معجزههاي قرن اول
پيشگويي
كلمه يوناني "پيامبر" به معناي فردي است كه مي تواند كلمات خداوند را قبل از وقوع بازگو نمايد – يعني فردي كه به وي الهام شده تا كلمات خداوند را به زبان بياورد، كه گاهي اوقات شامل پيشبيني وقايع آينده هم ميشد. (به دوم پطرس 21-1:19 رجوع شود) بنابراين "پيامبران، يعني آنانكه داراي هديه نبوت بودند، از بيتالمقدس به انتاكيه آمدند." يكي از آنان كه نامش اغابوس بود، در يك مجلس عبادتي برخاست و با الهام روح خدا پيشگويي كرد كه بزودي سرزمين اسرائيل دچار قحطي سختي خواهد شد. اين قحطي در زمان فرمانروايي «كلوديوس» قيصر عارض شد. پس مسيحيان آنجا تصميم گرفتند هركس در حد توانايي خود هديهاي بدهد تا براي مسيحيان يهوديه بفرستند."(اعمال رسولان 29-11:27) اين پيشگويي خاص كه ظرف چند سال تحقق پيدا كرد، در بين آنان كه اينك ادعا ميكنند داراي توان پيشگويي مي باشند ديده نمي شود. كليساهاي اوليه تاحدي اطمينان داشتند كه افرادي داراي اين هديه ميباشند كه براي ازبين بردن سختيهايي كه پيشگويي ميشد، زمان و پولشان را ميدادند. كمتر مي توان چنين نمونههايي در كليساهاي به اصطلاح "سرشار از روح" امروزي يافت كرد.
شفا بخشيدن
درحاليكه رسولان در مورد بشارتهاي ظهور ملكوت كامل خداوند روي زمين صحبت مينمودند، بايد براي اثبات پيامشان معجزهاي نيز ميكردند كه نشان دهد آن زمان، يعني ملكوت خداوند، چگونه خواهد بود: "وقتي او بيايد،چشمهاي كوران را بينا و گوشهاي كران را شنوا خواهد ساخت. لنگ مانند آهو جست و خيز خواهد كرد" (اشعيا 35:5.6). براي اطلاعات بيشتر در مورد شرايط ملكوت خداوند به فصل 5 رجوع كنيد. هنگاميكه ملكوت خدا روي زمين برپا شود، تحقق چنين وعدههايي ناقص نميماند و هيچ ابهامي در رابطه با وجود ملكوت در زمين باقي نخواهد ماند. بنابراين تأييد معجزهآساي پيام ملكوت از جانب خداوند به نحوي قطعي و نهائي بود كه به هيچوجه قابل انكار نميباشد، از همين رو بسياري از معجزاتي كه در آنها شفا بخشيدن توسط مؤمنان اوليه انجام ميگرفت، به نحوي بود كه عموم مردم آن را مشاهده مينمودند.
يك مثال كلاسيك همان شفا بخشيدن گداي چلاق، كه هر روز صبح در جلوي در معبد دراز ميكشيد، توسط پطرس بود. آيه اعمال رسولان 3:2 بيان ميدارد كه وي را هر روز آنجا ميگذاشتند تا براي همه تبديل به منظرهاي آشنا گردد. او درحاليكه توسط پطرس و با استفاده از هديهاي كه خدا به پطرس اعطاء كرده بود شفا يافت. "از جا پريد، لحظهاي روي پاهاي خود ايستاد و براه افتاد! سپس با پطرس و يوحنا داخل خانه خدا شد. اشخاصي كه آنجا بودند، وقتي او را ديدند كه راه ميرود و خدا را شكر ميكند، و پي بردند كه همان گداي لنگي است كه هر روز كنار دروازه «زيباي» خانه خدا مينشست، بياندازه تعجب كردند! پس همه بطرف «ايوان سليمان» هجوم بردند و او را ديدند كه به پطرس و يوحنا محكم چسبيده است! آنگاه با احترام ايستادند و با حيرت به اين واقعه عجيب خيره شدند."(اعمال رسولان 11-3:7) پطرس سپس بلافاصله به صحبت در مورد رستاخيز مسيح در انظار عمومي پرداخت. مردمي كه سندي قطعي و حتمي به شكل يك گداي شفا يافته را در پيشرويشان داشتند، مطمئناً كلمات پطرس را بعنوان كلام خدا قبول ميكردند. دروازه معبد در "ساعت دعا" (اعمال رسولان 3:1) لبريز از مردم ميشد، درست مثل يك مركز خريد در صبح يك روز شنبه. خداوند چنين مكاني را انتخاب كرد كه سخنانش را كه موعظه ميشد از طريق يك معجزه واضح تأييد نمايد. به همين شكل در آيه اعمال رسولان 5:12 ميخوانيم كه "حواريون در ميان مردم، معجزات زياد و حيرتآوري ميكردند." ادعاهاي معمول شفادهندههاي پنجاهه و چنين افرادي اغلب در رابطه با معجزاتي بوده كه در كليساهاي دور افتاده و در جلوي چشمان مؤمناني كه به انتظار اتفاق افتادن يك معجزه معتاد بودند اتفاق افتاده، و نه در مقابل افراد عادي سخت باور كه در خيابان ايستادهاند.
بايد بگوييم كه اين نويسنده داراي تجربه قابل توجهي در مطرح كردن اين مباحث با مدعيان امروزي قدرتهاي الهي بوده و نيز شاهد ادعاهاي زيادي در اين رابطه ميباشد. با اين حال احتياج نيست كه اظهارات شخصي من در رابطه با مشاهده شفا بخشيدنهاي بينتيجه و يا در بهترين موارد "درمانهاي ناقص" مشخصاً شرح داده شوند. هر عضو صادقي از اين كليساها معترف خواهد بود كه اين مسائل خيلي زياد ديده ميشوند. در بسياري از مواقع من به دوستان پنجاهه خود اينگونه گفتهام: "من حاضرم باور كنم كه شايد شما داراي اين قدرتهاي شگفتانگيز باشيد. ولي خداوند هميشه به وضوح نشان داده است كه چه كسي قدرت وي را داراست و چه كسي فاقد آن مي باشد. بنابراين غير منطقي نيست كه از شما بخواهم كه قدرتتان را به من نمايش بدهيد. تا شايد بيشتر قانع شوم كه تعاليم شما را كه درحال حاضر نمي توانم منطبق بر كتب مقدس بدانم، باور نمايم. "اما هرگز يك "نمايش واضح قدرت و روح" به من عرضه نشده است.
در رفتاري مقابل و مخالف، يهوديهاي ارتدكس متعلق به قرن اول نسبت به اين امر كه شايد مسيحيها داراي هداياي روحي معجزهآساي خداوند باشند، داراي افكار بستهاي بودند. با اين حال حتي آنها نيز معترف ميشدند كه " اين شخص معجزات بسيار ميكند."(يوحنا 11:47) و " آنان از يكديگر ميپرسند:«با ايشان چه كنيم؟ ما كه نميتوانيم منكر اين معجزه بزرگ شويم؟، چون در اورشليم همه از آن باخبرند.»" (اعمال رسولان 4:16) به همين ترتيب آنهايي كه تكلم حواريون را ميشنيدند، "مات و متحير ميماندند" (اعمال رسولان 2:6). ياوه گوييهاي پنجاهه امروزه با چنين عكسالعملي مواجه نميشوند. اين حقيقت كه مردمي كه در معرض پنجاهههاي مدرن قرار گرفتند ميتوانند بطور منطقي وجود معجزههاي واقعي در بين آنان را انكار نمايند، قطعاً نكتهاي شاخص در اين بحث مي باشد. اگر خبر يك معجزه در سراسر بيتالمقدس پخش مي شد، منطقي نيست كه فكر كنيم اگر يك معجزه واقعي در ميدان ترافالگار لندن و يا پارك نياهاروروي نايروبي اتفاق افتد، سراسر جهان از اينكه امروزه هداياي معجزهآساي خداوند در اختيار افراد قرار دارد، صحبت خواهند كرد؟
شفا بخشيدنهاي پنجاهه نتيجه وضعيت روحي و رواني خود ما مي باشد و نه دخالت مستقيم روح خداوند. اما برخلاف اين موضوع، پطرس قادر بود كه از هديه واقعي معجزه براي شفاي مردمي كه در خيابانها افتاده بودند، استفاده نمايد. (اعمال رسولان 5:15) معجزههاي پولس علاوه براينكه توسط بسياري از مشركين شهر لستره مشاهده شده بود،( اعمال رسولان 13-14:8) توسط يك وزير دولت كه اين مسائل را باور نداشت هم مشاهده شده بود.( اعمال رسولان 12.13: 13) همانطور كه لازمه هدف و طبيعت هداياي الهي، انجام آن در انظار عمومي بود، هيچ توضيحي براي آن نميشد داد، به غير از اينكه معترف شويم كه در اينجا قدرت خداوند توسط بندگانش به معرض نمايش گذاشته شده است. اثر يكي از معجزات درماني مسيح شايد اين بود كه: "همه متعجب شدند(آنهايي كه آن صحنه را ديدند) همه خدا را شكر ميكردند و ميگفتند:«تا بحال چنين چيزي نديده بوديم.»" (مرقس 2:12)
زبانها
رسولان كه برخي از آنها ماهيگيران سادهاي بودند، اين مأموريت بزرگ را داشتند كه به سراسر دنيا بروند و انجيل را موعظه نمايند. (مرقس 15.16: 16) شايد اولين عكسالعمل آنها اين بوده كه بگويند "ولي من تمام زبانهاي دنيا را نميدانم" آنها حتي نميگفتند كه: "من در مدرسه درس زبانم ضعيف بود" چرا كه آنها هيچكدام مدرسه نرفته بودند. درباره همه آنها نوشته شده است كه: "آنها بيسواد و انسانهايي عامي بودند."(اعمال رسولان 4:13) و حتي براي مؤعظه كنندگان تحصيل كرده (مانند پولس) هم محدوديت زبان ترسناك به نظر ميامد. هنگاميكه تبليغ براي گرويدن به يك دين انجام ميگرفت، نياز به اتكاي به يكديگر براي تهذيب (در غياب عهد جديد مكتوب) بدين معنا بود كه نفهميدن زبان يكديگر يك مشكل بزرگ مي باشد.
براي غلبه براين اصل، هديه صحبت كردن به زبانهاي خارجي (زبانها) و قدرت فهم از سوي خداوند به آنها عطا شد. مشخصاً بين اين ديدگاه از "زبانها" و زبان مسيحيهاي "دوباره متولد شده" بسياري كه صداهاي غيرقابل فهمي را هنگام به وجد درآمدن ازخود در بياورند، تضاد زيادي وجود دارد. اين اختلاف نظر را ميتوان با نشان دادن اينكه تعريف كتاب مقدس از "زبانها" همان "زبانهاي خارجي" مي باشد، برطرف نمود.
در ضيافت پنجاهه يهوديها، درست بعداز عروج مسيح به آسمان، حواريون "از روحالقدس پر شدند و براي اولين بار شروع به سخن گفتن به زبانهاي مختلف كردند كه با آنها آشنايي نداشتند... آن روزها، يهوديان ديندار براي مراسم عيد از تمام سرزمينها به اورشليم آمده بودند.(دوباره يك نمايش عمومي از هدايا!) وقتي شنيدند شاگردان عيسي به زبان ايشان سخن ميگويند، مات و مبهوت ماندند! آنان با تعجب گفتند:«اين چگونه ممكن است؟ با اين كه اين اشخاص از اهالي جليل هستند، ولي به زبانهاي محلي ما تكلم ميكنند(كلمه بكار رفته معادل كلمه يوناني 'languages' ميباشد) ما كه از پارتها و مادها و ... هستيم، همه ماميشنويم كه اين اشخاص به زبان خود ما از اعمال عجيب خدا سخن ميگويند!... همه متحير بودند." (اعمال رسولان 12-2:4) در نتيجه لزوم تأكيد مجدد روي تعجب مردم به علت اينكه آنها فقط الفاظ نامفهومي شنيده باشند، درست به نظر نميرسد. اين امر به جاي حيرت و اطمينان از درك سخنان گفته شده كه در باب دوم اعمال رسولان تجربه شده است، نشان دهنده تمسخر و بيتفاوتي ميباشد.
جدا از ترادف واضح بين "زبانها" و "زبانهاي خارجي" در اعمال رسولان 11-2:4، به طور مشهود يافت مي شود كه در ديگر قسمتهاي عهد جديد كلمه " زبانها" به همان معناي "زبانهاي خارجي" استفاده شده است. واژه هاي "مردم، ملتها و زبانها" پنج بار در مكاشفه در سخن گفتن از تمام افراد زمين بكار برده شده است. (مكاشفه 17:15 ؛ 13:7 ؛ 11:9 ؛ 10:11 ؛ 7:9) كلمه يوناني "زبانها" در نسخه يوناني عهد عتيق (واژه Septuagint) به معناي زبانهاي خارجي بكار برده شده است. (رجوع شود به دانيال 1:4 ؛ تثنيه 28:49 ؛ پيدايش 10:5)
باب 14 اول قرنتيان شامل چندين فرمان در رابطه با استفاده از هديه زبانها مي باشد. آيه 21 اين باب با نقل قول از آيه اشعيا 28:11 در مورد چگونگي استفاده از اين هديه براي شهادت عليه يهوديها ميگويد: "كتاب آسماني ميفرمايد كه خدا قوم بيگانهاي را خواهد فرستاد تا پيغام او را به زبان بيگانه به آنها اعلام كنند..." اشعيا 28:11 به اين اصل بازميگردد كه تصرفكنندگان اسرائيل به زبانهايي كه نميدانستند با يهوديها صحبت ميكردند. ترادف بين "زبانها" و "لبها" نشان ميدهد كه "زبانها" به معناي زبان خارجي بوده است. نشانههاي بسيار ديگري در باب 14 اول قرنتيان وجود دارد. اين قسمت راجع به انتقاد تحت الهام پولس در مورد سوء استفاده از هدايايي الهي كه در كليساهاي بدوي انجام ميگرفت نيز ميباشد و البته اطلاعات بيشتري نسبت به طبيعت هداياي الهي زبان پيشگويي ارائه مي نمايد. اينك ما شرح كوتاهي در اين مورد خواهيم داد:
آيه 37 يك آيه كليدي مي باشد:
"اگر ادعا ميكنيد كه عطاي نبوت و يا ساير عطاياي روحالقدس را داريد، پس بايد اولين كسي باشيد كه دريابيد آنچه ميگويم، احكام خود خداوند است."
اگر كسي مدعي برخورداري از هديه الهي معجزه ميباشد، پس بايد قبول كند كه دستورات فوق در مورد نحوه استفاده از اين قدرت توسط خداوند القاء شده است. آنانكه امروزه از اين دستورات اطاعت نميكنند، بطور واضع فرامين الهام شده از جانب خداوند را زيرپا ميگذارند. آيه هاي 11 تا 17:
"و من از آنها سردرنميآورم. اگر كسي به يكي از اين زبانها با من سخن بگويد، او براي من همچون يك بيگانه است و من هم براي او.
پس حال كه تا اين حد مشتاق عطاياي روحالقدس هستيد، طالب بهترين آنها باشيد تا براي رشد تمام كليسا مفيد واقع شويد.
اگر كسي عطاي تكلم به زبانهاي غير را دارد، بايد دعا كند تا خدا به او عطاي ترجمه اين زبانها را نيز بدهد.
زيرا اگر به زباني دعا كنم كه آن را نميفهمم، در واقع روح من دعا ميكند و خودم از آنچه ميگويم، بيخبرم.
پس چه كنم؟ بايد هم به زبانهاي غير دعا كنم و هم به زبان معمول: هم به زبانهاي غير سرود بخوانم و هم به زبان عادي تا همه بفهمند.
زيرا اگر شما خدا را به زباني شكر گوييد كه فقط روح خودتان ميفهمد، چگونه ديگران بتوانند به دعاي شكرگزاري شما آمين بگويند، در حاليكه نميفهمند چه ميگوييد؟
شكي نيست كه شما بسيار عالي خدا را شكر ميگوييد، اما حاضرين بهره نميبرند."
تكلم به زباني كه حاضرين نمي فهمند، بيفايده است. ياوهگويي و ايجاد اصوات نامفهوم بيهوده است چرا كه نميتوان در انتهاي "دعايي" كه از سخناني نامفهوم تشكيل شده براستي يك "آمين" واقعي گفت. به ياد داشته باشيد كه "آمين" يعني "اينطور باشد" به معناي اينكه من قطعاً آنچه را كه در دعا گفته شده قبول دارم. پولس ميگويد: تكلم به زباني كه برادرانتان نميفهمند، آنان را تقديس نميكند.
آيه 19:
"اما وقتي با ديگران خدا را عبادت ميكنم، ترجيح ميدهم پنج كلمه به زباني سخن بگويم كه همه بفهمند و استفاده كنند، تا اين كه هزاران كلمه به زبانهاي غير تكلم كنم كه كسي نميفهمد."
موضوع خيلي ساده است. يك جمله كوتاه در مورد مسيح و به زبان انگليسي براي من فايده بيشتري دارد تا اينكه ساعتها به موعظه فردي به زبان خارجي يا زبان غيرقابلفهم گوش فرا دهم.
آيه 22:
"پس ميبينيد كه سخن گفتن به زبانها، نشانه قدرت خدا براي ايمانداران نيست، بلكه نشانهايست براي بيايمانان. اما نبوت، يعني آوردن پيغام از جانب خدا، براي بيايمانان نسيت بلكه براي ايمانداران."
بنابراين استفاده از زبان خارجي اساساً براي موعظههايي از انجيل بود كه به خارج ميرفت. با اين حال امروزه اكثر ادعاها در مورد تصرف هديه زبان در ميان مؤمنان در تنهايي و تجربههاي شخصي آنان ميباشد. مثالهايي بين اين افراد در رابطه با قدرت صحبت كردن معجزهآسا به زبان خارجي براي اشاعه انجيل بسيار به ندرت ديده ميشود. در اوايل دهه 1990 فرصت براي مؤعظه مسيح در اروپاي شرقي مهيا شد، ولي كليساهاي (اصطلاحاً) انجيلي بايد بخاطر محدوديتهاي زباني، ادبيات خود را به زبان انگليسي پخش ميكردند. مسلماً اگر هديه الهي زبان در تصرف آنان بوده است، آيا نبايد در اينجا از آن استفاده ميشد؟
آيه 23
"پس اگر يك بيايمان يا كسي كه اين عطايا را ندارد، به جمع شما داخل شود و بشنود كه شما همه به زبانهاي غير تكلم ميكنيد، يقيناً تصور خواهد كرد كه ديوانهايد."
دقيقاً همين اتفاق افتاد. مسلمانها و غير مسيحيهاي ديگر بطور مشابه رفتار عجيب آنانكه را كه در سراسر آفريقاي غربي ادعاي تصرف هديه الهي زبان را داشتند، مورد تمسخر قرار دادهاند. حتي اگر يك مسيحي باشعور سري به يك گردهمايي پنجاهه بزند، قاعدتاً فكر مي كند كه اعضاي حاضر ديوانه مي باشند.
آيه 27
"اگر كساني ميخواهند به زبانهاي غير حرف بزنند، تعدادشان نبايد بيش از دو يا سه نفر باشد، آن هم به نوبت. يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند."
در هر مراسمي فقط احتياج بود كه 2 يا 3 نفر به زبانهاي خارجي صحبت كنند. بعيد است كه در هر جمعي تنوع زبان تكلم حاضرين بيش از 3 زبان باشد. اگر قرار بود كه در هر مراسمي صحبتهاي سخنران بيشتر از 2 بار ترجمه شود، هماهنگي مراسم از بين ميرفت. اگر هديه زبان در يك گردهمايي در مركز لندن كه مردم انگليسي درآن هستند و چندين توريست فرانسوي و آلماني هم حاضر ميباشند، تحت تصرف سخنران بود، احتمالاً سخنران اينگونه آغاز ميكرد:
طبيعتاً آنان بايد به ترتيب پشت سرهم صحبت كنند و صحبت هم زمان آنها باعث گيجشدن جمع ميشود. با اين حال بخاطر طبيعت احساسي "صحبت كردن به زبانهاي خارجي"، اين پديده از صحبت كردن هم زمان بسياري از افراد پيش ميآيد. من اين را مشاهده كردهام كه هنگاميكه يك نفر صحبت ميكند بقيه به سرعت تحت تأثير قرار ميگيرند كه همان كار را انجام دهند.
هديه الهي زبان، اغلب به همراه پيشگويي استفاده ميشد تا پيام الهام شده از طرف خداوند بواسطه هديه پيشگويي از طريق يك زبان خارجي (توسط هديه زبان) براي سخنران ارائه شود. مثالي براي استفاده از 2 هديه مذكور را مي توان در اعمال رسولان 19:6 مشاهده نمود. با اين حال اگر در يك گردهمايي در لندن، كه داراي شنوندههاي انگليسي و فرانسوي باشد، سخنران به زبان فرانسه صحبت كند، افراد انگليسي حاضر تعليمات لازم را نميگيرند. بنابراين هديه الهي ترجمه زبانها بايد وجود داشته باشد تا همه متوجه سخنان بشوند. در مثال ما بايد گفتهها از فرانسوي به انگليسي ترجمه شوند. به همين شكل اگر توسط يكي از افراد فرانسوي سؤالي مطرح شود، با اينكه سخنران هديه الهي فرانسه صحبت كردن را بطور ناخودآگاه تصرف كرده، ولي بدون كمك نميتواند متوجه سؤال مطرح شده بشود. و در اينجاست كه هديه الهي ترجمه لازم است.
بدون وجود فردي كه داراي هديه الهي ترجمه است، از هديه الهي زبان استفاده نمي شود: "... يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند. اما اگر كسي نباشد كه ترجمه كند، ايشان بايد در سكوت با خود و با خدا به زبانهاي غير سخن گويند" (اول قرنتيان 14:27.28) اين حقيقت كه بسياري از مدعيان استعداد "زبان" عصر جديد به زباني صحبتي مي كنند كه ديگران قادر به فهم آن نيستند و از مترجم هم استفاده نمي كنند، قطعاً حكم نافرماني از اين دستورات را دارد.
آيههاي 32.33 :
"بعلاوه بياد داشته باشيد كه كساني كه عطاي نبوت دارند، بايد اين قدرت را هم داشته باشند كه ساكت بنشينند و منتظر نوبت خود باشند. خدا هرج و مرج را دوست ندارد، بلكه هماهنگي و نظم و ترتيب را."
بنابراين تصرف هداياي روحالقدس نبايد با تجربهاي كه انسان را از واقعيتهاي طبيعي خارج مي سازد، مرتبط شود، پس: روح در اختيار كسي است كه از آن استفاده مي كند نه در اختيار قدرتي كه باعث ميشود آنها عملي غيرارادي انجام دهند. اغلب بطور اشتباه ادعا شده كه اهريمن يا "روحهاي شياطين" آناني را كه رستگار نمي شوند تحت تصرف خود قرار ميدهند (به فصل 3-6 رجوع شود)، و روحالقدس نيز مؤمنان را تصرف مينمايد. ولي قدرت روحي كه در آيه اول قرنتيان 14:32 از آن صحبت ميشود، براي دلايل خاصي تحت كنترل متصرف بود. علاوه براين، قبلاً هم نشان دادهايم كه اين قدرتهاي روحالقدس در زمانهاي خاص به حواريون اهدا مي شد تا بتوانند كارهاي خاصي را انجام دهند، نه اينكه بطور دائم اين قدرت را دارا باشند.
پيشگويي
كلمه يوناني "پيامبر" به معناي فردي است كه مي تواند كلمات خداوند را قبل از وقوع بازگو نمايد – يعني فردي كه به وي الهام شده تا كلمات خداوند را به زبان بياورد، كه گاهي اوقات شامل پيشبيني وقايع آينده هم ميشد. (به دوم پطرس 21-1:19 رجوع شود) بنابراين "پيامبران، يعني آنانكه داراي هديه نبوت بودند، از بيتالمقدس به انتاكيه آمدند." يكي از آنان كه نامش اغابوس بود، در يك مجلس عبادتي برخاست و با الهام روح خدا پيشگويي كرد كه بزودي سرزمين اسرائيل دچار قحطي سختي خواهد شد. اين قحطي در زمان فرمانروايي «كلوديوس» قيصر عارض شد. پس مسيحيان آنجا تصميم گرفتند هركس در حد توانايي خود هديهاي بدهد تا براي مسيحيان يهوديه بفرستند."(اعمال رسولان 29-11:27) اين پيشگويي خاص كه ظرف چند سال تحقق پيدا كرد، در بين آنان كه اينك ادعا ميكنند داراي توان پيشگويي مي باشند ديده نمي شود. كليساهاي اوليه تاحدي اطمينان داشتند كه افرادي داراي اين هديه ميباشند كه براي ازبين بردن سختيهايي كه پيشگويي ميشد، زمان و پولشان را ميدادند. كمتر مي توان چنين نمونههايي در كليساهاي به اصطلاح "سرشار از روح" امروزي يافت كرد.
شفا بخشيدن
درحاليكه رسولان در مورد بشارتهاي ظهور ملكوت كامل خداوند روي زمين صحبت مينمودند، بايد براي اثبات پيامشان معجزهاي نيز ميكردند كه نشان دهد آن زمان، يعني ملكوت خداوند، چگونه خواهد بود: "وقتي او بيايد،چشمهاي كوران را بينا و گوشهاي كران را شنوا خواهد ساخت. لنگ مانند آهو جست و خيز خواهد كرد" (اشعيا 35:5.6). براي اطلاعات بيشتر در مورد شرايط ملكوت خداوند به فصل 5 رجوع كنيد. هنگاميكه ملكوت خدا روي زمين برپا شود، تحقق چنين وعدههايي ناقص نميماند و هيچ ابهامي در رابطه با وجود ملكوت در زمين باقي نخواهد ماند. بنابراين تأييد معجزهآساي پيام ملكوت از جانب خداوند به نحوي قطعي و نهائي بود كه به هيچوجه قابل انكار نميباشد، از همين رو بسياري از معجزاتي كه در آنها شفا بخشيدن توسط مؤمنان اوليه انجام ميگرفت، به نحوي بود كه عموم مردم آن را مشاهده مينمودند.
يك مثال كلاسيك همان شفا بخشيدن گداي چلاق، كه هر روز صبح در جلوي در معبد دراز ميكشيد، توسط پطرس بود. آيه اعمال رسولان 3:2 بيان ميدارد كه وي را هر روز آنجا ميگذاشتند تا براي همه تبديل به منظرهاي آشنا گردد. او درحاليكه توسط پطرس و با استفاده از هديهاي كه خدا به پطرس اعطاء كرده بود شفا يافت. "از جا پريد، لحظهاي روي پاهاي خود ايستاد و براه افتاد! سپس با پطرس و يوحنا داخل خانه خدا شد. اشخاصي كه آنجا بودند، وقتي او را ديدند كه راه ميرود و خدا را شكر ميكند، و پي بردند كه همان گداي لنگي است كه هر روز كنار دروازه «زيباي» خانه خدا مينشست، بياندازه تعجب كردند! پس همه بطرف «ايوان سليمان» هجوم بردند و او را ديدند كه به پطرس و يوحنا محكم چسبيده است! آنگاه با احترام ايستادند و با حيرت به اين واقعه عجيب خيره شدند."(اعمال رسولان 11-3:7) پطرس سپس بلافاصله به صحبت در مورد رستاخيز مسيح در انظار عمومي پرداخت. مردمي كه سندي قطعي و حتمي به شكل يك گداي شفا يافته را در پيشرويشان داشتند، مطمئناً كلمات پطرس را بعنوان كلام خدا قبول ميكردند. دروازه معبد در "ساعت دعا" (اعمال رسولان 3:1) لبريز از مردم ميشد، درست مثل يك مركز خريد در صبح يك روز شنبه. خداوند چنين مكاني را انتخاب كرد كه سخنانش را كه موعظه ميشد از طريق يك معجزه واضح تأييد نمايد. به همين شكل در آيه اعمال رسولان 5:12 ميخوانيم كه "حواريون در ميان مردم، معجزات زياد و حيرتآوري ميكردند." ادعاهاي معمول شفادهندههاي پنجاهه و چنين افرادي اغلب در رابطه با معجزاتي بوده كه در كليساهاي دور افتاده و در جلوي چشمان مؤمناني كه به انتظار اتفاق افتادن يك معجزه معتاد بودند اتفاق افتاده، و نه در مقابل افراد عادي سخت باور كه در خيابان ايستادهاند.
بايد بگوييم كه اين نويسنده داراي تجربه قابل توجهي در مطرح كردن اين مباحث با مدعيان امروزي قدرتهاي الهي بوده و نيز شاهد ادعاهاي زيادي در اين رابطه ميباشد. با اين حال احتياج نيست كه اظهارات شخصي من در رابطه با مشاهده شفا بخشيدنهاي بينتيجه و يا در بهترين موارد "درمانهاي ناقص" مشخصاً شرح داده شوند. هر عضو صادقي از اين كليساها معترف خواهد بود كه اين مسائل خيلي زياد ديده ميشوند. در بسياري از مواقع من به دوستان پنجاهه خود اينگونه گفتهام: "من حاضرم باور كنم كه شايد شما داراي اين قدرتهاي شگفتانگيز باشيد. ولي خداوند هميشه به وضوح نشان داده است كه چه كسي قدرت وي را داراست و چه كسي فاقد آن مي باشد. بنابراين غير منطقي نيست كه از شما بخواهم كه قدرتتان را به من نمايش بدهيد. تا شايد بيشتر قانع شوم كه تعاليم شما را كه درحال حاضر نمي توانم منطبق بر كتب مقدس بدانم، باور نمايم. "اما هرگز يك "نمايش واضح قدرت و روح" به من عرضه نشده است.
در رفتاري مقابل و مخالف، يهوديهاي ارتدكس متعلق به قرن اول نسبت به اين امر كه شايد مسيحيها داراي هداياي روحي معجزهآساي خداوند باشند، داراي افكار بستهاي بودند. با اين حال حتي آنها نيز معترف ميشدند كه " اين شخص معجزات بسيار ميكند."(يوحنا 11:47) و " آنان از يكديگر ميپرسند:«با ايشان چه كنيم؟ ما كه نميتوانيم منكر اين معجزه بزرگ شويم؟، چون در اورشليم همه از آن باخبرند.»" (اعمال رسولان 4:16) به همين ترتيب آنهايي كه تكلم حواريون را ميشنيدند، "مات و متحير ميماندند" (اعمال رسولان 2:6). ياوه گوييهاي پنجاهه امروزه با چنين عكسالعملي مواجه نميشوند. اين حقيقت كه مردمي كه در معرض پنجاهههاي مدرن قرار گرفتند ميتوانند بطور منطقي وجود معجزههاي واقعي در بين آنان را انكار نمايند، قطعاً نكتهاي شاخص در اين بحث مي باشد. اگر خبر يك معجزه در سراسر بيتالمقدس پخش مي شد، منطقي نيست كه فكر كنيم اگر يك معجزه واقعي در ميدان ترافالگار لندن و يا پارك نياهاروروي نايروبي اتفاق افتد، سراسر جهان از اينكه امروزه هداياي معجزهآساي خداوند در اختيار افراد قرار دارد، صحبت خواهند كرد؟
شفا بخشيدنهاي پنجاهه نتيجه وضعيت روحي و رواني خود ما مي باشد و نه دخالت مستقيم روح خداوند. اما برخلاف اين موضوع، پطرس قادر بود كه از هديه واقعي معجزه براي شفاي مردمي كه در خيابانها افتاده بودند، استفاده نمايد. (اعمال رسولان 5:15) معجزههاي پولس علاوه براينكه توسط بسياري از مشركين شهر لستره مشاهده شده بود،( اعمال رسولان 13-14:8) توسط يك وزير دولت كه اين مسائل را باور نداشت هم مشاهده شده بود.( اعمال رسولان 12.13: 13) همانطور كه لازمه هدف و طبيعت هداياي الهي، انجام آن در انظار عمومي بود، هيچ توضيحي براي آن نميشد داد، به غير از اينكه معترف شويم كه در اينجا قدرت خداوند توسط بندگانش به معرض نمايش گذاشته شده است. اثر يكي از معجزات درماني مسيح شايد اين بود كه: "همه متعجب شدند(آنهايي كه آن صحنه را ديدند) همه خدا را شكر ميكردند و ميگفتند:«تا بحال چنين چيزي نديده بوديم.»" (مرقس 2:12)
زبانها
رسولان كه برخي از آنها ماهيگيران سادهاي بودند، اين مأموريت بزرگ را داشتند كه به سراسر دنيا بروند و انجيل را موعظه نمايند. (مرقس 15.16: 16) شايد اولين عكسالعمل آنها اين بوده كه بگويند "ولي من تمام زبانهاي دنيا را نميدانم" آنها حتي نميگفتند كه: "من در مدرسه درس زبانم ضعيف بود" چرا كه آنها هيچكدام مدرسه نرفته بودند. درباره همه آنها نوشته شده است كه: "آنها بيسواد و انسانهايي عامي بودند."(اعمال رسولان 4:13) و حتي براي مؤعظه كنندگان تحصيل كرده (مانند پولس) هم محدوديت زبان ترسناك به نظر ميامد. هنگاميكه تبليغ براي گرويدن به يك دين انجام ميگرفت، نياز به اتكاي به يكديگر براي تهذيب (در غياب عهد جديد مكتوب) بدين معنا بود كه نفهميدن زبان يكديگر يك مشكل بزرگ مي باشد.
براي غلبه براين اصل، هديه صحبت كردن به زبانهاي خارجي (زبانها) و قدرت فهم از سوي خداوند به آنها عطا شد. مشخصاً بين اين ديدگاه از "زبانها" و زبان مسيحيهاي "دوباره متولد شده" بسياري كه صداهاي غيرقابل فهمي را هنگام به وجد درآمدن ازخود در بياورند، تضاد زيادي وجود دارد. اين اختلاف نظر را ميتوان با نشان دادن اينكه تعريف كتاب مقدس از "زبانها" همان "زبانهاي خارجي" مي باشد، برطرف نمود.
در ضيافت پنجاهه يهوديها، درست بعداز عروج مسيح به آسمان، حواريون "از روحالقدس پر شدند و براي اولين بار شروع به سخن گفتن به زبانهاي مختلف كردند كه با آنها آشنايي نداشتند... آن روزها، يهوديان ديندار براي مراسم عيد از تمام سرزمينها به اورشليم آمده بودند.(دوباره يك نمايش عمومي از هدايا!) وقتي شنيدند شاگردان عيسي به زبان ايشان سخن ميگويند، مات و مبهوت ماندند! آنان با تعجب گفتند:«اين چگونه ممكن است؟ با اين كه اين اشخاص از اهالي جليل هستند، ولي به زبانهاي محلي ما تكلم ميكنند(كلمه بكار رفته معادل كلمه يوناني 'languages' ميباشد) ما كه از پارتها و مادها و ... هستيم، همه ماميشنويم كه اين اشخاص به زبان خود ما از اعمال عجيب خدا سخن ميگويند!... همه متحير بودند." (اعمال رسولان 12-2:4) در نتيجه لزوم تأكيد مجدد روي تعجب مردم به علت اينكه آنها فقط الفاظ نامفهومي شنيده باشند، درست به نظر نميرسد. اين امر به جاي حيرت و اطمينان از درك سخنان گفته شده كه در باب دوم اعمال رسولان تجربه شده است، نشان دهنده تمسخر و بيتفاوتي ميباشد.
جدا از ترادف واضح بين "زبانها" و "زبانهاي خارجي" در اعمال رسولان 11-2:4، به طور مشهود يافت مي شود كه در ديگر قسمتهاي عهد جديد كلمه " زبانها" به همان معناي "زبانهاي خارجي" استفاده شده است. واژه هاي "مردم، ملتها و زبانها" پنج بار در مكاشفه در سخن گفتن از تمام افراد زمين بكار برده شده است. (مكاشفه 17:15 ؛ 13:7 ؛ 11:9 ؛ 10:11 ؛ 7:9) كلمه يوناني "زبانها" در نسخه يوناني عهد عتيق (واژه Septuagint) به معناي زبانهاي خارجي بكار برده شده است. (رجوع شود به دانيال 1:4 ؛ تثنيه 28:49 ؛ پيدايش 10:5)
باب 14 اول قرنتيان شامل چندين فرمان در رابطه با استفاده از هديه زبانها مي باشد. آيه 21 اين باب با نقل قول از آيه اشعيا 28:11 در مورد چگونگي استفاده از اين هديه براي شهادت عليه يهوديها ميگويد: "كتاب آسماني ميفرمايد كه خدا قوم بيگانهاي را خواهد فرستاد تا پيغام او را به زبان بيگانه به آنها اعلام كنند..." اشعيا 28:11 به اين اصل بازميگردد كه تصرفكنندگان اسرائيل به زبانهايي كه نميدانستند با يهوديها صحبت ميكردند. ترادف بين "زبانها" و "لبها" نشان ميدهد كه "زبانها" به معناي زبان خارجي بوده است. نشانههاي بسيار ديگري در باب 14 اول قرنتيان وجود دارد. اين قسمت راجع به انتقاد تحت الهام پولس در مورد سوء استفاده از هدايايي الهي كه در كليساهاي بدوي انجام ميگرفت نيز ميباشد و البته اطلاعات بيشتري نسبت به طبيعت هداياي الهي زبان پيشگويي ارائه مي نمايد. اينك ما شرح كوتاهي در اين مورد خواهيم داد:
آيه 37 يك آيه كليدي مي باشد:
"اگر ادعا ميكنيد كه عطاي نبوت و يا ساير عطاياي روحالقدس را داريد، پس بايد اولين كسي باشيد كه دريابيد آنچه ميگويم، احكام خود خداوند است."
اگر كسي مدعي برخورداري از هديه الهي معجزه ميباشد، پس بايد قبول كند كه دستورات فوق در مورد نحوه استفاده از اين قدرت توسط خداوند القاء شده است. آنانكه امروزه از اين دستورات اطاعت نميكنند، بطور واضع فرامين الهام شده از جانب خداوند را زيرپا ميگذارند. آيه هاي 11 تا 17:
"و من از آنها سردرنميآورم. اگر كسي به يكي از اين زبانها با من سخن بگويد، او براي من همچون يك بيگانه است و من هم براي او.
پس حال كه تا اين حد مشتاق عطاياي روحالقدس هستيد، طالب بهترين آنها باشيد تا براي رشد تمام كليسا مفيد واقع شويد.
اگر كسي عطاي تكلم به زبانهاي غير را دارد، بايد دعا كند تا خدا به او عطاي ترجمه اين زبانها را نيز بدهد.
زيرا اگر به زباني دعا كنم كه آن را نميفهمم، در واقع روح من دعا ميكند و خودم از آنچه ميگويم، بيخبرم.
پس چه كنم؟ بايد هم به زبانهاي غير دعا كنم و هم به زبان معمول: هم به زبانهاي غير سرود بخوانم و هم به زبان عادي تا همه بفهمند.
زيرا اگر شما خدا را به زباني شكر گوييد كه فقط روح خودتان ميفهمد، چگونه ديگران بتوانند به دعاي شكرگزاري شما آمين بگويند، در حاليكه نميفهمند چه ميگوييد؟
شكي نيست كه شما بسيار عالي خدا را شكر ميگوييد، اما حاضرين بهره نميبرند."
تكلم به زباني كه حاضرين نمي فهمند، بيفايده است. ياوهگويي و ايجاد اصوات نامفهوم بيهوده است چرا كه نميتوان در انتهاي "دعايي" كه از سخناني نامفهوم تشكيل شده براستي يك "آمين" واقعي گفت. به ياد داشته باشيد كه "آمين" يعني "اينطور باشد" به معناي اينكه من قطعاً آنچه را كه در دعا گفته شده قبول دارم. پولس ميگويد: تكلم به زباني كه برادرانتان نميفهمند، آنان را تقديس نميكند.
آيه 19:
"اما وقتي با ديگران خدا را عبادت ميكنم، ترجيح ميدهم پنج كلمه به زباني سخن بگويم كه همه بفهمند و استفاده كنند، تا اين كه هزاران كلمه به زبانهاي غير تكلم كنم كه كسي نميفهمد."
موضوع خيلي ساده است. يك جمله كوتاه در مورد مسيح و به زبان انگليسي براي من فايده بيشتري دارد تا اينكه ساعتها به موعظه فردي به زبان خارجي يا زبان غيرقابلفهم گوش فرا دهم.
آيه 22:
"پس ميبينيد كه سخن گفتن به زبانها، نشانه قدرت خدا براي ايمانداران نيست، بلكه نشانهايست براي بيايمانان. اما نبوت، يعني آوردن پيغام از جانب خدا، براي بيايمانان نسيت بلكه براي ايمانداران."
بنابراين استفاده از زبان خارجي اساساً براي موعظههايي از انجيل بود كه به خارج ميرفت. با اين حال امروزه اكثر ادعاها در مورد تصرف هديه زبان در ميان مؤمنان در تنهايي و تجربههاي شخصي آنان ميباشد. مثالهايي بين اين افراد در رابطه با قدرت صحبت كردن معجزهآسا به زبان خارجي براي اشاعه انجيل بسيار به ندرت ديده ميشود. در اوايل دهه 1990 فرصت براي مؤعظه مسيح در اروپاي شرقي مهيا شد، ولي كليساهاي (اصطلاحاً) انجيلي بايد بخاطر محدوديتهاي زباني، ادبيات خود را به زبان انگليسي پخش ميكردند. مسلماً اگر هديه الهي زبان در تصرف آنان بوده است، آيا نبايد در اينجا از آن استفاده ميشد؟
آيه 23
"پس اگر يك بيايمان يا كسي كه اين عطايا را ندارد، به جمع شما داخل شود و بشنود كه شما همه به زبانهاي غير تكلم ميكنيد، يقيناً تصور خواهد كرد كه ديوانهايد."
دقيقاً همين اتفاق افتاد. مسلمانها و غير مسيحيهاي ديگر بطور مشابه رفتار عجيب آنانكه را كه در سراسر آفريقاي غربي ادعاي تصرف هديه الهي زبان را داشتند، مورد تمسخر قرار دادهاند. حتي اگر يك مسيحي باشعور سري به يك گردهمايي پنجاهه بزند، قاعدتاً فكر مي كند كه اعضاي حاضر ديوانه مي باشند.
آيه 27
"اگر كساني ميخواهند به زبانهاي غير حرف بزنند، تعدادشان نبايد بيش از دو يا سه نفر باشد، آن هم به نوبت. يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند."
در هر مراسمي فقط احتياج بود كه 2 يا 3 نفر به زبانهاي خارجي صحبت كنند. بعيد است كه در هر جمعي تنوع زبان تكلم حاضرين بيش از 3 زبان باشد. اگر قرار بود كه در هر مراسمي صحبتهاي سخنران بيشتر از 2 بار ترجمه شود، هماهنگي مراسم از بين ميرفت. اگر هديه زبان در يك گردهمايي در مركز لندن كه مردم انگليسي درآن هستند و چندين توريست فرانسوي و آلماني هم حاضر ميباشند، تحت تصرف سخنران بود، احتمالاً سخنران اينگونه آغاز ميكرد:
طبيعتاً آنان بايد به ترتيب پشت سرهم صحبت كنند و صحبت هم زمان آنها باعث گيجشدن جمع ميشود. با اين حال بخاطر طبيعت احساسي "صحبت كردن به زبانهاي خارجي"، اين پديده از صحبت كردن هم زمان بسياري از افراد پيش ميآيد. من اين را مشاهده كردهام كه هنگاميكه يك نفر صحبت ميكند بقيه به سرعت تحت تأثير قرار ميگيرند كه همان كار را انجام دهند.
هديه الهي زبان، اغلب به همراه پيشگويي استفاده ميشد تا پيام الهام شده از طرف خداوند بواسطه هديه پيشگويي از طريق يك زبان خارجي (توسط هديه زبان) براي سخنران ارائه شود. مثالي براي استفاده از 2 هديه مذكور را مي توان در اعمال رسولان 19:6 مشاهده نمود. با اين حال اگر در يك گردهمايي در لندن، كه داراي شنوندههاي انگليسي و فرانسوي باشد، سخنران به زبان فرانسه صحبت كند، افراد انگليسي حاضر تعليمات لازم را نميگيرند. بنابراين هديه الهي ترجمه زبانها بايد وجود داشته باشد تا همه متوجه سخنان بشوند. در مثال ما بايد گفتهها از فرانسوي به انگليسي ترجمه شوند. به همين شكل اگر توسط يكي از افراد فرانسوي سؤالي مطرح شود، با اينكه سخنران هديه الهي فرانسه صحبت كردن را بطور ناخودآگاه تصرف كرده، ولي بدون كمك نميتواند متوجه سؤال مطرح شده بشود. و در اينجاست كه هديه الهي ترجمه لازم است.
بدون وجود فردي كه داراي هديه الهي ترجمه است، از هديه الهي زبان استفاده نمي شود: "... يك نفر نيز بايد اين زبانها را ترجمه كند. اما اگر كسي نباشد كه ترجمه كند، ايشان بايد در سكوت با خود و با خدا به زبانهاي غير سخن گويند" (اول قرنتيان 14:27.28) اين حقيقت كه بسياري از مدعيان استعداد "زبان" عصر جديد به زباني صحبتي مي كنند كه ديگران قادر به فهم آن نيستند و از مترجم هم استفاده نمي كنند، قطعاً حكم نافرماني از اين دستورات را دارد.
آيههاي 32.33 :
"بعلاوه بياد داشته باشيد كه كساني كه عطاي نبوت دارند، بايد اين قدرت را هم داشته باشند كه ساكت بنشينند و منتظر نوبت خود باشند. خدا هرج و مرج را دوست ندارد، بلكه هماهنگي و نظم و ترتيب را."
بنابراين تصرف هداياي روحالقدس نبايد با تجربهاي كه انسان را از واقعيتهاي طبيعي خارج مي سازد، مرتبط شود، پس: روح در اختيار كسي است كه از آن استفاده مي كند نه در اختيار قدرتي كه باعث ميشود آنها عملي غيرارادي انجام دهند. اغلب بطور اشتباه ادعا شده كه اهريمن يا "روحهاي شياطين" آناني را كه رستگار نمي شوند تحت تصرف خود قرار ميدهند (به فصل 3-6 رجوع شود)، و روحالقدس نيز مؤمنان را تصرف مينمايد. ولي قدرت روحي كه در آيه اول قرنتيان 14:32 از آن صحبت ميشود، براي دلايل خاصي تحت كنترل متصرف بود. علاوه براين، قبلاً هم نشان دادهايم كه اين قدرتهاي روحالقدس در زمانهاي خاص به حواريون اهدا مي شد تا بتوانند كارهاي خاصي را انجام دهند، نه اينكه بطور دائم اين قدرت را دارا باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر