عریانی بسر برده‏اند( دوم قرنتیان 11: 27) برای این عزیزان درخواست و برآورده شدن " نان کفاف روزانه " از جانب پدر آسمانی آنها، به همان اندازه خوشمزه و لذیذ بوده که چلوکباب برگ مبلغین مسیحی در هتلهای چند ستارۀ سفرهای بشارتی! درخواست نان روزانه آن هم نان " کفاف " روزانه؛ یعنی نه نان فراوان و بیش از حد؛ نانی که به اندازۀ کفاف گرسنگی باشد؛ و برآوردن شدن آن از جانب خدا؛ فیض و محبت بیکران خدا بوده و این جای قدردانی و سپاس گفتن او را دارد.
در درخواست دوم، عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد که بعد از اینکه نان کفاف روزانۀ خود را طلبیدیم، باید از خدا بطلبیم که قرضهای ما را ببخشد. این قرضها میتواند، وام و بدهی ما باشد، میتواند بدی‏های ما به دیگران باشد. در هر دو حالت عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد، اگر ما قصد بخشیده شدن قرضهایمان را در هر دو حالت داریم، ابتدا باید به قرضهای خودمان به دیگران فکر کنیم. آیا دیگران به ما مقروض هستند؟ آیا دیگران به ما بدی کرده‏اند؟ لطفا عمق این مفهوم را درک کرده و از آن برداشتی خلاف بر تعلیم مسیحی کتابمقدس در روابط خودمان با دیگران در دنیای بیرون نگیریم. منطق و اصول درست روابط را در نظر بگیریم و سپس به این دعا دقت کرده و آن را پیاده کنیم. عیسای مسیح میگوید، چگونه میتوانیم از خدا تقاضای بخشش بدهی‏ها و کاستی‏ها و ضفعهای خود را بکنیم در حالی که بدهی‏ها و کاستی‏ها و ضعفهای دیگران را به خودمان را هنوز نبخشیده‏ایم. یادتان میاید مثال آن بدهکار را که پادشاه بدهی‏های او را بخشید. سپس او بدهی شخص دیگری به خودش را نتوانست ببخشد. عیسای مسیح دقیقا در این دعا آن الگو را به ما تاکید کرده است. اگر خدا گناهان و بدیهای ما را به خودش بخشیده است، ما نیز باید بدیها و خطاهای دیگران را به خودمان ببخشیم. در دعا کردن، این برعکس عمل میکند. یعنی ما ابتدا باید آنانی که به ما بدی کرده‏اند را ببخشیم تا آنگاه بتوانیم نزد خدا آمده و طلب بخشش بدیهای خودمان را از او کنیم. یادتان است عیسای مسیح فرمود، اگر به کلیسا میروی اما به برادر خودت مقروض هستی، ابتدا برو این قرض را ادا کن سپس به کلیسا برو. این دعا همین فرمان را به گونه ایی دیگر تکرار میکند. اگر من میخواهم نزد خدا رفته و دعا کنم که قرضهای مرا ببخشد، ابتدا باید بروم، مقروضان به خودم را ببخشم. در حقیقت عیسی به ما یاد میدهد که در درخواست خود در برخورد کردن خدا با ما راستگو و درستکار باشیم. دعا کنیم: خدایا همانطور که من با دیگران برخورد کرده‏ام را با من برخورد کن. اگر جرات داشته باشیم اینگونه دعا کنیم، آنوقت جرات نخواهیم کرد که دیگران را برنجانیم و به دیگران جفا کنیم، زیرا میدانیم که خدا ما را نخواهد بخشید.
درخواست سوم کمی با پیچیدگی همراه است. عیسای مسیح نمیگوید که خدا ما را به وسوسه میاندازد پس از او بخواهیم که نیاندازد. زندگی عیسای مسیح به ما ثابت نموده است که خدای قدوس مبرای وسوسه کردن انسان ضعیف و ناتوانی چون ماست. در ضمن کتابمقدس نیز به ما تعلیم نمیدهد که خدا ما را به وسوسه میاندازد، بلکه تعلیم میدهد که خدا مبرا از وسوسه کردن است، این خود انسان است که تن به وسوسه میدهد و مجذوب آن میشود. کاری که خدا در این مرحله انجام میدهد این است که به دلیل تن دادن وسوسه از جانب ایماندار، و تسلیم آن شدن، و خواستار ارضاء کردن نفس، و گوش ندادن به نهی کردن از جانب روح‏القدس، در حقیقت خدا اجازه میدهد که ما خودمان پا به وسوسه بگذاریم. برای خدا در این مرحله بسیار ممکن است که مانع ما شود( بارها نشان داده است که اینگونه عمل کرده است؛ مانند وقتی که مسیح به شمعون فرمود: شیطان میخواست او را وسوسه کند اما او برایش دعا نمود تا وسوسه نشود) اما اگر این کار دائمی و همیشگی خدا باشد، این دیگر من نیستم که از وسوسه نشدن پا پس میکشم بلکه خداست. پس من چرا باید مدام تن به وسوسه ندهم، زیرا خدا مدام میتواند مرا مانع شود! یا مگر خدا قادر و توانا نیست، پس او میتواند مرا مانع شود، پس من گوش به زنگ نباشم و به زندگی لاابالی خودم ادامه بدهم؟ اگر این صحت میداشت، حوا باید دلیل خوردن از درخت را به گردن عدم ممانعت خدا از او میانداخت! اگر این صحت میداشت، خدا نیازی نداشت که فرق زیادی بین حیوان و انسان بگذارد. اگر حیوان با کشیدن شدن دهنه و سیخ شدن از انجام کاری مانع میگردد، چه فرقی با انسان میتواند داشته باشد یا بر عکس؟! وقتی خدا فرمود: انسان را به شباهت خودمان بیافرینیم؛ در حقیقت در خلقت انسان هدفی را دنبال میکرد که هرگز در هیچ پدیدۀ دیگری در نظر نداشت اجرا کند. پس خدا نیست که انسان را وسوسه میکند، این خود انسان است که تن به وسوسه میدهد، و خدا هر چند کاملا محیط و توانا به ممانعت از آن است، اما اجازه میدهد که ما اسیر شهوت و نفس خود بشویم؛ عیسی درست در همین جا، چون عواقب و نتایج تن دادن به وسوسه و شهوت را میداند( چون او خداست) از ما میخواهد که حتی قبل از اینکه ما پا به انجام وسوسه بگذاریم دعا کنیم که خدایا نه تنها اجازه نده که ما تن به وسوسه بدهیم: بلکه ما را از آنکس که از شرارت ما و وسوسۀ ما فربه گشته و لذت برده و پیروز میگردد، یعنی شیطان و تمام فرزندان او، از آنها رهایی بده. خدایا نه تنها اجازه مده که وسوسه بشویم، بلکه ما را از دامهای شریر و شرارت رهایی بده. هم از وسوسۀ درون، هم از وسوسۀ بیرون، ای پدر ما که در آسمانی، ما را رهایی بده.
و نهایتا، عیسای مسیح به ما در نمونه دعای خود تعلیم میدهد که دعای خود را بار دیگر با ستایش و قدردانی از خدا به پایان برسانیم." زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین." او به ما تعلیم میدهد که طوری دعای خود را به پایان برسانیم که گویی تمام پاسخ دعاهای خود را از دستان مهربان و فیض بخش او دریافت کرده‏ایم. دقت کنید به کلمۀ " زیرا "؛ نام تو مقدس باد: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." ملکوت تو بیاید: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " ارادۀ تو آنطور که در اسمان است در زمین اجرا شود: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." نان کفاف ما را میدهی: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." قرضهای ما را میبخشی: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " ما را به وسوسه نمیاوری: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " پس باید به نزد تو ، تنها تو زانو بزنیم و درخواست کنیم: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " عیسای خداوند در پایان پیروزی و برآورده شدن در دعاها را به صاحب بودن مطلق خدا بر همه چیز نسبت میدهد، نه قوت و زاهد و عابد بودن ما. عیسای مسیح به ما در آخر گویی اینگونه یادآوری میکند که، چون دعاهایت برآورده شد، چون به خواسته‏هایت پاسخ داده شد، فراموش نکنی که جلال و بزرگی را به خدا بدهی. فراموش نکنی که از ملکوت و قوت و جلال او تمجید کنی. زیرا همه و هر چیز متعلق به اوست. از دیروز بوده، امروز هم هست و تا به ابد خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر