در آغاز
آشنایی با فرقهها یا کلیساهای مختلف مسیحیت، بحثی طولانی است. ما در این اثر کوتاه، خواهیم کوشید خوانندگان گرامی را با نکات مهمی که موجب پیدایی این فرقهها و کلیساها شد، و نیز با اهمّ اعتقادات آنها آشنا سازیم. دوستانی که مایلند در این زمینه اطلاعات گستردهتری بهدست آورند، میتوانند به کتابهایی که در زمینه تاریخ کلیسا منتشر شده، مراجعه کنند.
چگونگی آغاز مسیحیت را در کتاب اعمال رسولان میخوانیم. پیامی که رسولان مسیح در تمام نقاط دنیا موعظه میکردند، پیامی یکسان بود، گرچه هر رسولی طبق روحیات خود و هدایت روحالقدس بر جنبهای از مسیحیت بیشتر تأکید میگذاشت؛ بازتاب این امر را در نحوه نگارش انجیلها و محتوای رسالات مشاهده میکنیم.
اما از همان آغاز، یعنی در عهد رسولان، شروع گرایشهایی را در اعتقادات و عبادات مسیحیان مشاهده میکنیم. شاید نخستین اختلاف نظر جدیای که بروز کرد، مربوط میشد به رابطه ایمان جدید مسیحی و مذهب یهود. یهودیانی که مسیحی شده بودند، در آغاز مایل نبودند مردمان سایر نژادها و ملیتها به این ایمان بگروند. اما از آنجا که آغازگر بشارت به غیریهودیان شخصی بود همچون پطرس، غائله خیلی زود فرو نشست و رسولان و مشایخ کلیسای اورشلیم پذیرفتند که غیریهودیان نیز به این ایمان جدید داخل شوند، تازه آن هم به این علت که هم پطرس در این خصوص رؤیایی آسمانی دریافت کرده بود، و هم اینکه خدا با فرو ریختن روحالقدس بر این گروندگان جدید، ایمان آنان را مورد تأئید قرار داده بود (ر.ک. اعمال رسولان ۱۰ و ۱۱).
اختلاف عقیده بعدی چند سال بعد بروز کرد، زمانی که مسیحیان یهودیتبار اصرار داشتند که مسیحیان غیریهودی مکلف شوند شریعت موسی را نگاه دارند. مشکل به شورای رسولان و مشایخ کلیسای اورشلیم ارجاع شد و در اثر تأکیدات رسولان برجستهای چون پطرس و یعقوب، برادر خداوندْ عیسی، تصمیمی یکدست در این خصوص اتخاذ گردید (اعمال ۱۵). انعکاس تنش میان شریعتگرایی و نجات از طریق ایمان صرف را در رسالات رومیان و غلاطیان مشاهده میکنیم. بهنظر میرسد که پولس طلایهدار تعلیم نجات بهواسطه ایمان صرف بوده باشد. بازتاب این تعلیم او چنان بود که در میان مسیحیان یهودیتبار اورشلیم شایع شده بود که پولس بر خلاف شریعت موسی سخن میگوید و آن را ملغی میانگارد (اعمال ۲۱:۲۰-۲۵). با اینکه نکاتی که پولس رسول در پیام خود مورد تأکید قرار میداد، از گرایشی ظاهراً متفاوت با تأکیدات رسولان اورشلیم برخوردار بود، اما ایشان همگی با پیام و اصولی که موعظه میکردند، توافق داشتند (غلاطیان ۲:۱-۱۰).
اختلاف نظرهای اساسی و خطرناک زمانی بروز کرد که مسیحیت در سراسر خاورمیانه و اروپا گسترش یافت. بهعلت بُعد مسافت و عدم وجود امکانات ارتباطی مدرن برای دسترسی مستقیم به رسولان، عدهای که پولس ایشان را رسولان و معلمان دروغین میخواند، شروع کردند به آمیختن پیام مسیحیت با اندیشههای فلسفی. پولس در رساله خود به کولسیان و یوحنا در رساله اول خود با چنین معلمین دروغینی به مبارزه پرداختند. این جریان فلسفهگرایی در کنار مسیحیت رسولان به رشد خود ادامه داد. اما از آنجا که از همان اواخر قرن اول تا اواخر قرن سوم میلادی، مسیحیت با جفاهای هولناک حکومت روم مواجه بود، تجزیه و انشعابی در کلیسا رخ نداد.
در طول این دوره، علیرغم اینکه اندیشهورزان و پدران کلیسا از گرایشهای اعتقادی اندکی متفاوت در زمینه اصول اعتقادی برخوردار بودند، یک مسیحیت و یک کلیسا بیشتر وجود نداشت. در این دوره، مسیحیت دارای تمرکز سازمانی نبود، به این معنی که هیچیک از پدران کلیسا یا اسقفان ادعای رهبری جهان مسیحیت را نداشت. مسیحیت در اروپا و آسیا به مناطق اسقفی تقسیم شده بود و هر اسقفی در ناحیه خود استقلال کامل داشت، گرچه همه به یک اعتقاد و یک روش عبادت پایبند بودند.
آغاز اختلاف نظرها
آغاز اختلاف نظرها و تجزیه و انشعاب کلیسا و پیدایی فرقههای مسیحیت را باید در قرن چهارم میلادی جستجو کرد. در سال ۳۱۲ میلادی، کنستانتین، امپراطور روم به مسیحیت گروید و طولی نکشید که مسیحیت دین رسمی این امپراطوری گردید. این امر سبب شد که مسیحیت نفسی راحت بکشد. به همین دلیل کلیسا فرصت یافت تا به مشکلاتی که در زمینه اصول اعتقادی در حال شکلگیری بود بپردازد. به این ترتیب، نخستین شورای کلیسایی تحت ریاست شخص امپراطور در شهر نیقیه (واقع در ترکیه امروزی) به سال ۳۲۵ تشکیل یافت تا به اختلاف نظر حادی که در خصوص الوهیت مسیح پیش آمده بود، رسیدگی کند. در همین شورای نیقیه بود که آموزه تثلیث برای نخستین بار بهعنوان اعتقاد درست (ارتودکس) مسیحیت تصویب شد.
کنستانتین، امپراطور روم، در سال ۳۳۰، پایتخت جدیدی برای خود ساخت و آن را بهنام خود، کنستانتینوپولیس (شهر کنستانتین، به عربی قسطنطنیه، همان استانبول امروزی) نامید. امپراطوری روم از نظر تشکیلاتی، به دو بخش شرقی (قسطنطنیه) و غربی (روم) تقسیم شد. این امر سبب شد که میان اسقف دو شهر پایتخت (یعنی شهرهای روم و قسطنطنیه) بر سر رهبری جهان مسیحیت رقابتی آغاز شود، رقابتی که سرانجام به سال ۱۰۵۴ منجر به پیدایی کلیساهای کاتولیک (در روم) و کلیسا ارتودکس (در قسطنطنیه و مشرقزمین) گردید.
نخستین انشعابها
اما شورای نیقیه خاتمه مناقشات عقیدتی نبود. کلیسا در جو آرام دوره جدید، اکنون میتوانست به تدوین اصول اعتقادی بپردازد، اصولی که در عهدجدید بهصراحت بیان نشده بود. مشکل جدیدی که پیش آمده بود، اختلاف نظر اسقفان شهرهای قسطنطنیه (نستوریوس) و اسکندریه (سیریل در مصر) بر سر ارتباط طبیعتهای لاهوتی (الهی) و ناسوتی (بشری) مسیح و برتری یکی بر دیگری بود. تا اینکه سرانجام در سال ۴۵۱، شورایی در شهر کالسدون (واقع در ترکیه امروزی) تشکیل شد و تصویب گردید که مسیح دارای یک شخصیت با دو طبیعت لاهوتی و ناسوتی بهشکلی برابر و ادغامنشدنی میباشد. همه اسقفان با این مصوبه موافق نبودند. عدهای پیرو نستوریوس باقی ماندند و به جدایی مکانیکی طبیعتهای الهی و انسانی مسیح معتقد بودند. کلیسای امپراطوری ساسانی نستوری گردید. کلیساهای قبطی (مصر)، سوریه، و ارمنستان پیرو سیریل باقی ماندند. در واقع این کلیساها از بدنه بزرگ مسیحیت شرق (قسطنطنیه) و غرب (روم) جدا شدند و این جدایی تا امروز نیز ادامه دارد. کلیساهای مذکور از تشکیلات مستقل خود برخوردارند.
پیدایی کلیساهای ارتودکس و کاتولیک
مسیحیت در غرب به رهبری اسقف شهر روم، و در شرق به رهبری اسقف قسطنطنیه، به توسعه ادامه داد. هر یک از این دو قطب بهطور مستقل اما هماهنگ با هم رشد میکردند. هر یک به مناطق جدیدی پیام انجیل را میرساندند و مردمان آنها را به مسیحیت هدایت میکردند. در همین دوره بود که سرزمینهای بریتانیا و اسکاندیناوی و روسیه مسیحیت را دین رسمی خود ساختند.
اما در این فاصله، یعنی از قرن پنجم تا یازده میلادی، بهتدریج اختلافاتی جزئی بین این دو قطب قدرتمند مسیحیت بروز کرد، اختلافاتی مثلاً بر سر زمان برگزاری عید قیام، نگه داشتن ریش برای کشیشان، یا تجرد و تأهل کشیشان. شاید مهمترین اختلاف عقیدتی آنان، بر سر این بود که آیا روحالقدس فقط از پدر صادر میگردد، یا از پدر و پسر هر دو! تا اینکه در سال ۱۰۵۴، این دو قطب رسماً یکدیگر را به کفر متهم کردند و از یکدیگر جدا شدند. کلیسای شرق، به مرکزیت قسطنطنیه، خود را کلیسای ارتودکس نامید، و کلیسای غرب، به مرکزیت شهر روم، کاتولیک. ارتودکس به معنی تعلیم درست است و کاتولیک به معنی فراگیر و جامع. این جدایی صرفاً جنبه تشکیلاتی داشت و بر سر این بود که کدامیک از این دو اسقف رهبر جهان مسیحیت است. در غیر این صورت، اصول اعتقادات و آداب نیایش آنها بسیار شبیه یکدیگر است و فقط در برخی جزئیات پیشپاافتاده با یکدیگر تفاوت دارند.
جدایی کلیساهای ارتودکس و کاتولیک ادامه داشت تا اینکه به سال ۱۹۶۴ به همت پاپ وقت، این دو کلیسا تکفیر یکدیگر را پس گرفتند و یکدیگر را به رسمیت شناختند. امروزه یک کاتولیک یا یک ارتودکس، در صورتی که به کلیسای خود دسترسی نداشته باشند، میتوانند در آیین عشاء ربانی کلیسای دیگر شرکت کنند. کلیسای ارتودکس بهعلت تصرف سرزمینهای آسیای صغیر بهدست مسلمانان عرب و بعدها بهدست ترکهای عثمانی، کوچکتر از کلیسای کاتولیک میباشد. بعدها کلیسای ارتودکس نیز به دو بخش یونانی و روسی تجزیه شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر