۱۳۹۳ مرداد ۲۹, چهارشنبه

هستۀ مرکزی دعای یک مسیحی

هستۀ مرکزی دعای یک مسیحی
دعای ربانی خداوند
نوشتۀ: ح.گ

خلاصه کردن اقیانوس در یک جام چه کار احمقانه و چه خیال پوچی است! اما چشیدن جرعه ایی از شراب ناب، میتواند از خالص بودن تمام خمرۀ شراب سخن بگوید. با نگاهی به دعای ربانی خداوند، دعایی که عیسای خداوند به شاگردان خود، بنا به درخواست شاگردان که از او خواستند تا شیوۀ دعا کردن را به آنها یاد بدهد( لوقا 11: 1 ) شگرفی عظیمی را میبینیم. ما که از دین اسلام بازگشت کرده و قلب خود را به عیسای مسیح داده ایم؛ با دعاهای طولانی و سنگین و چند صد صفحه ایی اعراب به خوبی آشنایی داریم! دعاهایی که در شبهای طولانی میخواندیم بدون اینکه حتی جمله‏ایی از آن را بفهمیم! ما که درس خوانده‏های آنها بودیم، چه رسد به پدر و مادر بیسواد ما، آنها چه از این دعاها میفهمیدند که حتی گاها با شنیدن آن گریه هم میکردند! عیسای خداوند به زیبایی دو هزار سال پیش این شیوۀ دعا کردن را با قاطعیت و با جدیت از جانب شاگردان و ایمانداران به خودش مطرود دانست. آن را کافرانه دانست. آن را شیوۀ دعای بت پرستان دانست: " چون عبادت میکنید مانند امتها تکرار باطل مکنید زیرا ایشان گمان میبرند که بسبب زیاد گفتن مستجاب میشوند." ( متی 6: 7-8)
برای یک مسیحی، دعا مانند نفس کشیدن است. حیاتی و واجب است. اما خیلی‏ها دعا میکنند. مذاهب زیادی دعا کردن را به همین اندازه مهم میدانند. اما هیچ مذهب یا دینی مانند تعلیم عیسای خداوند تا به این اندازه در بارۀ نحوه و مضمون دعا کردن با شفافیت و کاملیت در عین حال به سادگی سخن نگفته است. عیسای مسیح در تعلیم سادۀ نحوۀ دعا کردن به شاگردان خود، یک نظم آسمانی را به ما تعلیم میدهد. سخن گفتن در خصوص تمام اسرار الهی در دعای ربانی عیسای خداوند در این چند خط من هرگز نمیگنجد. قصد من تنها نوشیدن جرعه ایی از آن است.
اجازه بدهید با هم این دعا را بخوانیم:
"  ای پدر ما که در آسمانی
           نام تو مقدس باد.
          ملکوت تو بیاید،
          ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود.
          نان کفاف ما را امروز به ما بده.
          و قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم.
          و ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده
          زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین. "( انجیل متی نسخۀ قدیم باب ششم ایات نهم تا سیزدهم )
لطفا دقت کنید به شیوۀ آغاز دعای خداوند: او ابتدا آن خدایی که روزی در غرش رعد و کوه آتشفشان و زلزله بود و قوم اسرائیل هرگز اجازه نداشت حتی به آن نزدیک شود ( خروج 19: 18-21 ) را " پدر " خطاب میکند. چه زمانی این رابطه میسر شد؟ چه زمانی ما توانستیم آن خدا را، اینگونه " پدر " خطاب کنیم؟ وقتی عیسای مسیح بر روی زمین آمد و تسلیم ارادۀ خدا شد تا بین انسان گناهکار و خالق خود، با مرگ خود بر صلیب، رابطه‏ایی چنان زنده و صمیمی ایجاد کند، که هر انسانی پس از آن بتواند بدون ترس و لرز در دلیری و شجاعت به تخت فیض بخش خدا نزدیک شود( عبرانیان 4: 16 ). چرا؟ زیرا خدا عیسای مسیح را " فرزند محبوب " نامید. همین فرزند محبوب خدا، بواسطۀ ایمان ما به او برادر ما محسوب میشود، برادر بزرگ.( رومیان 8: 29 ) و ما بواسطۀ رابطۀ با این برادر بزرگ با خدا رابطه یافتیم. عیسای مسیح پسر روحانی خدا بود، فرزند او بود، ما برادران و خواهران عیسی میگردیم، پس خدا پدر ما نیز میگردد. پس ما آن خدا را پدر خطاب میکنیم چون عیسای مسیح را برادر خود میدانیم. اما عیسای مسیح نمیگوید " آن پدر شما که در آسمان است!" میفرماید:" ای پدر ما!" یعنی پدر خود او. چرا خود او؟ زیرا او در جسم مانند ما شد. مانند ما به نزد همین خدا دعا کرد. مانند ما به نزد همین خدا زانو زد. مانند ما به نزد همین خدا التماس کرد. از همین خدا برکت را گرفت. تایید را گرفت. قوت را گرفت. پس به همان اندازه که این خدا، پدر آسمانی عیسای مسیح، به دلیل تضرع و التماس فراوان در دعاهای او و به دلیل تقوی و پاکی او به دعاهای او پاسخ داد،( عبرانیان 5: 7 ) همین خدا به همین شیوه به دعاهای ما گوش کرده و آنان را پاسخ میدهد. عیسای مسیح پاسخ دعاهای خود را از پدر آسمانی خود گرفته بود، اکنون به ما یاد میدهد که ما نیز به همین خدا، یعنی: پدر آسمانی ما؛ دعا کنیم. در ضمن عیسای مسیح مکان این پدر را تعیین کرده است. نه در زمین، نه بروی زمین. نه خدایی ساخته شده به دست انسان. نه بودا. نه اهورا. نه زئوس. نه الله. نه بهاء الدین و نه هر خدایی دیگر... بلکه خدایی در آسمان. اما آسمان کجاست و انتهای آن کجاست؟ نامحدود. در حقیقت ما به نزد خدایی دعا میکنیم که نه تنها تا به مقام پدری به ما نزدیک شده است، همچنین تا به اندازۀ نامحدود آسمانها مکان اوست. این از عظمت و ابهت پدر ما که در آسمان است سخن میگوید.
سپس عیسای مسیح ادامه میدهد که:" نام تو مقدس باد." ما میدانیم که خدا، پدر آسمانی ما در کتب عهد عتیق به نامهای مختلف شناخته شده و معرفی شده است. " یهوه یری " خدای تدارک بیننده.( پیدایش 22: 14 ) " یهوه رافاه " خدای شفا دهنده.( خروج 15: 26 ) " یهوه صدقینو " خدای عدالت " ( ارمیا 23: 6 ) و نامهای دیگر. چرا عیسای مسیح نمیگوید:" نامهای تو مقدس باد؟" زیرا عیسی قصد دارد از ذات یگانۀ خدا سخن بگوید. عیسای خداوند بخوبی از تمامی نامهای خدا خبر دارد، اما او به ما تعلیم میدهد که خدای ما واحد است و تمام القاب نسبت داده شده به او، از او خدایان متفاوت نمیسازد؛ بلکه در شخصیت و ذات او هیچ تغییری ایجاد نمیکند، او واحد است. در " نام " او تمام نامهای  او به گونۀ واحد گنجانده شده است. در حقیقت وقتی ما میگوییم:" نام تو مقدس باد." قدوسیت او را در نامهای دیگرش به یاد میاوریم و آن را اعلان میکنیم. نام تو مقدس باد: یهوه یری. نام تو مقدس باد: یهوه رافاه. نام تو مقدس باد: یهوه شالوم... اما گویی تمام این نامها، در یک شخصیت واحد و مجزای یهوه جمع و واحد میگردد: قدوس. در قدوسیت و پاکی خداوند تمام نامهای دیگر نهفته است. پس وقتی نام او را مقدس میدانیم، او را مقدس میدانیم.
عیسای مسیح همچنان ادامه میدهد به پرستش خدا. دعا میکند. اما هنوز خواستۀ خود را عنوان نکرده است. بعضی از ایمانداران قبل از اینکه این مقدمات را رعایت کنند یکدفعه در را باز میکنند و تو میایند! و بدون هیچ صبر و تاملی میروند سر اصل مطلب و لیست خودشان را جلوی خدا میگذارند! اما عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد که دعا باید ابتدا با ستایش و پرستش خدا آغاز شود، کمااینکه همینطور نیز باید تمام شود. باید خدا را پرستش نمود. خدای ما، بت نیست، خدایی دور از ما نیست. انباردار کائنات نیست که فقط لیست ما را قلم بزند. باید وقتی به حضور او میایم، او را ستایش کنیم. کاری که عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد. او ادامه میدهد با این بیان :" ملکوت تو بیاید." یعنی چه؟ یعنی آن زمان فرا برسد که خدا پادشاه قلب و جان تمام هستی گردد. خدا تنها خدای انسانها شود و او بر قلبها حکومت کند. عیسی همینکه تعمید گرفت با این پیام ماموریت خود را آغاز کرد:" توبه کنید زیرا پادشاه آسمانی نزدیک است." چرا اینرا میگفت؟ زیرا ورود عیسای مسیح بر روی زمین ورود ملکوت خدا بر روی زمین بود. انسان نمیتوانست به ملکوت آسمانی دست رسی داشته باشد زیرا دستش به دلیل گناه و ذات آلوده‏اش کوتاه بود، پس ملکوت خدا بر روی زمین آمد. اکنون انسان میتوانست به این ملکوت دست رسی پیدا کند. چگونه؟ با ایمان آوردن به عیسای مسیح بعنوان خداوند و نجات دهنده. آیا این تمام ملکوت خدا بود؟ خیر! راهی برای ورود به ملکوت خدا. اما ملکوت خدا زمانی میاید که شیطان و مرگ برای ابد نابود شود. خدا با تمام شایستگی و مقام مقدس او پرستیده شده، بره نیز و روح مقدس نیز. جلال و عظمت او بر همه ریخته شده، آسمان و زمین تازه بنا گشته، خدا و قدوسیت او تا به ابد پرستیده شده و انسان بار دیگر در حضور خدا در عین بی گناهی و پاکی برای ابد زندگی کند.( مکاشفه 20 و 21 )  این همان ملکوت خداست که عیسای مسیح در دعای خود آن را میطلبد که بیاید و از ما میخواهد که ما در دعاهای خود بطلبیم که بیاید. قصد این را ندارم که از ملکوت خدا سخن بگویم زیرا خود این گفتگو تقریبا بی پایان است! بیش از صد بار عیسای مسیح در تعالیم و سخنان خود از ملکوت خدا در مناسبتهای مختلف و تعالیم متعدد استفاده کرده است و این خود باید ما را به اهمیت اندیشیدن و درک و زیستن و باور این ملکوت وادارد اگر هنوز برنداشته است! زیرا مسیح در جایی به شاگردان در خصوص اهمیت اساسی اندیشیدن به ملکوت خدا اینگونه تاکید میکند:" لیکن اول ملکوت خدا و عدالت او را بطلبید که اینهمه برای شما مزید خواهد شد."( متی 6: 33)
بلافاصله عیسای خداوند در ادامۀ دعای خود که فرمود:" ملکوت تو بیاید،" میفرماید: " ارادۀ تو چنانکه در آسمان است بر زمین نیز کرده شود." چرا؟ زیرا آمدن ملکوت خدا با انجام ارادۀ خدا بر روی زمین رابطه‏ایی کاملا مستقیم دارد. انجام ارادۀ خدا همان ملکوت خداست. و ملکوت خدا همان انجام ارادۀ خداست. اما مگر ارادۀ خدا در آسمان چیست که "چنانکه " یعنی عین آنکه در آسمان است بر روی زمین بشود؟ تنها ارادۀ خدا در آسمان، حکومت مطلق و فرمانروایی مطلق خدا بر تمام کائنات، فرشتگان و قدرتهای آن است. تسلیم شدن همه و همه به رای او. دیدن ارادۀ خدا برای همه ممکن نیست از اینرو تسلیم شدن به آن نیز. اما آنکس که قلبش تاکنون رابطۀ نزدیک خود را با خدا پیدا کرده؛ نام او را مقدس دانسته؛ آرزو دارد تا ملکوت او بیاید، این شخص حاضر است تا خود را تسلیم ارادۀ پدر خود ساخته و بطلبد که همین ارادۀ پدر آسمانی او بر روی زمین اجرا شود. مگر این ارادۀ پدر آسمانی چیست؟ محبت و فیض رایگان؛ تسلیم و مطیع خدا شدن؛ اجرا کردن به فرامین و تعالیم آسمانی او. و زیستن در قدوسیت و پاکی بر روی زمین. به همانگونه که روزی تا به ابد در آسمان خواهیم بود. در سه واقعه اهمیت بسزای اندیشیدن و درک ارادۀ خدا و اجرا و زیستن در آن توسط عیسای خداوند، نجات دهندۀ ما به روشنی تاکید و تصریح شده است. جایی رو به شاگردان خود کرده و با قاطعیت و گویی در کمال غافلگیری بسیاری میفرماید:" نه هر که مرا خداوندا خداوندا گوید داخل ملکوت آسمان گردد بلکه آنکه ارادۀ پدر مرا که در آسمانست بجا آورد."( متی 7: 21 ) در جایی دیگر مردم به او میگویند مادر و برادران او میخواهند او را ببینند. او رو به شاگردان و مردمی که اطراف او نشسته و به سخنان و تعالیم او گوش میداند کرده و میفرماید:" هر که ارادۀ پدر مرا که در آسمانست بجا آورد همان برادر و خواهر و مادر منست." ( متی 12: 50) و نهایتا در باغ جستیمانی هستیم. لحظۀ آخر زیستن جسمانی مسیح بر روی زمین. و مرگ در چند قدمی است. و وسوسۀ فرار از مرگ و مصلوب نشدن تمام وجود او را پر کرده است. ارادۀ خدا این بود که مسیح مصلوب گردد، اما ارادۀ خدا این نبود که عیسی را مجبور به مرگ سازد، مجبور به نوشیدن این جام مرگ. مسیح باید تسلیم میشد، خودش؛ با تمام دلش؛ آنگاه با میل رو به صلیب میرفت. و همین شد. آن شب او اینگونه دعا کرد:" ای پدر اگر ممکن نباشد که این پیاله بدون نوشیدن از من بگذرد آنچه ارادۀ تست بشود." ( متی 26: 42 ) نه معجزات در قوت نام مسیح، نه خویشاوندی با مسیح، نه گوش کردن به فرمان خداوند، میتواند انجام ارادۀ خدا نباشد؛ اگر تسلیم و خواستار انجام و ارادۀ خدا در زندگی و قلب خود و بر روی زمین نیستیم.
اکنون که پرستش و ستایش خداوند، پدر آسمانی به اینجا رسیده است، عیسای مسیح سه درخواست را به نزد پدر میاورد:
1- نان کفاف ما را امروز به ما بده.
 2- قرضهای ما را ببخش چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم.
 3- ما را در آزمایش میاور بلکه از شریر ما را رهایی ده
 با نگاهی دقیق به این سه درخواست، به چند نکتۀ جالب برخواهیم خورد:
اولا: درخواست‏ها کاملا روشن و گویاست.
دوما: درخواست‏ها با نظم همراه میباشند.
سوما: درخواست‏ها با دلیل و انگیزه مطرح شده‏اند.
چهارما:درخواست‏ها به اندازۀ لازم کافی، مناسب، و جامع به نظر میرسند.
پنجما:درخواست‏ها اهداف خدا را در زندگی ما دنبال میکنند.
ششما: درخواست‏ها گویای ناتوانی ما در انجام و برآورده کردن آن به قوت خود ما هستند.
عیسی در درخواست اول به ما یاد میدهد که تقاضای " چلوکباب برگ سلطانی با دو سیخ کوبیده و گوجه و دوغ آبعلی بعلاوۀ نعنای شسته شده" نکنیم وقتی خمرۀ نان ما تمام شده است! نه اینکه برای خدا گران تمام میشود! نه اینکه برای معدۀ من و شما مضر هستند! نه. لطفا دقت کنید به کنه دعا: انسان به نان میتواند زنده بماند( هر چند کلام خداوند میگوید انسان تنها به نان زنده نیست بلکه به کلام خدا زنده میماند.) منظور اینجا نان گندم است. نان میتواند قوت و انرژی لازم را برای زیستن به مدت روزهای فراوان به ما بدهد. عیسی در حقیقت به ما میگوید: آن چیزی را از خدا درخواست کنید که برای شما حیاتی و لازم و ضروری هستند. میدانم این برداشت با طرز تفکر بسیاری از فرقه های مسیحی متضاد است و این نوشته را قبول نخواهند کرد و به آن صدها لقب و افترا نسبت میدهند، چه باک! تاریخ مسیحیت به ما نشان داده و ثابت کرده است، عزیزان حقیقی مسیح، دوران بسیاری از زندگی خود را در فقر و کمبود غذا و گرسنگی و عریانی بسر برده‏اند( دوم قرنتیان 11: 27) برای این عزیزان درخواست و برآورده شدن " نان کفاف روزانه " از جانب پدر آسمانی آنها، به همان اندازه خوشمزه و لذیذ بوده که چلوکباب برگ مبلغین مسیحی در هتلهای چند ستارۀ سفرهای بشارتی! درخواست نان روزانه آن هم نان " کفاف " روزانه؛ یعنی نه نان فراوان و بیش از حد؛ نانی که به اندازۀ کفاف گرسنگی باشد؛ و برآوردن شدن آن از جانب خدا؛ فیض و محبت بیکران خدا بوده و این جای قدردانی و سپاس گفتن او را دارد.
در درخواست دوم، عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد که بعد از اینکه نان کفاف روزانۀ خود را طلبیدیم، باید از خدا بطلبیم که قرضهای ما را ببخشد. این قرضها میتواند، وام و بدهی ما باشد، میتواند بدی‏های ما به دیگران باشد. در هر دو حالت عیسای مسیح به ما تعلیم میدهد، اگر ما قصد بخشیده شدن قرضهایمان را در هر دو حالت داریم، ابتدا باید به قرضهای خودمان به دیگران فکر کنیم. آیا دیگران به ما مقروض هستند؟ آیا دیگران به ما بدی کرده‏اند؟ لطفا عمق این مفهوم را درک کرده و از آن برداشتی خلاف بر تعلیم مسیحی کتابمقدس در روابط خودمان با دیگران در دنیای بیرون نگیریم. منطق و اصول درست روابط را در نظر بگیریم و سپس به این دعا دقت کرده و آن را پیاده کنیم. عیسای مسیح میگوید، چگونه میتوانیم از خدا تقاضای بخشش بدهی‏ها و کاستی‏ها و ضفعهای خود را بکنیم در حالی که بدهی‏ها و کاستی‏ها و ضعفهای دیگران را به خودمان را هنوز نبخشیده‏ایم. یادتان میاید مثال آن بدهکار را که پادشاه بدهی‏های او را بخشید. سپس او بدهی شخص دیگری به خودش را نتوانست ببخشد. عیسای مسیح دقیقا در این دعا آن الگو را به ما تاکید کرده است. اگر خدا گناهان و بدیهای ما را به خودش بخشیده است، ما نیز باید بدیها و خطاهای دیگران را به خودمان ببخشیم. در دعا کردن، این برعکس عمل میکند. یعنی ما ابتدا باید آنانی که به ما بدی کرده‏اند را ببخشیم تا آنگاه بتوانیم نزد خدا آمده و طلب بخشش بدیهای خودمان را از او کنیم. یادتان است عیسای مسیح فرمود، اگر به کلیسا میروی اما به برادر خودت مقروض هستی، ابتدا برو این قرض را ادا کن سپس به کلیسا برو. این دعا همین فرمان را به گونه ایی دیگر تکرار میکند. اگر من میخواهم نزد خدا رفته و دعا کنم که قرضهای مرا ببخشد، ابتدا باید بروم، مقروضان به خودم را ببخشم. در حقیقت عیسی به ما یاد میدهد که در درخواست خود در برخورد کردن خدا با ما راستگو و درستکار باشیم. دعا کنیم: خدایا همانطور که من با دیگران برخورد کرده‏ام را با من برخورد کن. اگر جرات داشته باشیم اینگونه دعا کنیم، آنوقت جرات نخواهیم کرد که دیگران را برنجانیم و به دیگران جفا کنیم، زیرا میدانیم که خدا ما را نخواهد بخشید.
درخواست سوم کمی با پیچیدگی همراه است. عیسای مسیح نمیگوید که خدا ما را به وسوسه میاندازد پس از او بخواهیم که نیاندازد. زندگی عیسای مسیح به ما ثابت نموده است که خدای قدوس مبرای وسوسه کردن انسان ضعیف و ناتوانی چون ماست. در ضمن کتابمقدس نیز به ما تعلیم نمیدهد که خدا ما را به وسوسه میاندازد، بلکه تعلیم میدهد که خدا مبرا از وسوسه کردن است، این خود انسان است که تن به وسوسه میدهد و مجذوب آن میشود. کاری که خدا در این مرحله انجام میدهد این است که به دلیل تن دادن وسوسه از جانب ایماندار، و تسلیم آن شدن، و خواستار ارضاء کردن نفس، و گوش ندادن به نهی کردن از جانب روح‏القدس، در حقیقت خدا اجازه میدهد که ما خودمان پا به وسوسه بگذاریم. برای خدا در این مرحله بسیار ممکن است که مانع ما شود( بارها نشان داده است که اینگونه عمل کرده است؛ مانند وقتی که مسیح به شمعون فرمود: شیطان میخواست او را وسوسه کند اما او برایش دعا نمود تا وسوسه نشود) اما اگر این کار دائمی و همیشگی خدا باشد، این دیگر من نیستم که از وسوسه نشدن پا پس میکشم بلکه خداست. پس من چرا باید مدام تن به وسوسه ندهم، زیرا خدا مدام میتواند مرا مانع شود! یا مگر خدا قادر و توانا نیست، پس او میتواند مرا مانع شود، پس من گوش به زنگ نباشم و به زندگی لاابالی خودم ادامه بدهم؟ اگر این صحت میداشت، حوا باید دلیل خوردن از درخت را به گردن عدم ممانعت خدا از او میانداخت! اگر این صحت میداشت، خدا نیازی نداشت که فرق زیادی بین حیوان و انسان بگذارد. اگر حیوان با کشیدن شدن دهنه و سیخ شدن از انجام کاری مانع میگردد، چه فرقی با انسان میتواند داشته باشد یا بر عکس؟! وقتی خدا فرمود: انسان را به شباهت خودمان بیافرینیم؛ در حقیقت در خلقت انسان هدفی را دنبال میکرد که هرگز در هیچ پدیدۀ دیگری در نظر نداشت اجرا کند. پس خدا نیست که انسان را وسوسه میکند، این خود انسان است که تن به وسوسه میدهد، و خدا هر چند کاملا محیط و توانا به ممانعت از آن است، اما اجازه میدهد که ما اسیر شهوت و نفس خود بشویم؛ عیسی درست در همین جا، چون عواقب و نتایج تن دادن به وسوسه و شهوت را میداند( چون او خداست) از ما میخواهد که حتی قبل از اینکه ما پا به انجام وسوسه بگذاریم دعا کنیم که خدایا نه تنها اجازه نده که ما تن به وسوسه بدهیم: بلکه ما را از آنکس که از شرارت ما و وسوسۀ ما فربه گشته و لذت برده و پیروز میگردد، یعنی شیطان و تمام فرزندان او، از آنها رهایی بده. خدایا نه تنها اجازه مده که وسوسه بشویم، بلکه ما را از دامهای شریر و شرارت رهایی بده. هم از وسوسۀ درون، هم از وسوسۀ بیرون، ای پدر ما که در آسمانی، ما را رهایی بده.
و نهایتا، عیسای مسیح به ما در نمونه دعای خود تعلیم میدهد که دعای خود را بار دیگر با ستایش و قدردانی از خدا به پایان برسانیم." زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. آمین." او به ما تعلیم میدهد که طوری دعای خود را به پایان برسانیم که گویی تمام پاسخ دعاهای خود را از دستان مهربان و فیض بخش او دریافت کرده‏ایم. دقت کنید به کلمۀ " زیرا "؛ نام تو مقدس باد: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." ملکوت تو بیاید: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " ارادۀ تو آنطور که در اسمان است در زمین اجرا شود: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." نان کفاف ما را میدهی: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست." قرضهای ما را میبخشی: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " ما را به وسوسه نمیاوری: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " پس باید به نزد تو ، تنها تو زانو بزنیم و درخواست کنیم: زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابد از آن تست. " عیسای خداوند در پایان پیروزی و برآورده شدن در دعاها را به صاحب بودن مطلق خدا بر همه چیز نسبت میدهد، نه قوت و زاهد و عابد بودن ما. عیسای مسیح به ما در آخر گویی اینگونه یادآوری میکند که، چون دعاهایت برآورده شد، چون به خواسته‏هایت پاسخ داده شد، فراموش نکنی که جلال و بزرگی را به خدا بدهی. فراموش نکنی که از ملکوت و قوت و جلال او تمجید کنی. زیرا همه و هر چیز متعلق به اوست. از دیروز بوده، امروز هم هست و تا به ابد خواهد بود.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر