۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

اعتقادنامۀ مسیحی

اعتقادنامۀ مسیحی
 
ما ایمان داریم به یک خدا، پدر قادر مطلق، آفرینندۀ آسمان و زمین و همۀ چیزهای دیدنی و نادیدنی.
و ایمان داریم به یک خداوند، عیسای مسیح، پسر یگانۀ خدا، مولود ازلی از پدر، خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، مولود و نه مخلوق، که او را با پدر یک ذات است، و به واسطۀ او همه چیز آفریده شد، و به خاطر ما و برای نجات ما از آسمان نزول کرد، و به واسطۀ روحالقدس از مریم باکره جسم گرفت و انسان شد، و در حکومت پَنتیوس پیلاتس به خاطر ما مصلوب شد، و رنج کشیده، بمرد و مدفون گشت، و روز سوم، بر حسب کتب مقدس، از مردگان برخاست و به آسمان صعود کرد و به دست راست پدر نشسته است، و بار دیگر با جلال میآید تا زندگان و مردگان را داوری کند و سلطنت او را پایانی نخواهد بود.
و ایمان داریم به روحالقدس، خداوند و بخشندۀ حیات، که از پدر (و از پسر) صادر میگردد، و با پدر و با پسر پرستیده میشود و جلال مییابد، و به واسطۀ انبیا سخن گفته است.
و ایمان داریم به یک کلیسای جامع و مقدس که کلیسای رسولان است. و به یک تعمید برای آمرزش گناهان اذعان داریم، و رستاخیز مردگان و حیات عالم آینده را انتظار میکشیم. آمین.

مزمور 51

عهد جدید

 

دوستان عزیز،

خدا را حمد و سپاس که فیض‌اش ما را قادر ساخت ترجمۀ هزارۀ نو از عهد جدید (انجیل) را که "دقیق‌ترین، شیواترین و جدیدترین" ترجمۀ فارسی است به‌صورت تکست در اختیار شما قرار دهیم.
کتاب‌مقدس به‌عنوان یکی از پرفروشترین آثار مکتوب جهان بیش از هر کتاب دیگر زندگی انسان‌ها را متحول ساخته است. به شما اطمینان می‌دهیم که از طریق مطالعۀ این کتاب می‌توانید با عیسی مسیح ملاقاتی زنده داشته باشید.
عهد جدید شامل چهار انجیل است که نویسندگان آنها، هر یک با دیدگاه خاص خود و با هدفی مشخص به‌شرح زندگی و تعالیم عیسی مسیح می‌پردازند.
همچنین حاوی کتاب اعمال رسولان است که چگونگی پدیدآیی کلیسای اولیه را بیان می‌کند. نامه‌های رسولان عیسی مسیح به کلیساهای اولیه نیز قسمتی دیگر از عهد جدید را تشکیل می‌دهد. کتاب مکاشفۀ یوحنای رسول نیز به‌عنوان کتاب پایانی عهدجدید مشّوقی است برای مسیحیانی که برای ایمان‌شان آزار می‌بینند.

صلیب

در عهدجدید دو دیدگاه مشخص در مورد مرگ مسیح در جلجتا وجود دارد. در اناجیل وقایعی می‌‌بینیم از قبیل: دسیسه‌‌های دشمنان، شهادت‌‌های دروغ و تمسخرشان در محاکمۀ عیسی، اعمال سربازان، فریادها، آب دهان انداختن بر او، لعن و نفرین، صادر کردن حکم صلیب، کوبیدن میخ بر دستان عیسی، و ریخته شدن خونش بر صلیب. همۀ این وقایع را می‌‌توان در عبارت "مصلوب کردن" خلاصه کرد.

۱۳۹۴ مهر ۱۱, شنبه

گناه

 گناه در کتاب مقدس بعنوان تجاوز از قانون خدا (1 یوحنا 3: 4) و طغیان بر علیه خدا (تثنیه 9: 7، یوشع 1: 18) تعریف شده است. گناه از لوسیفر شروع شد، که احتمالا زیباترین و قدرتمندترین فرشته در میان فرشتگان بود. او به این مقامش قانع نبود و می خواست بالاتر از خدا باشد، که این باعث سقوط او و شروع گناه شد (اشعیا 14: 12-15). شیطان اسم جدیدش شد و او گناه را در باغ عدن وارد نسل بشر کرد، یعنی جایی که آدم و حوا را با همان وسوسه، گول زد " مانند خدا خواهید بود". پیدایش 3 توضیح می دهد که آدم و حوا بر علیه خدا و فرمان او طغیان کردند. از آن زمان به بعد گناه در انسان از نسلی به نسل بعد وارد شد و ما که از نسل آدم هستیم، گناه را از او به ارث برده ایم. رومیان 5: 12 به ما می گوید که از طریق آدم گناه وارد دنیا شد، و بنابراین مرگ به همة انسانها رسوخ کرد " زیرا که مزد گناه موت است" (رومیان 6: 23).

شش چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد.

"شش چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد. بلکه هفت چیز که نزد جان وی مکروه است 1) چشمان متکبر، 2) زبان دروغگو، 3) دستهایی که خون بیگناهرا می ریزد،4) دلیکه تدابیر فاسد را اختراع می کند، 5) پایهاییکه در زیانکاری تیزرو می باشند، 6) شاهد دروغگو که بکذب متکلم شود، 7) کسیکه در میان برادران نزاعها می پاشد. " بهر حال این لیست چیزی نیست که بیشتر مردم بعنوان هفت گناه کشنده می دانند.

1 قرنتیان 6: 12

بیاد داشته باشید که عیسی مسیح خداوند و نجات دهندة ماست، و چیز دیگری نباید بتواند بر تبدیل ما به ارادة او تقدم یابد. نه هیچ عادتی و نه هیچ مخلوقی و یا خواسته ای اجازه دارد کنترل زندگی ما را داشته باشد، فقط مسیح این اقتدار را دارد. "همه چیز برای من جایز است لکن همه چیز مفید نیست. همه چیز برای من رواست لیکن نمی گذارم که چیزی بر من تسلط یابد" (1 قرنتیان 6: 12). و "آنچه کنید در قول و فعل همه را بنام عیسی خداوند بکنید و خدای پدر را بوسیلة او شکر کنید" (کولسیان 3: 17).

چرا خدا به ما چهار انجیل داد؟


جواب: 
در اینجا چند دلیل برای اینکه چرا خدا به جای یک انجیل، چهار انجیل داده مطرح شده است:

1) برای اینکه تصویر کاملتری از مسیح ارائه دهد. در حالیکه تمام کتاب مقدس الهام خداست (دوم تیموتائوس 16:3)، اما خدا از نویسندگان بشری با پیش زمینه ها و شخصیتهای متفاوت استفاده کرده تا مقاصدش را از طریق نوشته هایشان محقق کند. هر یک از نویسندگان اناجیل در پسِ انجیل خود هدف متمایزی را داشته اند و در اجرای مقاصد خود، هریک بر جنبه های متفاوتی از شخصیت و خدمت عیسی مسیح تاکید کردند.

متی برای مخاطب عبرانی می نوشت، و یکی از مقاصدش این بود که از نسب نامه ی عیسی و تحقق نبوتهای عهد عتیق نشان دهد که او همان مسیحایی بود که از قدیم انتظارش کشیده می شد، و از اینرو می بایست به او ایمان داشت. تاکید متی این است که عیسی، "پادشاه موعود"، و "پسر داود" است که تا ابد بر تخت سلطنت اسراییل خواهد نشست.

مرقس، پسرعموی برنابا (کولسیان 10:4)، شاهد عینی رویدادهای زندگی عیسی و همچنین دوست پطرس رسول بود. مرقس برای مخاطبان غیر یهودی نوشت چرا که چیزهایی را که برای خوانندگان یهودی مهم بوده (نسب نامه ها، مجادله عیسی با رهبران یهودی زمان او، ارجاعات مکرر به عهد عتیق و ...) را در انجیل خود نیاورد. مرقس بر مسیح به عنوان خادم رنج دیده تاکید می کند، کسی که نيامد تا خدمتش کنند، بلکه آمد تا خدمت کند و جانش را چون بهاي رهايي به عوض بسياري بدهد (مرقس 45:10).

لوقا، "پزشک محبوب" (کولسیان 14:4)، مبشر، و همنشین پولس رسول، هم انجیل لوقا و هم اعمال رسولان را نوشت. لوقا تنها نویسنده غیر یهودی عهد جدید است. او مدتهاست که به عنوان یک تاریخ دان سخت کوش و ماهر توسط آنانیکه از نوشته هایش در مطالعات تاریخی و نسب نامه ای استفاده می کنند، پذیرفته شده است. به عنوان یک تاریخ نویس، او بیان می دارد که این تمایل اوست که امور زندگی مسیح را بر پایه گزارشات شاهدان عینی به ترتیب تالیف کند (لوقا 1:1-4). از آنجاییکه او به طور خاص خطاب به تئوفیلوس نوشته است، که ظاهراً از مقامات غیر یهودی بوده، انجیل او با ذهنیت یک مخاطب غیر یهودی نوشته شد، و گرایش او این است که نشان دهد که ایمان مسیحی بر مبنای رویدادهای قابل اعتماد و قابل تایید است. لوقا اغلب به مسیح به عنوان "پسر انسان" اشاره می کند و بر انسانیت او تاکید می کند، و جزئیات بسیاری را که در سایر اناجیل یافت نمی شود، به اشتراک می گذارد.

انجیل یوحنا، که توسط یوحنای رسول نوشته شده، متمایز از سه انجیل دیگر است و شامل محتوای الهیاتی بیشتری درباره شخص مسیح و مفهوم ایمان است. متی، مرقس و لوقا، به دلیل سبکهای مشابه شان و گزارش خلاصه ای از زندگی مسیح، به عنوان "اناجیل هم نظر" تلقی می شوند. انجیل یوحنا با تولد یا خدمت زمینی عیسی آغاز نمی شود بلکه پیش از آنکه او انسان شود، با فعالیت و شخصیت پسر خدا آغاز می شود (یوحنا 14:1). انجیل یوحنا بر الوهیت مسیح تاکید می کند، همانطور که در استفاده از عباراتی نظیر «کلام، خدا بود» (یوحنا 1:1)، «منجی جهان» (یوحنا 42:4)، «پسر خدا» (بارها بکار گرفته شده)، و «خداوند و ... خدا» (یوحنا 28:20) دیده می شود. عیسی در انجیل یوحنا الوهیتش را با عبارات متعدد «من هستم» تصدیق می کند؛ قابل ملاحظه ترین در میان این اظهارات مربوط به یوحنا 58:8 است که می گوید «پیش از آنکه ابراهیم باشد، من هستم» (مقایسه کنید با خروج 13:3-14). اما یوحنا بر حقیقت انسانیت عیسی نیز تاکید می کند و تمایل دارد که اشتباه بدعت مذهبی آن زمان یعنی ناستیکی را نشان دهد که بر انسانیت مسیح ایمان نداشتند. انجیل یوحنا هدف کلی نگارشش را مشخصاً بیان داشته است: «عيسي آيات بسيارِ ديگر در حضور شاگردان به‌‌ظهور رسانيد که در اين کتاب نوشته نشده است. امّا اينها نوشته شد تا ايمان آوريد که عيسي همان مسيح، پسر خداست، و تا با اين ايمان، در نام او حيات داشته باشيد.»

بنابراین، با در دست داشتن چهار گزارش متمایز اما به یک اندازه صحیح از مسیح، جنبه های مختلف شخصیتی و خدمتش آشکار می شود. این چهار گزارش مثل نخهایی با رنگهای مختلف است که در یک پرده نقش دار در کنار یکدیگر بافته شده است تا تصویر کاملتری از این شخص که در ورای توصیف است را شکل بدهد. و از آنجاییکه ما هرگز همه چیز را درباره عیسی مسیح نخواهیم فهمید (یوحنا 30:20)، از طریق چهار انجیل می توانیم به اندازه کافی بدانیم و درک کنیم که او کیست و برای ما چه کرده است تا اینکه از طریق ایمان به او حیات داشته باشیم. 

2) تا ما را قادر سازد که به طور عینی صداقت گزارشاتشان را وارسی کنیم. کتاب مقدس، از اولین دوران، بیان می کند که دادرسی در یک دادگاه قانون تنها با شهادت یک شاهد عینی بر ضد یک شخص انجام نخواهد گرفت، مگر با شهادت حداقل دو یا سه نفر (تثنیه 15:19). با توجه به این موضوع، گزارشات مختلف از شخصیت و خدمات زمینی عیسی مسیح ما را قادر می سازد که صحت اطلاعاتی را که درباره او داریم، ارزیابی بکنیم.

سیمون گرینلیف، مقام صلاحیت دار مشهور و شناخته شده در حوزه مدارک قابل قبول در یک دادگاه، چهار انجیل را از نقطه نظر قانونی مورد بررسی قرار داد. او متذکر شد که نوع گزارشات شهودی که در چهار انجیل داده شده – گزارشاتی که هم رای هستند، اما هر نویسنده خواسته که جزئیاتی را برای تفاوت داشتن با یکدیگر حذف یا اضافه کند – نوعی از منابع قابل اعتماد و مستقل هستند که در یک دادگاه قانون به عنوان شواهد قوی مورد پذیرش قرار می گیرند. اگر اناجیل شامل دقیقاً اطلاعات یکسان با جزئیات یکسان می شدند، و از یک چشم انداز نوشته می شدند، این نشانگر تبانی می شد، به عبارت دیگر در یک زمانی نویسندگان پیشاپیش با هم جمع شده اند که داستانهای خود را راست و ریست کنند تا نوشته هایشان به نظر معتبر بیایند. اختلافات بین اناجیل، حتی تناقضات ظاهری، جزئیات در بررسی اولیه دال بر طبیعت مستقل هر کدام از نوشته هاست. از اینرو، طبیعت مستقل گزارشات چهار انجیل، که در اطلاعاتشان هم رای، اما در چشم انداز، مقدار جزئیات، و اینکه کدام رویداد ثبت شده است، تفاوت دارند، نشان می دهد که ثبتی را که ما از زندگی و خدمت مسیح در اناجیل داریم واقعی و قابل اعتماد است.

3) تا جویندگان سخت کوش را پاداش دهد. با مطالعه ی تکی هر انجیل چیزهای بسیاری بدست می آید، اما با مقایسه و در مقابل هم قرار دادن گزارشات متفاوت رویدادهای خاص از خدمت عیسی، چیزهای حتی بیشتری بدست می آید. به طور مثال، در متی 14 گزارش خوراک دادن به 5000 تن و راه رفتن عیسی روی آب داده شده است. در متی 22:14 گفته شده که «عيسي بي‌درنگ شاگردان را بر‌آن داشت تا در آن حال که او مردم را مرخص مي‌کرد، سوار قايق شوند و پيش از او به آن سوي دريا بروند.» کسی ممکن است بپرسد که چرا عیسی چنین کاری را انجام داد؟ در گزارش متی هیچ دلیل آشکاری ذکر نشده است. اما وقتی که آن را با گزارش مرقس در فصل 6 ترکیب می کنیم، می بینیم که هنگامی که عیسی شاگردان را دو به دو اعزام کرده بود و بدیشان اقتدار بخشیده بود که دیوها را اخراج کنند و مردم را شفا دهند، آنان از این ماموریت برگشته بودند. اما آنان با خودبینی برگشتند و جایگاه خود را فراموش کردند و اکنون آماده شدند تا حتی به او دستورالعمل ارائه دهند (متی 15:14). بنابراین، در مرخص کردن آنان هنگام غروب که به آنسوی دریای جلیل بروند، او دو چیز را بدیشان آشکار می سازد. از آنجاییکه آنان به خاطر خودبینی شان تا ساعات اولیه صبح گرفتار طوفان و امواج شدند، متوجه دو چیز شدند: 1) با توانایی شخصی شان هیچ چیزی را نمی توانند برای خدا بدست آورند و 2) هیچ چیز غیر ممکن نیست، اگر او را صدا بزنند و در وابستگی به قدرت او زندگی کنند. قسمتهای بسیاری از کلام وجود دارد که شبیه به "جواهرات" هستند که توسط دانش آموز سخت کوش کلام خدا می تواند پیدا شود، یعنی کسی که برای مقایسه متون کتاب مقدس با هم، وقت می گذارند.

۱۳۹۴ مهر ۱۰, جمعه

کتاب مقدس دربارة پیدایش و تکامل چه می گوید؟



جواب: 
هدف این جواب بحث علمی دربارة پیدایش و تکامل نیست. ما توصیه می کنیم که برای بحث علمی دربارة پیدایش و یا بحث برخلاف تئوری تکامل به جواب های در قسمت پیدایش رجوع کنید. هدف این مقاله این است که بر اساس کتاب مقدس توضیح بدهیم که اصلا چرا بحث پیدایش یا تئوری تکامل وجود دارد. رومیان 1: 25 می گوید "ایشان حق خدا را بدروغ مبدل کردند و عبادت و خدمت نمودند مخلوق را بعوض خالقیکه تا ابدالاباد متبارکست آمین."

یک عامل کلیدی در بحث این است که اکثر دانشمندان که به تئوری تکامل اعتقاد دارند به خدا اعتقاد ندارند. بعضی از آنها هستند که به نوعی از تکامل خدایی اعتقاد دارند و بعضی این دید رااز خدا دارند که خدا وجود دارد اما در امور دنیا دخالت نمی کند و همه چیز دورة طبیعی خود را می گذراند. بعضی دیگر از آنها هستند که خالصانه به اطلاعات نگاه می کنند و به این نتیجه می رسند که تئوری تکامل با اطلاعات موجود قابل تطبیق تر است، اما بهر حال اینها درصد کمی از دانشمندان هستند که تئوری تکامل را تشویق و ترغیب می کنند. بیشتر دانشمندان طرفدار تئوری تکامل فکر می کنند که حیات بدون هیچگونه دخالت نیرویی برتر در جریان است. تکامل در لغت یعنی علم طبیعی.

در بی ایمانی به خدا باید توضیحی بغیر از وجود یک آفریننده وجود داشته باشد – که دنیا و حیات چطور بوجود آمد. اگر چه ایمان به یک نوعی از تکامل حتی قبل از چارلز داروین هم بوده، اما او اولین شخصی بود که طرحی قابل توجه برای مراحل تکامل درست کرد – انتخاب طبیعی. داروین زمانی خود را مسیحی می خواند، اما بخاطر وقایع ناگواری که در زندگی او اتفاق افتاد بعدها مسیحیت و وجود خدا را انکار کرد. تئوری تکامل بوسیلة کسی تدوین شد که به وجود خدا اعتقاد نداشت. هدف داروین این نبود که ثابت کند خدا نیست، بلکه این یکی از نتایجی است که خود بخود از این تئوری گرفته می شود. تئوری تکامل یک روش حمایت از بی خداییست. دانشمندانی که به تئوری تکامل عقیده دارند احتمالا نمی گویند که هدف آنها بیان یک تئوری برای منشا حیات و در نتیجه پایه ای برای رد وجود خداست، اما بر اساس کتاب مقدس این دقیقا هدف وجود تئوری تکامل است.

کتاب مقدس به ما می گوید، "احمق در دل خود می گوید که خدایی نیست" (مزمور 14: 1 ، 53: 1). کتاب مقدس همچنین می گوید که مردم برای باور نکردن خدا بعنوان خالق هیچ بهانه ای ندارند. "زیرا که چیزهای نادیدة او یعنی قوت سرمدی و الوهیتش از حین آفرینش عالم بوسیلة کارهای او فهمیده و دیده می شود تا ایشانرا عذری نباشد" (رومیان 1: 20). بر اساس کتاب مقدس، هر کس که وجود خدا را انکار کند احمق است! معنی حماقت کمبود هوش و اطلاعات نیست. بیشتر دانشمندای که به تکامل عقیده دارند افرادی بسیار باهوش هستند. حماقت یعنی قادر نبودن به استفادة صحیح از اطلاعات. امثال سلیمان 1: 7 به ما می گوید "ترس یهوه آغاز علم است، لیکن جاهلان حکمت و ادب را خوار میشمارند." 

دانشمندان طرفدار تکامل پیدایش را مسخره می کنند و خالقی مافوق طبیعی را که در آزمایشات علمی نمی گنجد غیر علمی می دانند. آنها می گویند برای اینکه بتوانیم به چیزی "علمی" بگوییم باید قادر باشیم که آنرا مشاهده کرده روی آن آزمایش کنیم، و باید طبیعی باشد. پیدایش در لغت یعنی "مافوق طبیعی." خدا و چیزهای مافوق طبیعی نمی توانند مشاهده یا آزمایش شوند (در اینباره بحث طولانیست)، بنابراین، پیدایش و یا طرح هوشمندانه نمی تواند علم بحساب بیاید. البته تئوری تکامل هم نمی تواند مشاهده یا آزمایش شود، اما بنظر نمی آید این برای طرفداران تکامل مشکلی باشد. در نتیجه، همة اطلاعات با از پیش شکل گرفتن، از پیش فرض شدن و از پیش قبول شدن تئوری تکامل غربال شده، بدون اینکه عقاید دیگر در نظر گرفته شوند. 

بهر حال، منشا دنیا و منشا حیات را نمی توان مشاهده یا امتحان کرد. علی رغم منشا پیدایش و منشا تئوری تکامل هر دو آنها سیستمهایی بر اساس ایمان هستند. هیچکدام را نمی توان امتحان کرد چون ما نمی توانیم به بیلیونها یا هزاران سال برگردیم و منشا دنیا و یا حیات را در دنیا مشاهده کنیم. دانشمندان طرفدار تکامل منشا علمی پیدایش را با دلایلی رد می کنند که همان دلایل آنها را وادار می کند که تکامل را هم رد کنند. حداقل درمورد منشا، همانقدر که پیدایش در تعریف "علم" آنها نمی گنجد تکامل هم در این تعریف قرار نمی گیرد . تصور می شود که تکامل تنها توضیحی در بارة منشا دنیا است که می توان آنرا آزمایش کرد. بنابراین تنها تئوریی است که می توان آنرا "علمی" تلقی کرد. این حماقت است! دانشمندانی که از تئوری تکامل حمایت می کنند یک تئوری قابل توجه منشا دنیا را رد می کنند بدون اینکه حتی صادقانه چیزهای مثبت آنرا امتحان کنند، تنها به این دلیل که در تعریف غیر منطقی و کوچک آنها از "علم" نمی گنجد. 

اگر پیدایش حقیقت است، پس یک خالق وجود دارد که ما باید به او حساب پس بدهیم. تئوری تکامل به کسانی که به خدا ایمان ندارند اساسی می دهد که توضیحی برای منشا حیات بدون وجود خدایی خالق داشته باشند. تئوری تکامل نیاز به وجود خدایی را که در جریان دنیا دست دارد انکار می کند. "تئوری تکامل"، "تئوری پیدایش" است برای مذهب بی خدایی. براساس کتاب مقدس انتخاب واضح است. ما می توانیم به کلام خدای قادر و دانا اعتماد کنیم و یا می توانیم توضیح غیر منطقی و غلط "علمی" نادانان را باور نماییم.

چطور می توانم جواب دعاهایم را از خدا بگیرم؟



جواب: 
خیلی از مردم عقیده دارند که دعایی که از خدا خواسته شده و انجام می شود، جواب داده شده است. اگر دعایی انجام نشود، فکر می کنند که آن دعا جواب داده نشده است. بهر حال، این درک اشتباهی از دعاست. خدا هر دعایی را که به حضور او آورده می شود، جواب می دهد. گاهی خدا می گوید "نه" یا "صبر کن". خدا فقط قول داده است که دعاهایی را جواب مثبت بدهد که بر طبق اراده اش هستند. و این است آن دلیری که نزد وی داریم که هر چه بر حسب ارادة او سوال نماییم ما را می شنود. و اگر دانیم که هر چه سوال کنیم ما را می شنود، پس می دانیم که آنچه از او در خواست کنیم می یابیم ( 1 یوحنا 5 : 14-15).

دعا کردن بر طبق ارادة خدا یعنی چه؟ دعا کردن بر طبق ارادة خدا یعنی دعا برای چیزهایی که خدا را جلال می دهند و یا برای چیزهایی که کتاب مقدس واضحا آنها را ارادة خدا معرفی می کند. اگر ما برای چیزی دعا کنیم که خدا را جلال نمی دهد و یا بر طبق ارادة خدا برای زندگی ما نیست، خدا آنچه می خواهیم به ما نمی دهد. چطور می توانیم بدانیم ارادة خدا چیست؟ خدا قول می دهد که اگر از او بخواهیم، به ما حکمت بدهد. یعقوب 1: 5 می گوید، "اگر از شما کسی محتاج به حکمت باشد سوال بکند از خدائیکه هر کس را بسخاوت عطا می کند و ملامت نمینماید و به او داده خواهد شد". جای خوبی که می توان از آنجا شروع کرد 1 تسالونیکیان 5: 12-24 است، که ارادة خدا را برایمان آشکار می کند. هر چه بهتر ارادة خدا را بفهمیم، بهتر می دانیم برای چه دعا کنیم (یوحنا 15: 7). هر چه بهتر بدانیم برای چه دعا کنیم، بیشتر خدا به دعاهایمان جواب بله می دهد.

آیا این قابل قبول است که برای یک چیز مکررا دعا کنیم؟ آیا باید برای هر چیزی فقط یکبار دعا کرد؟



جواب: 
در لوقا 18: 1-7، عیسی مثالی بکار می برد تا اهمیت پافشاری در دعا را به ما نشان بدهد. او داستان بیوه زنی را می گوید که نزد یک قاضی ناعادل رفت تا حق او را از طرف مقابلش بگیرد. بعلت پافشاری او در دعا، قاضی به او دادرسی کرد. منظور عیسی این بود که اگر یک قاضی بی عدالت بخاطر اصرار یک شخص برای دریافت عدالت، او را دادرسی میکند، چقدر بیشتر خدا که ما را دوست دارد- " برگزیدگان او" (آیة 7)- جواب ما را می دهد وقتی که مرتب دعا کنیم؟ این مثل، بر خلاف این تصور اشتباه، به ما تعلیم نمی دهد که وقتی دعایی را مرتب تکرار کنیم، خدا موظف می شود که آن را به ما بدهد. بلکه، خدا وعده می دهد که انتقام می کشد از کسانی که به فرزندان او خطا کنند، دشمن آنها باشند، و آنها را آزار برسانند و او عدالت را برقرار کرده آنها را از دشمنا نشان می رهاند. او اینکار را بخاطر عدالتش، تنفرش از گناه و بخاطر قدوسیتش انجام می دهد، و در جواب دادن به دعا وعده های خود حفظ کرده، قدرتش را ظاهر می سازد.

عیسی تصویر دیگری از دعا مشابه آن مَثَل دربارة قاضی بی انصاف در لوقا 11: 5-12 به ما می دهد. پیغام عیسی در این قسمت این است که اگر یک انسان خودش را به زحمت می اندازد تا نیاز دوست محتاجش را برطرف کند، خدا خیلی بیشتر احتیاجات ما را تامین می نماید، چون هیچ درخواستی برای او زحمت نیست. در اینجا باز، وعده این نیست که ما آنچه درخواست کنیم بدست می آوریم. وعدة خدا به فرزندانش قول برطرف کردن نیازهای ماست، نه خواسته های ما. و او نیازهای ما را بهتر از خود ما می داند. همان وعده در متی 7: 7-11 و در لوقا 11: 13 داده شده است، "عطای نیکو" را می توان روح القدس برداشت کرد. 

هر دوی این قسمتها ما را به دعا و ادامه در دعا تشویق می کنند. اشکالی ندارد که برای یک چیز درخواستمان را مرتب تکرار کنیم. تا جایی که آنچه برای آن دعا می کنیم در حیطة ارادة خدا باشد (1 یوحنا 5: 14-15)، مرتب بخواهید تا خدا درخواست شما را بدهد یا اشتیاق آنرا از دل شما بردارد. گاهی خدا ما را وا میدارد که برای جواب دعایی صبر کنیم تا به ما درس صبر و پشتکار بدهد. گاهی ما برای چیزی دعا می کنیم که ارادة خدا برای ما نیست و او می گوید "نه" دعا فقط ارائة لیست نیازهای ما به خدا نیست، بلکه دریافت ارادة خدا در قلب ماست. مرتب دعا کنید، مرتب در بزنید، و مرتب بجویید تا خدا در خواست شما را بدهد و یا شما را قانع کند که انجام آن در اراده اش نیست. 

اینکه به اسم عیسی مسیح دعا کنیم یعنی چه؟


جواب: 
دعا به اسم عیسی مسیح در انجیل یوحنا 14 : 13-14، گفته شده است "و هر چیزی را که به اسم من سوال کنید بجا خواهم آورد تا پدر در پسر جلال یابد. اگر چیزی به اسم من طلب کنید من آنرا بجا خواهم آورد." بعضی این آیه را اشتباه برداشت می کنند و فکر می کنند گفتن "به اسم عیسی مسیح" در آخر دعا باعث می شود که خدا همیشه هر چه از او بخواهیم به ما بدهد. در واقع با این فکر به "به اسم عیسی مسیح" بعنوان یک فرمول سحرآمیز نگاه می کنند. این برخلاف کلام خداست.

دعا در نام عیسی مسیح یعنی دعا با اقتدار و درخواست از پدر که در مورد دعای ما عمل کند، چون ما به اسم پسرش عیسی مسیح آمده ایم. دعا به اسم عیسی مسیح همان معنی را می دهد که دعای بر طبق ارادة خدا، "و اینست آن دلیری که نزد وی داریم که هر چه بر حسب ارادة او سوال نماییم ما را می شنود. و اگر دانیم که هر چه سوال می کنیم ما را می شنود، پس می دانیم که آنچه از او در خواست کنیم می یابیم" (1 یوحنا 5 : 14-15). دعا در نام عیسی مسیح دعایی است که برای جلال نام او کرده می شود.

گفتن "به نام عیسی مسیح" در آخر دعا یک فرمول سحر آمیز نیست. اگر آنچه ما می خواهیم برای جلال نام خدا و طبق ارادة او نباشد، گفتن "به نام عیسی مسیح" بی معنی است. آنچه مهم است دعای خالصانه ایست که به نام عیسی مسیح و برای جلال نام او باشد، نه اینکه لغات مخصوصی را در آخر دعا بگوییم. کلمات نیستند که که در دعا مهمند، بلکه مقصود پشت دعا. دعا برای چیزهایی که در اتحاد با ارادة خدا هستند اساس دعایی است که به نام عیسی مسیح کرده می شود. 

آخـریـــن رقـص بــرگــها



فرستادن به ایمیل
هیچ اتفاق خاصی نیفتاده
Fallهیچ بیرحمی و ظلم و شقاوتی صورت نگرفته
هیچ دعـایی هـم بی جواب نمانده
وهیچ برنده و بازنده ای هم در کار نیست نه برگها بازنده اند ونه باد ها برنده شده اند
فقط فصل عوض شده و بخاطر به مرخصی رفتن تابستان پاییز وارد صحنه شده است
و برگها دوره خود را بکمال رسانده و با آخرین رقص به مرحله دیگری از موجودیتشان میپیوندند همین وبس
در چشمان ما باور رفتن برگها سخت است زیرا که به آنها عادت کرده ایم
گاهی به برگها نمیاندیشیم بلکه برگها داروی تسکین دهنده اعتیاد چشمانمان هستند
گاهی یکدنیا حرفـمان را میگذاریم برای بعد از رفتن ها
گاهی بهنگام خداحافظی بیاد میآوریم که هنوز بدرستی سلام نکرده ایم
گاهی یک خداحافظی ساده بدون شکستن قلب و بهم فشردن دستها و ترکیدن بغض گلو
و جاری شدن سیل اشک و از دست دادن حس امنیت از دهانمان بیرون نمیآید
مشکل ما با رفتن ها و خداحافظی کردن ها چیست ؟
ما اسیر یکنواختی شده ایم ما از تغییر می هراسیم چون از تبدیل میگریزیم
اما طبیعت زندگی هیچ خصومتی با احساس و تمایلات ما ندارد
قــانـون طـبـیـعـت قــانـون تـغــیــیـر اسـت انـعـطاف پــذیــر بــودن را فــرا بـگیــر

طبیعت میگوید " هر آمـدنی رفـتـنی دارد " تغییر شرایط زندگی اجتناب نا پذیر است
اگر قانون بازی طبیعت زندگی را فرا نگیری تـرا میشــکنـد
اگــر با پیچیدن جاده زندگی ماشینت نـپـیـچـد از جاده بیرون افکنده میشوی
بجای غمگین بودن در آخرین رقص برگها بخاطر رفتن و نبودنشان
در وقت بـودنـشان با آنها وقت بگذران و مهربانی و ملاطفت کن

خــدا را بـس کـن ایـن مــرده پــرستــی
کنــون قــدرم بــدان تــا زنـــده هــستـی

پولس در دوم تیموتائوس فصل 4 آیات 7 و 8 میگوید
در زندگی پیروزمندانه جنگیده ام و دوره خود را به کمال رسانیده و باورهایم را محفوظ داشته ام و بعد ازا ین تاج عدالت را دریافت میکنم
تـبدیل شـدن را بـپـذیـر تـا تـغیـیر کـردن را بتـوانـی هــضـم کـنی