۱۳۹۴ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

مساله ای بسیار مهم برای درک مسیحیت:چگونه عیسی میتواند هم خدا و هم انسان باشد؟

همان‌قدر که آموزۀ تثلیث شگفت‌انگیز است، به همان اندازه نیز آموزۀ «تجسم یافتن» حیرت‌‌انگیز می‌باشد؛ اینکه عیسی مسیح، با وجودی که یک شخص است، اما تا ابد، هم خدا، و هم انسان است. همان‌طور که جی. آی. پکر می‌گوید: «این سرّی است که دو راز در آن نهفته است – یکی، تعدد شخصیتها در یگانگیِ خدا؛ و دیگری، اتحاد ذات الهی و انسانی در شخص عیسی. . . . هر شاهکار ادبی، هر اندازه هم شگرف باشد، هرگز به شگفتی و اعجابِ حقیقتِ تجسم یافتن نمی‌رسد».

کلیسای اولیه، آموزۀ «تجسم یافتن» را یکی‌از مهم‌ترین حقایق ایمان ما‌می‌دانست. از این‌رو، اعتقادنامه‌ای را به نام کَلسِدان تنظیم نمود، که به موجب آن، به بایدها و نبایدها می‌پرداخت؛ بدین معنی که در اعتقادمان به این آموزه، چه چیزهایی را باید، و چه چیزهایی را نباید باور داشته باشیم. این اعتقادنامه، ثمرۀ شورای بزرگی‌بود که از هشتم اکتبر، تا اول نوامبر ِسال ۴۵۱ میلادی، در شهر کَلسِدان تشکیل شد؛ و از آن تاریخ به بعد، در کل شاخه‌های اصلیِ مسیحیت، به معیاری صحیح و مناسب برای تعلیم در خصوص شخصیت مسیح تبدیل گشت؛ که بر طبق کتاب‌مقدس، شخصیت او را تعریف نموده و تعلیم می‌داد. در این اعتقادنامه، بر مبنای کتاب‌مقدس به پنج نکته در مورد این آموزه اشاره شده است:

۱. عیسی دارای دو ذات است – او خدا و انسان است. ۲. هر ذات، جامع و کامل است – او خدای کامل، و انسان کامل است. ۳. هر ذات، مجزا می‌ماند. ۴. مسیح، فقط یک نفر است. ۵. آن چیزهایی که فقط در مورد یک ذات، صادق است، در مورد مسیح که یک شخص است نیز صدق می‌کند.
درک صحیحِ این حقایق، آشفتگیِ ذهن ما را برطرف نموده، و به بسیاری از دشواریها و ابهامات در این زمینه، پاسخ می‌دهد. چگونه ممکن است که عیسی هم خدا باشد؛ و هم انسان؟ چگونه است که این ساختار، او را به دو شخص تبدیل نمی‌کند؟ تجسم یافتن عیسی، چطور به تثلیث ربط پیدا می‌کند؟ چگونه ممکن است که وقتی عیسی در این دنیا بود، گرسنه شده باشد (متی ۴:‏۲)؛ جان داده باشد (مرقس ۱۵:‏۳۷)؛ و باز هم خدا باشد؟ آیا زمانی که عیسی تجسم یافت، از صفات الهی‌اش دست کشید؟ چرا این گفته نادرست است که بگوییم، عیسی «جزیی»‌از خدا بود؟ آیا عیسی اکنون نیز انسان بوده، و هنوز دارای جسم انسانی است؟

عیسی دارای دو ذات است – خدا و انسان

نخستین حقیقتی که باید درک کنیم، این می‌باشد که عیسی یک شخص است که دارای دو ذات بوده؛ یک ذات الهی؛ و یک ذات انسانی‌. به بیانی دیگر، عیسی هم خدا، و هم انسان است. از این‌رو، ما هر دو ذات را بررسی می‌نماییم.

عیسی خدا است

کتاب‌مقدس چنین تعلیم می‌دهد که عیسی صرفاً کسی‌نیست که بسیار‌شبیه به خدا بوده، و یا از رابطه‌ای بسیار نزدیک و صمیمانه با خدا برخوردار بوده است؛ بلکه عیسی خود، خدای متعال است. رساله به تیتوس ۲:‏‏۱۳ می‌فرماید که ما مسیحیان «منتظر آن امید مبارک؛ یعنی، ظهور پرجلال خدای عظیم و نجات‌دهندۀ خویش؛ عیسی مسیح هستیم.» توما پس از دیدن مسیح که از مردگان برخاسته بود، چنین بانگ برآورد: «ای خداوندِ من؛ و ای خدای من» (یوحنا ۲۰:‏۲۸). کتاب عبرانیان نیز به همین شکل، به شهادتِ مستقیم خدای پدر به مسیح، اشاره می‌کند: «اما دربارۀ پسر می‌گوید، تخت سلطنت تو ای خدا تا ابد پایدار خواهد ماند»؛ و انجیل یوحنا، عیسی را «خدای یگانه» می‌نامد (یوحنا ۱:‏۱۸).

طریق دیگری که کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که عیسی خداست، این است که به ما نشان می‌دهد که او تمام ویژگیهای خدا را داراست. او از همه‌چیز آگاه است (متی ۱۶:‏۲۱؛ لوقا ۱۱:‏۱۷؛ یوحنا ۴:‏۲۹)، همه‌جا حضور دارد (متی ۱۸:‏۲۰؛ ۲۸:‏۲۰؛ اعمال رسولان ۱۸:‏۱۰)، صاحب همۀ قدرتهاست (متی ۸:‏۲۶، ۲۷؛ ۲۸:‏۱۸؛ یوحنا ۱۱:‏۳۸-‏۴۴؛ لوقا ۷:‏۱۴-‏۱۵؛ مکاشفه ۱:‏۸)، برای زیستن، به چیزی خارج از خود وابسته نیست (یوحنا ۱:‏۴؛ ۱۴:‏۶؛ ۸:‏۵۸)، بر همه‌چیز حکمرانی می‌کند (متی ۲۸:‏۱۸؛ مکاشفه ۱۹:‏۱۶؛ ۱:‏۵). هیچ‌گاه به وجود نیامد؛ و هیچ‌گاه نیز هستی‌اش پایان نمی‌یابد (یوحنا ۱:۱؛ ۸:‏۵۸)، او خالق ماست (کولسیان ۱:‏۱۶). به عبارت دیگر، هرچه را که خدا داراست، عیسی نیز از آن برخوردار است؛ چرا که عیسی خداست.

به طور خاص اینکه، عیسی خدای پسر است

برای اینکه به درک کامل‌تری از تجسم یافتن مسیح برسیم، لازم است که تثلیث را نیز به گونه‌ای درک نماییم. آموزۀ تثلیث چنین می‌گوید که خدا واحد است؛ ولی این خدای واحد، یک خدا در سه شخصیت مجزا است. پس پیش از هر چیز، باید که هر شخصیت تثلیث را از دیگری تفکیک نمود. پدر، پسر یا روح‌القدس نیست؛ پسر، روح‌القدس یا پدر نیست؛ و روح‌القدس، پدر یا پسر نیست. این سه شخصیت، هر یک ضمیری جداگانه داشته، و مجزا از هم بوده، و شخصاً وجود دارند؛ اما از یک ذات، یا جوهر الهی برخوردارند. بنابراین، این سه شخص، یک وجود هستند؛ و این وجود، یا جوهرِ الهی، به گونه‌ای نیست که در بین این سه شخص تقسیم شده باشد؛ و هر شخص، یک سومِ آن را دارا باشد؛ بلکه هر سه شخص، به طور کامل و مساوی، از این وجود الهی برخوردارند؛ بدین معنا که هر سه شخص، کامل و به یک اندازه خدا هستند.

این واقعیت که خدا سه شخص است در یک وجود، چگونه به تجسم یافتنِ عیسی مربوط می‌شود؟ برای پاسخ به این سوال، بگذارید پرسش دیگری مطرح کنیم. کدام شخصیت تثلیث، در عیسی مسیحْ تجسم یافت؟ هر سه شخص، یا فقط یکی از آنها؟ کدام یک؟ پاسخ کتاب‌مقدس این است که فقط خدای پسر جسم گردید. نه پدر در عیسی جسم گرفت؛ و نه روح‌القدس. بنابراین، عیسی خدا است؛ ولی‌او پدر یا روح‌القدس نیست. عیسی، خدای پسر است.

این حقیقت که تنها «خدای پسر» تجسم یافت، در آیاتی از کتاب‌مقدس، از جمله انجیل یوحنا ۱:‏۱۴ تعلیم داده شده است: «و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم، جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر.» با توجه به مضمون این آیات، «کلمه»، خدای پسر است (به آیات ۱، ‏۱۸؛ و ۳:‏۱۶ مراجعه نمایید.) در نتیجه، این پدر، یا روح‌القدس نبودند که انسان شدند، بلکه خدای پسر انسان شد.

به همین منوال، در لحظۀ تعمید عیسی در آب نیز باز هم خدا این مهم را تأیید می‌نماید: «تو پسر محبوب من هستی‌؛ و من از تو خشنودم» (لوقا ۳:‏۲۲). خدا نگفت «تو، خودِ من هستی؛‌و من با خودم، بسیار‌خشنودم»، بلکه پدر تأیید نمود که عیسی، پسر است؛ پسر خودش؛ و او از عیسی خشنود است. در همین آیه نیز مشاهده می‌کنیم که روح‌القدس، از پدر و پسر مجزا بوده، و به شکل یک کبوتر در آنجا حضور داشت.

چرا دانستن این موضوع که عیسی به طور خاص، خدای پسر است، از اهمیت برخوردار می‌باشد؟ اهمیتش به یک دلیل است. اگر این حقیقت را درک نکنیم، در مورد هویت منجی‌مان دچار اشتباه خواهیم شد؛ افزون بر اینکه، این حقیقت، بر رابطۀ ما با خدای تثلیث نیز عمیقاً تأثیر می‌گذارد. اگر چنین تصور کنیم که عیسی، همان پدر، و یا روح‌القدس است، در طرز دعایمان کاملاً گیج و گمراه خواهیم شد. ضمن اینکه، این یک تعلیم کاذب است که باور داشته باشیم که پدر، در عیسیْ جسم گردید.

عیسی انسان است

کاملاً باید واضح باشد که اگر عیسی خداست، پس همیشه نیز خدا بوده است. او در مقطعی از زمان، خدا نشده، چرا که خدا ابدی است. ولی‌عیسی همیشه انسان نبوده است. معجزۀ حیرت‌انگیز آن است که این خدای ابدی، حدود دو هزار سال پیش، انسان شد؛ این یعنی تجسم یافتن؛ خدای پسر، انسان شد؛ و ما در کریسمس، این رویداد بزرگ را جشن می‌گیریم.

ولی دقیقاً منظورمان چیست که می‌گوییم «خدای پسر، انسان شد؟» قطعاً منظور این نیست که او به شکلی انسان شد که از خدا بودن بازایستاد و دیگر فقط انسان بود. همان‌طور که در آیات پیشین، شاهد بودیم، عیسی در تجسم یافتن، هیچ‌یک از جنبه‌های الوهیت خود را از دست نداد؛ بلکه طبق گفتۀ یکی از الهیدانان سده‌های نخستین: «او آن کسی که بود، باقی ماند؛ اما به چیزی تبدیل شد که پیش از آن نبود.» مسیح، «خدا منهای برخی‌از ویژگیهای الوهیتش نبود؛ بلکه خدا بود، به اضافۀ همۀ آن چیزهایی که با انسان شدنش، از آنِ خود کرده بود.» بنابراین، عیسی در تجسم یافتن، هیچ‌یک از صفات الهی‌اش را از دست نداد. او همۀ آن صفات را کاملاً دارا بود. زیرا اگر هر یک از صفات الهی‌اش را از دست می‌داد، دیگر خدا نمی‌بود.

حقیقتِ انسان بودن عیسی، به اندازۀ حقیقتِ الوهیت او مهم است. یوحنای رسول، قاطعانه می‌گوید هر کِه‌تجسم یافتن عیسی را انکار کند، از روحِ ضد مسیح است (اول یوحنا ۴:‏۲؛ دوم یوحنا ۷). انسان بودن عیسی، به این صورت آشکار شد که او به شکل یک نوزاد، از مادری زمینی‌زاده شد (لوقا ۲:‏۷؛ غلاطیان ۴:۴). او خسته شد (یوحنا ۴:‏۶)، تشنه (یوحنا ۱۹:‏۲۸)، و گرسنه گردید (متی ۴:‏۲)؛ و احساسات و عواطف یک انسان را به طور کامل تجربه نمود؛ متعجب گشت (متی ۸:‏۱۰)؛ گریست و اندوهگین شد (یوحنا ۱۱:‏۳۵). او مانند ما در این دنیا زندگی کرد.

عیسی انسان عاری از گناه است

همچنین ضروری است که بدانیم مسیح ذات گناه‌آلود ندارد؛ و با وجودی که از هر جنبه وسوسه شد (عبرانیان ۴:‏۱۵)، ولی هرگز گناه نکرد. از این‌رو، عیسی انسان کاملی است که کاملاً بی‌نقص بوده، و از هر نظر، زندگی بشر را تجربه نموده است. ما نجات‌دهنده‌ای داریم که به واقع می‌تواند با ما همذات‌پنداری کند، زیرا که او انسان شد؛ و کسی‌است که می‌تواند در وسوسه‌ها به راستی ما را یاری رساند، چرا که هرگز گناه نکرد. این حقیقتی عالی و شگفت‌انگیز است، که باید آن را عزیز شمرد؛ و همین حقیقت است که مسیحیت را از دیگر ادیان جدا می‌سازد.

هر ذات، جامع و کامل است

بر اساس و مبنای کتاب‌مقدس، متوجه شدیم که عیسی، هم خدا، و هم انسان است؛ حال، دومین حقیقتی که باید آن را تشخیص دهیم، این است که هر دو ذاتِ مسیح، جامع و کامل است. به عبارت دیگر، عیسی خدای کامل، و انسان کامل است. یعنی می‌توان چنین گفت که عیسی صد در صد خدا، و صد درصد انسان است.

عیسی خدای کامل است

پیشتر متوجه شدیم که هر یک از شخصیتهای تثلیث، کاملاً خدا هستند. سه شخصیت تثلیث، هر کدام، یک سومِ خدا نیستند؛ بلکه هر کدام خدا می‌باشند. بنابراین، عیسی خدای کامل است، چرا که او خدای پسر است که تجسم یافت. این بدان معناست که هر چیزی که برای خدا بودن لازم و حیاتی‌است، در مورد عیسی نیز صدق می‌کند. عیسی جزیی‌از خدا، یا یک سومِ خدا نیست؛ بلکه او خدای کامل است. «زیرا الوهیت با همۀ کمالش، به صورت جسمانی، در مسیح ساکن است.» (کولسیان ۲:‏۹).

عیسی انسان کامل است

این نیز مهم است که تشخیص داده وقتی‌می‌گوییم عیسی انسان است، منظورمان این نیست که صرفاً جزیی از وجود او انسان است؛ بلکه منظور ما این است که او انسان کامل است؛ یعنی، هر چیزی که به ذات و جوهر یک انسانِ حقیقی‌تعلق دارد، به عیسی نیز متعلق است. او مانند بقیۀ ما، واقعاً انسان است.

واقعیتی که عیسی واقعاً و کاملاً انسان بود، با این حقیقت روشن می‌شود که او مانند انسانها، پیکر جسمانی داشت (لوقا ۲۴:‏۳۹)، مانند انسانها فکر و ذهن داشت (لوقا ۲:‏۵۲)؛ و مانند انسانها جان و روان داشت (متی ۲۶:‏۳۸). انسان بودنِ عیسی به این معنا نبود که او فقط شبیه به انسانها باشد؛ یا فقط جنبه‌هایی از آنچه را که برای انسان بودن لازم و حیاتی است، دارا باشد، بلکه او از هر نظر، کاملاً انسان بود.

در این قسمت مفید است که از دیدگاههای اشتباه دربارۀ مسیح نیز آگاه شویم. چون اگر به این درک برسیم که چه چیزهایی را نباید باور داشته باشیم، آن‌گاه به تصویر کامل‌تری می‌رسیم که چه چیزهایی را باید باور داشته باشیم. یکی‌از دیدگاه‌های اشتباه، که در شورای کَلسِدان مردود اعلام شد، چنین تعلیم می‌داد که «شخص مسیح، پیکر انسانی داشت، ولی‌دارای ذهن و روح بشری نبود؛ و ذهن و روح او، از ذاتِ الهیِ «پسر خدا» نشأت گرفته بود.» از آنجا که این دیدگاه معتقد نبود که عیسی دارای فکر و روح بشری است، عملاً این را رد می‌نمود که مسیح به راستی، و به طور کامل انسان بود. در عوض، مسیح را یک نیمه‌انسان معرفی‌می‌کرد که پیکر انسانی داشت، ولی‌ذهن و روانش با ذات الهی تعویض شده بود. اما‌همان‌طور که پیش از این بررسی نمودیم، عیسی مانند بقیۀ ما، به طور کامل انسان است، چون همان‌طور که او همۀ ویژگیهای خدا بودن را داراست، از کل ویژگیهای اساسی، چون ذات انسان، پیکر انسان، روان انسان، ذهن انسان، ارادۀ انسان، و احساسات و عواطف انسان نیز برخوردار بود. فکر بشریِ عیسی، با فکر الهیِ او تعویض نشد؛ بلکه هم صاحب فکر بشری، و هم فکر الهی بود. به این دلایل، استفاده از عباراتی نظیر «عیسی خداست در جسم»، یا «عیسی خداست در کالبد بشری»، می‌تواند گمراه کننده باشد.

عیسی تا ابد، خدای کامل و انسان کامل خواهد بود

برای بیشتر افراد، بدیهی است که عیسی برای همیشه خدا خواهد بود؛ ولی‌بسیاری از ما به دلایلی فراموش می‌کنیم که عیسی برای همیشه انسان نیز خواهد بود. در همین لحظه، و هم‌اکنون که در حال خواندن این مطلب هستید، او هنوز انسان است؛ و تا ابد انسان خواهد ماند. کتاب‌مقدس به روشنی تعلیم می‌دهد که عیسی با همان بدنی که جان سپرد، و با پیکر انسانی، از مردگان قیام نمود (لوقا ۲۴:‏۳۹)؛ و سپس در همان پیکر انسانی، به آسمان صعود نمود (اعمال رسولان ۱:‏۹؛ لوقا ۲۴:‏۵۰-‏۵۱). برای عیسی بی‌معنا می‌بود که با پیکر جسمانی از مردگان برخیزد، سپس بدن را ترک گفته، و زمانی که‌به آسمان صعود می‌نمود، از انسان بودن بازایستد.

اینکه مسیح پس از صعودش به آسمان نیز در پیکر انسانی باقی ماند، با این واقعیت تأیید می‌گردد که وقتی‌ دوباره بازگردد، در جسم انسانی می‌آید. او به شکل فیزیکی‌بازمی‌گردد. رسالۀ فیلیپیان ۳:‏۲۱ چنین می‌فرماید که مسیح در بازگشت دوباره‌اش، «بدنهای حقیر ما را تبدیل خواهد کرد، تا به شکل بدن پرجلال او درآید.» از این آیه چنین برمی‌آید که عیسی هنوز دارای پیکر انسانی است؛ اما پیکری که جلال یافته است؛ و پولس آن را «بدن جلالش» می‌نامد؛ و وقتی‌مسیح بازگردد، باز هم صاحب آن بدن خواهد بود، چرا که آیۀ نامبرده می‌فرماید که او بدنهای ما را به شباهت بدن خویش تبدیل خواهد نمود. هم مسیح، و هم تمامی مسیحیان، به همراه هم در آن بدنها تا ابد زیست خواهند نمود، زیرا پیکری که از مردگان برخیزد، دیگر نمی‌میرد (اول قرنتیان ۱۵:‏۴۲)، چرا که آن بدن، پیکری جاودانی است (دوم قرنتیان ۵:‏۱).

چرا عیسی انسان شد؛ و چرا برای همیشه انسان می‌ماند؟ کتاب عبرانیان می‌فرماید دلیلش این است که مسیح بتواند منجیِ واجد شرایطی باشد که پاسخگوی همۀ نیازهای ما گردد. «از همین‌رو، لازم بود از هر حیث همانند برادران خود شود، تا بتواند در مقام کاهن اعظمی رحیم و امین، در خدمت خدا باشد؛ و برای گناهان قوم، کفاره کند.» (۲:‏۱۷). نخست اینکه، توجه داشته باشید که عیسی انسان شد تا بتواند برای گناهان ما جان دهد. او برای اینکه جریمۀ انسانها را پرداخت نماید، باید که خودش انسان می‌شد. دوم اینکه، آیۀ نامبرده می‌گوید که چون عیسی مثل ما انسان است، می‌تواند کاهن اعظمی رحیم و امین باشد. انسان بودن‌عیسی، وی را قادر می‌سازد که بیشتر با ما همدردی نموده و همذات‌پنداری کند. من مصّرانه بر این باورم که اگر نمی‌دانستیم که عیسی هنوز انسان است و پیکر بشری دارد، تأثیر بسیار مخربی بر ایمان ما می‌گذاشت و تسلی و آرامشی برای ما باقی نمی‌ماند. زیرا اگر او دیگر در آسمان، جسم انسانی نمی‌داشت، چگونه می‌توانستیم از این تسلی یابیم و بدانیم که می‌تواند کاملاً با ما همدردی کند؟ او قادر است با ما همدردی نموده، و کاهن اعظمی امین باشد؛ و بداند که ما در چه مشکلاتی به سر می‌بریم، نه فقط برای اینکه یک بار بر روی زمین انسان شد، بلکه از این‌روی که برای همیشه نیز همان انسان باقی خواهد ماند.

هر ذات، مجزا می‌ماند

این حقیقت که مسیح دارای دو ذات است؛ یعنی خدای کامل، و انسان کامل، به خوبی برای مسیحیان شناخته شده و قابل درک است. اما‌برای درک صحیح از آموزۀ تجسم یافتن، لازم است که به بررسیهای بیشتری بپردازیم. ما باید بدانیم که هر دو ذات مسیح، مجزا از هم باقی‌می‌مانند و ویژگیهای خود را حفظ می‌کنند. این به چه معناست؟ در این خصوص، دو نکته مطرح است: (۱) این دو ذات، ویژگیهای اساسیِ یکدیگر را تغییر نمی‌دهند؛ (۲) این دو ذات با هم ترکیب نمی‌شوند، تا ذات رازگونۀ سومی‌را تشکیل دهند.

اول اینکه این اشتباه است که تص

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر