حدود سی سال پس از این ماجراها، مردی در بیابانهای یهودیه ، در کنارههای رود اردن ظاهر شد. پیغامش عجیب بود. ادعایی در مورد خود نداشت. نامش یحیی بود. میگفت که فقط یک «صدا» است، صدایی که ظهور قریبالوقوع آن پادشاه موعود را اعلام میکند. او ملت یهود را به توبه و بازگشت بهسوی خدایشان دعوت میکرد تا برای ظهور پادشاه آماده باشند. بسیاری از یهودیان بهنشانۀ توبه، از او در رود اردن غسل تعمید یافتند. عیسی نیز که در این زمان مردی سی ساله بود، نزد یحیی آمد و غسل تعمید یافت. او در تمام این سالها در گمنامی زیسته بود، در شهری کوچک بهنام ناصره، در ناحیۀ جلیل ، منطقهای نهچندان خوشنام از دیدگاه یهودیانِ اورشلیم، چرا که نفوذ بتپرستی یونانی و رومی در آنجا شدید بود.
بلافاصله پس از غسل تعمید، عیسی راهی بیابانهای یهودیه شد و انزوا گزید و چهل روز را به دعا و روزه گذراند و جز آب، چیزی نخورد. اینچنین، خود را برای آغاز رسالتش مهیا نمود.
پس از این دوره، به ولایت خود، جلیل بازگشت و بیدرنگ رسالت خود را آغاز نمود. او شهر به شهر و روستا به روستا میگشت و در کنیسهها موعظه میکرد و مردم را به توبه دعوت مینمود و اعلام میداشت که «ملکوت خدا نزدیک است!» اما شنیدن چنین وعدهای برای یهودیان، گرچه جالب بود، اما نه تازگی داشت، و نه میتوانستند کاملاً به گویندۀ آن اعتماد کنند. از این مدعیان مقام مسیحایی قبلاً هم ظهور کرده بودند، اما هیچیک توفیقی ماندگار بهدست نیاورده بود.
عیسی، یک مدعی متفاوت
اما در مورد این مدعی جدید، وضع کاملاً فرق میکرد. او نه فقط در مورد ملکوت و پادشاهی موعود خدا سخن میگفت، بلکه نشانههای اصلی و مهم آن را نیز ظاهر میساخت و ادعای خود را اثبات مینمود.
معجزات و متقاعد شدن مردم
معجزات مسیح و «دَم عیسی» آنقدر معروف است که کسی نیست که در بارۀ آن چیزی نشنیده باشد. معمولاً باور عمومی بر این است که او با معجزات و کارهای خارقالعادهاش دردهای مردم بینوا را درمان میکرد. این باور بیچون و چرا درست است. اما کارهای شگفتانگیز عیسی مقصود مهم دیگری نیز داشت، که آن همانا اعلام نزدیک شدن عصر و دورهای است که انبیای یهود وعده داده بودند. این عصر همانا عصر مسیحایی بود، عصری که آغازگر «روزهای آخر» میگشت.
عیسای ناصری برخلاف تمام مدعیان مقام مسیحایی، تمام معجزات و کراماتی را که در مورد مسیح موعود پیشگویی شده بود، جامۀ تحقق پوشاند و بدینسان به یهودیانی که چشمانتظار ظهور مسیحا بودند، ثابت کرد که همان پادشاه موعود میباشد.
او از همان آغاز رسالت خود، فقط به «حرف» اکتفا نکرد، بلکه با اعمالش ثابت کرد همانی است که ادعا میکند. از همان آغاز خدمتش، بیماریهای گوناگون را شفا بخشید، کران را شنوا، نابینایان را بینا، لنگان را خرامان ساخت، مردگان را زنده کرد، و ارواح پلید را از دیوزدگان مقتدرانه اخراج نمود. برای مردم چه حیرتانگیز مینمود که روحهای شیطانی بههنگام خروج از دیوزدگان، با وحشت فریاد میزدند و او را «عیسای ناصری، پسر خدا» میخواندند.
با مشاهدۀ این عجایب، مردم یقین دانستند که این عیسای ناصری همان مسیحا و پادشاه موعود است. این هیجان زمانی به اوج رسید که عیسی چندین هزار نفر را که برای شنیدن تعالیم او و دریافت شفا از او نزدش گرد آمده بودند، معجزهوار با پنج نان و دو ماهی خوراک داد و سیر کرد. مردم وقتی این را دیدند، احتمالاً آن را با خوراکی که خدا توسط موسی ظرف مدت چهل سال در بیابان به قوم اسرائیل میداد، تشبیه کردند و گفتند مسیح موعود چه کسی میتواند باشد جز عیسای ناصری، مردی که تمام پیشگوییها را تحقق بخشیده بود. پس آمدند تا او را ببرند و پادشاه خود سازند. اما عیسی خود را از جماعت دور ساخت چون زمان موعود هنوز فرا نرسیده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر