۱۳۹۳ مرداد ۳۰, پنجشنبه

به عالم ارواح (جهنم) نزول کرد

به عالم ارواح (جهنم) نزول کرد

فرستادن به ایمیل
به عالم ارواح (جهنم) نزول کردزیرا که اوّل به شما سپردم، آنچه نیز یافتم که مسیح برحسب کتب در راه گناهان ما مرد و اینکه مدفون شد و در روز سوم برحسب کتب برخاست؛ (اول قرنتیان 15: 3- 4)
آنچه خواندیم، واقعیت تاریخی است که اهمیت الهیاتی زیادی برای مسیحیان در تمام دوران تاریخ داشته است. حقیقتی که ایمانداران در طی تاریخ کلیسا به قیمت جان خود، آن را اعتراف کرده و اساس ایمان خود اعلام نمودند. سنت الهیاتی و شاخه کلیسایی شما هر چه باشد، از اهمیت این مطلب؛ که عیسی مرد و روز سوم از مردگان برخاست نخواهد کاست. اما آنچه مسیحیان را گاهی مشوش می سازد و پرسشهایی بسیاری بجهت آن بر می خیزد و شاید برخی را به گمراهی می کشاند، آن سه روزی است که عیسی مسیح مرده بود. چه بر سر روح عیسی آمد؟
آیا کتاب مقدس در این خصوص سکوت نموده است و یا سرنخهایی را می توان در کتب مقدس یافت که راهنمای ما باشند؟
اگر مرگ و قیام عیسی نقطه اشتراک و هم صدایی ماست، سه روز مرگ وی، مسبب اختلاف نظرهای بسیاری در میان مسیحیان گشته است. شاید حضور این مطلب در اعتقادنامه رسولان و تغییراتی که در این گزاره بخصوص در طی تاریخ بوجود آمده، خود نشان دهنده این ناسازگاری عقیدتی بین مسیحیان باشد. مایل هستم که در این کناکش و تلاش در پاسخ به این پرسش از اعتقادنامه رسولان آغاز کنم، اعتقادنامه ای که در خود گزاره ای دارد که در خصوص این مطلب صحبت می کند: او به عالم مردگان (جهنم) نزول کرد.

اما پیش از پرداختن به بخش مشخصی از این اعتقادنامه، توضیح مختصری در مورد اهمیت وجود اعتقادنامه و مطالعه آن بطور کلی ارائه دهم.
آنچه را که در اعتقادنامه رسولان مطالعه می کنیم در حقیقت عصاره ایمان مسیحی است، آن حقایق فشرده و ایمان بنیادی که در مسیحیت یافت می شود در اعتقادنامه رسولان گرد آماده است.
در حقیقت آنچه در این اعتقادنامه موجود است (در قیاس با کتب الهیات نظامندی که مجموعه باورهای سنت های الهیاتی و چشم انداز آنها در خصوص آموزه های مسیحی می باشد، بسیار کوچک و حقیر می نماید) آن زمین مشترکی است که همه مسیحیان از هر نقطه جهان و از هر دوره تاریخ، از هر شاخه مسیحی و سنت الهیاتی می توانند بر آن ایستاده، بگویند که بر اساس آنچه در این نوشته اعتراف کرده ایم، برادران و خواهرانیم. هرگاه مباحث الهیاتی و گفتگوهای  خداشناسی، ابهام، فاصله و شقاق را ایجاد می کند، لازم است که دست نگاه داشته و این اعتقادنامه را با صدای بلند قرائت کنیم و حقایقی را که ما را به هم بسته و بنیاد ایمان و اساس خانه مان را شکل داده، ارزش نهیم. حقایقی که بسیاری در طی تاریخ، چه در گذشته و چه امروز برای حفظ و باور آن از جان خود گذشته اند. موضعهای خداشناسی و الهیات نظری (اصولی که در حاشیه قرار دارند)، ضامن نجات و شایسته باختن جان نیستند، اما آنچه در اعتقادنامه رسولان نگاشته شده است، پژواک کلام راستین و پیغام نجات است. آنچیزی است که با اعتراف به آن، مسیحی و با مردود شمردنش، بی ایمان خوانده خواهیم شد.
هرگاه در ابهام و پیچدگی چگونگی نجات، دست و پا می زنیم، لازم است تا به سادگی ایمان خود باز گردیم، لازم  است آن ساختار اساسی و چارچوب بنیادی را از یاد نبریم.
اعتقادنامه رسولان آن میعادگاهی است که مسیحیان با وجود اختلاف نظرها و تفاوت دیدگاهها می توانند در یک جا گرد آیند؛ آن ریسمان اتحادی است که ما را به هم بسته، کلیسای مسیح را کلیسای جامع می سازد. افزون بر جهانشمول بودن و سادگی آن، قدمت اعتقادنامه رسولان به ارزش آن می افزاید. هرچند توسط رسولان نگاشته نشده است اما اعتبار و ارزش آن در طی قرون به اثبات رسیده است.
اعتقادنامه رسولان برای نخستین بار توسط امبروز میلان (340- 397) به این نام خوانده شد. این اعتقادنامه، به عقیده پژوهشگران ریشه در اعتقادنامه های دیگری چون، "رومانوم" و "پروتو-رومانوم" اعتقادنامه کهن رومی داشته است. البته در کنار این اعتقادنامه ها، واژگان مشابه و اعترافات همانند نیز در نوشته های پدران کلیسا یافت می شود که شاید اساس و بنیاد این اعتقادنامه را شکل داده است. ایگناسیون، اسقف انطاکیه در نامه خود به طرالیانس می نویسند:
"اگر کسی به شما چیزی می گوید که برخلاف عیسی مسیح باشد، گوشهای خود را بگیرید. عیسی مسیحی که از نسل داود است، بویسله مریم به دنیا آمد، اوئی که حقیقتأ زاده شد و خورد و آشامید. اوئی که حقیقتأ تحت پنطیوس پیلاطس جفا دید و حقیقتأ مصلوب گشت و در حضور موجوداتی که در آسمان، روی زمین و زیر زمین هستند براستی بمرد. او همچنین حقیقتآ از مردگان قیام کرد. پدرش او را زنده ساخت، او حتی ما را که به او، از طریق مسیح عیسی ایمان داریم، زنده خواهد ساخت، عیسی مسیحی که جدا از او حیات جاودان نداریم"

با مشاهده مراجعی نظیر آنچه در بالا درج شد و شواهد تاریخی، بنظر می رسد که این اعتقادنامه در طی قرون، شکل گرفت تا اینکه در حدود سال 800 بعد از میلاد، در زمان شارلمانی، بشکل رسمی در بین کلیساهای امپراطوری روم، پس از اصرار وی بر پاپ لوئی سوم، بر بکارگیری این اعتقادنامه در روم پذیرفته شد.

فرایند شکل گیری این اعتقادنامه زمانی تثبیت یافت که ایمانداران در زمان تعمید آب، به پرسشهایی که از طرف خادمی که ایشان را تعمید می داد پاسخ می دادند. پرسشهایی که در حقیقت متن این اعتقادنامه را شکل می داد به عنوان اصول اساسی ایمان مسیحی که هر شخص معترف به عیسی مسیح، باید اعتراف می نمود. هیپولیتوس روم، الهیات دان مهم قرن سوم میلادی، گزارش دقیقی را از چگونه نحوه تعمید آب ایماندار را در کتاب خود تحت عنوان "سنت رسولی" اینگونه شرح می دهد:

" پس از اینکه هر کدام از آنها برای تعمید به داخل آب رفتند، آن شخصی که تعمید می دهد باید بر روی ایشان دست گذارده، بپرسد: آیا به خدا، پدر قادر مطلق ایمان داری؟ و آنکسی که تعمید می گیرد باید پاسخ دهد: ایمان دارم. سپس، او باید هر کدام از آنها با گذاشتن دست بر ایشان، یکبار تعمید دهد. و سپس باید بپرسد: آیا به عیسی مسیح، پسر خدا، اوئی که توسط روح القدس و بوسیله مریم باکره به دنیا آمد، و تحت پنطیوس پیلاطس مصلوب شده، بمرد و روز سوم از مردگان زنده شد و به آسمان صعود نمود و بر دست راست پدر نشست و برای داوری زندگان و مردگان بازخواهد گشت، ایمان داری؟ هر گاه تمام این پرسشها را باسخ داده گفتند: ایمان دارم، باید آنها را برای بار دوم تعمید دهد. و سپس باید بپرسد: آیا به روح القدس و کلیسای مقدس و قیامت مردگان ایمان داری؟ و آنگاه تمام کسانی که تعمید می گیرند باید بگویند: ایمان دارم. و بنابراین او باید برای بار سوم تعمید دهد."

بنابراین آنچه امروز به عنوان اعتقادنامه رسولان در دست داریم و آن را در کلیساهای خود قرائت کرده، در جمع به آن معترف می شویم، چکیده باورهای اساسی و بنیادی است که در طی تاریخ هر مسیحی به آن باورمند بوده است، در حقیقت اگر کسی این حقایق را اعتراف نمی کرد، تعمید نمی یافت. با وجود این اعتقادنامه در بسیاری از کلیساهای غیرفرقه ای جایگاه والا و با ارزشی ندارد. قرائت این اعتقادنامه ها تقریبأ رسمی است که به فراموشی سپرده شده و در بسیاری از کلیساها، سنتی قدیمی و غیرضروری پنداشته می شود. شاید اگر دقت و توجه بیشتری به اعتقادنامه های کلیسایی می داشتیم، کمتر در دام بدعتها و تعالیم نادرست می افتادیم. کلیساهایی که وجود اعتقادنامه ها را ضروری نمی دانند، مجبور هستند جنگهای کهن الهیاتی را بار دگر تکرار کرده، با بدعتهایی که در غیاب اعتقادنامه ها در محافل ایمانی سبز می شوند، دست و پنجه نرم کنند. قرائت اعتقادنامه، که مجموعه حقایقی است که به آن "اعتقاد" داشته به آن معترفیم، کمک می کند تا حصارهای لازم جهت پس زدن باورهای ناراست را برپا کرده، به تعالیم کتاب مقدسی وفادار باقی بمانیم. کلیسای کهن مسیح اهمیت این اعتقادنامه ها را با معرفی آنها به عنوان "سمبل ایمان" و یا "ایمان" بهتر به تصویر می کشیدند. هرچند این اعتقادنامه به قلم رسولان نوشته نشده است، اما اطلاق آن به رسولان، نشان دهنده اهمیت و ارزشی است که کلیسا به متن آن نهاده است.
با اشاره ای که به اعتقادنامه رسولان داشتم و تاکید به اهمیت و ارزش آن در تعالیم، مراسم و اعترافات کلیسایی به اصل موضوع خواهم پرداخت، یعنی به گزاره ای جنجال برانگیزی که بر سر اصالت آن در این رساله مباحثات گوناگونی وجود داشته است. اما پیش از هر با هم اعتقادنامه رسولان را قرائت نماییم:

ﻣﻦ اﻳﻤﺎن دارم ﺑﻪ ﺧﺪاي ﭘﺪر ﻗﺎدر ﻣﻄﻠﻖ، ﺧﺎﻟﻖ آﺳﻤﺎن و زﻣﻴﻦ، و ﺑﻪ ﭘﺴﺮ
ﻳﮕﺎﻧﺔ او ﺧﺪاوﻧﺪ ﻣﺎ ﻋﻴﺴﻲ ﻣﺴﻴﺢ ﻛﻪ ﺑﻪ واﺳﻄﺔ روح اﻟﻘﺪس در رﺣﻢ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ و از
ﻣﺮﻳﻢ ﺑﺎﻛﺮه ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ و در ﺣﻜﻮﻣﺖ ﭘﻨﻄﻴﻮس ﭘﻴﻼﻃﺲ اﻟﻢ ﻛﺸﻴﺪ و ﻣﺼﻠﻮب ﺷﺪه
ﺑﻤﺮد و ﻣﺪﻓﻮن ﮔﺮدﻳﺪ، و ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ ارواح (جهنم) ﻧﺰول ﻛﺮد و در روز ﺳﻮم از ﻣﺮدﮔﺎن
ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ، ﺑﻪ آﺳﻤﺎن ﺻﻌﻮد ﻧﻤﻮده و ﺑﻪ دﺳﺖ راﺳﺖ ﺧﺪاي ﭘﺪر ﻗﺎدر ﻣﻄﻠﻖ ﻧﺸﺴﺘﻪ
اﺳﺖ و از آﻧﺠﺎ ﺧﻮاﻫﺪ آﻣﺪ و زﻧﺪﮔﺎن و ﻣﺮدﮔﺎن را داوري ﻧﻤﺎﻳﺪ و ﻣﻦ اﻳﻤﺎن دارم ﺑﻪ
روحاﻟﻘﺪس و ﺑﻪ ﻛﻠﻴﺴﺎي ﻣﻘﺪس ﺟﺎﻣﻊ و ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻘﺪﺳﻴﻦ و ﺑﻪ آﻣﺮزش ﮔﻨﺎﻫﺎن
و ﺑﻪ ﻗﻴﺎﻣﺖ اﺑﺪان و ﺑﻪ ﺣﻴﺎت ﺟﺎودان. آﻣﻴﻦ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر