در اين مقاله به آغاز مسيحيت در ايران و تاسيس هر يك از مذاهب مسيحی كاتوليك، گريگورين ، نستوری ، پروتستان و ارتدوكس به طور مختصر اشاره شده است.
ابتداي سده اول ميلادي مسيحيت در ايران رواج يافت. مبلغان مسيحي در شمال غرب و غرب اين سرزمين به تبليغ پرداختند و مبلغان سرياني (اهالي شرق مديترانه) از طريق ميان رودان ، سرزميني كه تا پيش از اسلام هميشه جزئي از ايران بود ، در غرب ايران تبليغ ميكردند. پادشاهان آزادمنش اشكاني با دين و اعتقادات رعاياي خود كاري نداشتند. مسيحيان در آغاز مسيحيت در سرزمين روم تحت تعقيب ، آزار ، شكنجه و اعدام بودند. از اين رو به ايران گريختند و در اين سرزمين در آسايش كامل به سر بردند ، مراسم مذهبي خود را به راحتي اجرا و در نقاط مختلف ايران كليساهايي بنا كردند و براي اداره كليساها نواحي اسقفي به وجود آوردند.
سال ۱۰۴ ميلادي پقيدا (Pgidba) ، در آربل به سمت اسقفي تعيين شد (ميلر، ۱۹۸۱ ، ۲۶۹) آربل به تدريج مركز مسيحيت در شرق ، شمال و جنوب رودخانه دجله شد. در سال ۱۹۶ ميلادي مورخي به نام باردسان (Bardaisan) راجع به خواهران مادر گيلان و باكتريا (Bacteria) سخن ميراند (همان).
سال ۲۲۵ ميلادي سلسله اشكانيان منقرض شد ، ساسانيان به حكومت رسيدند و دين زرتشت را دين رسمي ايران اعلام كردند.
سال ۲۶۰ ميلادي شاپور ساساني بر والرين امپراتور رم چيره شد ، و والرين و چندين هزار نفر سربازان رومي اسير شدند. شاپور اسيران رومي را در سه شهر خوزستان اسكان داد. يكي از اين شهرها ، ايرانشهر بود. او همچنين گروهي از آنان را به ساختن سد شادروان بر رودخانه دجيل زير شوشتر گماشت (اوليري ، ۲۵۳۵ ، ۲۳) چون بخشي از اسيران رومي مسيحي بودند و در اجراي مراسم مذهبي خود آزادي كامل داشتند ، راحتتر از زماني بودند كه در سرزمين رم به سر ميبردند. اسيران رومي در ايرانشهر دو كليسا داشتند ، در يكي مراسم ديني به زبان يوناني و در ديگري به زبان سرياني انجام ميشد (همان ۲۴).
سال ۳۱۲ ميلادي كنستانتين امپراتور روم مسيحي شد و در سال ۳۶۸ ميلادي در زمان گراتيان (Gratian) امپراتور روم ، مسيحيت دين رسمي امپراتوري روم شناخته شد. (اوليري ۷۱). از آن زمان پادشاهان ساساني نسبت به رعاياي مسيحي خود بدگمان شدند. سال ۴۱۰ ميلادي شوراي اسقفان ايران در مدائن تشكيل شد ، در اين سال نزديك به ۴۰ ناحيه اسقفي در ايران وجود داشت و در سال ۴۲۴ ميلادي شمار اين نواحي به ۶۶ عدد رسيد. (ميلر ، ۲۸۴).
در سال 424 ميلادي در شوراي داديشوع (Dadisu) سي و شش اسقف در روستاي (ماركبتاي عرب) گرد آمدند. در اين شورا دو امر مهم به تصويب رسيد ، اول آنكه كليساي ايران به هيچ وجه تحت تسلط كليساي روم نباشد و ديگر اينكه قدرت گاتوليگوس (جاثليق) ايران زياد شود. (همان 294).
در سال 428 ميلادي نستوريوس راهب انطاكيه به بطريقي قسطنطنيه برگزيده شد ، نستوريوس راهبي از مردم انطاكيه به نام آناستاسيوس را همراه خود به قسطنطنيه آورد. آناستاسيوس در يكي از موعظههاي خود مطالبي عنوان كرد كه برخلاف عقيده و ايمان مسيحيان بود ، او گفت كه حضرت مسيح دو شخصيت مجزا دارد يكي بشري و ديگري روحاني ، چون مسيحيان به اين سخنان اعتراض كردند ، نستوريوس از آناستاسيوس حمايت كرد. اسقف اسكندريه به مخالفت برخاست و در سال 431 ميلادي در شوراي ديني مسيحيان كه در افسوس تشكيل شد به فتواي شوراي مزبور نستوريوس از منصب روحاني خلع و به مصر تبعيد شد (اوليري ، 85) و تا آخر عمر در تبعيد به سر برد.
سريانيهاي مسيحي شرق مديترانه كه به آنها آسوريك گفته ميشود و ارتباطي با آشور پيش از ميلاد ندارند با تصميم شوراي افسوس موافق نبودند به همين جهت از كليساي روم جدا شدند و فرقه نستوري را پديد آوردند.
چون سخنان نستوريوس كفر و الحاد اعلام شد ، نستوريان در امپراتوري روم تحت تعقيب قرار گرفتند و به ايران پناهنده شدند.
در سالهاي 457 تا 484 ميلادي «بارصوما» از سران نستوري براي ترويج آيين نستوري بسيار كوشيد و كليساي نستوري را به رنگ ايراني درآورد. تلاش بارصوما شكافي عميق ميان مسيحيت يونان روم و مسيحيت نستوري پديد آورد.
در سال 489 ميلادي كوروس اسقف «ادسا» ، «زنون» امپراتور روم را متقاعد كرد مدرسه نستوريان را تعطيل كند. مدرسان نستوري به ايران مهاجرت كردند و در نصيبين مدرسه نستوري ديگري داير كردند كه بعدها دانشگاه مركزي مذهب نستوري شد (اوليري ، 91) نظام كليساي نستوري مردان كليسا را به ازدواج تشويق ميكرد به شرط آنكه ازدواج پيش از رسيدن به مناسب ديني باشد. (همان 99)
مبلغان نستوري ايراني براي گسترش مسيحيت در ديگر كشورها از شرق ايران به هندوستان و چين رفتند. در سال 1625 ميلادي كتيبهاي سنگي در چين كشف شد كه متن آن به زبان سرياني نوشته و درباره رفتن مبلغان مسيحي به چين بود.
اين كتيبه حدود سال 781 ميلادي تهيه و روي آن نوشته بود: مار جزد بوزيد (Mar Joged Bugid) كشيش بلخ كه شهري است در طخارستان (تركستان) اين كتيبه را بر پا داشت (ميلر 1931 ، 32). «بر اين كتيبه درباره كفاره نجات دهنده ما و وعظ پدران ما به پادشاهان چين نوشته شده است».
اولين مبلغ ايراني كه به چين رفت شخصي به نام اولوپن بود. در سال 745 ميلادي يوين تسانگ پادشاه چين فرماني صادر كرد كه به موجب آن مسيحيان ميتوانستند كليسا بسازند و يك كليسا نيز در پايتخت بنا كنند ، اين كليساها را «معابد ايراني» ميگفتند. (همان)
شمعون اسقف طوس به مقام اسقف اعظم چين برگزيده شد و ماركوس كه يك مسيحي چيني و اسقف اعظم چين بود به مغرب دعوت و به مقام كاتوليگوسي (جاثليقي) كل كليسا انتخاب شد. (ميلر 322)
در سال 1253 ميلادي هولاگو خان مغول به امر برادر خود «منكوقا آن» با لشكرياني كه بيشترشان از طوايف مسيحي مغول (كرائيت ، نايمان و ايغور) بودند به ايران آمد و پس از سركوب اسماعيليان بغداد را تصرف كرد. (اقبال آشتياني ، 1341 ، 171)
سرقومي تي خاتون مادر هولاگو همسر تولوي خان ، مسيحي و برادرزاده آوانگ خان ، آخرين پادشاه كرائيتها بود و بزرگترين خاتون مغول محسوب ميشد. (همان 155)
دوقوز خاتون همسر هولاگو پسر زاده آوانگ خان بود. اردوي دوقوزخاتون هر جا بود بر در آن ناقوس ميزدند ، اين خاتون يكي از جاثليقان ارمني كه وارتان نام داشت را به مسيري خود انتخاب كرده بود. (همان 198)
پاپهاي روم پس از آگاهي از مسيحي بودن برخي از طوايف مغول ، مبلغاني نزد قاآنها به ايران فرستادند.
كاتوليكها در ايران
در نيمه اول سده سيزدهم ميلادي پاپ رهبر كاتوليكها كشيشي به نام بارتلمي در بولوني از فرقه دومينيكن را به حوالي نخجوان فرستاد و تعدادي از ارمنيان جنوب نخجوان را پيرو مذهب كاتوليك دومينيكن كرد. (فيگوترا 1363 ، 325) در سده چهاردهم ميلادي دو مركز كاتوليك در ايران به وجود آمده بود كه يكي كليساي دزور ، دزور يا «كليساي مريم مقدس» نزديك ماكو متعلق به ارمنيان كاتوليك پيرو فرقه دومينيكن و ديگري اسقف نشيني در شهر سلطانيه بود. (آليشان ، 1893 ، 384).
كليساودير دزور دزور يا مريم مقدس در اوايل دهه دوم سده چهاردهم ميلادي در 12كيلومتري شهر ماكو ساخته شد. كلاويخو سفير پادشاه كاستيل «اسپاتيا» در سال 1403ميلادي كه به دربار تيمور لنگ ميرفت درباره ماكو چنين نوشته است ؛ «يكشنبه اول ژوئن هنگام غروب جلو دژي كه ماكو نام دارد رسيديم. اين محل از آن كسي است كه از كاتوليكهاست اما نام او نورالدين است و همه آنان كه در اين دژ نگهباني و پاسداري ميكنند كاتوليكاند ، اينان اصلا از نژاد ارمني هستند و به زبان ارمني سخن ميگويند و نيز تركي ميدانند…» (كلاويخو ، 1337 ، 152).
در سده هفدهم ميلادي دو كليساي كاتوليك از فرقههاي دومينيكن و ژزوئيت در شهر اصفهان و جلفا بنا شد. سبب تاسيس اين كليساها ، توجه شاه عباس صفوي به دولتهاي بزرگ اروپا براي مقابله با تجاوزهاي دولت عثماني و جلب حمايت آن كشورها بود. سپس در سالهاي بعد فرقههاي فرانچسكن ، آگوستين و كاپوسن نيز كليساهايي بنا كردند.
فيليپ سوم پادشاه اسپانيا با آگاهي از حسن سلوك شاه عباس با مسيحيان ، اوايل سده هفدهم ميلادي ، آنتونيو دوگووآ (Antonio Degovea) را همراه با دو كشيش كاتوليك از فرقه سنآگوستين به ايران فرستاد. شاه عباس به «دوگووآ» اجازه داد در اصفهان كليسايي كوچكي بنا كند (فيگوترا ، 1363 ، 219). پس از چندي پاپ كلمنت هشتم (Clement VIII) براي تبليغ مذهب كاتوليك در ايران يكي از كشيشان فرقه كرملي به نام پرژان تاده Pere Juan Tade را همراه با گروهي كشيش از راه آلمان ، لهستان و روسيه به ايران فرستاد و هدايايي نيز به وسيله آنان تقديم شاه عباس كرد. شاه صفوي فرستادگان پاپ را به مهرباني پذيرفت و اجازه داد در اصفهان كليسا و صومعه كوچكي بسازند. پرژان تاده سالهاي متمادي در ايران اقامت داشت و از نزديكان و مترجمان شاه عباس و بسيار مورد توجه او بود. (هوشنگ مهدوي ، 1355 ، 72).
كاتوليكهاي ژزوئيت در سال 1643 ميلادي به اصفهان آمدند و در سال 1652 ميلادي در جلفاي اصفهان كليسايي ساختند. (يوزوكجيان ، 1377 ، 20) كاتوليكهاي دومينيكن نيز در سال 1681 ميلادي در محله سنگتراشان جلفاي اصفهان كليسايي بنا كردند. (همان ، 1)
كاتوليكهاي كاپوسن در شهر اصفهان در شرق ميدان شاه و مجاور قلعه تبرك ، كليسا و صومعهاي بنا نهادند. (وان در كروس ، 1380 ، 47).
اكنون كاتوليكها يك كليسا در تبريز ، يك كليسا در هايگاشن (بين نور و علمده) و ده كليسا در تهران دارند.
نستوريها بيشتر در غرب ايران ، اروميه ، روستاهاي اطراف آن ، كرمانشاه و سالها بعد در تهران ميزيستند. سال 1840 ميلادي كاتوليكهاي يسوعي ، «ژزوئيت»ها در ميان نستوريان به تبليغ پرداختند ، گروهي از نستوريان ، پيرو مذهب كاتوليك شدند و آنها را كلداني ناميدند.
جكسن مينويسد ؛ «ساميها كه امروز در آذربايجان به نام نستوري و كلدهاي معروفند از يك اصل و نژادند ، آنان پيش از اين جملگي پيرو آيين نستوري بوده و نستوري نام داشتند. ليكن شمار زيادي از ايشان به مذهب كاتوليك درآمدند.» (جكسن ، 1352 ، 201)
مذهب پروتستانمارتين لونز(Martin Luther) (6451-3841) در شهر ويتنبرگ (Withenberg) آلمان با بياني روشن و مؤثر از اساس حكمت الهي كليساي كاتوليك سخت انتقاد كرد و سال 1517 ميلادي در مورد ارزش بخششهايي كه پاپ در آن زمان در مقابل اخذ وجه صادر ميكرد و كساني را كه مرتكب گناه شده بودند ميبخشيد ، 95 يادداشت تهيه و بر لوحهاي بر در كليساي ويتنبرگ نصب كرد. لوتر در سال 1519 ميلادي رسما به مخالفت با مذهب كاتوليك برخاست و در سال 1520 پاپ او را تكفير كرد. لوتر كتاب مقدس را به زبان آلماني ترجمه كرد تا در دسترس همه مردم قرار گيرد. (صديق ، 1336 ، 111).
لوتر بنيانگذار مذهب پروتستان است. پس از آن جينكالون (Jean Colvin) اصول و عقايدي براي پرتستان تدوين كرد. (همان ، 194).
مذهب پروتستان در كشورهاي غرب اروپا و سپس كشورهاي مختلف قاره آمريكا گسترش يافت.
سال 1845 مبلغان آمريكايي پروتستان به ايران آمدند و در منطقه اروميه و مناطقي كه نستوريان ميزيستند به تبليغ پرداختند. (الدر 1349 ، 108) آنان ابتدا در كليساي نستوريان تبليغ ميكردند اما روحانيان نستوري با ايشان به مخالفت برخاستند و پروتستانها ناگزير كليسايي در اروميه بنا كردند. نستوريهايي كه پيرو مذهب پروتستان شدند آشوري ناميده شدند (كه اين نستوريان به هيچ وجه با آشور كه در سال 612 پ. م مضمحل شد ارتباطي ندارند) پروتستانها سال 1870 به تهران آمدند و نخستين كليساي خود را در سال 1872 به نام كليساي انجيلي در خيابان رافائل (سيتير كنوني) ساختند و در تهران ، جلفاي اصفهان ، همدان و ساير شهرهايي كه ارمنيان سكونت داشتند به تبليغ پرداختند و شماري از ارمنيان همدان پيرو اين آيين شدند.
سال 1894 اسقف استوارت (Stuart) از زلاندنو به ايران آمد ، مجتمع مبلغان انگليكان را از جلفا به اصفهان منتقل و بيمارستاني داير كرد و در سال 1909 ميلادي كليساي حضرت توما را «در ساختمان بيمارستان بنا نهاد» (الدر 1349 ، 110).
مذهب ارمنيان (گريگوري يا گريگورين)ابتداي سده اول ميلادي ، آبكار پادشاه ارمنستان از حضرت مسيح دعوت كرد به ارمنستان سفر كند. پس از عروج حضرت مسيح ، تاتووس يكي از حواريون آن حضرت به شهر يدسيا نزد آبكار آمد و به تبليغ پرداخت. او آبكار و مردم شهر را تعميد داد. پس از مرگ آبكار ، خواهرزادهاش سانا تروك پادشاه ارمنستان شد. او پس از چندي با مسيحيت به مخالفت برخاست و به تاتووس دستور داد از تبليغ دست بردارد چون تاتووس از دستور سانا تروك سر باز زد او را كشتند و سالها بعد بر مزار تاتووس كليسايي ساخته شد.
با كوشش گريگور روشنگر و حمايت تيرداد پادشاه اشكاني تبار ارمنستان ، در سال 301 ميلادي مسيحيت دين رسمي ارمنستان اعلام شد و ارمنيان به دين مسيح گرويدند.
تا سدههاي چهارم و پنجم ميلادي ، روحانيان ارمني ، در مجمعهاي مسيحيان جهان شركت و از مصوبات آنها پيروي ميكردند. در سالهاي 325 ، 381 و 431 ميلادي مجامع بزرگ مسيحيان جهان تشكيل شد (هويان ، 1346 ، 198) آخرين مجمعي كه روحانيان ارمني در آن شركت كردند مجمع سال 431 ميلادي بود كه در شهر افسوس يا ايفيس در آسياي صغير برگزار شد. (همان 199)
ارمنيان «اجمياد زين» نزديك ايروان را كه گريگور روشنگر نخستين كليساي ارمنيان را در آن ساخت و حوزه علميه روحانيان ارمني بود ، به عنوان مركز تقليد برگزيدند و از آن پس از جاثليق «كاتوليگوس» مقيم اجمياد زين پيروي كردند.
چون با كوشش گريگور روشنگر ، مسيحيت دين رسمي ارمنستان شده است از اين رو مذهب ارمنيان را گريگوري يا گريگورين مينامند.
در بسياري از شهرها و روستاهاي آذربايجان ، از ديرباز ارمنيان سكونت داشتند ، شمار فراوان كليساهاي ارمنيان در نقاط مختلف آذربايجان مانند كليساي تاتووس مقدس در ماكو (سده ششم ميلادي) كليساي استپانوس در جلفاي ارس (سده نهم ميلادي) كليساي سركيس در خوي (سده دوازدهم ميلادي) و كليساي هريپيمه در مرژومبار ، نزديك تبريز (سده دوازدهم ميلادي) نشانههايي از حضور ارمنيان در اين منطقه است.
حداقل 50 سال پيش از آنكه شاه عباس صفوي ، ارمنيان را به داخل فلات ايران كوچ دهد بازرگانان ارمني در شيراز ، بارانداز ، خانه و كليسا داشتند و از طريق مركز ايران ، شيراز و بندر گمبرون (بندرعباس) با هندوستان دادوستد ميكردند. (عجميان ، 1958 ، 30)
شاه عباس در سال 1603 ميلادي به قفقاز رفت و سرزمينهايي از ايران كه عثمانيها متصرف شده بودند را آزاد كرد و ارمنيان منطقه وسيعي از ارمنستان را به داخل فلات ايران كوچ داد. اين ارمنيان در اصفهان ، روستاهاي فريدن ، چهارمحال و بختياري سلطانآباد (اراك) و خرقان ، سكونت گزيدند و پس از آنكه عدهاي از آنها در جلفاي اصفهان ساكن شدند به ساختن كليسا و خليفهگري پرداختند.
ارمنيان ايران در سال 1901 ميلادي 187 كليسا ، 163 كشيش و 7 دير داشتند. (پاشايان 1348 ، 69)
ارمنيان در ايران سه خليفهگري دارند ، اين خليفهگريها به امور مذهبي ارمنيان حوزه خود رسيدگي ميكنند و عبارتند از خليفهگري آذربايجان (استانهاي آذربايجان شرقي ، غربي و اردبيل) ، خليفهگري تهران (استانهاي تهران ، قزوين ، مركزي ، خراسان ، گيلان ، گلستان ، كرمانشاه و همدان) و خليفهگري جلفاي اصفهان (شامل استانهاي اصفهان ، فارس و خوزستان).
ارمنيان در شهرها و روستاهاي مختلف ايران حدود 70 كليسا دارند كه زير نظر اين سه خليفهگري اداره ميشوند.
مذهب ارتدوكس(Orthodox)پيشواي مسيحيان قسطنطنيه در سده پنجم ميلادي سلطه پاپ را نپذيرفت و از كليساي كاتوليك جدا شد. در سده نهم ميلادي «فوتيوس» از پيشوايان مسيحيان قسطنطنيه عليه پاپ قيام كرد. سال 1054 ميلادي پاپ لئوي نهم اسقف قسطنطنيه را محكوم كرد و از همان زمان كنارهگيري مذهب ارتدوكس از كاتوليكها آغاز شد.
مذهب مردم كشورهاي روسيه ، يونان ، بلغارستان ، صربستان ، روماني ، اوكراين ، روسيه سفيد و گرجستان ارتدوكس و طي 200 سال اخير كليساهاي آن در چين ، كره ، ژاپن ، آلاسكا و بين قبايل سيبري و آسياي مركزي رو به گسترش است. (دايرهالمعارف فارسي ، 1345 ، 86).
ارتدوكسها در ايرانسال 1900 ميلادي از سوي كليساي ارتدوكس روس ، گروهي از مبلغان ارتدوكس به اروميه آمدند و به تبليغ پرداختند. گروهي از نستوريهاي اروميه به آنان پيوستند ولي به موجب پيماني كه در 28 فوريه سال 1921 ميلادي منعقد شد به تبليغات ارتدوكسها در ايران پايان داده شد. (مشكور 1349 ، 42).
ارتدوكسهاي روس دو كليسا در تهران و كليساهايي نيز در شهرهاي رشت و غازيان دارند. كشيشي در تهران ساكن است كه روزهاي يكشنبه و اعياد براي روسهاي مقيم تهران و اعضاي سفارت روسيه مراسم مذهبي برپا ميدارد. ارتدوكسهاي يوناني نيز در تهران كليسايي دارند كه زير نظر كنسولگري يونان در تهران اداره ميشود و به مناسبتهايي كشيشي از يونان به ايران ميآيد و مراسم مذهبي را برگزار ميكند.