۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

آفرینش زن

آفرینش زن

18خداوند فرمود:«خوب نیست که آدم تنها زندگی کند. بهتر است یک همدمِ مناسب برای او بسازم تا او را کمک کند.»19پس خداوند، تمام حیوانات و پرندگان را از خاک زمین ساخت و نزد آدم آورد تا ببیند آدم چه نامی بر آنها خواهد گذاشت و هر نامی که آدم بر آنها گذاشت، همان نام آنها شد.20بنابراین آدم تمام پرندگان و حیوانات را نامگذاری کرد، ولی هیچ یک از آنها همدم مناسبی برای آدم نبود که بتواند او را کمک کند.21پس خداوند، آدم را به خواب عمیقی فرو برد و وقتی او در خواب بود یکی از دنده هایش را برداشت و جای آن را به هم پیوست .22سپس از آن دنده زن را ساخت و او را نزد آدم آورد.23آدم گفت:«این مانند خود من است. استخوانی از استخوانهایم و قسمتی از بدنم. نام او نساء است، زیرا از انسان گرفته شد.» 24به همین دلیل مرد پدر و مادر خود را ترک می کند و با زن خود زندگی می کند و هر دو یک تن می شوند.25آدم و زنش هر دو برهنه بودند و این را شرم آور نمی دانستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر