۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

هستۀ مرکزی دعای یک مسیحی

هستۀ مرکزی دعای یک مسیحی
دعای ربانی خداوند
نوشتۀ: ح.گ

خلاصه کردن اقیانوس در یک جام چه کار احمقانه و چه خیال پوچی است! اما چشیدن جرعه ایی از شراب ناب، میتواند از خالص بودن تمام خمرۀ شراب سخن بگوید. با نگاهی به دعای ربانی خداوند، دعایی که عیسای خداوند به شاگردان خود، بنا به درخواست شاگردان که از او خواستند تا شیوۀ دعا کردن را به آنها یاد بدهد( لوقا 11: 1 ) شگرفی عظیمی را میبینیم. ما که از دین اسلام بازگشت کرده و قلب خود را به عیسای مسیح داده ایم؛ با دعاهای طولانی و سنگین و چند صد صفحه ایی اعراب به خوبی آشنایی داریم! دعاهایی که در شبهای طولانی میخواندیم بدون اینکه حتی جمله‏ایی از آن را بفهمیم! ما که درس خوانده‏های آنها بودیم، چه رسد به پدر و مادر بیسواد ما، آنها چه از این دعاها میفهمیدند که حتی گاها با شنیدن آن گریه هم میکردند! عیسای خداوند به زیبایی دو هزار سال پیش این شیوۀ دعا کردن را با قاطعیت و با جدیت از جانب شاگردان و ایمانداران به خودش مطرود دانست. آن را کافرانه دانست. آن را شیوۀ دعای بت پرستان دانست: " چون عبادت میکنید مانند امتها تکرار باطل مکنید زیرا ایشان گمان میبرند که بسبب زیاد گفتن مستجاب میشوند." ( متی 6: 7-8)
برای یک مسیحی، دعا مانند نفس کشیدن است. حیاتی و واجب است. اما خیلی‏ها دعا میکنند. مذاهب زیادی دعا کردن را به همین اندازه مهم میدانند. اما هیچ مذهب یا دینی مانند تعلیم عیسای خداوند تا به این اندازه در بارۀ نحوه و مضمون دعا کردن با شفافیت و کاملیت در عین حال به سادگی سخن نگفته است. عیسای مسیح در تعلیم سادۀ نحوۀ دعا کردن به شاگردان خود، یک نظم آسمانی را به ما تعلیم میدهد. سخن گفتن در خصوص تمام اسرار الهی در دعای ربانی عیسای خداوند در این چند خط من هرگز نمیگنجد. قصد من تنها نوشیدن جرعه ایی از آن است.
اجازه بدهید با هم این دعا را بخوانیم:
"  ای پدر ما که در آسمانی
           نام تو مقدس باد.
          ملکوت تو بیاید،
          ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود.
          نان کفاف ما را امروز به ما بده.
          و قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم.
          و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده
          زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین. "( انجیل متی نسخۀ قدیم باب ششم ایات نهم تا سیزدهم )
لطفا دقت کنید به شیوۀ آغاز دعای خداوند: او ابتدا آن خدایی که روزی در غرش رعد و کوه آتشفشان و زلزله بود و قوم اسرائیل هرگز اجازه نداشت حتی به آن نزدیک شود ( خروج 19: 18-21 ) را " پدر " خطاب میکند. چه زمانی این رابطه میسر شد؟ چه زمانی ما توانستیم آن خدا را، اینگونه " پدر " خطاب کنیم؟ وقتی عیسای مسیح بر روی زمین آمد و تسلیم ارادۀ خدا شد تا بین انسان گناهکار و خالق خود، با مرگ خود بر صلیب، رابطه‏ایی چنان زنده و صمیمی ایجاد کند، که هر انسانی پس از آن بتواند بدون ترس و لرز در دلیری و شجاعت به تخت فیض بخش خدا نزدیک شود( عبرانیان 4: 16 ). چرا؟ زیرا خدا عیسای مسیح را " فرزند محبوب " نامید. همین فرزند محبوب خدا، بواسطۀ ایمان ما به او برادر ما محسوب میشود، برادر بزرگ.( رومیان 8: 29 ) و ما بواسطۀ رابطۀ با این برادر بزرگ با خدا رابطه یافتیم. عیسای مسیح پسر روحانی خدا بود، فرزند او بود، ما برادران و خواهران عیسی میگردیم، پس خدا پدر ما نیز میگردد. پس ما آن خدا را پدر خطاب میکنیم چون عیسای مسیح را برادر خود میدانیم. اما عیسای مسیح نمیگوید " آن پدر شما که در آسمان است!" میفرماید:" ای پدر ما!" یعنی پدر خود او. چرا خود او؟ زیرا او در جسم مانند ما شد. مانند ما به نزد همین خدا دعا کرد. مانند ما به نزد همین خدا زانو زد. مانند ما به نزد همین خدا التماس کرد. از همین خدا برکت را گرفت. تایید را گرفت. قوت را گرفت. پس به همان اندازه که این خدا، پدر آسمانی عیسای مسیح، به دلیل تضرع و التماس فراوان در دعاهای او و به دلیل تقوی و پاکی او به دعاهای او پاسخ داد،( عبرانیان 5: 7 ) همین خدا به همین شیوه به دعاهای ما گوش کرده و آنان را پاسخ میدهد. عیسای مسیح پاسخ دعاهای خود را از پدر آسمانی خود گرفته بود، اکنون به ما یاد میدهد که ما نیز به همین خدا، یعنی: پدر آسمانی ما؛ دعا کنیم. در ضمن عیسای مسیح مکان این پدر را تعیین کرده است. نه در زمین، نه بروی زمین. نه خدایی ساخته شده به دست انسان. نه بودا. نه اهورا. نه زئوس. نه الله. نه بهاء الدین و نه هر خدایی دیگر... بلکه خدایی در آسمان. اما آسمان کجاست و انتهای آن کجاست؟ نامحدود. در حقیقت ما به نزد خدایی دعا میکنیم که نه تنها تا به مقام پدری به ما نزدیک شده است، همچنین تا به اندازۀ نامحدود آسمانها مکان اوست. این از عظمت و ابهت پدر ما که در آسمان است سخن میگوید.
سپس عیسای مسیح ادامه میدهد که:" نام تو مقدس باد." ما میدانیم که خدا، پدر آسمانی ما در کتب عهد عتیق به نامهای مختلف شناخته شده و معرفی شده است. " یهوه یری " خدای تدارک بیننده.( پیدایش 22: 14 ) " یهوه رافاه " خدای شفا دهنده.( خروج 15: 26 ) " یهوه صدقینو " خدای عدالت " ( ارمیا 23: 6 ) و نامهای دیگر. چرا عیسای مسیح نمیگوید:" نامهای تو مقدس باد؟" زیرا عیسی قصد دارد از ذات یگانۀ خدا سخن بگوید. عیسای خداوند بخوبی از تمامی نامهای خدا خبر دارد، اما او به ما تعلیم میدهد که خدای ما واحد است و تمام القاب نسبت داده شده به او، از او خدایان متفاوت نمیسازد؛ بلکه در شخصیت و ذات او هیچ تغییری ایجاد نمیکند، او واحد است. در " نام " او تمام نامهای  او به گونۀ واحد گنجانده شده است. در حقیقت وقتی ما میگوییم:" نام تو مقدس باد." قدوسیت او را در نامهای دیگرش به یاد میاوریم و آن را اعلان میکنیم. نام تو مقدس باد: یهوه یری. نام تو مقدس باد: یهوه رافاه. نام تو مقدس باد: یهوه شالوم... اما گویی تمام این نامها، در یک شخصیت واحد و مجزای یهوه جمع و واحد میگردد: قدوس. در قدوسیت و پاکی خداوند تمام نامهای دیگر نهفته است. پس وقتی نام او را مقدس میدانیم، او را مقدس میدانیم.
عیسای مسیح همچنان ادامه میدهد به پرستش خدا. دعا میکند. اما هنوز خواستۀ خود را عنوان نکرده است. بعضی از ایمانداران قبل از اینکه این مقدمات را رعایت کنند یکدفعه در را باز میکنند و تو میایند! و بدون هیچ صبر و تاملی میروند سر اصل مطلب و لیست خودشان را جلوی خدا میگذارند! اما عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد که دعا باید ابتدا با ستایش و پرستش خدا آغاز شود، کمااینکه همینطور نیز باید تمام شود. باید خدا را پرستش نمود. خدای ما، بت نیست، خدایی دور از ما نیست. انباردار کائنات نیست که فقط لیست ما را قلم بزند. باید وقتی به حضور او میایم، او را ستایش کنیم. کاری که عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد. او ادامه میدهد با این بیان :" ملکوت تو بیاید." یعنی چه؟ یعنی آن زمان فرا برسد که خدا پادشاه قلب و جان تمام هستی گردد. خدا تنها خدای انسانها شود و او بر قلبها حکومت کند. عیسی همینکه تعمید گرفت با این پیام ماموریت خود را آغاز کرد:" توبه کنید زیرا پادشاه آسمانی نزدیک است." چرا اینرا میگفت؟ زیرا ورود عیسای مسیح بر روی زمین ورود ملکوت خدا بر روی زمین بود. انسان نمیتوانست به ملکوت آسمانی دست رسی داشته باشد زیرا دستش به دلیل گناه و ذات آلوده‏اش کوتاه بود، پس ملکوت خدا بر روی زمین آمد. اکنون انسان میتوانست به این ملکوت دست رسی پیدا کند. چگونه؟ با ایمان آوردن به عیسای مسیح بعنوان خداوند و نجات دهنده. آیا این تمام ملکوت خدا بود؟ خیر! راهی برای ورود به ملکوت خدا. اما ملکوت خدا زمانی میاید که شیطان و مرگ برای ابد نابود شود. خدا با تمام شایستگی و مقام مقدس او پرستیده شده، بره نیز و روح مقدس نیز. جلال و عظمت او بر همه ریخته شده، آسمان و زمین تازه بنا گشته، خدا و قدوسیت او تا به ابد پرستیده شده و انسان بار دیگر در حضور خدا در عین بی گناهی و پاکی برای ابد زندگی کند.( مکاشفه 20 و 21 )  این همان ملکوت خداست که عیسای مسیح در دعای خود آن را میطلبد که بیاید و از ما میخواهد که ما در دعاهای خود بطلبیم که بیاید. قصد این را ندارم که از ملکوت خدا سخن بگویم زیرا خود این گفتگو تقریبا بی پایان است! بیش از صد بار عیسای مسیح در تعالیم و سخنان خود از ملکوت خدا در مناسبتهای مختلف و تعالیم متعدد استفاده کرده است و این خود باید ما را به اهمیت اندیشیدن و درک و زیستن و باور این ملکوت وادارد اگر هنوز برنداشته است! زیرا مسیح در جایی به شاگردان در خصوص اهمیت اساسی اندیشیدن به ملکوت خدا اینگونه تاکید میکند:" لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که اینهمه برای شما مزید خواهد شد."( متی 6: 33)
بلافاصله عیسای خداوند در ادامۀ دعای خود که فرمود:" ملکوت تو بیاید،" میفرماید: " ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود." چرا؟ زیرا آمدن ملکوت خدا با انجام ارادۀ خدا بر روی زمین رابطه‏ایی کاملا مستقیم دارد. انجام ارادۀ خدا همان ملکوت خداست. و ملکوت خدا همان انجام ارادۀ خداست. اما مگر ارادۀ خدا در آسمان چیست که "چنانکه " یعنی عین آنکه در آسمان است بر روی زمین بشود؟ تنها ارادۀ خدا در آسمان، حکومت مطلق و فرمانروایی مطلق خدا بر تمام کائنات، فرشتگان و قدرتهای آن است. تسلیم شدن همه و همه به رای او. دیدن ارادۀ خدا برای همه ممکن نیست از اینرو تسلیم شدن به آن نیز. اما آنکس که قلبش تاکنون رابطۀ نزدیک خود را با خدا پیدا کرده؛ نام او را مقدس دانسته؛ آرزو دارد تا ملکوت او بیاید، این شخص حاضر است تا خود را تسلیم ارادۀ پدر خود ساخته و بطلبد که همین ارادۀ پدر آسمانی او بر روی زمین اجرا شود. مگر این ارادۀ پدر آسمانی چیست؟ محبت و فیض رایگان؛ تسلیم و مطیع خدا شدن؛ اجرا کردن به فرامین و تعالیم آسمانی او. و زیستن در قدوسیت و پاکی بر روی زمین. به همانگونه که روزی تا به ابد در آسمان خواهیم بود. در سه واقعه اهمیت بسزای اندیشیدن و درک ارادۀ خدا و اجرا و زیستن در آن توسط عیسای خداوند، نجات دهندۀ ما به روشنی تاکید و تصریح شده است. جایی رو به شاگردان خود کرده و با قاطعیت و گویی در کمال غافلگیری بسیاری میفرماید:" نه هر که مرا خداوندا خداوندا گوید داخل ملکوت آسمان گردد بلکه آنکه ارادۀ پدر مرا که در آسمانست بجا آورد."( متی 7: 21 ) در جایی دیگر مردم به او میگویند مادر و برادران او میخواهند او را ببینند. او رو به شاگردان و مردمی که اطراف او نشسته و به سخنان و تعالیم او گوش میداند کرده و میفرماید:" هر که ارادۀ پدر مرا که در آسمانست بجا آورد همان برادر و خواهر و مادر منست." ( متی 12: 50) و نهایتا در باغ جستیمانی هستیم. لحظۀ آخر زیستن جسمانی مسیح بر روی زمین. و مرگ در چند قدمی است. و وسوسۀ فرار از مرگ و مصلوب نشدن تمام وجود او را پر کرده است. ارادۀ خدا این بود که مسیح مصلوب گردد، اما ارادۀ خدا این نبود که عیسی را مجبور به مرگ سازد، مجبور به نوشیدن این جام مرگ. مسیح باید تسلیم میشد، خودش؛ با تمام دلش؛ آنگاه با میل رو به صلیب میرفت. و همین شد. آن شب او اینگونه دعا کرد:" ای پدر اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه ارادۀ تست بشود." ( متی 26: 42 ) نه معجزات در قوت نام مسیح، نه خویشاوندی با مسیح، نه گوش کردن به فرمان خداوند، میتواند انجام ارادۀ خدا نباشد؛ اگر تسلیم و خواستار انجام و ارادۀ خدا در زندگی و قلب خود و بر روی زمین نیستیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر